بیایید همین الان آن را بیرون بیاوریم تا اشتباهی وجود نداشته باشد. نیکلاس اسپارکس نیکلاس اسپارکس است نیکلاس اسپارکس است. وقتی یک رمان Sparks را بردارید یا به تماشای اقتباس Sparks روی صفحه نمایش بزرگ بنشینید، میدانید (در بیشتر موارد) چه چیزی به دست خواهید آورد. می دانید که مناظر زیبایی با آفتاب زیاد، فضای سبز فراوان، باران فراوان (به معنای واقعی کلمه و به صورت استعاری)، اشک های فراوان و افراد بسیار زیبا وجود خواهد داشت. همچنین میدانید که احتمالاً در ۷۵ درصد داستانها، نسلها با زیبایی کیهانی برخورد میکنند و درسهای زندگی به آنها داده میشود. و در نهایت، میدانید که همیشه یک موضوع اصلی عشق وجود دارد و اینکه جعبههای دستمال کاغذی برای تماشای وسایل روی پاپ کورن لازم است. اما چیزی که نمیدانید این است که در فیلمهایی مانند «طولانیترین سواری»، آن درسهای زندگی، پیوندهای نسلی و عشق، فراتر از داستان و فیلم و به افرادی که این داستان را زنده میکنند، گسترش مییابد. و این همان چیزی است که باعث میشود LONGEST RIDE یکی از بهترین اقتباسهای Sparks باشد.
لوک کالینز یک گاو سوار قهرمان است. (همه شما طرفداران بازی Cowtown Rodeo اکنون شروع به شادی می کنید، زیرا فیلم گاو سواری در سراسر منفجر کننده است!) که می خواهد به اوج موفقیت برسد و از افسانه پدرش پیشی بگیرد تا به اندازه کافی برنده و تأیید شود تا مزرعه خانواده را حفظ کند، لوک. نمک زمین است . و بسیار خوب برای نگاه کردن، بیش از حد. ما برای اولین بار با او ملاقات می کنیم که او از شرورترین گاو نر در پیست رودئو، رانگو پرتاب می شود، و به سرعت به سمت او می پریم که تلاش می کند دوباره حرفه خود را روشن کند. سفر او به بازگشت از حادثه تهدید کننده زندگی در طول فیلم انجام می شود.
و بله، این واقعیت که این اسکات ایستوود است که نه تنها با نگاهش، بلکه با رفتارهایش، لبخند حیلهگرانه و حتی انحرافات صوتیاش با عبارات خاصی شبیه به تصویر پدرش کلینت در روزهای 'Rawhide' است. لوک کالینز، فقط به شخصیت و فیلم در سطوح مختلف خدمت می کند. سپس ایستوود را روی یک گاو یا اسب سوار کنید و قسم میخورید که در ماشین زمان هستید و کلینت را نگاه میکنید، و تصاویر بصری را دست در دست داستانهای نسلی موازی در «طولانیترین سواری» قرار میدهید.
اکنون در حالی که شما با آقای ایستوود جوان کار می کنید، ما همچنین با آکادمیک تاریخ هنر از کالج محلی ویک فارست، سوفیا دانکو، ملاقات می کنیم. یکی از آن دخترانی که سرش در کتاب و مسیر شغلی بهدقت ترسیم شده است، سوفیا با اکراه توسط خواهران خانوادهاش به رودئوی محلی کشیده میشود تا «جذابترین پسرهای اطراف» - کابویها را بررسی کند. نیازی به گفتن نیست که یک تلنگر از استتسون او روی زمین در مقابل سوفیا تمام چیزی است که لازم است سر او به سمت لوک بچرخد. و البته، وقتی او را میبیند، بیش از یک بار دو برابر میکند.
همانطور که عاشقانه های قدیمی شروع می شود - لوک در اولین قرار خود برای سوفیا گل می آورد، او به جای او درخواست را انجام می دهد، او را به یک پیک نیک بعدازظهر مهتابی در کنار دریاچه می برد - اما نه بدون دردسر. با توجه به اینکه سوفیا دو ماه دیگر برای دوره کارآموزی به نیویورک می رود، و با توجه به سوابق بسیار متفاوت آنها (او نسل اول مهاجر لهستانی است، او از دودمان دامداران است)، او نمی خواهد با افراد خوش تیپ درگیر شود. مجادله کننده؛ مخصوصاً از آنجایی که او از رویای هشت ثانیه ای خود یعنی گاو سواری دست نمی کشد و به نیویورک نقل مکان نمی کند در صورتی که آنها 'آن را قطع کنند' و او از رویاهای خود در دنیای هنر دست نخواهد کشید.
اما از شانس و اقبال و نیکلاس اسپارکس، در حالی که آسمان به روی یک طوفان شدید رعد و برق باز می شود و تاریخ آنها به پایان می رسد، همیشه قهرمان نجیب زاده، در راه بازگشت به خانواده سوفیا، لوک، ماشینی را می بیند که از آن خارج شده است. جاده و در آتش است با عجله برای کمک به قربانیان، یکی را پیدا میکنند، مردی مسن که لوک از ماشین بیرون میکشد در حالی که سوفیا «جعبهای» مردی را که زمزمه نیازش را میگوید نجات میدهد.
سوفیا تصمیم می گیرد در حالی که لوک پرواز می کند در بیمارستان با مرد بماند. مردی که نجات دادند آیرا لوینسون است. جعبه ای که آنها ذخیره کردند حاوی یک عمر نامه از ایرا به عشق زندگی اش، روث است که با ملاقات آنها در کارولینای شمالی قبل از جنگ در سال 1940 شروع می شود. از طریق این نامه ها و دوستی ارزشمندی است که بین ایرا و سوفیا شکل می گیرد که می بینیم عشق و تاریخ ایرا و روت از طریق لوک و سوفیا تکرار می شود. با هر نامه ما به صورت بصری به گذشته منتقل می شویم و عشق و دردهای ایرا و روت را تماشا می کنیم. فداکاریها، پذیرش برخی از عناصر زندگی، اما با عشق ابدی، میبینیم که ایرا اشتیاق روت به هنر را در آغوش میگیرد و بهجای کودکان، آثار هنری فرزندان آنها میشوند. و این مشاور حکیم ایرا است که به راهنمایی سوفیا کمک می کند. ناگفته نماند که لوک از یک پرتاب خطرناک دیگر از گاو نر رنج می برد.
اما آیا عشق سوفیا و لوک به اندازه ای قوی است که آنها را مانند عشق ایرا و روت به هم نزدیک کند؟
وقتی نوبت به اجراها می رسد، همه راک هستند، از اسکات ایستوود شروع می شود. اسکات ایستوود با رفتن فراتر از پیوند DNA او و چروکهای چشمهای بدون انحراف پاهای کلاغی به لبخند حیلهگرانه یا اخم کردن عبارات خاص و انحراف صدا، و مکرراً به خود میگویید این اسکات ایستوود است، نه کلینت، اسکات ایستوود خود را به عنوان یکی از مردان برجسته جدید هالیوود تثبیت میکند. ایستوود پس از دیدن او با جواهرات مستقل پاییز گذشته، «موج عالی» و با تنوع و تعداد فیلمهای موجود در صفحه آیندهاش، نشان میدهد که او واقعاً واقعی است. با سهولت معمولی، با کلمات کمی به صفحه نمایش فرمان می دهد. او با خیال راحت اسب یا گاو نر می نشیند. مردانگی کاریزماتیک او که با ملایمت آمیخته شده است قلب را آب می کند در حالی که چشمان آبی او باعث می شود هر زنی از ناحیه زانو ضعیف شود. اما این فرمان آرام است که شخصیت را هدایت میکند و به فضیلت آن، کل داستان و فیلم را هدایت میکند.
بریت رابرتسون چیزی بیش از یک همتای ایستوود است، اما فراتر از ایستوود، وقتی در مقابل آلن آلدا بازی می کند، لذت می برد. او با ایجاد طراوت مصمم به سوفیا، صفحه را روشن می کند و به ویژه هنگامی که در تنظیمات بیرونی آزاد قرار می گیرد، موثر است. و وقتی با آلدا، شیمی لطیف، تند و بسیار خانوادگی است.
و آلن آلدا در حالی که پیرمرد 79 ساله نقش یک بیوه 91 ساله را بازی می کند، چطور؟ در یک کلمه. کمال. آلدا فیلم را با قلب و خرد پایه گذاری می کند. او گفتار ایرا را کندتر می کند و در بیان عمدی تر است (نسبت به حالت عادی!)، با لحن پایین تر صحبت می کند و در نتیجه احساس «توجه» را ایجاد می کند که همه ما زمانی که پدربزرگ و مادربزرگ یا مربی حکیمی درس های زندگی را به ما می دهد تجربه کرده ایم. و اینجا جایی است که شما به جعبه های دستمال کاغذی نیاز دارید. بسیاری از آنها. هنگامی که قیمت سهام افزایش می یابد، کلینکس می تواند از آلن آلدا و نیکلاس اسپارکس تشکر کند.
Joyous اجراهای جک هیوستون و اونا چاپلین هستند. آره. از «آن» هیوستون ها و «آن» چاپلین. جک، نوه جان و نوه والتر، و اونا، نوه چارلی و اونا (که به خاطر او نامگذاری شد)، مانند ایرا و روث دهه 1940 درخشان هستند. هیوستون و چاپلین نه تنها به زیبایی توسط فیلمبردار دیوید تاترسال لنزهای زیبایی گرفته شده و لباس های دورهمی پوشیده اند، بلکه درخشان هستند. آنها این نقشها را با سهولت و آسودگی «شناخت» افرادی که بازی میکنند، تجسم میدهند، و با دانستن دورانی که در آن جا به جا میشوند. آنها درخشنده از احساسات هستند، به ویژه هیوستون که درخشش چشمان درشتی را که از قلب می آید مدیریت می کند. با تماشای هیوستون و چاپلین احساس می شود که زمان متوقف شده است.
نباید نادیده گرفته شود چرخش خوبی از لولیتا داوودوویچ است که همچنین لحظات فکر و تأمل والدین را در نقش کیت مادر لوک فراهم می کند.
نکته قابل توجه این است که علیرغم تمام تلاشهای او برای ورود به گاوهای نر، تندر اسکات ایستوود از زیر بیرون کشیده شد و سوارکاران حرفهای PBR (انجمن حرفهای گاو سواران) به عنوان دوبل سواری بدلکاری او، بهویژه برانت اتوود که دوبل اصلی ایستوود بود، وارد شدند. که سوار «رنگو» شد. با توجه به اینکه PBR به عنوان مشاور فنی در فیلم خدمت می کند، طرفداران PBR باید به راحتی قهرمانان Kody Lostroh و Billy Robinson را که خودشان در فیلم بازی می کنند، انتخاب کنند.
به کارگردانی جورج تیلمن جونیور بر اساس فیلمنامه کریگ بولوتین (کسی که حدود 23 سال پیش فیلم خندهدار «گفتگوی مستقیم» را برای دالی پارتون نوشت) که از رمان نیکلاس اسپارکس به همین نام اقتباس شده بود، طولانیترین سواری مدرک دیگری است بر این که ویک گادفری، تهیهکنندهها. و مارتی بوون بهترین تهیه کنندگان برای اقتباس های Sparks هستند زیرا به فیلمنامه و کارگردانی پروژه اجازه می دهند تا فراتر از صفحات چاپی کتاب گسترش یابد. آنچه که می بینیم اساساً سه داستان کامل از سه دنیای مختلف است که به طور یکپارچه با هم ترکیب می شوند - دهه 1940 و داستان روت و ایرا، قرن بیست و یکم و داستان لوک و سوفیا، و سپس جهان گاو سواری و رودئو با دنیای هنر. با گاو سواری و هنر به عنوان بافت استعاری پیوندی برای عشق و روابط، جایگاه خود را ساخته است. با تیلمن در راس کارگردانی، زمان هم متمایز و هم بیزمان است، همانطور که گذشته به حال خود مینشیند و بالعکس. شباهت بین داستان های عاشقانه نسلی، کمال تلخی است که از شور و حقیقت تغذیه می شود و انرژی های صوتی ایجاد می کند که در هر سطح طنین انداز می شود. کلید این است که هیچ چیز اجباری یا ساختگی احساس نمی شود. جریان داستان عشق موازی دقیقاً همین کار را انجام می دهد - با یک کسالت طبیعی جریان می یابد.
فیلمبرداری دیوید تاترسال با نور طبیعی سرسبز است. تغییرات ظریف در کادربندی و رنگهای روشن با پتینهای طلایی که داستان عاشقانه قدیمی را نوازش میدهد، به تغییرات زمانی دامن میزند. صحنه های گاو سواری نه تنها با دوربین، بلکه با تدوین نیز فوق العاده هستند. با این حال، چالشی برای تیلمن و تاترسال، لنز زدن به گاوها و به ویژه رانگو بود، که آنها پنج دوربین آموزش دیده به امید اینکه بتوانند سواری بسیار مهم 8 ثانیه ای را ثبت کنند، در اختیار داشتند. من که در PBR و سایر رویدادهای رودئو و گاو سواری حضور داشته ام، لنزسازی و ویرایش سکانس های گاو سواری به همان شدتی است که گویی شخصاً آنجا هستم. نکته قابل توجه در ویرایش The Longest RIDE نه تنها به خاطر نقش آن در بیان سفر احساسی لوک، بلکه به دلیل استعاره عشق و 'سخت ترین ورزش روی خاک' است که در کنار زیبایی هنر و مشابهت های زندگی لوک قرار گرفته است. و سوفیا و ایرا و روت.
تشویق طراح تولید مارک گارنر است که به همراه تیم لوکیشن، استایل های زیبای ویکتوریایی دنیای روث و ایرا را در ویلمینگتون، کارولینای شمالی و والاس، کارولینای شمالی پیدا کردند. هر دو شهر به قدری برای دوران جوانی ایرا و روث و ایرا به عنوان یک زوج متاهل رو به رشد معتبر هستند، که تأثیر آن برای مخاطب متحول کننده و فراگیر است. گویی زمان - و عشق آنها - متوقف شده است. ابزار داستان سرایی استعاری شگفت انگیز.
همانطور که سندی پاول در «سیندرلا» انجام داد تا چشمان آبی زیبای ریچارد مدن را به تصویر بکشد، مری کلر هانان، خریدار، با لباس لوک ایستوود، در هر صحنه ای پیراهن آبی، همان پیراهن آبی را به او می پوشاند. این نه تنها چشمان او را بیرون می آورد، بلکه او را به راحتی قابل شناسایی می کند. همچنین توجه به جزئیات با چرمسازی نه تنها لباسهای ایستوود، بلکه سایر گاوچران و گاوچران، از چوپانها تا کمربندها و سگکهای کمربند قهرمان نقرهای چشمگیر که سوارکاران میپوشند، قابل توجه است. مانند زندگی واقعی، کابویها، سوارکاران و رقبا در رودئو و مدار PBR (گاو سواران حرفهای) همه آنها را سفارشی ساخته و در طول عمر رقابتی خود شکستهاند. کار دستی زیبا. Standout کار هانان با لباس روث است. علاوه بر اینکه روث یک هنردوست و هنرمند بود، او بسیار آگاه به مد و مد پیشرو بود. هانان عصر را در آغوش گرفت و مد و شخصیت را با رنگ بندی، قیطان بافی، دکمه ها و گلدوزی های طرح دار روز جشن گرفت.
تکمیل سواری امتیاز مارک ایشم است. احساسی و خاطره انگیز و هرگز کامل تر از سکانس های تعطیلات اقیانوسی دهه 1940 نیست. نتیجه ای زیبا که واقعاً 'عشق' را در بر می گیرد.
LONGEST RIDE واقعاً یکی از فراموش نشدنی ترین سواری های Sparks است. در خطوط داستانی موازی ساخته شده روی فیلم، محتوای بیشتری وجود دارد که رضایتبخشتر و از لحاظ لحنی عالیتر از «دفترچه» است. تیلمن آداب و رسوم دهه 1940 - و آداب و رسوم جنوب و مهاجران در جنوب - را به طور بصری و از طریق گفت و گوی محاوره ای اعلامی مستقیم به تصویر کشید و در عین حال آن نقطه شیرین و لحنی بین گذشته و حال را یافت. جنبههای «ماهی بیرون از آب» شخصیتهای روت و ایرا/سوفیا و لوک زیبایی واقعی دارد و این که چگونه زندگیها و عشقها را شکل میدهد.
طولانی ترین سواری یک سواری است که نمی خواهم پایان آن را ببینم.
کارگردانی جورج تیلمن جونیور.
نوشته کریگ بولوتین با اقتباس از رمان نیکلاس اسپارکس
بازیگران: اسکات ایستوود، بریت رابرتسون، جک هیوستون، اونا چاپلین، لولیتا داوودویچ و آلن آلدا
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB