نویسنده: دبی لین الیاس
ترنس مالیک، نویسنده/کارگردان شاعرانه، حماسی و فراگیر، تجسم دیگری از اسکان و استعمار ویرجینیاها و داستان عشق جان اسمیت و بومی آمریکایی، پوکاهونتاس، را در «دنیای جدید» به پرده بزرگ می آورد. متأسفانه، این بازگویی این فصل از تاریخ آمریکا هنوز به اندازه 40 سال پیش برای من که در کلاس درس ابتدایی نشسته بودم خسته کننده است. و با توجه به اینکه مالیک فیلمنامه را بیش از 30 سال پیش تمام کرد و آن را روی قفسه ای نشسته بود و گرد و غبار را جمع می کرد، شاید برای او هم بود. (دیزنی حداقل ایده درستی با ترکیب کردن انیمیشن و آهنگ داشت.) شایعه شده است که در مقیاسی به بزرگی تایتانیک ساخته شده است، باید بگویم که مالیک موفق شد - اگر او به دنبال رویدادهای کشتی بود نه موفقیت فیلم جیمز کامرون.
زمان 1607 است. کاشفان بریتانیایی به تازگی به سواحل آمریکا در جایی که قرار است ویرجینیاها تبدیل شوند، آمده اند. تحت رهبری کاپیتان کریستوفر نیوپورت، سوزان کنستانت و خدمه کاوشگران و اسکالواگ بریتانیایی سرکش توسط شرکت ویرجینیا برای ایجاد مستعمرات در دنیای جدید استخدام شدند. در شرایطی که اقامتگاه های مسافرتی آن چیزی نیست که امروز داریم (اگرچه ممکن است این سیاست های جدید خطوط هوایی بدون حاشیه نزدیک شود)، دریانوردان در طول سفر طولانی خود از بیماری اسکوربوت و سایر بیماری ها، گرسنگی، خاک، کثیفی، موش ها و حتی شورش رنج می برند. و کاپیتان نیوپورت که مردی باهوش بود و کمی تدبیر داشت، عاقلانه انتخاب کرد تا جان اسمیت شورشی را از حلق آویز نجات دهد، و مایل نبود که نیروی انسانی 100 نفری او را حتی یک نفر کاهش دهد.
خدمه که به تازگی وارد سواحل آمریکا شده اند، توسط بومیان آمریکایی یا طبیعی ها که توسط مرد سفید پوست نامیده می شود، ملاقات می کنند. با ارضای کنجکاوی خود، طبیعی ها به اعماق قلمرو خود باز می گردند و بریتانیایی ها را رها می کنند تا خانه داری را در نزدیکی ساحل راه اندازی کنند. کاپیتان نیوپورت که استعمار را کار سادهای نمیداند، برای تدارکات و نیروی انسانی بیشتر به انگلستان بازمیگردد، اما نه قبل از اینکه به جان اسمیت دستور داد تا با رئیس پوهاتان، «شاه طبیعیها» ملاقات کند و امیدوار است استعماری بدون جنگ داشته باشد. اسمیت که از ابتدا تا انتها مشکل دارد، به زودی زمانی که در اعماق قلمرو طبیعی سرگردان است، خود را با حلق آویز دیگری (یا بدتر) می بیند. اسیر، تنها به دلیل شیفتگی کور شده از عشق پوکاهونتاس است که اسمیت توسط پوهاتان آزاد می شود، کسی که از قضا خواسته های دخترش را می خورد.
اسمیت که با پوکاهونتاس وسواس دارد و نگران آسیبی است که ممکن است از طرف مردم خودش به خاطر عشقش به اسمیت و خطراتی که برای مهاجران میپذیرد، مأموریتی را در قلمرو شمالی میپذیرد و دستورالعملهایی را میپذیرد که به راشل نی که اکنون تمیز شده است بگوید. پوکاهونتاس که او مرده است، منجر به فصل آخر در آنچه میتوانست تفسیری الهامبخش از تاریخ و افسانه باشد.
کالین فارل در نقش جان اسمیت وارد صحنه می شود. همان طور که در «اسکندر» انجام داد، فارل فقط «هست». او به همان اندازه که صافترین سنگ سنگی سرد و بیحرکت است، هیچ احساسی، هیچ حس ماجراجویی، شورش یا چالش را بر نمیانگیزد. نه ذره ای در زرهش. این یک سرزمین جدید است، یک دنیای جدید. دست نخورده از مرد سفید پوست. کسی فکر می کند که شور و شوق کنجکاوی وجود دارد، اما اینطور نیست. اگر مالیک قصد داشت که بازیگران پسزمینه زیبایی هماهنگ سرزمین باشند، موفق شد. اگر قرار بود جلوههای بصری پسزمینهای برای بازیگران باشد، او به طرز بدی شکست خورد. کریستین بیل و کریستوفر پلامر دو بازیگر برجسته هستند. بیل، به عنوان کشاورز بریتانیایی تنباکو، جان رولف، کمی بهتر از فارل است، اما نه به لطف فیلمنامه. بیل فقط حضور بهتری دارد و بنابراین، کمی بیشتر به محیط اطراف علاقه نشان می دهد. اما در مورد حضور، کریستوفر پلامر در نقش کاپیتان نیوپورت برجسته است. غیرقابل مقایسه، ذات او از اقتدار سخن می گوید و در اینجا به خوبی به او خدمت می کند. کیو اوریانکا کیلچر، تازه وارد، زیبایی نوبیلی است که نقش پوکاهونتاس را بازی میکند و به هر حال، هیچ بحثی وجود ندارد که دوربین او را دوست دارد. کیلچر با روحیهی بیخیال یک کودک، تمایلات جنسی را فراتر از سالهای زندگیاش تراوش میکند که با توجه به ماهیت خود تاریخ، گاهی اوقات تماشای آن ناراحتکننده است (پوکاهونتاس 12 ساله بود که اسمیت را ملاقات کرد).
این اثر که اساساً به سه بخش تقسیم شده است، با داستان سرایی نامنسجم و شخصیت پردازی کاملاً غیر واقعی نوشته شده است. زمان زیادی نمی گذرد که متوجه می شوید ساعت خود را چک می کنید (مثل ساعت کلاس) و فکر می کنید چقدر دیگر باید از این خستگی رنج بکشید. مالیک با تمرکز بر گستردگی بصری «دنیای جدید»، تاریخ و داستانگویی خوب را قربانی میکند، و به شدت بر جهش و شوخیکردن طبیعیها در سرزمینی زیبا تمرکز میکند، دقیقاً مانند آفرینشهای اسطورهای و خیالانگیز شکسپیر در «رویای شبهای نیمه تابستان». با عکسهای طولانی از صخرهها و رودخانهها، فضای سبز سرسبز و تنههایی که با حسرت در باد خم میشوند، منتظر بودم تا جولی اندروز در حال خواندن آهنگهای آلپ ظاهر شود.
از لحاظ بصری تأثیرگذار، نمی توان زیبایی زمین و احساس امنیت کاذب صلح آمیز ایجاد شده توسط فیلمبرداری امانوئل لوبزکی را انکار کرد که با لحن آهنگین موسیقی جیمز هورنر (بله، آهنگساز برنده اسکار تایتانیک) تحسین شده است.) هر دو شیوا هستند. و کم بیان، امتیاز هورنر نیروی قانع کننده ای است که شما را برای مدت طولانی روی صندلی خود نگه می دارد. ترکیب کار این دو مرد تقریباً ذن گونه است.
با وجود سرسبزی و زیبایی هیپنوتیزم کننده فیلم، حتی این هم نمی تواند آن را از خودش نجات دهد. تنها در 150 دقیقه (خمیازه) وارد شوید، ممکن است خودتان را بیابید که ای کاش در کشتی تایتانیک بودید. حداقل یک کوه یخ خواهید داشت که شما را از خستگی ناامیدکننده نجات دهد.
کالین فارل: جان اسمیت کریستوفر پلامر: کاپیتان نیوپورت کریستین بیل: جان رولف کیو اوریانکا کیلچر: پوکاهونتاس
به نویسندگی و کارگردانی ترنس مالیک. اکران یک سینمای خط جدید. دارای رتبه PG-13. (150 دقیقه)
عکس ها 2006 – سینمای خط جدید تمامی حقوق محفوظ است
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB