زن سیاه پوش

نویسنده: دبی لین الیاس

8 بعد از ظهر

طرفداران دنیل رادکلیف، هرگز نترسید! زندگی بعد از هری پاتر وجود دارد.. هر چند که با زندگی پس از مرگ سروکار داریم. رادکلیف با داشتن نوعی جادوی بالغ‌تر (یعنی مهارت‌های بازیگری‌اش)، با زن سیاه‌پوش، طلسمی از هیجان‌های هیجان‌انگیز و هیجان‌انگیز ایجاد می‌کند که باعث می‌شود شما سریع‌تر از آن‌چه بتوانید فریاد بزنید «Illuminata» از پوست خود بیرون بپرید.

بر اساس رمانی به همین نام در سال 1983 توسط سوزان هیل، زن سیاه پوش در یک نمایشنامه صحنه ای، یک نمایش رادیویی و یک فیلم تلویزیونی اقتباس شده است، همه با تحسین و موفقیت زیادی روبرو شده است، اما هیچ یک از یک روح واقعی برخوردار نبوده است. داستان تا الان کارگردان جیمز واتکینز با اقتباسی از فیلمنامه توسط جین گلدمن، بسته کاملی از ترس‌های شبح‌آلود و چیزهایی را ارائه می‌کند که در شب اتفاق می‌افتند، جشن می‌گیرند و از عناصر گوتیک دوران ویکتوریا به بهترین نحو استفاده می‌کنند، و ثابت می‌کنند که هیچ چیز بهتر از یک سبک قدیمی خوب نیست. ترس طیفی

آرتور کیپس مردی ناراضی است. او که یک وکیل جوان لندنی است، با یک پسر جوان 4 ساله نیز بیوه است. همسرش در حین زایمان فوت کرد و آرتور را ترک کرد تا جوزف کوچک را بزرگ کند. اما برای چهار سال، آرتور در غم خود غرق شده است. ناامیدی آرتور که مدت‌ها مورد توجه پسرش قرار گرفت، توسط کارفرمای او نیز مورد توجه قرار گرفت و به آرتور توصیه کرد که اکنون شغلش در حال انجام است. با آخرین اخطار رئیس خود، آرتور به شهر کریتین گیفورد فرستاده می شود تا املاک یک زن منزوی و مرموز را حل کند. آقای جروم، یک وکیل محلی، امور را مدیریت کرده است، اما در این مورد خیلی سریع یا دقیق نبوده است، بنابراین نیاز به مداخله آرتور است. اما با ورود او مشخص است که چیزی اشتباه است. علیرغم ترتیبات مسکن، به آرتور گفته می شود که در مسافرخانه جایی ندارد و باید با قطار به لندن برگردد. چرا؟ مردم شهر با دیدن آرتور در خیابان وارد خانه هایشان می شوند و خود را پشت درهای بسته حبس می کنند. چرا؟ و سپس، تاکسی کالسکه محلی نمی‌خواهد آرتور را به خانه متوفی در دورافتاده Eel Marsh ببرد. باز هم چرا؟ در واقع فقط یک نفر در شهر وجود دارد که با آرتور دوست است، سم دیلی، ثروتمندترین مرد شهر.

بعد از ظهر 3

پس از چانه زنی های زیاد، سرانجام آرتور سواری خود را به مارماهی می رساند، اما زمانی که آنجا شروع به تجربه چند برخورد عجیب و ترسناک می کند. Eel Marsh در جزیره ای بزرگ که فقط در هنگام جزر قابل دسترسی است، اسرار تاریکی را در خود دارد. در یک قبرستان کوچک خانوادگی، آرتور فکر می کند که زنی سیاه پوش را می بیند. آیا چشمانش با او حقه بازی می کنند؟ در خانه، درها به هم می خورد، اسباب بازی های عتیقه کودکان ناگهان موسیقی پخش می کنند، صندلی گهواره ای با عصبانیت بالای سرش می چرخد ​​اما هیچکس روی صندلی نیست. آیا آرتور به سمت جنون سوق داده می شود؟ آیا کسی سعی دارد او را بترساند؟ در بازگشت او به شهر، کودکان محلی شروع به مرگ وحشتناک می کنند. و آرتور دوباره زن سیاه پوش را می بیند که یک کودک خود را به آتش می کشد و در شعله های آتش و مرگ می سوزد. این شبح کیست؟ و او از آرتور چه می خواهد؟

آرتور با کمک سم تصمیم می گیرد تا معمای مارماهی و زن سیاه پوش را حل کند. اما آیا به موقع خواهد بود که جلوی آسیبی که به جوزف کوچولو که در راه ملاقات با پدرش در کریتین گیفورد است، نرسد؟

بعد از ظهر 2

برای هرکسی که چندین سال پیش «پسران دسامبر» را دیده بود، می‌دانستید که دنیل رادکلیف استعدادی فراتر از یک جادوگر پسر بودن دارد، استعدادهایی که رادکلیف به‌طور روشمند و با دقت در آن پرورش داده است، به طوری که اکنون، با اولین فیلمش پس از هری پاتر، او از آن برخوردار است. بلوغ و مهارت برای هدایت ماهرانه داستانی که در 90 درصد مواقع به تنهایی روی صفحه نمایش است. در ابتدا سرخ شدن، هنوز هری پاتر جوان را می بینیم که یک کلاغ سیاه در حالت حمله از دودکش پرواز می کند. اما زمانی که سپیده دم به غروب می‌رسد و سایه‌ها و تاریکی مارماهی را می‌بلعد، خاطرات و تصاویر هری پاتر ناپدید می‌شوند و آدم با طلسم به آرتور کیپس واقعاً ترسیده نگاه می‌کند و شمع‌ها را در دست گرفته و صدایی از سرتاسر بر سر او می‌بارد. خانه رادکلیف در بیان ترس از طریق رفتارهایش، حالات صورتش و به ویژه چشمانش که در برابر تاریکی می درخشند، درخشان است. ترس او را احساس می کنید. و با هر قدمی که آرتور رادکلیف برمی‌دارد، انسان نفس و قلبش را حبس می‌کند و می‌داند که در چند لحظه همه از مرگ خواهند ترسید. قابل توجه رشد عاطفی قابل مشاهده در کیپس است، همان نوع بلوغی که طی سالیان متمادی شاهد آشکار شدن آن با رادکلیف بودیم. در حالی که دیدن رادکلیف در نقش یک پدر ناراحت کننده و حتی عجیب به نظر می رسد، تنها یک صحنه با میشا هندلی و حتی آن رابطه 'درست' به نظر می رسد. اضافه کردن به این سطح از راحتی بدون شک این واقعیت است که هندلی - یک افسونگر مطلق - پسرخوانده واقعی رادکلیف است.

بعد از ظهر 4

ابرفورث دامبلدور با نام مستعار سیارین هیندز، همبازی سابق هری پاتر که دوباره به رادکلیف روی پرده ملحق می شود. یک هنرپیشه چیره دست، در کمال تعجب، این اولین داستان ارواح یا فیلم «ترسناک» هیندس است که او در کارنامه داستانی خود انجام داده است. در نقش سم دیلی، هیندز نقش وکیل مدافع شیطان برای مردم شهر و کیپس را بازی می‌کند، و تمام تلاش خود را می‌کند تا نظریه‌های ارواح و صداها را از ماوراء کاهش دهد. او آرامش بزرگی را برای شخصیت به ارمغان می آورد که ترس و وحشتی که در کیپس در حال افزایش است را کاملاً تحسین می کند. استفاده عالی از نورپردازی کارگردان واتکینز و فیلمبردار تیم موریس جونز به حضور Hinds اضافه شده است که تضاد بسیار خوبی با کیپس و مارماهی اطراف آن است.

5 بعد از ظهر

جانت مک‌تیر در نقش خانم دیلی می‌درخشد، زنی که فرزندش را از دست داد و اکنون تمام توجه خود را به دو سگ کوچک که لباس‌های ملوانی می‌پوشاند (درست مانند پسر کوچکش) می‌پوشاند و روی صندلی‌های بلند پشت میز شام می‌نشیند. آنها را با قاشق های نقره ای از کاسه های چینی استخوانی تغذیه کنید. مک‌تیر در طرح داستان نقشی محوری دارد و در ایجاد ابهام شخصیتش در طرح کلان چیزها عالی است و رمز و راز بیشتری را به طرحی غلیظ‌تر می‌افزاید.

تیم مک‌مولان در نقش وکیل محلی، آقای جروم، به عامل «خزش» جامعه به همراه سایر بازیگران بازیگران شخصیت می‌افزاید، که همگی باعث ایجاد ابهام در داستان می‌شوند.

نوشته جین گلدمن، زنی که 'Kick-Ass' و تابستان گذشته تریلر The Debt را به ما داد که سیارین هیندز نیز در آن بازی کرد، او یکپارچگی و تعلیق رمان هیل را حفظ کرده است، اما شخصیت خانم دیلی را گسترش می دهد و باعث افزایش میزان و شدت رویدادهای ماوراء طبیعی، منطقاً چند صحنه کلیدی را تغییر می دهد و همراه با کارگردان جیمز واتکینز، زن سیاه پوش را به یک تجربه واقعاً حسی در هر سطح تبدیل می کند. قابل توجه این است که دیالوگ بیشتر به سمت 21 متمایل استخیابانقرن نسبت به قرن 19هفتم، چیزی که فکر می کنم به بینندگان بیشتری اجازه می دهد تا داستان را بپذیرند، در حالی که همچنان حیات یک تجربه پیش بینی کننده را حفظ می کند. به ویژه معرفی جوزف کیپس توسط گلدمن در مرحله بسیار اولیه داستان نسبت به رمان هیل موثر است. او همچنین پایانی را ایجاد می کند که درباره آن بسیار صحبت شده است که برای تفسیر فردی باز است.

1 بعد از ظهر

کارگردان جیمز واتکینز ذهن من را به هم می زند. بینش او مثال زدنی است و اجرای او تا آنجا که می توان تصور کرد به کامل نزدیک است. بین واتکینز و تی وست، داستان‌های ارواح با پیش‌بینی ترس به جای غم و جرات، راه خود را به پرده بزرگ و در قلب ما پیدا کرده‌اند. من مدت‌ها معتقد بودم که تخیل فرد می‌تواند بیش از هر چیزی که آشکارا در یک تصویر بصری ایجاد می‌کند وحشت ایجاد کند و این دقیقاً همان کاری است که واتکینز با زن سیاه‌پوش انجام می‌دهد. او به تخیلات فردی ما دامن می زند و ترس های فردی ما را طعمه می کند. با این حال، جایی که واتکینز واقعاً برتر است، انرژی و سرعت اوست که در صورت تداوم، وحشت را هم در صفحه نمایش و هم در خارج از آن تشدید می کند. آنچه که می‌توانست به طور معمول قابل پیش‌بینی باشد، به لطف تدوین و سرعت صحنه، از بین می‌رود، بدون توجه به آچارهای ابهامی که او ایجاد می‌کند و باعث تعجب مخاطب می‌شود و راه‌های روانی متعددی را ایجاد می‌کند که وحشت می‌تواند در سطوح شخصی دنبال شود. .

6 بعد از ظهر

همانطور که در بالا اشاره کردم، فیلمبرداری تیم موریس جونز درخشان است. جونز که ما را در تاریکی سایه‌دار در مارش مارش غوطه‌ور می‌کند، خاکستری‌های سرد فولادی در ساحل روستایی انگلیسی و سپس با نور خورشید و سبکی اثیری در خانه روزانه و در رویاهای کیپس از همسر متوفی‌اش غافلگیرمان می‌کند، لحنی بصری ایجاد می‌کند که به . فیلمبرداری این امکان را به ما می دهد که نه تنها بار عاطفی کیپس، بلکه عذاب و از دست دادن خود زن سیاه پوش را نیز احساس کنیم. به ماهیت محیطی فیلم و پیش بینی اتفاقات وحشتناکی که در راه است، تدوین جان هریس است. هریس یکی دو چیز را در مورد ایجاد تعلیق نه تنها با بریدگی و سرعت می داند، بلکه دست در دست یک فیلمبردار کار می کند تا بهترین اثر را داشته باشد، که این کار را با فیلم وحشتناک 'نزول' انجام داده است. ایفای زیبای کار جونز و هریس از طراح تولید کیو کویین است که من فقط می توانم تصور کنم که یک روز میدانی در حال طراحی عمارت مارماهی از اثاثیه و تقسیم بندی دیوارها، سقف ها، وسایل روشنایی و درها به باد وحشتناک واقعی بوده است. تا اسباب بازی های دوران همچنین متوجه شدم که کوین و شرکت از استفاده از رنگ‌های عمیق و غنی در دکور واقعی خانه استفاده می‌کنند - آلو، قرمزهای نارنجی پررنگ، بنفش سیاه، بلوط تیره کهنه و گردو - همه اینها به زیبایی به بازی می‌آیند. نور و سایه برخلاف رنگ های مسطح سیاه و خاکستری. همه اینها به خانه مارش مارماهی یک زندگی خاص می بخشد.

wib 7

و امتیاز مارکو بلترامی را فراموش نکنیم که لایه‌ای از تعلیق ظریف و در عین حال ترسناک دیگر را فراهم می‌کند، که همیشه در سایه‌ها کمین کرده و به وحشت پیش‌بینی‌کننده‌ی تپنده قلب دامن می‌زند.

بترسید. از زن سیاه پوش بسیار بترسید. این شما را تا حد مرگ می ترساند.

آرتور کیپس – دنیل رادکلیف

سام دیلی – سیارین هیندز

خانم دیلی – جانت مک‌تیر

جوزف کیپس – میشا هندلی

به کارگردانی جیمز واتکینز. نوشته جین گلدمن بر اساس رمان سوزان هیل.

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما