نویسنده: دبی لین الیاس
وقتی جیسون بیتمن سال گذشته برای اولین بار در مورد فیلمی که در آینده از او به نام 'The Baster' ساخته می شود با من صحبت کرد، بسیار سرگرم کننده به نظر می رسید (مخصوصاً همانطور که او آن را با ارائه کنایه آمیز اختراع شده اش توصیف کرد). وقتی شنیدم که جاش گوردون و ویل اسپک، تیمی که وسیله نقلیه ویل فارل 'بلیدز اف گلوری' را کارگردانی کرده اند، امیدم بر اساس توصیه بیتمن کاهش یافت، با این باور که فیلم به جای داشتن هر گونه کمدی تعریف شده، به سمت غافلگیرها می رود. ماده و قلب در اکران در تجسم نهایی خود به عنوان سوئیچ، فقط این را بگویم، جیسون، تو به اندازه کافی به خودت یا فیلم کمک نکردی زیرا نتیجه نهایی با بیتمن، توماس رابینسون و جف گلدبلوم جذاب، خنده دار و سرگرم کننده است. دزدی نمایش با نتایج هیستریک دلگرم کننده.
والی و کیسی برای همیشه بهترین دوستان بوده اند. هر دو نیویورکی پیوند شده بسیار موفق، زندگی خوبی دارند، زندگی سریعی دارند و دوستی آنها در هسته وجودشان است. هم مجرد و هم محتوا، هیچ نیاز واقعی برای هیچ یک از آنها وجود نداشته است که به دنبال روابط متعهد باشند. اما چه اتفاقی میافتد وقتی کاسی تصمیم میگیرد چیزی در زندگی او کم است. بله، این ساعت بیولوژیکی کوچکی است که به او می گوید زمان برای بچه دار شدن او در حال اتمام است. و اینکه او یک زن پیشرو، خودکفا و از نظر مالی و عاطفی مطمئن است، تنها یک کار وجود دارد - یافتن یک اهداکننده اسپرم. برای اینکه پدر و مادری دوست داشتنی باشید و خانواده ای دوست داشتنی بسازید نیازی به شوهر ندارید.
متأسفانه، مدتی است که این ایده در درون کاسی شکل گرفته است و کاملاً مطمئن نیست که والی چه واکنشی نشان خواهد داد، او تا آخرین لحظه ممکن منتظر می ماند تا بمب را روی او بیندازد. والی که قبلاً بیش از یک BFF برای کسی بوده است، اگرچه در انکار، هنوز عاشق او است و اخبار را بسیار سخت می گیرد، به خصوص که او با کاری که او انجام می دهد مخالف است و از اسپرم او استفاده نمی کند. 'ما بهترین دوستان هستیم. شما عصبی و بدبین هستید. شما اهل قضاوت هستید این کار نخواهد کرد.»
والی با ایجاد شکاف بین این دو، به «دوش لقاح مصنوعی» با موضوع هاوایی کاسی میآید که در آن همه «لید» دریافت میکنند. والی با برگزاری جشن تشریفاتی که توسط دیگر BFF کیسی، دبی آزاده برگزار میشود، فرصتی پیدا میکند تا با اهداکننده منتخب، رولاند، یک الاغ خودپسند تا حدودی باشکوه و خود شیفته، هر چند بسیار زیبا، ملاقات کند. به نظر می رسد که رولاند یک دانشگاهی با دستمزد ضعیف است و او و همسرش کمی در تنگنا هستند و تهیه بذر او به اندازه کافی بی ضرر به نظر می رسد - به خصوص با قیمت مناسب. والی که همراه با یکی از داروهای گیاهی دبی به فراموشی سپرده می شود، والی در حالی که در این گیجی مستانه است، به سراغ 'آذوقه های کاسی' می رود. افسرده، مأیوس، مست و ناامیدانه عاشق، والی کارهای غیرقابل تصور را انجام می دهد – اگرچه او هیچ سرنخی از آن ندارد.
هفت سال سریع به جلو. کیسی که نیویورک را به مقصد غرب میانه ترک کرده تا با والدینش زندگی کند و پسر کوچکش را بزرگ کند، اکنون به نیویورک باز می گردد. والی که فقط با یک ایمیل یا کارت گاه به گاه در کریسمس در تماس است، از اینکه کاسی در حال بازگشت به زندگی خود است، هر چند با پسر کوچکش سباستین، بسیار خوشحال است. والی که در برخورد با بزرگسالان چه رسد به بچه ها چندان ماهر نیست، خود را در نقش والدینی با سباستین جوان که علاقه و وابستگی شدیدی به او داشته است، می بیند، در حالی که کاسی، در ابتدا فقط می خواست سباستین پدر تولدش را بشناسد، خود را می بیند. در مورد رابطه با رولاند که اکنون طلاق گرفته است.
از قضا، رولان با سباستین دوست میشود، کسی که هیچ وجه اشتراکی با او ندارد - نه ویژگیهای ژنتیکی، نه ظاهری، نه رفتاری، نه عجیب و غریب. در واقع، به نظر می رسد که سباستین نه تنها تصویر تف والی است، بلکه یک کلون ژنتیکی است. والی با دیدن و احساس روابط فیزیکی و عاطفی با سباستین، به بهترین دوست، رئیس و قطبنمای اخلاقیاش، لئونارد، نگاه میکند تا بینشی از این موقعیت داشته باشد. به لطف صراحت هیستریک و شیدایی لئونارد، والی به حقیقت وضعیت پی می برد. اما در مورد آن چه باید کرد؟
لذت SWITCH جیسون بیتمن است. او هرگز بهتر نبوده است. او والی را 360 درجه با عمق و احساسات و هوش و ذکاوت کینه توزانه ثبت شده بیتمن به ارمغان می آورد. اما اگر این کافی نیست، او فقط با توماس رابینسون که نقش سباستین را بازی میکند، شما را با شیمیهایش آشنا میکند. و سپس او را با لئونارد جف گلدبلوم جفت کنید و برای خود یک کمدی سوارکار خواهید داشت. به گفته ویل اسپک، 'آنها یک جفت باور نکردنی عالی هستند. [لئونارد] به نوعی یک شخصیت سهامی در کمدی های عاشقانه است - بهترین دوست - و چه خوب بود که احساس می کردم آنها واقعاً به طور حرفه ای با هم کار می کردند، بنابراین در فیلم شما واقعاً باور دارید و می خرید که شکی نیست که یک رابطه وجود دارد. آنجا که می توان به آن تکیه کرد.» اما در مورد آقای رابینسون کوچک است که بیتمن فقط می درخشد.
جنیفر آنیستون به راحتی وارد نقش کسی می شود. سبک، بدون پیچیدگی با سهولت طبیعی، آنیستون کاملاً مناسب است و بسیاری از شخصیتهای آشنا و دوستداشتنی خود راشل گرین «دوستان» را به نقش میآورد. متأسفانه، چندین صحنه وجود دارد که آنیستون به دنبال صحنههای بیتمن و گلدبلوم یا بیتمن و رابینسون است که در آنها سرعت حرکت ساخته شده توسط بچهها کاهش مییابد و «گیر میکند». همچنین با پوشیدن کلاه تهیهکننده اجرایی، هوش تجاری و زیرکی آنیستون در کل تولید، از بازیگری گرفته تا ارزشهای تولید بصری، نشان میدهد. با این حال، برای من، چیزی که من را در آنیستون فروخت، مسابقهای است که او در جریان کنفرانس مطبوعاتی THE SWITCH زیر آتش به نمایش گذاشت. آنیستون که در بسیاری از جهتها به موضوع فیلم یعنی انتخاب یک مادر مجرد برای بچه دار شدن مورد حمله قرار گرفت، از موقعیت خود به عنوان یک تهیه کننده، یک زن و به عنوان یک شخصیت دفاع کرد. بسیاری از نکات فیلم این است که خانواده را تعریف می کند. این لزوماً مادر-پدر سنتی-دو فرزند و سگی به نام اسپات نیست. این عشق عشق است و خانواده چیزی است که در اطراف شما وجود دارد و در حوزه نزدیک شما قرار دارد. والی، چه پدر بود و چه نبود، خانواده بود. لحظه مورد علاقه من در فیلم بعد از اعتراف او به کاسی است و او نزد جف گلدبلوم [لئونارد] می رود و جف گلدبلوم در نهایت به والی می گوید: «فقط برو به خانه» و او می گوید: «اما آنها خانه من هستند.» و این چیزی است که من می کنم. عشق به این فیلم این فقط کلیشه سنتی از آنچه به عنوان جامعه به ما آموختهایم نیست.»
و از دزدیدن قلبت حرف بزنی؟ یکی از سنگ بنای فیلم سباستین است و توماس رابینسون دوست داشتنی ترین و دلرباترین کودک شایان ستایشی است که در مدتی پیش آمده است. فقط با یک نگاه از آن چشمان درشت قهوه ای روح انگیز و قلبت فقط آب می شود. رابینسون از نظر طراحی شخصیت شبیه به جاناتان لیپنیکی جوان در «جری مکگوایر» است، به لطف بیان چهره و نمایش مردهاش که شبیه بیتمن است، بهتر عمل میکند. جایی که لیپنیکی با خرد و قهقهههای بچهها آمیخته شده بود، تامپسون در این بستهای به اندازهی نیمی از ستایشپذیری، دلقک بیتمن است. کاملا او را دوست دارم. و تماشای او و بیتمن با هم - کل فیلم می توانست بیتمن، رابینسون و گلدبلوم باشد و من می توانستم تمام شب را تماشا کنم. آن سه گانه دینامیت است! و اگر رابینسون به تنهایی یا دیدن او با بیتمن کافی نیست، صحنه ای از اتاق خواب که در آن سباستین شروع به صحبت در مورد افرادی در عکس ها و زندگی هایی که برای هر یک از آنها به عنوان زندگی خود در آغوش گرفته است صحبت می کند، خوب دستمال کاغذی را آماده کنید. خلوص و معصومیتی که شخصیت بازی سباستین و رابینسون برای فیلم به ارمغان می آورد، جادویی است. به گفته بیتمن، «دریافتن شیمی با [رابینسون] سخت نبود، زیرا او مردی بسیار خوب و با استعداد و مهربان است. او پدر و مادر بزرگی دارد تجربه ای که من به عنوان یک بازیگر جوان داشتم مفید بود، زیرا به نوعی آن دیدگاه را به یاد می آورم، به معنای واقعی کلمه، از جلوی یک دوربین سیاه بزرگ و 100 نفر که پشت آن ایستاده بودند و منتظر بودند تا برای ناهار رها شوند تا زمانی که خط های خود را درست کنید. این اعصاب خردکن است و او 6 ساله بود. او اکنون 14 سال دارد. نمیدانم کسی که 3 سال زبان انگلیسی را میگذراند، چگونه توانست زبان جدیدی را برایش بپذیرد و بتواند آن را دستکاری کند و در نحوه بیان جملهای که به سختی میفهمد، تفاوتهای ظریفی پیدا کند. او واقعاً با استعداد است و ما اوقات بسیار خوبی را سپری کردیم.'
کلید بسیاری از کمدی SWITCH، لئونارد جف گلدبلوم است که به عنوان وجدان عصبانی والی عمل می کند. اولین انتخاب برای گوردون و اسپک، به لطف حضور گلدبلوم روی صحنه در نیویورک در زمان فیلمبرداری، و دوستی گلدبلوم با آنیستون و تحسین بیتمن، شروع به 'کنج کردن' گلدبلوم کرد. به گفته اسپک، «او بسیار خندهدار است و همچنین یک بازیگر دراماتیک شگفتانگیز است، بنابراین میتوانید با او در درام کار کنید، ما خوشحالیم که توانستیم آن قسمت را برای او داشته باشیم که بتواند استعدادهای کمدی او را که باورنکردنی است به نمایش بگذارد. او با افزایش سن ثروتمندتر می شود.» به گفته اسپک، «آنها یک جفت باورنکردنی عالی هستند. [لئونارد] به نوعی یک شخصیت سهامی در کمدی های عاشقانه است - بهترین دوست دوست و چه عالی بود زیرا احساس می کرد که آنها واقعاً به طور حرفه ای با هم کار کرده اند، بنابراین در فیلم شما واقعاً باور دارید و می خرید که شکی نیست که یک رابطه وجود دارد. که می توان به آن تکیه کرد.»
پاتریک ویلسون اغلب در نقش رولند می درخشد، در حالی که جولیت لوئیس یک فویل زن عالی برای Bateman’s Wally و همچنین نقش BFF زن برای Kassie است.
شخصیت محور، آلن لوب استعدادی برای توسعه شخصیت هایی دارد که می توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم و به آنها اهمیت دهیم. او در اینجا به ویژه با شخصیتهای والی، سباستین و لئونارد از این نظر سرآمد است. لوب هرگز با رشد عاطفی روابط به سر ما ضربه نمی زند و به طور اتفاقی اجازه می دهد که آنها از طریق گفتگو و رویدادهای روزانه مانند سفر به باغ وحش، جشن تولد یا پیاده روی در پارک، به ویژه روابطی که در آن والی است، آشکار شوند، زیرا او همان کسی است که ما داریم. بلوغ را از طریق فیلم ببینید. در اصل، والی است که فیلم را حمل می کند و برای ما خوش شانس است، بیتمن بیش از این کار را انجام می دهد. آنچه کارگردانان جاش گوردون و ویل اسپک قدردانی میکنند این است که فیلمنامه در کل، «نه شخصیتها و نه داستان را پوشش نمیدهد. این شخصیتها ناقص هستند و به بلوغ میرسند.»
با استفاده از یک قالب روایی که از دیدگاه والی بیان شده است، اگرچه روایت میتوانست کمی جلوه بیشتری داشته باشد، فیلم با سرعت یکنواخت پیش میرود. با این حال، همانطور که در بالا ذکر شد، صحنههایی با آنیستون وجود دارد که باعث کاهش سرعت فیلم میشود پس از انتخابهای عالی با گلدبلوم، بیتمن یا رابینسون. جس هال، فیلمبردار، که ما را با فیلم باشکوه 'Brideshead Revisited' شگفت زده کرد، به SWITCH یک روکش جلای عالی همراه با سکانسهای تایم لپس نفیس میدهد که تماشای آن زیباست.
نه کلیشه سنتی خانواده، بلکه داستان عاشقانه ای با بهترین نسبت ها. سوئیچ را روشن کنید.
جعبه – جنیفر آنیستون
والی – جیسون بیتمن
سباستین – توماس رابینسون
لئونارد – جف گلدبلوم
دبی - ژولیت لوئیس
رولاند – پاتریک ویلسون
به کارگردانی جاش گوردون و اسپک. نوشته آلن لوب بر اساس داستان کوتاه The Baster نوشته جفری یوگنیدس.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB