چگونه می توان به تماشای فیلمی با اریک رابرتز در نقشی که احتمالاً ۵۳۰مین نقش او از ۶۳۹ اثرش در IMDB است، «نه» گفت؟ این غیرممکن است، اگر دلیل دیگری جز کنجکاوی نباشد. اما اگر اریک رابرتز دلیلی باشد که شما میخواهید ESCAPE TO THE COVE را ببینید، به شدت ناامید خواهید شد زیرا ظاهر او به ۹۰ تا ۱۲۰ ثانیه در اولین اقدام قبل از ناپدید شدن محدود میشود. بازی او فوقالعاده است، با این حال، به نظر میرسد که به تازگی وارد فیلم شده استآن را دنبال نمی کنداعتماد به نفس. با توجه به داستان و مضامین مختلفی که به نظر می رسد رابرت انریکز نویسنده/کارگردان سعی در معرفی آنها دارد، شخصیت او می توانست و باید به چیزی اساسی تر تبدیل می شد.
پس داستان ECAPE TO THE COVE چیست؟ فیلم ESCAPE TO THE COVE به نویسندگی و کارگردانی و با بازی رابرت انریکز در آینده ای نزدیک اتفاق می افتد که در آن یک بیماری همه گیر زمین را ویران کرده است. 'ترس، طمع و ویرانی راه را برای وحشت هایی مانند قحطی، دزدان دریایی، زامبی ها' همراه با شیرهای دریایی باله زده و دو پا باز کرده است. (بله، زامبیها و دزدان دریایی). به عنوان 'یارو'؛ پناهگاهی که نه تنها توسط ویروس و بیماری همه گیر دست نخورده است، بلکه مکانی برای همه ناشناخته است، اما برای تعداد معدودی منتخب.
قاهره که درخشانترین لامپ در جعبه نیست و هیچ مهارتی برای بقا ندارد، حتی از The Cove اطلاعی ندارد تا اینکه توسط یک سرگردان دیگر، یک زن جوان خودکفا به نام اولیویا، از دست زامبیها نجات پیدا میکند. آنها با هم به مارینا میروند و در طول راه توقف میکنند تا در ساحل در امواج سمی غروب آفتاب بچرخند. متأسفانه، اولیویا به دست گروهی از دزدان دریایی به رهبری یک روان پریش اجتماعی به نام لوتر (که اتفاقاً پسر شخصیت رابرتز است) به سرنوشت خود دست می یابد. قاهره نجات مییابد و تا حدودی با سولومون دوست میشود، مردی که میتوانست اسکار گروچ را به خاطر پولش بدود.
با شکل گیری یک شبه دوستی و به اصرار دوست خوب سلیمان، سم کوک، سلیمان در نهایت موافقت می کند که یک قایق پیدا کند، آن را راه اندازی کند و خود و قاهره را به یارو ببرد که اتفاقاً همان جایی است که دختر غریبه سلیمان است. شیرهای دریایی در خشکی و دریا، زامبیهایی که در اسکلهها پرسه میزنند، و لوتر و گروه خجالتکشهای شادش در سر راه آنها ایستادهاند.
پیشفرض ESCAPE TO THE COVE پتانسیل بالقوهای دارد، اما متأسفانه، انریکز نه تنها در فیلمنامه و اجرای بصری، بلکه در اجرای خودش بهعنوان نقش اول فیلم بهشدت کوتاهی میکند. فرضیه، متأسفانه، قابل باور است - همهگیری، ویروس، و دولت ناکارآمد همه به مرگ، قحطی، زامبیها و دزدان دریایی منجر میشوند. . . با این حال، اتوبوس های MTA در لس آنجلس در حال حرکت هستند. غذا کم است و حتی ماهی ها به دلیل سمیت موجود در آب غیرقابل خوردن هستند. شیرهای دریایی و انسانها لاشههای نفاخ را میخورند و باعث میشوند که آنها بیمار شوند و به «شیرهای دریایی» خشن آلوده شوند.
در اینجا چیزهای زیادی برای بازی کردن به عنوان یک فیلمساز وجود دارد، اما انریکز اجازه می دهد همه چیز از بین برود. طولی نمی کشد که از خود بپرسید آیا انریکز با استفاده بی وقفه خود از غروب آفتاب، اقیانوس، نور آتش و مونتاژهای نور شمع سعی در ساختن یک فیلم هنری دارد؟ بله، بسیاری از آن زیبا به نظر می رسند و شاید او سعی دارد به طور ضمنی به ما بگوید که با وجود اینکه آخر دنیا با نوع جدیدی از زامبی ها و دزدان دریایی است (که ما فقط از لوتر و 5 دوستش شنیده ایم)، هنوز وجود دارد. زیبایی اما زمانی که آن مونتاژها دیالوگ ندارند زیاد می شود و وقت تلف می شود، بنابراین ما چیزی در مورد قاهره یا اولیویا بداخلاق نمی آموزیم، دختری که او را نجات می دهد، زیرا او یک احمق لجباز است. بعلاوه، ما هرگز حس واقعی عذاب و تاریکی آرماگدون را دریافت نمی کنیم. در این فیلم با همه چیز بی تفاوتی وجود دارد (بیا - سه شنبه تاکو؟!) و هیچ احساس اضطراری یا اضطراری جز برای یک دزد دریایی عجول روانی (که هر روز در بلوار هالیوود یا ونیز بورد واک می بینیم) وجود دارد، بنابراین ما هرگز نیازی به آن نداریم. یا دلیلی برای فکر کردن به اینکه هنوز در انتهای جهان زیبایی وجود دارد. و به هر حال، چه کسی اتوبوسهایی را که ما میبینیم در حالی که قاهره در لس آنجلس قدم میزند، رانندگی میکند؟ زامبی های عجیب و غریب؟
سپس باید تعجب کرد که آیا او سعی دارد یک فیلم اکشن بسازد؟ واضح است که نه، زیرا عملی که در حال حاضر وجود دارد به طرز وحشتناکی اجرا شده است - به خصوص توسط خود انریکز. و این با گریس کامو در روز روشن و پوشیدن کامو در قایق روی آب زیر آفتاب درخشان چیست؟ رنگ صورت یک جنگجو را نمی سازد.
بهترین بازیگران و نقش آفرینی در این فیلم از فیلیپ کوک در نقش سم و مایک مارکوف در نقش لوتر است. کوک این فیلم را با واقعیت یک بقا و مردی که روزهای بهتری را دیده و میداند که از نظر سنی و جهانی در انتهای جاده است، میسازد. من عاشق این شخصیت و بازی کوک هستم. اما پس از آن، ما مارکوف دزد صحنه را داریم که در نقش لوتر روان پریش جامعهپات، درخشان است. واقعاً عجیب است، اما او باورپذیر است و شما می خواهید چیزهای بیشتری از او ببینید. دانا کیپل نیز به خوبی در خدمت فیلم است و استقلال قوی، دلسوز و هوشمندانه ای را برای اولیویا به ارمغان آورده است.
سپس گرت برغاش در نقش قاهره است. مامبی پامبی، بی خبر، شاید سعی می کند هیپی باشد، با شلوار پیژامه و دمپایی راه می رود. تغییر شخصیت او به 'مرد اکشن خواستنی' آنقدر باورنکردنی است که خنده دار می شود. هیچ لحظه ای در این فیلم وجود ندارد که من برای بقای قاهره ریشه یابی کنم. برقش در عملکرد خود بی تاثیر است مگر اینکه قاهره را به کسی تبدیل کند که دوست دارید زودتر با سازنده اش ملاقات کند.
و باورپذیری مشکل رابرت انریکز در نقش سولومون است. متوجه شدم - نویسنده/کارگردان/ستاره، بودجه/بدون بودجه/ بودجه خرد. اما این یک پروژه بیهوده به نظر می رسد. فیلم نه تنها با فیلمنامه و کارگردانی او (معروف به استفاده از چهار کلاه - از جمله تهیه کننده) - راه های زیادی برای شکافتن توجه است، بلکه با او به عنوان قهرمان داستان یعنی سولومون هم کنار می آید. متاسفم، اما انریکز نمی تواند از یک کیسه کاغذی بیرون بیاید. تحویل او صاف است. عملکرد او بیثبات و خالی است. و ما هرگز واقعاً نمیفهمیم که چرا او از رفتن به دنبال دخترش امتناع میکند - لعنتی، آخر دنیاست. و نمی خواهی دخترت را ببینی؟
مسائل تداوم متعددی نیز وجود دارد که مانند انگشت شست دردناک بیرون میآیند، به عنوان مثال. قایق در آب های آزاد فرو می رود، سلیمان و قاهره به ساحل شنا می کنند. آنها هیچ وسیله ای ندارند. فقط لباس ها و کفش های خیس شده ای که پوشیده اند. با این حال، چند صحنه بعد، قاهره در حال سوار شدن به کوله پشتی خود است - همان کوله پشتی که ما روی او در قایق تندروی که در اقیانوس فرو رفت دیدیم.
اما نکته مثبت بزرگ فیلم - و بله، یک چیز مثبت هم وجود دارد - این ایده که شیرهای دریایی ماهی سمی می خورند و تبدیل به موجوداتی می شوند مانند آنهایی که به بیماری جنون گاوی مبتلا هستند. یک قدم جلوتر این است که افرادی که ماهی سمی می خورند به همان اندازه تحت تأثیر قرار می گیرند. این همان چیزی است که انریکز باید روی آن تمرکز می کرد و در داستان و جلوه های بصری توسعه می داد. این چیزی است که قطعاً برخی از عناصر دراماتیک و ترسناک با طراوت را اضافه می کند و به ما احساس خطر واقعی می دهد. آن را به عنوان مانع بزرگ برای رسیدن به پناهگاه این یارو نادیده بسازید. زامبیهای چشم آبی شیشهای و لوتر، به همان اندازه که او سرگرمکننده است، به تنهایی آن را قطع نمیکنند. و اجازه دادن به قاهره با قایق تندرو یا خورده شدن توسط شیرهای دریایی - آنهایی که باله دارند یا دو پا - هدیه ای از طرف خدایان سینما ثابت می شد. من با هر دو خوبم
و بله، بیولومینسانس زیر آب در شب واقعاً جالب به نظر می رسد. در مورد سمیت چیزی برای گفتن وجود دارد.
با این حال، در پایان روز متوجه خواهید شد که می خواهید از ECAPE TO THE COVE فرار کنید.
نویسنده و کارگردان رابرت انریکز
بازیگران: گرت برگاش، رابرت انریکز، فیلیپ کوک، دانا کیپل و اریک رابرتز
توسط دبی الیاس، 3 سپتامبر 2021
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB