نویسنده: دبی لین الیاس
دیگر شما طرفداران Twihard را در مورد افکارم در مورد BREAKING DAWN، قسمت 1 در تعلیق نگه نمیدارم. بخشهایی از آن مانند پوست درخشان قبیله کالن میدرخشد. بخشهای دیگر شما را گاز میگیرند و توجه شما را به خود جلب میکنند، مانند گرگینههای Quileute که از شام مورد علاقهشان لقمه میگیرند. و سپس جنبه های دیگر پس از زایمان بی جان تر از بلا سوان هستند.
زمانی که بیل کاندون برای کارگردانی دو قسمت پایانی فیلم آورده شدگرگ و میشحماسه، واکنش اولیه من یک ترس بود، اگرچه او به عنوان نویسندگی، کارگردانی و تحسین برای فیلم هایی ماننددختران رویایی،کینزیوخدایان و هیولاها، هیچ چیز در مقیاس BREAKING DAWN نبوده است و نه طرفداران دقیقی که شخصیت ها و این جهان را بهتر از پشت دستان خود می شناسند پشت آن بودند. متأسفانه، ترس من در حال حاضر به دلیل دیدن سپیده دم، قسمت 1 موجه است، من فکر نمی کنم که او کاملاً آن را درک کند.گرگ و میشجهان و تمام ظرایف و ویژگی های آن.
برای کسانی از شما که ممکن است زیر سنگ بوده اند و هم از کلام مکتوب و هم از دنیای فیلم مصون هستند،گرگ و میشحماسه در اصل یک داستان عاشقانه رومئو و ژولیت است که جهان را طوفان کرده است. ما خانواده هایی داریم که دشمنان فانی و جاودانه ای قسم خورده اند، بدتر از هتفیلدها و مک کوی ها یا مونتاگ ها و کاپولت ها می جنگند، به دنبال ژوگولار می روند و در هر نبردی (به بیش از یک راه) خون می کشند. در مرکز کیهان بلا سوان و ادوارد کالن قرار دارند و بهترین دوست حسود جیکوب بلک این منج-آ-تروا را گرد می آورد. با این حال، مزیت این سه گانه کوچک، آتش بسی است که به دقت بین کولن های خون آشام و ولوورین کویلوت ها حک شده است. در چهار سال گذشته، بلای انسانی را تماشا کردهایم که هم با ادوارد خونآشام و هم ژاکوب گرگینه عاشق شده و از عشق میافتد، در حالی که ادوارد و جیکوب هر دو ناامیدانه عاشق او بودهاند. در نهایت، بلا ادوارد را انتخاب می کند، جایی که سپیده دم، قسمت 1 داستان را انتخاب می کند - عروسی.
از آنجایی که تدارکات عروسی به ساعات پایانی می رسد، یعقوب هیچ جا پیدا نمی شود. به نظر می رسد با دریافت دعوت نامه چند ماه پیش، او به شکل واقعی خود تبدیل شد و عصبانی و دلشکسته به جنگل رفت. جیکوب می داند که وقتی بلا با ادوارد ازدواج می کند چه اتفاقی برایش می افتد. او نابود خواهد شد. او به یک خون آشام تبدیل خواهد شد. و یعقوب نمی تواند این فکر را تحمل کند. غمگین از اینکه بهترین دوستش هیچ جا پیدا نمی شود، تلخی در روز بزرگ بلا رخ می دهد، همانطور که انتظار و ترس از ناشناخته بودن اتفاقی که برای او رخ خواهد داد وقتی که ازدواجش با ادوارد به پایان می رسد. و به نظر می رسد که این در ذهن ادوارد بسیار مهم است، زیرا او نمی خواهد به بلا 'آسیب بزند'، در حالی که بلا می خواهد 'همه احساسات انسانی' را که با ازدواج همراه است، تجربه کند. مطمئناً دوستان و خانوادههایی هستند که به هیجان و هیجان هر عروسی اضافه میکنند که بهطور اجتنابناپذیر این رویداد را - چه خوب و چه بد - به یاد ماندنی میکنند.
رویدادی که با عروسی تلویزیونی لوک و لورا در شبکه ABC رقابت می کندبیمارستان عمومی، ماجرای سوان-کالن چیزی است که رویاها از آن ساخته می شوند. به طرز نفس گیر صحنه ای را از داستان شکسپیر تداعی می کندیک شب نیمه تابستان رویایبا تمام عاشقانه ها و زیبایی های شعر یا غزل الیزابت بارت براونینگ، نمی توان عشق را همانطور که جادو فضا را پر می کند، احساس کرد. به من اعتماد کن. شما از زیبایی قبل از روی صفحه نمایش نفس خواهید کشید. و همانطور که ادوارد و بلا می گویند 'من انجام می دهم'، ماجرا به همان چیزی تبدیل می شود که همه منتظر آن هستند، یعنی پذیرایی. با نان تست های کمدی که ریشه در حقیقت و زندگی دارد، فرد احساس می کند که در کنار یک میز نشسته و با جشن عروسی در می آمیزد.
اما با ظهور دوباره یعقوب، همه خوشبختی ها لحظه ای قطع می شود. در ابتدا یک لحظه شادی عاطفی برای بلا که ادوارد با جیکوب ترتیب داده است، با دعوای خانوادگی الکلی و خونی همه چیز کمی از کنترل خارج می شود. ادوارد که به سرعت اوضاع را پراکنده می کند، عروسش را برای ماه عسل به جزیره ای خصوصی در سواحل برزیل می برد.
تنها و عاشق، افکار بلا به یک چیز تبدیل می شود - سکس - که اتفاقاً آخرین چیزی است که ادوارد به ذهنش می رسد. اما بلا پیروز می شود و او نه تنها به 'مرد' خود و یک شب رابطه جنسی بی شرمانه دست می یابد، بلکه چیزی نسبتاً غیرمنتظره را به دست می آورد - حاملگی.
این زوج نه تنها برای ادوارد و بلا، بلکه برای قبیله کالن نیز شوکه کننده است، این زوج به فورکز، واشنگتن، در محوطه کالن محبوس شده و از دنیا پنهان شده اند، بازمی گردند. اما خبر بارداری به بیرون درز می کند - به Quileutes، که مصمم هستند پس از تولد فرزندان را بکشند. اما یک مشکل بزرگتر در دست است. نوزاد با سرعت نگران کننده ای رشد می کند و بلا را در این روند می کشد. ادوارد با درخواست کمک از جیکوب، سعی می کند بلا را متقاعد کند که کودک را سقط کند، اما او هم او و هم جیکوب را رد می کند. در حالی که کالن ها و ژاکوب بر سر بلا نشسته اند، Quileute در بیرون محوطه در حال چرخش هستند و منتظر لحظه حمله هستند و چه زمانی بهتر از زمانی که بلا فقط با کمک ادوارد و جیکوب در حال زایمان است. و در بالها، Volturi بافندگی.
کل بازیگران دوست داشتنیگرگ و میشبازگشت حماسه به نقش هایی که آنها را بسیار مشهور و محبوب کرده است. نوبت کریستن استوارت به عنوان بلا در طول صحنه های بارداری و زایمان بسیار چشمگیر است. میدانستم که او این وظیفه را دارد که این همه جاذبه و احساسات را به نمایش بگذارد (دیدم که او این کار را انجام داددستمال زردو به Rileys خوش آمدید .)، اما مطمئن نبودم که بیل کاندون مردی باشد که بتواند آن را از او در اینجا استخراج کند. خوشبختانه او این کار را کرد.
رابرت پتینسون دوباره نقش خود را به عنوان ادوارد خون آشام هوس انگیز بازی می کند، اما متأسفانه، یک اجرای بی تفاوت بی جان ارائه می دهد. فقدان احساسات و تمایل زیادی هم در توجه ادوارد و هم در تعامل با قو استوارت وجود دارد که هر حس عشق بزرگ را رد می کند. ارائه دیالوگ پتینسون FS صاف و غیر صادقانه است. آیا او از نقش خسته شده است یا کارگردانی کاندون آنقدر ضعیف بوده است؟ با توجه به اینکه من دوباره نسخه اصلی را تماشا کردمگرگ و میشوماه نودیشب و آنقدر تحت تأثیر انرژی، اعتماد به نفس و انرژی پتینسون در آن فصل قرار گرفتم که در اینجا، ناامیدکننده است.
من قبلاً از طریق پستهای رسانههای اجتماعی به آن اشاره کردهام، اما یکی از بهترین بازیهای فیلم، اگر نگوییم بهترین (خارج از چارلی سوان اثر بیلی برک)، از تیلور لاتنر است. لاوتنر به عنوان جیکوب، این شدت، قدرت، اعتماد به نفس و فداکاری را به نقش و فیلم می آورد. در صحنهای مهم که جاکوب نقش رنسمی را روی بچه بلا نشان میدهد، لاوتنر نه با کلمات، بلکه با حضور فیزیکی که سرشار از احساسات است صحبت میکند. این بدون شک بهترین کاری است که از او دیده ام و از این رشد در او به عنوان یک بازیگر استقبال می کنم. صحنهها و شیمیهای او با استوارت غیرقابل انکار هستند و در واقع، بیشتر از صحنههای بین پتینسون و استوارت طنین انداز هستند. اگر لاوتنر به راهی که در اینجا نشان داده است ادامه دهد، مطمئناً در آینده ای نه چندان دور به عنوان یک مرد پیشرو خواهد آمد.
بازیهای احساس گناه من در فرنچایز، و به ویژه در این فیلم، از بیلی برک، پیتر فاسینل و مایکل شین است. در نقش چارلی سوان، برک تمام صحنههایی را که در آن حضور دارد میدزدد، و اجرای خود را با طنز بسیار خوشایند تحقیرآمیز و مزاحم که هر صحنه را به جلو میبرد نشانهگذاری میکند. به طور مشابه، Facinelle یک مزیت جذاب برای Carlisle Cullen به ارمغان می آورد. Facinelle با حضوری آرام، کنترل شده و ارائه دیالوگ به همان اندازه نرم اما مطمئن، جذاب و باشکوه است. او شما را به این فکر میاندازد که چه چرخهایی در ذهنش میچرخند. اما دزدی نمایش است، و من اعتماد دارم در قسمت 2، مایکل شین خواهد بود. بهعنوان آرو، رئیس ولتوری، در اینجا قطعهای از او دریافت میکنیم که کاملاً خوشمزه است. زمان بندی، لحن صدا و تحویل او بی عیب و نقص است و فقط برای تماشای بیشتر صفحه نمایش فریاد می زند. من نمی توانم منتظر سپیده دم، قسمت 2 باشم تا چرخش های ولتوری را در پرتو تولد رنسمی ببینم.
همچنین اشلی گرین قابل توجه است. به عنوان آلیس کالن، گرین به عنوان هماهنگ کننده عروسی بلا لذت می برد و سبکی هیجان انگیز را به جشن ها و فیلم می بخشد.
باورم سخت است که ملیسا روزنبرگ این فیلمنامه را نوشته است. روزنبرگ با کتابی 756 صفحه ای به ما دیالوگی می دهد که، صادقانه بگویم، اغلب بسیار هیجان انگیز است، به خصوص وقتی صحبت از ادوارد و بلا به میان می آید، نه به کل سکانس هایی که ظاهراً توسط آهنگ های نامناسبی که دوربین فقط در آن جا می ماند تقویت می شود. با حسرت بالای ادوارد، بلا، ادوارد، بلا، ادوارد، بلا با نماهای نزدیک. کتاب Stephanie Meyer fs سرشار از جزئیات و دیالوگ هایی است که چیزهای زیادی به داستان می افزاید و به طور قابل توجهی و به شدت در فیلم غایب است. بلا که اکنون 18 سال دارد و در دوراهی زندگی قرار دارد، همراه با ادوارد، با ازدواج، رابطه جنسی، بارداری غافلگیرکننده و 'چرخش' بلا، در عین حال گفت و گوهایی که برای آگاه کردن مخاطب و شخصیت ها لازم است، با اتفاقات و تصمیمات تغییر دهنده زندگی روبرو می شوند. این مسائل یا ناچیز است یا نادرست است. این زمانها برای هر 18 سالهای گیجکننده است، چه رسد به ازدواج با خون آشام، اما هیچ دیالوگی واقعی برای انتقال این موضوع وجود ندارد. حذفی بسیار غم انگیز یک نکته مهم با عروسی و پذیرایی همراه است. آغشته به طنز، چه فیلمنامه ای باشد و چه تبلیغاتی، کل فیلم را بالا می برد.
چهارمین کارگردانی که فرنچایز را هدایت می کند، کاندون وقتی صحبت از احساسات تأثیرگذار به میان می آید، قایق را از دست می دهد. این فصل، در میان تمام فصلهای دیگر، پر از درام و احساسات بالا است، اما کاندون با دیالوگهای اغلب هوکی و فرصتهای بصری از دست رفته توپ را رها میکند. با نگاهی کلی به فیلم، به نظر می رسد که تمام انرژی او (و شاید بودجه) روی دو چیز متمرکز شده است - عروسی و تولد رنسمی - بقیه فیلم را در یک سقوط آزاد ناامیدکننده و از دست دادن شتاب قرار داده است. و باعث می شود که فرد علاقه خود را نسبت به آنچه بعدا می آید از دست بدهد. (هنوز هم مثل همیشه معتقدم که کتاب را بخوانم! همیشه بهتر است!!)
کاندون بیشتر از برآوردن انجام می دهدگرگ و میشوقتی نوبت به عروسی و جشن نه تنها عشق ادوارد و بلا، بلکه عشق طرفداران به شخصیت ها و فرنچایز می رسد، همه جا طرفدارانی دارند. او با فیلمبرداری، لنز، طراحی صحنه و تدوین بسیار عالی ارائه می دهد. داستان، و طرفداران، لایق چیزی کمتر از این نبودند. برخی از لحظات کمدی عالی نیز در شب بعد از عروسی اتفاق میافتد، زیرا ادوارد و بلا آسیب وارد شده به اتاق خوابشان را پس از اولین شب پرشورشان بررسی میکنند، جایی که کاندون فقط به دوربین اجازه میدهد چشمان ما باشد. (و به یاد داشته باشید، ما قبلاً دیده بودیم که چه اتفاقی می افتد وقتی خون آشام ها و انسان ها عشق خود را به لطفBuffy the Vampire Slayer. بافی و اسپایک یک خانه کامل را خراب کردند در حالی که آنجل به آنجلوس شیطانی تبدیل شد.)
به همین ترتیب، کاندون با صحنههای زایمان که تصاویری هیجانانگیز و دراماتیک را برای ما به ارمغان میآورد، با تلاقیهای ویرایش دقیق، نه تنها فیلمهای «وحشتناک» با زیبایی رویایی را به نمایش میگذارد. سکانسی از لحاظ فنی فوق العاده به لطف فیلمبرداری گیلرمو ناوارو و تدوین ویرجینیا کاتز که هم در صحنه اوج زایمان پر انرژی و هم در طول عروسی نرم و لطیف است.
یک لطف بزرگ برای کل فیلم از ناوارو حاصل می شود که می داند چگونه نورپردازی کند و لنز بگیرد و در طول فیلم ظاهری جادویی و دراماتیک به ما می دهد.
شاید بدترین و نابخشودنی ترین جنبه BREAKING DAWN، قسمت 1، گریم خون آشام در صحنه های خاص باشد. بیشتر در مورد کلان لوتز، آرایش خون آشام کالن (اما برای پتینسون و ادوارد که پایه پودری دارد) به نظر می رسد مانند رنگ گریس دلقکی ضعیف به نظر می رسد که به خط چانه ختم می شود و یقه ها را به رنگ گوشت می گذارد. آیا بودجه به اندازه کافی، یا با کیفیت بهتر، آرایش ثابت را اجازه نداد؟
و من نمیتوانم به لباس عروسی زیبا که توسط طراح مشهور کارولینا هررا مخصوصا برای بلا طراحی شده است اشاره نکنم. لباس و سایر لباسهای عروسی، مخصوصاً از پشت، برای خرید در فروشگاههای سراسر جهان به عنوان بخشی ازگرگ و میشخط لباس
آهنگهای کارتر بورول کلاسیک هستند و به خوبی برای فیلم مناسب هستند، با این حال، تک تک قطعات موسیقی متن فیلم اغلب نامناسب، ناهماهنگ با صحنه یا فیلم، یا کاملاً نامناسب به نظر میرسند. باز هم، این باعث میشود که دانش کاندون درباره حماسه و حساسیتهای آن را زیر سوال ببرم.
آیا Twihards و تماشاگران سینما در سراسر جهان از BREAKDAWN، قسمت 1 راضی خواهند بود؟ فقط زمان و باکس آفیس این را نشان خواهند داد. اما در حالی که طرفداران بدون شک از دیدن عروسی قرن خوشحال خواهند شد (و باز هم تماشایی است)، وقتی فیلم را به طور کلی تماشا می کنیم، نمی توان از تمام کاستی ها و شکست های آن فرار کرد. طرفداران، داستان وگرگ و میشحق رای دادن شایسته بهتر است
بلا سوان – کریستن استوارت
ادوارد کالن – رابرت پتینسون
جیکوب بلک – تیلور لاتنر
چارلی سوان – بیلی برک
دکتر کارلایل کالن – پیتر فاسینلی
امت کالن – کلان لوتز
به کارگردانی بیل کاندون.
نوشته ملیسا روزنبرگ بر اساس این رمانسپیده دمتوسط استفانی مایر
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB