نویسنده: دبی لین الیاس
من عاشق کلمات هستم. من عاشق قیافه هستم. من عاشق احساس هستم. من عاشق توطئه ساخت و طرح روایت هستم. من عاشق این هستم که، مانند خود یک رمان، به شما اجازه می دهد تصور کنید، تفسیر کنید و نتیجه گیری کنید. نوشته و کارگردانی همرزمانم فیلادلفیایی، برایان کلاگمن و لی استرنتال، و با بازیگران برجسته ای که شامل یکی دیگر از اعضای «باشگاه عشق برادرانه»، بردلی کوپر، و همچنین جرمی آیرونز، دنیس کواید، بن بارنز، مایکل مک کین است. ران ریفکین و زویی سالدانا، واژهها از لحاظ احساسی فیلمی قدرتمند و هوشمند است که قلب شما و قوانین اخلاقی و حساسیتهای اخلاقی شما را به خود جذب میکند. به عبارت دیگر، این احساس را در شما ایجاد می کند. شما را به فکر وا می دارد.
چیزی نیست که روری یانسن بیشتر از کلمات دوست داشته باشد. کلمات برای او همه چیز دارند. سخنان عاشقانه همسرش دورا که او را تشویق می کند و نشان دهنده اعتقاد او به استعدادها و استعدادهایش است، کلماتی که با هر صفحه ای که می خواند می بلعد، کلماتی که خودش می نویسد و حتی کلماتی که دنیا معتقد است او نوشته است. اما در واقع از او نیستند. این آخرین کلمات کلماتی هستند که او بیشتر از همه دوست دارد. اما آنها به حرف او نیستند. این کلمات متعلق به یک پیرمرد است. پیرمردی که زمانی جوان و عاشق بود، پیرمردی که کلمات را نیز دوست داشت، پیرمردی که امیدها و رویاهایش مدت هاست خاموش شده و ادعای عمومی او را در مورد داستان زندگی خود ربوده است.
نویسنده پرفروش کلی هموند نیز عاشق کلمات، و قدرت و تحسینی است که کلمات مناسب می توانند به ارمغان بیاورند. او عاشق کلمات Rory Jansen fs life story, words of Rory Jansen fs book, the Old Man, the Old Man fs life است.
اما این همه کلمات به چه قیمتی می آیند؟ و برای چه کسی؟ آیا جاه طلبی طاقت فرسا بر اخلاق غلبه دارد یا عشق؟ آیا کلمات و عشق به کلمات ارزشمندتر از عشقی هستند که به آنها الهام می شود؟ آیا کلمات به شخص این حق را می دهند که خطوط داستانی و غیرداستانی را محو کند - یا پاک کند؟ سخنان یک مرد از کجا شروع می شود و مرد دیگر به کجا ختم می شود؟ و ما حرف های چه کسی را می شنویم؟
جرمی آیرونز به عنوان پیرمرد بی عیب و نقص است. ظرافت ظریفی که او تنها با یک نگاه به شخصیت می آورد به اندازه یک جلد یک دایره المعارف گویا است. قدبلند و لاغر اندام، غروری را میبینی که زمانی خود را با آن حمل میکرد، اما آیرونز خمیدگی جزئی به شانهها و اندوهی به چشمها میافزاید که نشانهای از بار و اندوه زندگی است. هنگامی که او داستان خود را برای روری تعریف می کند، نقاطی وجود دارد که آیرونز پشت می نشیند، ایستاده، سرش را بالا می گیرد و از جنبه فیزیکی برای تأکید بر برخی نقاط استفاده می کند. بسیار گویای به ویژه آنچه برای پیرمرد مهم است. و سپس لحن های صوتی او! با بیشتر صحنههای او بهعنوان مونولوگهای طولانی، صدای آیرون کاملاً تنظیم شده و تزلزلناپذیر است تا زمانی که عصبانیت او بالا برود و سپس او همانطور که فقط آیرونز میتواند غرش کند. خشم، درد، خشم، مالیخولیا، ماتم او را احساس میکنید.
بدون دیالوگ، بن بارنز مجبور است برای اجرای خود به عنوان مرد جوان با نام جوانی که جرمی آیرونز نامیده می شود، به بیان فیزیکی تکیه کند و به طرز شگفت انگیزی این کار را انجام می دهد. لبخند او عفونی است و صفحه را روشن می کند، درست مانند شیمی او با نورا آرنزدر که نقش همسر جوانش، سلیا را بازی می کند، که منجر به یک شدت عاطفی دلخراش می شود. بارنز در ابتدا نگران ایفای نقشی بدون دیالوگ بود، با خواندن فیلمنامه، با این حال به این موضوع علاقه داشت. «فکر میکردم مشکلی است، زیرا به عنوان یک بازیگر، شما بیان خود را دارید و کلمات را در صفحه دارید. اما سپس برایان و لی با من تماس گرفتند و گفتند: 'ما این صحنه ها را بداهه می سازیم.' اگر در طول مسیر چیزی جادویی پیدا کنیم، آن را نگه می داریم. و اگر وحشتناک باشد، جرمی آیرونز صدای شما را خواهد گرفت. [با خنده] بنابراین، ما مقداری از هر کدام را دریافت کردیم. بسیار آزاد بود زیرا در هر زمان لازم نبود نگران این باشم که خط بعدی چیست. هر چی میخواستم میتونستم بگم و اگه احمقانه بود صدا رو کم میکردن. در واقع بسیار رایگان، جدی و ارگانیک بود.»
بردلی کوپر در انتخاب بازیگران عالی است. اگرچه خودش نگران به تصویر کشیدن جنبه تا حدودی دوگانه روری بود، اما نقطه کانونی خود را با استفاده از این واقعیت پیدا کرد که «[روری] واقعاً نویسنده خوبی بود. وگرنه خیلی توهم بود اما من این ایده را دوست داشتم که او فقط 'بی صبر' است.' کوپر گرسنگی جوانی را برای روری به ارمغان میآورد، اما همچنین حسی «فریبکارانه» که او از طریق چشمانش و به هم زدن لبهایش به تصویر میکشد. او حضوری را به روری می دهد که همه ما قبلاً دیده بودیم - یک فرد گناهکار که رازی را پنهان می کند و این واقعیت را پنهان می کند که آنها تقلب کرده اند. او این نگاه را کاملاً به تصویر میکشد که به قدری مهم است که نشان میدهد وجدان دارد. و سپس دوربین او را در لحظات صمیمی با آیرونز شکار می کند. کوپر در چهرهاش ظاهری تند و تیز مانند بچهای دارد که داستان مورد علاقهاش را قبل از خواب میخواند. لمس کننده، تکان دهنده و به طور موثر مسحور کننده.
سپس دنیس کواید وجود دارد. به عنوان کلی هاموند، او نرم و لطیف است، حتی با کمی دانه بندی. چیزی بیشتر از آنچه میبینیم در او وجود دارد و کوید به این حس میپردازد که هاموند میخواهد آن را پنهان نگه دارد، که فقط به تخیل خلاق مخاطب در رمزگشایی حقیقت و آنچه تخیلی است میافزاید. با این حال، جایی که کواید مرا از دست میدهد، جلسهای با یک دانشآموز وسواسی به نام دانیلا، با بازی اولیویا وایلد است. تماشای آن بسیار ناراحت کننده است. به طرز عجیبی روی صفحه اجرا شد. در یک کلام – بلغ! اما اینجا جایی است که ذهن واقعاً از نظر داستان رقابت می کند. با سؤالات کاوشگر دانیلا در مورد روری یانسن و پیرمرد است که ما احساس فوریت و علاقه شخصی به این موقعیت می کنیم. سؤالات او صرفاً سؤالات یک دانش آموز فارغ التحصیل شهوان بیش از حد غیرتمند نیست. اینها شخصاً هدایت میشوند، که باعث میشود درباره راههای متعددی که داستان واقعاً میتواند پخش شود، مکث میکند، و جذابیت بیشتری را به این صفحهگردان همیشه آشکار میافزاید.
در حالی که واضح است که شخصیتهای روری و دورا به گونهای طراحی شدهاند که اساساً آینه مرد جوان و همسرش سلیا هستند، روری و مرد جوان با معضل عشق به کلمات در مقابل عشق به زندگی/همسر روبرو هستند، باید بگویم که زیبایی احساساتی که بارنز و نورا آرنزدر به شخصیتها میدهند و داستان بسیار واقعیتر و خالصتر از شیمی بین زوئی سالدانا و کوپر است، که برای من مانند دوستان دانشگاهی بودند.
بهطور کامل نقطهگذاری فیلم، آثار کوچکی از مایکل مککین، جیکی سیمونز در نقش یقه آبی روری، نمک پدر و ران ریفکین بهعنوان ناشر روری، با صحنههایی بین سیمونز/کوپر و ریفکین/کوپر، سنگ بنای واقعی در ساختار احساسی داستان و شخصیت روری
The WORDS که به طرز ماهرانه ای توسط برایان کلاگمن و لی استرنتال هم روی صفحه و هم روی صفحه ساخته شده است، از طریق روایت های متعددی که گیرا، قانع کننده و هنرمندانه در یک ملیله نمایشی غنی استادانه در هم تنیده شده اند، آشکار می شود. در حالی که به ما اجازه تعلیق ناباوری در مورد 'حقیقت' داستان یانسن و پیرمرد را داریم، همانطور که اکنون توسط هاموند نوشته شده است، WORDS همچنین به ما این تصور و احساس را می دهد که کل فیلم می تواند یک داستان تخیلی باشد. خود رمان؛ که روری یانسن و رفتار متقلبانه او هرگز واقعی نبودند و پیرمرد نیز چنین نبود. که کلی هاموند واقعاً یک نابغه خلاق با تخیل بسیار بارور است و آخرین کتاب پرفروش او کاملاً تخیلی است و بر اساس یک حادثه 'واقعی' نیست. این همان واقعیت است که «فیلمنامه بسیار پیچیده است» که برای کوپر جذاب است. مانند هر کتاب عالی، داستان به مخاطب اجازه می دهد تا خارج از چارچوب فکر کند. فیلمنامه کاملاً برای باز کردن آن در تنظیم شده است. لمسی زیبا و هوشمندانه که به همه اجازه میدهد با تفسیر خاص خود کنار بروند.
همچنین به کارگردانی کلاگمن و استرنتال، که اولین فیلم خود را با The WORDS ساخته اند، ممکن است فکر کنیم که کارگردانی مشترک ممکن است برای آنها چالشی ایجاد کند، به خصوص پس از گذشت تقریباً یک دهه از پروژه، اما اینطور نیست. با توجه به اینکه کلاگمن بیشتر با بازیگران کار می کند و استرنتال بیشتر جنبه فنی دارد، به گفته کلاگمن، «ما مدت زیادی است که یکدیگر را می شناسیم. ما کمی کوتاه نویسی داریم... و هر دوی ما چیزهای مختلفی داریم که به خوبی انجام می دهیم.' استرنتال با پریدن یکپارچه به داخل، موافقت می کند. «ما کوتاهنویسی داریم. من فکر می کنم آن را در آماده سازی. آماده سازی زیادی انجام دادیم تا همیشه در یک مسیر باشیم. ما از دو جهت مختلف به سمت مردم نمی آمدیم. مثل اینکه او به یک بازیگر یک چیز نمی گفت و بعد من وارد می شدم و برعکس آن را می گفتم.»
یکی از نامزدهای برجسته و بالقوه اسکار با فیلم The WORDS، فیلمبردار آنتونیو کالواچه است. وقتی صحبت از کار Calvache می شود، حمل و نقل است. به لطف دانه بندی سکانس های پاریسی (به غیر از «اصالت» تصویربرداری در مونترال به عنوان لوکیشن دوره ای، ما در دوره پس از جنگ 1940 منتقل شده و غوطه ور می شویم، تقریباً گویی در حالتی رویایی. پالت شسته شده است، مانند کاغذ دیواری قدیمی با تنها یک یا دو رنگ پر جنب و جوش یا - مانند اثر انگشت روی یک نسخه خطی، سیاه جوهری شدید - که وقتی با دانه دانه ترکیب می شود، جاذبه های احساسی خاطرات را به ارمغان می آورد. با برخی تکهها و تکههایی که هنوز هم چنان زنده هستند که انگار دیروز اتفاق افتادهاند. ظاهری که کالواش خلق میکند، همراه با بازی جرمی آیرونز در حین تعریف داستانش برای روری، باعث میشود که آدم به شدت باور کند که داستان پیرمرد واقعی است. اما پس از آن، هنگامی که در داخل فیلم به عنوان یک کل مشاهده می شود، می توان باور کرد که به لطف سکانس «امروز» که به زیبایی اجرا شده است، از تخیل فرد نشات می گیرد. صحنههایی که در بخش داستان کلی هموند اتفاق میافتند، براق، صاف و صیقلی هستند. واضح، تیز، تمیز، مینیمالیستی، در حالی که زندگی روری و دورا بسیار پر رنگ است، به زیبایی روشن می شود - باز، روشن، امیدوارکننده، عاشق جریان های پرتوهای خورشید از طریق پنجره ها - اما همچنین وقتی روری پشت لپ تاپ خود در شب کار می کند، شدید و کلاستروفوبیک است. تنها نور میز و صفحه کامپیوتر است که تصویر احساسی غنی را ترسیم می کند. و ما میبینیم که گرمای زندگی یانسنها با موفقیت روری به وضوح تبدیل میشود، و با تلفیق تصاویر صحنههای هاموند. این یک ساختار دوگانه شگفت انگیز برای تخیل است.
با این حال، آنچه که WORDS را متمایز می کند، احساسات ایجاد شده در صحنه های پاریس است. تکان دهنده، تکان دهنده، دلخراش. شما شور و جادوی عشق جوان مرد جوان و سلیا را احساس می کنید و درد و فقدان را احساس می کنید. کل این بخش آنقدر باشکوه است که میتوان آن را از WORDS حذف کرد و فیلم کوتاه مستقل خودش باشد. خوب نوشته شده، لنز خوبی دارد، به خوبی بریده شده است. فوق العاده انجام شده و برخی از آن زوایای دوربین استفاده شده توسط Calvache فقط باعث می شود سکانس بسیار قدرتمندتر، 'رویایی'تر و پر از حافظه باشد.
تنظیم و متعادل کردن داستان های همگرا توسط لسلی جونز در حال ویرایش است. بهطور بیعیب و نقصی که با دقت بیشتری انجام میشود، تصاویر و داستان خط خوبی را طی میکنند که بین دوران و مردان با داستانهایشان حرکت میکنیم.
The Words فیلمی است که با توجه به ساختار روایی اش می توانست فاجعه باشد. این از آن نوع داستان یا ساختاری نیست که بتوان به سرعت روی کاغذ انداخت و روی صفحه نمایش داد. مراقبت و فداکاری کلاگمن و استرنتال، به ویژه، در هر مرحله از راه مشهود است. شخصیتها به خوبی ساخته شدهاند و جالب هستند، «نسب فصل» بهخوبی به هم وصل شده و فکر میشود، ویراستاری و سرعت حرکتهایی مانند حرکتهای یک خواننده حریص غوطهور در یک کتاب خوب است که با نگرانی اما متفکرانه صفحات را ورق میزند تا ببیند چه اتفاقی میافتد، سینماتوگرافی با شکوه است. ، مونترال به عنوان پاریس/نیویورک به طرز خیره کننده ای زیبا و غوطه ور است، و سپس صحنه های پاریسی و جرمی آیرونز هستند. وای!
WORDS آنقدر بالاست که کلمات کافی برای توصیف آن وجود ندارد………شما باید آن را احساس کنید، تجربه کنید…مثل خواندن یک کتاب خوب.
روری یانسن – بردلی کوپر
پیرمرد - جرمی آیرونز
کلی هموند – دنیس کواید
مرد جوان - بن بارنز
دورا یانسن – زوئی سالدانا
نویسنده و کارگردان برایان کلاگمن و لی استرنتال.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB