نویسنده: دبی لین الیاس
کپی رایت عکس 20th Century Fox
اگرچه او هنوز زندگی من را شرح نداده است، اما رولاند امریش، کارگردان/نویسنده، با «روز بعد از فردا»، میراث خود را به عنوان پادشاه در درام آخرالزمانی تثبیت می کند. Emmerich که بیشتر به خاطر فیلم پرفروش «روز استقلال» و تلاشهای بشر برای نجات جهان از نابودی و نابودی بیگانگان شناخته میشود، این بار Emmerich بشر را در تلاش برای نجات خود از خود و رویدادهای فاجعهبار و فاجعهباری است که در نتیجه گرمایش جهانی در سراسر جهان رخ میدهد.
جک هال، پالئوکلیماتولوژیست، زمانی که الگوهای آب و هوا در سراسر جهان به هم میریزد، مشکوک است که چیزی اشتباه است، به طرز وحشتناکی اشتباه است. گردباد به مرکز شهر لس آنجلس رسید. کولاک دهلی نو را با برف پوشانده است. تگرگ به اندازه گالن به توکیو رسید. این وقایع تنها می توانند یک چیز در ذهن هال داشته باشند - عصر یخبندان جدیدی در راه است. در حالی که جک سعی می کند پیامدهای حرص و آز بشر و سوء استفاده از محیط زیست را بدون ذکر رابطه بین جریان اقیانوس اطلس شمالی و شرایط آب و هوایی سراسر جهان در اتاقی پر از کارشناسان هواشناسی و سیاستمداران توضیح دهد، متوجه می شود که پسرش سام در نیویورک در حال سقوط است. قربانی این رویداد سطح انقراض به نظر می رسد زمانی که یک موج جزر و مدی به ساحل شرقی و به ویژه شهر نیویورک برخورد می کند، سم در کتابخانه عمومی نیویورک به دام افتاده است. در حالی که سم تلاش می کند تا از دمای پایین (و همچنین برخی از حیوانات نسبتا گرسنه که از باغ وحش فرار کرده اند) جان سالم به در ببرد، جک دیوانه وار سعی می کند برای نجات پسرش از واشنگتن راهی نیویورک شود.
بسیار خوب، پس شباهت های داستانی به «روز استقلال» بیش از تصادفی است. اما برخی تغییرات وجود دارد. این بار ما «همه» دنیس کوید را داریم که به جای جف گلدبلوم مغزی تر تلاش می کند جهان را نجات دهد و به جای اینکه از نیویورک به واشنگتن برویم، از واشنگتن به نیویورک می رویم. اما، به لطف جلوههای بصری برجسته جادوگری CGI، علائم تجاری Emmerich دست نخورده هستند - ضرب وشتم، جنون، فاجعه و تخریب عظیم بناهای عمومی قابل تشخیص توسط هر عنصر طبیعی و مصنوعی ممکن. بزرگی فاجعه روی صفحه نمایش به طرز چشمگیری ذهن را درگیر می کند.
امریچ که نباید از بازی های قوی بازیگری در میان ضرب وشتم آخرالزمانی غافل شد، دوباره پرده را با استعدادهای باورنکردنی پر می کند – و نه چیزی بیشتر از دنیس کواید. یکی از کم امتیازترین بازیگران روز ما، کوئید - مثل همیشه - برجسته است. کوئید به عنوان جک هال، انسانیت و ویژگی مراقبتی را برای مردی به ارمغان می آورد که در شخصیت های «ID4» وجود نداشت. او یک عامل قابل اعتماد و اطمینان دارد که فقط باعث میشود شما آنجا بنشینید و بروید، «آره، این مردی است که میخواهم سعی کند باسنم را نجات دهد. این مردی است که من در یک بحران می خواهم. جیک جیلنهال در نقش سم به این بسته اضافه شده است. حتی بدون جلوههای پرفروش، جفت شدن Quaid و Gyllenhaal ارزش پذیرش را دارد. شیمی آنها چیزی است که این فیلم قلب آن است. و من خوشحالم که سلا وارد را دوباره روی پرده می بینم. به عنوان لوسی هال، سلا برند ثبت اختراع خود را از برتری دراماتیک نه تنها برای شخصیت بلکه برای فیلم به ارمغان می آورد.
اگرچه در دیالوگ ضعیف است، اما چیزی است که باید نادیده گرفته شود و واقعاً بر کل فیلم تأثیر نمی گذارد. اگرچه سخنرانیهای الهامبخش مورد نیاز و تپندهی سینه را خواهید یافت – و برخی تکخطهای باورنکردنی که بهمنظور سکانسهای مخرب زمانبندی شدهاند – این فیلمی نیست که در دیالوگها بالا و پایین میشود و در جایی نیست که انتظار یا پیشبینی میشود. با وجود این یک نادیده گرفتن یا کاستی، پیام های فیلم در مورد محیط زیست، خانواده و سیاست هرگز گم نمی شود، تا حد زیادی به لطف جلوه های بصری و قدرت دنیس کواید و جیک جیلنهال.
'روز بعد از فردا' همه چیز در مورد انرژی بالا و آتش سریع تماشایی است. جلوه های دیدنی. بلایای دیدنی صدای مهیج گوشخراش تماشایی و شوک و هیبت نظامی رقیب. به طور خلاصه، به سادگی تماشایی.
جک هال: دنیس کواید سم هال: جیک جیلنهال لوسی هال: سلا وارد
به کارگردانی Roland Emmerich. نوشته رولاند امریش و جفری ناخمانوف. نسخه 20th Century Fox. دارای رتبه PG-13. (124 دقیقه)
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB