نویسنده: دبی لین الیاس

پوستر_هواکسکلیفورد ایروینگ موفق ترین روزنامه نگار نبود. پس از تحصیل در دانشگاه کرنل، به عنوان یک پسر کپی در نیویورک تایمز کار کرد و در سال 1956 اولین رمان خود را به نام «در دشت تاریک» منتشر کرد و به سرعت رمان دوم را در سال 1958 با عنوان «بازندگان» منتشر کرد. با وجود نقدهای خوب، هر دو کتاب دچار رکود مالی شدند. ایروینگ که دلسرد نشده بود، تا سال 1967 به کلیدهای ماشین تحریر کوبید تا زمانی که با المیر دی هوری، جاعل مشهور هنر آشنا شد. ایروینگ با ترس از استعدادهای دی هوری، زندگی‌نامه دو هوری را به نام «جعلی!» نوشت و آن را به موفق‌ترین آثار اروینگ تا آن زمان تبدیل کرد و در نهایت به او صدایی، اعتبار و میزان موفقیت مالی را داد که ایروینگ به شدت هوس می‌کرد. . تا زمانی که ایروینگ برای رضایت هنری 'تضمین شده'، شهرت جهانی و ثروت به طوفان فکری خود دست یافت.

cliford_ivring_-_1972هوارد هیوز مشهورترین منزوی جهان بود. از سال 1958 از هر گونه تماس عمومی، از جمله سیستم قضایی اجتناب می شود، شایعاتی مبنی بر مرگ، مرگ یا بیماری روانی هیوز به گوش می رسید. در سال 1970، ایروینگ از موفقیت «جعلی!» خبر داد. دوباره با دوست نویسنده قدیمی خود ریچارد ساسکیند ارتباط برقرار کرد. پس از چشیدن ذره ای از محبوبیت ادبی و موفقیت مالی، بدون در نظر گرفتن شادی شخصی که به طور نایب از توانایی های دو هوری در کشاندن پشم در سراسر جهان تجربه کرد، ایروینگ، همراه با ساسکیند، حقه خود را ابداع کردند - به قلم 'زندگی نامه' هاوارد. هیوز. هیچ کس صحت آن را زیر سوال نمی برد. هیوز هرگز در انظار عمومی ظاهر نمی شود تا کتاب را به عنوان ساختگی رد کند. و کدام ناشر میلیون‌ها نفر را که با چنین کودتای همراه می‌شوند را نمی‌خواهد. ساسکیند، یک محقق فوق‌العاده، با بررسی آرشیو اخبار، یافتن قراردادهای قدیمی و اسناد سرمایه‌گذاری‌های تجاری سابق هیوز، یافتن کارمندان و آشنایان سابق، این کار را انجام می‌دهد. ایروینگ جنبه‌های شخصی‌تر پروژه را مدیریت می‌کرد، که با جعل استادانه دست‌خط هیوز که از طریق نامه‌ها در نیوزویک منتشر شده بود، شروع شد. هیچ چیز نتوانست جلوی ایروینگ را بگیرد. در ذهن او نقشه آهنین بود. او آنقدر مطمئن بود که با ناشر خودش مک گراو هیل تماس گرفت و به آنها گفت که با هیوز مکاتبه می کند و هیوز می خواهد که ایروینگ زندگی نامه خود را بر اساس یک سری مصاحبه های شخصی بین آن دو بنویسد. با دیدن گلدان طلا در انتهای رنگین کمان، هیئت مدیره مک گراو هیل با ایروینگ ملاقات کرد، سه نامه شخصی گرانبها را که هیوز ظاهراً برای او فرستاده بود بررسی کرد و پس از تجزیه و تحلیل دست خط، نامه ها را معتبر اعلام کرد و به آنها داد. ایروینگ 500000 دلار پیش پرداخت – 100 هزار برای ایروینگ و 400 هزار برای هیوز – در ابتدا. (در نهایت ایروینگ برای یک میلیون پیش پرداخت جالب مذاکره کرد.)

The_Hoax_Gere

ایروینگ و ساسکیند با استفاده از هر رسانه ای (قانونی و غیرقانونی) در اختیار خود، فصل به فصل در زندگی نامه خود را خلق کردند و ایروینگ همه چیز را از ملاقات خصوصی با هیوز در مکان های عجیب و غریب (از جمله بالای هرم مایاها) تا کنایه هایی از آدم ربایی خود را تخیل کرد. توسط سرسپردگان هیوز زیرا آنها نمی خواستند این کتاب منتشر شود زیرا هیوز و سیستم سیاسی ایالات متحده را به خطر می اندازد.

در اواخر سال 1971، ایروینگ نسخه خطی خود را تکمیل کرد. تحویل آن به مک‌گرو هیل با «یادداشت‌هایی از هیوز» که صحت آن را تأیید می‌کند، آن‌گونه که «یک گراف‌شناس متخصص» تأیید می‌کند، قدرت‌هایی که نه تنها در مک‌گرو هیل، بلکه در تایم‌لایف (که قرارداد خود را برای پرش انجام داده‌اند. با اعلام این کتاب که در مارس 1972 منتشر خواهد شد. با این افشای عمومی، از جمله مصاحبه بعدی تلویزیونی ملی با مایک والاس، 'نقشه عالی' ایروینگ شروع به آشکار شدن کرد - به ویژه زمانی که در 9 ژانویه 1972، خود هیوز در یک کنفرانس خبری تلویزیونی (البته تلفنی حاضر شد) با هفت خبرنگاری که شخصاً او را می‌شناختند، با جهان تماس گرفت.

ریچارد گیر در نقش کلیفورد ایروینگ عالی است. این بهترین عملکرد او در سال‌های اخیر است (به‌رغم «شیکاگو!»). او بُعدی چندبنی به ایروینگ می‌دهد که حیرت‌انگیز و مسحورکننده است، نه تنها به خاطر استعدادهای ذاتی گیر، بلکه به لطف لباس و آرایش دوره، از جمله یک تکه مصنوعی روی بینی، که گر را از دور به یک زنگ مرده تبدیل می‌کند. برای ایروینگ گر، متقاعدکننده، متقاعدکننده و در عین حال دوست‌داشتنی، به قدری دیوانه‌کننده و قانع‌کننده است که متوجه شدم به دنبال نتیجه‌ای متفاوت از آنچه واقعیت دیکته می‌کند، هستم. غوطه ور شدن و تجسم او در کلیفورد ایروینگ یک شیفتگی محض است، اما پس از آن با دگرگونی و اساساً یک ترکیب ذهنی غیر پیوندی در نقش هیوز... نابغه ناب است. گرفتن مجوز ادبی با کتاب و پیشینه ایروینگ، گیر در نقش هیوز. ما داریم حرف میزنیم اسکار اسکار اسکار!!!

The_Hoax_2

آلفرد مولینا هرگز مورد علاقه من نبوده است. همیشه چیزی ناخوشایند، نامطلوب و مبهم در او وجود داشته که هرگز با من خوب نبود. اما اینجا، به عنوان دیک ساسکیند، او مرا برنده می‌کند. مولینا به سادگی هر صحنه ای را که در آن حضور دارد می دزدد و او بهترین فویل کمدی برای ایروینگ گیر است. زمان بندی و بیان فیزیکی او با تیک های 'نلی عصبی' و لحظات 'لغزش زبان' او لذت بخش است. در نقش شلتون فیشر، رئیس وقت مک‌گرو هیل، استنلی توچی یک اجرای فوق‌العاده دیگر را انجام می‌دهد. او با القای یک جنبه کمدی به فیشر، او را به سمت نقش برجسته ای سوق می دهد که به گمان من بسیار بیشتر از واقعیت است. فیشر مانند همه افراد، پس از انتشار کتاب، شکوه عظمت و طلا را می بیند، اما در حالی که تجربه سال ها او حکم می کند که نباید ایروینگ را باور کند، نمی تواند از حرص و طمع فراتر رود. حتی در لحظات بد، توچی به فیشر معصومیتی پرچرب را می دهد و به زودباوری او برای تماشاگران می خندد. می دانید، اگر درست به نظر می رسد خوب است، به طور کلی درست است. یکی از عوامل ناامید کننده مارسیا گی هاردن در نقش همسر سوم ایروینگ، ادیت است. هاردن که بخش مهم و جدایی ناپذیر مرگ ایروینگ بود، مانند ماهی بیرون از آب است. او هیچ شیمی با گیر ندارد و به نظر کاملاً خارج از مکان و زمان است.

The_Hoax_1

این فیلم به کارگردانی لاسه هالستروم در سال 2005 در نیویورک فیلم‌برداری شد و بیش از یک سال است که در قفسه‌ها عرضه شده است. با ماندگاری که معمولاً به عنوان یک علامت بد در نظر گرفته می‌شود، هالستروم از شانس‌ها سرپیچی می‌کند و لذتی لذیذ از دود و آینه را ارائه می‌دهد. هالستروم با ترکیب سبک روحیه آزاد ثبت اختراع خود با داستان سرایی موثر، خوب و جذاب، به چیزی دست می یابد که من معتقدم بهترین فیلم اوست. با دست راست او الیور استاپلتون، فیلمبردار قدیمی او، خلاقیت کلیدواژه است. با برخی از سکانس‌های فیلتر شده خاطره‌انگیز آمیخته با فیلم‌های داستان و فیلم‌های جدید واقعی آن روز (از جمله کنفرانس مطبوعاتی هیوز و مصاحبه والاس) همراه با طراحی تولید بی‌عیب مارک ریکلر (کسی که دفاتر مک‌گرو هیل را از ابتدا ساخته است) و لباس‌های دیوید رابینسون. ، خلاقیت و توطئه آمیخته ای بی وقفه از سرگرمی و لذت دهه 70 هستند. اگرچه چند نقطه عقب مانده و بیش از حد کشیده شده اند، نتیجه کلی فراتر از عالی است.

ویلیام ویلر، فیلمنامه نویس، بر اساس کتاب خود ایروینگ، فیلمنامه ای کاملاً طراحی شده، شخصیت محور، با جزئیات دقیق و تخیلی ارائه می دهد که با برخی از 20 تا 20 مضامین اجتماعی-سیاسی خنده دار و تفسیری از دوران نیکسون، توطئه های 'فرضی' کامل شده است. درباره واترگیت، قوانین ضد انحصار و TWA (که هیوز مالک اصلی آن بود)، ویتنام، و اینکه هیوز چگونه ممکن است فریب نهایی خود ایروینگ را انجام دهد، و همچنین شیفتگی مداوم مردم به یک معمای خوب و معمای هاوارد هیوز . (و بیایید با آن روبرو شویم، شیفتگی ما نسبت به عیوب و ضعف های دیگران.)

نسخه خصوصی 'زندگی نامه هاوارد هیوز' در سال 1999 منتشر شد اما اکنون چاپ نشده است. اگرچه ایروینگ هرگونه دخالت در این فیلم را انکار می‌کند و اصرار دارد که این کار بدون برکت او انجام شده است، او خود اکنون بخش‌هایی از فصل کامل زندگی‌نامه را در وب‌سایت خود ارائه می‌کند.

از شخصیت‌ها گرفته تا لباس‌ها، داستان‌گویی کامل، طراحی صحنه و اجرای موسیقی متن کامل توسط کریگ بورول، THE HOAX یک معامله واقعی است.

کلیفورد ایروینگ – ریچارد گر ریچارد ساسکین – آلفرد مولینا ادیت ایروینگ – مارسیا گی هاردن شلتون فیشر – استنلی توچی

به کارگردانی لاسه هالستروم. فیلمنامه توسط ویلیام ویلر، بر اساس کتاب کلیفورد ایروینگ. دارای رتبه R. (115 دقیقه)

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما