بسیار شبیه به یک تجربه ناهار خوری هفت غذای خوب، مهمانی شام بسیار مجلل است. تقریباً گویی این همان چیزی است که مخمل و کریستال در صورت ترجمه به اجزای سینمایی به نظر می رسد. به نویسندگی و کارگردانی مایلز دولاک و نویسندگی مشترک مایکل هورن، مهمانی شام لذت بخش است... خوشمزه... تاریک... و به طرز وحشتناکی سرگرم کننده است. ساختار سینمایی محکم و به خوبی انجام شده در حالی که فیلمبرداری اوج می گیرد. پهنای باند تونال فیلم با باز شدن داستان، یک تغییر 180 درجه ای از ابتدا تا انتها انجام می دهد. مانند هر جشن بصری جذاب و معطر، نگاه کردن به آن غیرممکن است. حواس و کنجکاوی خود فرد درگیر میشود و ما به این داستان کشیده میشویم، داستانی که ما را درگیر نگه میدارد، پالت سینمایی در حال جوشیدن را از بین میبرد تا زمانی که به شکل فاشهای بزرگ و پیچشهای غافلگیرکننده در یک کاکوفونی دیوانهکننده از سلیقهها حباب شود.
جفری دانکن، نمایشنامه نویس، تا حدودی بدجنس و بیش از یک هوای غرور، به دنبال تامین مالی برای آوردن نمایشنامه جدید خود به برادوی است. سرمایهداران فرشته در شکلها و اندازههای مختلف هستند، بنابراین وقتی جراح مشهور و علاقهمند به آشپزی، کارمین براون، جفری و همسرش هیلی را با وعده سرمایهگذاری در بازی جفری به مهمانی شام اختصاصی نیمهسالانهاش دعوت میکند، جفری به دعوت او میپرد. ناگفته نماند که مهمانان شام مطمئناً تا حدودی عجیب و غریب هستند، اما ظاهراً کاملاً پاشنه دار و تأثیرگذار هستند، بنابراین جفری مصمم است تأثیر خوبی بگذارد و بیشتر از کارمین برای بازکردن دسته چک خود به دست آورد.
روی بازوی جفری همسرش هیلی است. یک جوان ریزه اندام، او جذاب است اما عصبی است. دومی بدون شک به دلیل رفتار قلدرانه جفری نسبت به او، اظهار نظر ناخوشایند در مورد لباس او، انتقاد از کنجکاوی تحصیل نکرده او در مورد یک اثر هنری به سبک پولاک روی دیوار، و تحت فشار قرار دادن او برای مصرف داروهایش است. (دارو؟ هوم...) این نگرش از سوی دوست تا حدودی کودکانه، زنانه و در عین حال شیک کارمین، سباستین، دور نمی ماند، که وقتی با ماسکی ترسناک و در عین حال خیره کننده، بجیزوس را از هیلی می ترساند.
با شروع شب، گروه بازیگران کنجکاو از شخصیتها هر کدام کمی پیچیدهتر از دیگری به نظر میرسند و مجموعه جالبی را ایجاد میکنند. با توجه به جفری ناآگاه و هیلی ساده لوح، نیت واقعی این گردهمایی نیمه سالانه به آرامی به شیوهای نسبتاً ترسناک روانشناختی آشکار میشود، و همه آنها تحت پوشش ظرافت، فرهنگ، کلاس، و قدردانی از غذاهای خوب، آشکار میشوند. مراسم مخفیانه و اپرا و البته، یک مهمانی شام بدون نوعی سرگرمی چه خواهد بود.
بازیگران شخصیت های THE DINNER PARTY به اندازه خود دوره های شام منحصر به فرد سرو می شوند. همانطور که گفته شد، سباستین عاشق اپرا وجود دارد که مانند پسر بچهای بازی میکند که سعی میکند با کت و شلوار قدیمی پدرش جا شود، در این مورد با کارمین به عنوان یک جایگزین پدری، صورتحساب را پر میکند. کارمین ظرافت و منیت است که با موهای نابه جا تجسم یافته است، حتی در هنگام تهیه غذاهای لذیذ عصر، دقت مهارت های جراحی او همیشه به لطف حرکات او به نمایش گذاشته می شود. بدیهی است که Carmine’s BFF، ما وینسنت را ملاقات می کنیم. وینسنت که با استعداد و شایستگی یک بریتانیایی با قشر بالا تنیده است، مهربانترین و بردبارترین کاستیهای دنیوی هیلی است. با این حال، هر یک در پنهان کردن تحقیر خود نسبت به جفری و هاله خود بزرگ بینی و تمایلات قلدرانه او نسبت به هیلی مشکل دارند. کارمین، سباستین و وینسنت با هم مانند یک خانواده احساس می کنند. اگرچه ممکن است ناکارآمد باشد، اما با این وجود یک خانواده است. جمع کردن خانه سعدی است. آرام، اثیری، عارفانه، زمینی و ادنسکی. کارمین و وینسنت تقریباً به او احترام می گذارند. مهمانان شام آگاتا و تامی هستند.
لیندسی آن ویلیامز (همچنین به عنوان طراح لباس که زیبایی لباس او و تغییرات متنوع لباس را توضیح می دهد) به عنوان سدی، کمال است. آهنگ او، تحویل او، آرامش مطلق و کامل او برای این شخصیت ایده آل است و به عنوان یک مقابله عالی برای همه افراد دیگر در اتاق عمل می کند. ساوندی ویلسون در نقش سباستین با دعواهایش، بازی هواپیما با غذا، سیلی زدن به مردم، کودکانه است. او واقعاً ایده پسر بچهای را تجسم میکند که نمیداند چگونه بزرگ شود، نمیداند چه میخواهد، و سعی میکند بابا را راضی کند.
شاید بیشتر به خاطر بازی در «ما همانی هستیم که هستیم» شناخته میشود، کسی جز بیل سیج نمیتواند نقش کارمین را بازی کند. او باورنکردنی است. مریم گلی می تواند با چرخش یک سکه از صفا به خشم تبدیل شود. او به سادگی قاتل است. اما لذت واقعی انتخاب بازیگری دیدن مایلز دولاک نویسنده/کارگردان است که با سهولت ابریشمی پلنگ به نقش وینسنت می رود. در نقش وینسنت، دولاک تا حدودی لهجه کاکنی دارد و در طول فیلم آنقدر شبیه جیسون استاتهام است که اگر کسی فقط به دیالوگ گوش میداد و میشنید، قسم میخورد که استاتهام است. نکتهای که به بازی دولاک اضافه میشود، ظرافت فیزیکی و لباس او در نقش وینسنت است. وینسنت که برای ژاکتش براق براق و براق پوشیده شده است، لباس های ظریفی پوشیده است و رفتارهای بی عیب و نقص و حالتی به همان اندازه بی عیب و نقص دارد. و وقتی صحبت از تک گویی ها و تک گویی های او می شود، آدم پرچ می شود.
با این حال، شگفتی واقعی بازیگران، آلی هارت در نقش هیلی است. هارت که در نیمه دوم فیلم و بهویژه در قسمت سوم با طیفی از احساسات همراه با فیزیکی شدید ترکیب شده است، طلسمکننده است. ما غروب را می بینیم که از چشمان هیلی، POV او باز می شود. چیزی که چشم انداز و شدت آن با پیشروی شب تغییر می کند. همه چیز هرگز آن چیزی نیست که در ظاهر به نظر می رسد. مهمانی شام همه چیز در مورد رسیدن به 'قلب' موضوع، 'گوشت' آرزوها و زندگی است.
زیبایی شناسی بصری THE DINNER PARTY به نقاشی های هنرمندان باروک و روکوکو مانند Caravaggio یا Ribera برای الهام گرفتن در ظاهر و احساس آن نگاه می کند، به ویژه با لایه بندی رنگ و طراحی پیچیده فضای منفی در متن داستان. پالت رنگ فیلم تیرهتر است و متکی به طلایی تیره، نخهای فلزی و برجنماها، و سایههای مختلف قرمز است که از قهوهای مایل به قرمز تقریباً منعقد شده تا گیلاسی روشن متغیر است. تنها تضاد رنگی که در سرتاسر آن پیدا میکنیم مربوط به شخصیت Sadie است که در سایههای درخشان سبز پوشیده شده است و استعاره زیبایی از زندگی را در تضاد قرمزهای مرگ یا خون حیاتبخش ایجاد میکند. در ادامه بازی با رنگ، هیلی با تن ماهی سالمون که بین قرمز، طلایی و سبز در چرخه رنگ قرار می گیرد، پوشیده است. هیلی مانند رنگ مشخص خود، پل بین زندگی و مرگ در مهمانی شام است.
استفاده از رنگ مستقیماً بر نورپردازی و لنز فیلمبردار مایکل ویلیامز تأثیر میگذارد، زیرا هم فریم را مهار میکند و هم انرژی میدهد. با پیشرفت فیلم، با دست نخورده بودن عناصر رنگی اصلی، نورپردازی و لنز فضای منفی را جشن می گیرند. سیاهی جوهری، غنی و مخملی است. فضای منفی با شکوه است و به اندازه هر چیز درباره این مهمانی شام و این افراد به ما می گوید. ما را به تاریکی می کشاند. این یک احساس مخملی بافت دارد، که باعث می شود فکر کنید همه چیز خوب، مخملی و خوشمزه خواهد بود. اما تئاتری بودن نورپردازی و ایجاد فضای منفی فریبنده است. ما نمیدانیم در پسزمینه چه میگذرد و دولاک و ویلیامز ممکن است توجه و کنجکاوی ما را به آنچه واقعاً اتفاق میافتد منحرف کنند یا نکنند. ما را روی انگشتان پا نگه می دارند، بزاق می ریزد و منتظر دوره بعدی هستیم.
95 درصد از فیلم در این عمارت گنجانده شده است، که نویدبخش کنترل و توجه به جزئیات در طراحی تولید و لباس صحنه است، هنگامی که در پرده سوم برای مدت طولانی بیرون می رویم، با انفجاری از بلوز مواجه می شویم. و نورپردازی زیر آب از یک استخر که سپس با رنگ زرشکی مشخص میشود و در ذرهای از نور مهتاب برجسته میشود و بخار برآمده از آب گرم را جذب میکند. زیبا، به معنای واقعی کلمه و مجازی. اینها برخی از نماهای پول واقعی در فیلم هستند.
نکته قابل توجه این است که چگونه پالت رنگ محیطی فیلم از ابتدا تا انتها با استفاده از نماهای آینه ای تغییر می کند، اما احساس فیلم از طلایی گرم تر به سفیدهای سردتر و مایل به آبی تغییر می کند. جوهر مخملی تاریکی از بین می رود. دلیل این امر از طریق داستان و اکشن بازگو می شود.
حرکت دوربین جالب است. در طول یک سکانس اکشن پر جنب و جوش، دوربین ثابت است اما روی هیلی آموزش دیده است و همانطور که او شروع به حرکت می کند، دوربین حرکت می کند. این آینه یک تشت مقدماتی قبلی از میز شام در هنگام ملاقات با هر مهمان است. در طول این میزها، ما نه تنها در POV هیلی میمانیم، بلکه دوربین تقریباً در سطح میز قرار دارد و به ویلیامز این امکان را میدهد تا هنگام بازی با فاصله کانونی پیشزمینه و پسزمینه، زوایای جالبی را در اطراف اتاق به ما ارائه دهد. او ما را در لحظه اما در آستانه نگه می دارد. نمای نزدیک به حداقل ممکن می رسد. کادربندی در درجه اول دو عکس میانی و میانی است، بنابراین ما کنش و واکنش را در یک فریم بدون پوشش های رفت و برگشت می بینیم. اما وقتی از ECU استفاده می شود، معنی دار و قابل توجه هستند.
توجه به جزئیات توسط Doleac و طراح تولید او Julie Toche قابل توجه است. ما نیازی به ساعت یا ساعت نداریم زیرا گذر زمان را به لطف شمع های روی میز ناهارخوری می بینیم که در حال سوختن هستند. ما به لطف شمعگیرها، خود شمعدانهای رومیزی، آبشکنهای کریستالی روی بوفه، شیکر مارتینی، مکانهای رسمی چینی ساده و در عین حال شیک، غرق در ظرافت دنیای کارمین هستیم. هر لمس مشخص می کند که کارمین و دوستانش چه کسانی هستند.
سرعت فیلم بسیار کلیدی است، زیرا سرعت فیلم در مقابل آهنگ و آهنگ شخصیت ها در دیالوگ هایشان است، به خصوص سعدی که برخلاف هر چیز دیگری در فیلم است. کیت جرد هالینگزورث با تدوین کار شگفت انگیزی انجام می دهد، از ایجاد تنش گرفته تا اکشن انفجاری و یافتن تعادل باورپذیر و طنین انداز.
آیسینگ روی کیک اثر آهنگساز کلیفتون هاید است که موسیقی متن این فیلم را ساخته و ترکیبی عالی از موسیقی و اپرا ایجاد کرده است، ضربان قلب ریتمیکی را ارائه می دهد که می تپد، در حالی که به لطف استفاده از باس، حسی آغازین از هوس را اضافه می کند. کلارینت یا باسون. امتیاز نشان می دهد که 'بازی در راه است' و ما را در تمام مراحل بازی می برد. کل ارائه موسیقایی به لطف چارچوب اپرایی با موسیقی اصلی، پیچیدگی فوق العاده ای دارد.
به لحاظ بصری غنی و مجلل، خلاقانه در شخصیت و داستان، DINNER PARTY شامی است که نمی خواهید از دست بدهید. فقط برای دسر حتما بمانید.
نویسندگی و کارگردانی مایلز دولاک
نویسنده مشترک مایکل هورن
بازیگران: بیل سیج، ساوندی ویلسون، مایلز دولاک، لیندسی آن ویلیامز، آلی هارت، مایک میهیل، جرمی لندن، کامیل مک کوین
توسط دبی الیاس، 30/03/2020
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB