T2 TRAINSPOTTING

اغلب گفته می شود، شما نمی توانید دوباره به خانه بروید. اما اگر می توانستی چه؟ چه می شد اگر تمام سال هایی که گذشت به گونه ای آب می شد که انگار هرگز اتفاق نیفتاده است. بهترین های شما هنوز بهترین های شما بودند، سرگرمی هنوز هم سرگرم کننده بود، و شما هنوز پر از انرژی پرحاشیه و بی پروا جوانی بودید که آماده 'انتخاب زندگی' بودید. اما اگر زمان بگذرد و شما اکنون مجبور شده باشید با تمام آن انتخاب هایی که انتخاب کرده اید، چه خوب بد یا بی تفاوت زندگی کنید، اما اکنون فرصتی دوباره برای 'انتخاب زندگی' داشته باشید و به لطف بازگشت به خانه این کار را انجام دهید، چه؟ برای پاسخ به این سؤالات و بیشتر، به کارگردان دنی بویل و T2 TRAINSPOTTING، دنباله «Trainspotting» نگاه نکنید، فیلمی که نسلی را تعریف کرد.

بیست سال پیش برای اولین بار با مارک رنتون، اسپاد، پسر بیمار (سایمون) و بیگبی آشنا شدیم. BFF های جدا نشدنی آنها برای هر چیزی و بچه های پوستر برای یکی از تندترین نگاه ها به نسلی که تا به حال روی صفحه نمایش دیده می شود، آماده بودند. مارک، رهبر گروه، معتاد به هروئین (و هر چیز دیگری که به دستش می‌رسید) بود و همیشه با ایده‌های بد یکی پس از دیگری پر می‌شد، و تلاش‌ها برای هوشیاری همیشه به لطف دوستان و هم‌معتادان کمتر قابل اعتمادش بی‌ثبات می‌شد. البته بزرگترین مشکل مارک ممکن است دوست دختر زیر سن او دایان باشد. زمانی که خود را تمیز کرد و از ادینبورگ محبوبش به لندن رفت، طولی نکشید که مارک متوجه شد که نمی‌تواند زندگی قدیمی‌اش را پشت سر بگذارد، به خصوص وقتی که بگبی و پسر بیمار در آستان او ظاهر می‌شوند، یکی در مشکل و دیگری با طرحی از خودش و با چنین دوستانی، سقوط از این مسیر تازه کشف شده دشوار نیست. فقط این بار به یک معامله مواد مخدر منجر شد که مارک پول را گرفت و اجرا کرد و در صداپیشگی پایانی فیلم اعتراف کرد: 'حقیقت این است که من آدم بدی هستم.' 'اما این تغییر خواهد کرد.'

و اینجاست که T2 TRAINSPOTTING شروع می شود.بیست سال بعد و هنوز از قلاب!مارک به ادینبورگ باز می گردد تا جوانه های قدیمی خود را جستجو کند. او که در دو دهه گذشته در آمستردام بوده است، اکنون طلاق گرفته و تا حدودی گم شده است. دیدن اینکه مارک هوس چیزی می کند آسان است. آیا این ارتباط با دوستان قدیمی اوست؟ مواد مخدر؟ اما بدون از دست دادن یک ضرب، دوباره مانند زمان های گذشته است - تقریبا.

به نظر می رسد سایمون بهترین دوست مارک از دیدن همسر قدیمی خود خوشحال است، اما همانطور که تماشاگران می دانند، این فقط یک نما است. سایمون پس از اینکه مارک با سهم سایمون از پول سرقت مواد مخدر 20 سال پیش از آن خارج شد، از مارک در عرض اقیانوس اطلس کینه داشت. بیگبی تازه از زندان بیرون آمده و حتی از سایمون نسبت به گذشته عصبانی تر است. و سپس Spud بدبخت و کودکانه است. او که متاهل است اما به خاطر عادت بی پایانش به هروئین با همسرش می رود، از دیدن مارک خوشحال ترین است. یعنی بعد از اینکه مارک جانش را نجات می دهد زمانی که اسپاد سعی می کند خفه شود و خود را با یک کیسه پلاستیکی که بالای سرش بسته است حلق آویز کند. Spud که همیشه یک پیرو، هرگز و یک رهبر است، اکنون بیش از هر زمان دیگری به مارک نیاز دارد.

کارگردان بویل و فیلمبردار قدیمی‌اش آنتونی دود مانتل که همه توپ‌ها را به یکباره در هوا می‌چرخانند (اگرچه همکاری آنها بعد از «Trainspotting» آغاز نشد) ما را با سرعتی شدید درگیر فعالیت‌های پسران می‌کنند. رنتون و سایمون به لطف دوست دختر سایمون ورونیکا، یک کارگر جنسی از بلغارستان با آرزوهای بزرگ برای باز کردن فاحشه خانه خود در ادینبورگ، با کمک سایمون و خارج از راهش، صلح خود را (یا اینطور که مارک فکر می کند) برقرار کرده اند. میخانه مخروبه، البته. بیگبی به لطف مدتی که در زندان بود، روانی شده است، جهنمی برای آوردن پسر خود (میل به دنبال کردن حرفه ای در مدیریت هتل) به دنیای جنایتکار است. اسپاد به تازگی گم شده است، اما عاشق نوشتن داستان ها، داستان هایی درباره تمام ماجراهای ناشی از مواد مخدر است که پسرها در آن روز داشتند. اما این مارک رنتون است که بافت پیوندی است که در نهایت به عنوان اوج اتحاد دوباره پسرها عمل می کند.

نوشته جان هاج بر اساس 'پورنو' ایروین هاج، رمان بعدی 'Trainspotting' در سال 2002، همه برای رقص بازگشته اند. متأسفانه، بسیاری از رقص‌ها فقط بسط نسخه اصلی هستند و از منظر داستان هیچ چیز بیش از حد وحیانی نیست. با این حال، بدگویی هایی که می بینیم مانند همیشه پرانرژی و خنده دار است، پسران و مخاطبان را به گذشته گره می زند، اما همچنان این فصل جدید زندگی آنها را نشاط می بخشد. یک بار دیگر، پسرها خودتخریبی، عشق، نفرت، دوستی و ترس را جشن می گیرند، اما همه آنها به لطف انتقام، چند چرخش جدید در اطراف میدان رقص پیدا می کنند. اما گذشته هرگز از حال دور نیست. به لطف هاج، اما ما گذر زمان را احساس می کنیم، در حالی که پسرها هنوز اجمالی از گذشته را ثبت می کنند و به آنها و مخاطب اجازه می دهد تا در برخی موارد در حالی که به جلو حرکت می کنند، خاطرات را به یاد بیاورند. به ویژه از طریق Spud. از بسیاری جهات، T2 TRAINSPOTTING شور و شوق جوانی در مورد آن دارد. به لطف لنز فیلمبردار آنتونی دود مانتل، فیلم هنوز تب و تابی در فیلم وجود دارد، اما با دیوانگی کمی کمتر از فیلم «Trainspotting». نکته قابل توجه این است که T2 TRAINSPOTTING در داستان و به تصویر کشیدن هر یک از شخصیت ها بدون قضاوت باقی می ماند. «انتخاب زندگی»، مهم نیست که آن زندگی چگونه باشد، هنوز هم پرچمدار است.

تصاویر با برخی ترفندهای بصری که شبیه به آنچه که بویل و مانتل با ترنس چند سال پیش خلق کردند، چشم نواز هستند. فلاش بک ها بسیار خوب انجام شده اند، و همچنین تفریحات دنیای پسران از 20 سال پیش، البته کمی خلاصه تر. اما انرژی بصری بی امان است. با استفاده از تمام ترفندها در آستین های بسیار با استعداد مانتل، ما با فلاش بک های ۸ میلی متری و دوربین داچینگ با زوایایی که به نظر می رسد مانتل روی سرش ایستاده و به طرفین پیچ خورده است، پذیرایی می کنیم. جلوه‌های بصری نوآورانه، خلاقانه هستند و دائماً با اشتیاق در حال حرکت هستند که شعار همیشگی مارک رنتون در «انتخاب زندگی» را در بر می‌گیرد.

افزودن سوخت به آتش Mantle نه تنها نقاط خاصی از اشباع رنگ است، بلکه طراحی تولید مارک تیلدزلی و پاتریک رولف است. ویرایش جان هریس بسته بصری را با دقت بیشتری تکمیل می کند.

اجراها به‌طور یکپارچه گذشته و حال را با هم ترکیب می‌کنند و هر بازیگر با راحتی یک جفت دمپایی و پتوی مورد علاقه خود را به نقش‌های اصلی خود می‌برد. این راحتی به آن‌ها اجازه می‌دهد تا مرزهای هر شخصیت را این بار حتی بیشتر از این پیش ببرند. هنوز هم در هر یک از آن‌ها رگه‌های پسر بد وجود دارد، اما برجسته‌ترین عملکرد و پیشرفت شخصیت به لطف کار اسپاد و ایون برمنر است. چه سفر زیبایی را طی می کنیم که اسپاد به ته سنگ می رسد و سپس زندگی خود را تغییر می دهد. بویل، مانتل و برمنر که از وحشت اعتیاد و حالت افسرده‌اش دوری نمی‌کنند، ما را در درد اسپاد غوطه‌ور می‌کنند – و البته، برخی از خنده‌های بعدی که از آن درد ناشی می‌شود. Spud که از بین شخصیت‌ها پررنگ‌تر است، زمانی که صحبت از رنتون به میان می‌آید، آسان‌ترین توشه‌های گذشته را رها می‌کند. Spud حتی در گذشته زندگی نمی کند یا واقعاً آرزوی آن را دارد. چیزی که نمی توان برای سایمون گفت.

سایمون جانی لی میلر اساساً همان ذهنیت 20 سال پیش را حفظ کرده است، و فقط مخالفان و نیاز او به انتقام از رنتون را افزایش داده است. میلر در مزاحمت های خود با بعد اضافه شده سایمون که اکنون 'عاشق' دوست دختر کارگر جنسی خود ورونیکا است مثال زدنی است. و بیایید بگوییم، بدون هیچ گونه اسپویلر، اینکه سایمون دوباره زیرک شود، این بار نه توسط رنتون، بلکه توسط ورونیکا، تماشای آن بسیار سرگرم کننده است.

همانطور که جای تعجب نیست، یوان مک گرگور همچنان رهبر گروه است. جالب این است که چقدر او باعث می شود که رنتون در این نامزدی مجدد با دوستان قدیمی خود احساس بی قراری کند. با این حال، او فردی منطقی، متفکر است و یک مربی فوق العاده – همراه با ورونیکا – برای اسپاد است. و مک گرگور هنوز هم جذابیت ناپسند پسرانه بدی را دارد که همه ما در نسخه اصلی عاشقش شده بودیم. چگونه می توانید با آن لبخند از دست کسی عصبانی شوید! همچنین سخت است که متوجه جلای ذاتی که مک گرگور به شخصیت می‌دهد، رنتون را به عنوان فردی که ترک کرد و بال‌هایش را باز کرد، متمایز کرد.

یک اجرای ضمنی دوست داشتنی از شرلی هندرسون در نقش گیل همسر جدا شده اسپاد، داستان اسپاد را به زیبایی کامل می کند و واقعاً رشد و بلوغ - و مراقبت او را در بر می گیرد. تصاویر در صحنه پایانی با Spud و Gail نیز به زیبایی طراحی شده است که نور خورشید از طریق پنجره ها در برابر قاب های پنجره سفید و میز جریان دارد و درخششی با نور پس زمینه به هندرسون می بخشد در حالی که به طور استعاری از آینده روشن Spud صحبت می کند. طراحی بصری فوق العاده

رمان‌نویس اروین ولش نیز در نقش اصلی خود یعنی مایکی فارستر بازگشته است. با عملکرد او کاملاً بی تفاوت است. رابرت کارلایل با برداشت جدیدی از بیگبی در اوج بازی خود قرار دارد. و منتظر تکرار زیبای کلی مک دونالد از شخصیت او در فیلم اول باشید. دایان دیگر طعمه زندان برای رنتون نیست، دایان اکنون یک وکیل موفق است که رنتون برای کمک به او مراجعه می کند.

موسیقی متن همانطور که انتظار می رود و مطابق با «Trainspotting»، «effin» epic است! (وقتی می گویم، به من اعتماد کنید، تصور کنید که با صدای یوان مک گرگور گفته می شود.) ترکیبی باشکوه از آهنگ های قدیمی از کوئین، بلوندی و فرانکی به هالیوود می رود با صداهای جدیدی مانند پدران جوان و گرگ زنده، به زیبایی با یک ده دقیقه تعریف می شود. صحنه ای با شخصیت مک گرگور و میلر در یک باشگاه طرفدار پروتستان که در آن آنها به اجرای «نبرد بوین» می پردازند. و بله، مک گرگور صدای خوبی دارد.

مانند رفتن به خانه، T2 TRAINSPOTTING و دنیای Renton، Sick Boy، Spud و Begbie مکان خوبی برای بازدید هر 20 سال یا بیشتر است، اما شما نمی خواهید دوباره در آنجا زندگی کنید. خوشبختانه، دنی بویل و شرکت به ما این دیدار را می دهند، اما پس از آن به ما و پسرها اجازه می دهند تا با شگفتی هایی که هنوز در انتظار آنهاست حرکت کنیم. امیدوارم این به معنای T3 باشد. . .

به کارگردانی دنی بویل
نوشته جان هاج بر اساس رمان ایروین ولش

بازیگران: یوان مک گرگور، جانی لی میلر، ایون برمنر، رابرت کارلایل، کلی مک دونالد، شرلی هندرسون

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما