سرندیپیتی

نویسنده: دبی لین الیاس

همانطور که هر رمانتیک واقعی می داند، برای هر فردی در این سیاره، یک فرد خاص وجود دارد که قرار بود هر کدام با او باشند. و البته این موکول به مداخله الهی خدایان و قدرت‌ها (یعنی سرنوشت) است که این جفت‌ها را به طور سرسام‌آور انجام دهند. پیتر چلسوم کارگردان و مارک کلاین فیلمنامه نویس برای اولین بار با این شیرینی جادویی به نام 'سرندیپیتی' وارد می شوند.

اسکرین شات 2014-10-20 در ساعت 8.55.06 صبح

نیویورک است. پنج روز مانده به کریسمس مال بلومینگدیل است. و به معنای واقعی تجاری گرایی و کریسمس، ما یک جفت دستکش ترمه مشکی تنها برای دو خریدار لحظه آخری، جاناتان تریگر و سارا توماس، با بازی جان کیوزاک و کیت بکینسیل، داریم. او آنها را برای دوست پسرش می خواهد و او برای دوست دخترش. با این حال، از لحظه ای که انگشتان آنها مسواک می زنند در حالی که هر دو دستکش را دراز می کنند، می دانید که این دو باید با هم باشند. بعد از خرید یک فنجان شکلات داغ، هر کدام از درگیری های عاشقانه طرف مقابل و اعتقاد سخت سارا به خوشبختی یاد می گیرند و تصمیم می گیرند راه خود را ادامه دهند. اما طبق سرنوشت و شانس، او روسری خود را رها می کند و او دستکش های گرانبها را در رستوران رها می کند و در نتیجه سرنوشت به طور همزمان آنها را دوباره به هم پیوند می دهد. جاناتان در طول یک شب قدم زدن در نیویورک و اسکیت سواری زیر ستارگان با بارش برف ملایمی که آنها را پوشانده بود، تمام تلاش خود را می کند تا نام و شماره تلفنی از این دختر مرموز به دست آورد، اما فایده ای نداشت زیرا او معتقد است که آنها باید «این را به سرنوشت بسپارند. ” او با کمک به سرنوشت، قول می‌دهد که نام و شماره‌اش را در نسخه‌ای از «عشق در زمان وبا» گابریل گارسیا مارکز بنویسد و بلافاصله آن را به یک کتاب‌فروشی دست دوم بفروشد. او نام و شماره خود را روی یک اسکناس پنج دلاری قرار می دهد که او بلافاصله در جریان تجارت قرار می دهد. اگر او کتاب را پیدا کرد یا آن پنج را دریافت کرد، پس قرار بود دوباره ملاقات کنند.

سالها میگذرد جاناتان اکنون یک تولیدکننده ورزشی برای ESPN مستقر در نیویورک است. سارا یک روانشناس بالینی از سانفرانسیسکو. هر کدام در شرف ازدواج هستند - اما نه با یکدیگر. متأسفانه، یا خوشبختانه، سارا و جاناتان سیل دیگری را در ذهن خود دارند و رویدادها و شرایطی که با فرکانس فزاینده اتفاق می‌افتند، تنها آن رویدادها را از «میلیون ساعت پیش» به پیش می‌برند. جاناتان که مبتلا به سندروم «چه می‌شد اگر» است، از بهترین دوستش، دین کانسکی، نویسنده درگذشت نیویورک تایمز، با بازی جرمی پیون، دوست واقعی کیوساک، کمک می‌گیرد، در حالی که سارا به طرفدار عصر جدید خود، ایو با بازی SNL روی می‌آورد. آلوم مولی شانون، در تلاش برای یافتن یکدیگر قبل از اینکه مرتکب اشتباه وحشتناک ازدواج با فرد اشتباه شوند. تحت اتفاقی که به مجموعه‌ای از تصادف‌ها و نزدیکی‌ها بدل می‌شود، آن‌ها با ساعت مسابقه می‌دهند تا ببینند سرنوشت چه حقه‌های بی‌رحمانه‌ای با آنها انجام داده است.

خوشبختانه، کلاین این حس خوب را داشت که کمی کمدی کامل در قالب یوجین لوی را به فیلمنامه ای که گاهی خسته کننده است اضافه کند. لوی که در فیلم‌های «American Pie» به‌عنوان پدر شناخته می‌شود، کارمند فروش بلومینگدیل و کودک پوستر برای امنیت فروشگاه، مبهم‌سازی و پیروی از قوانین است، اما از طریق اخاذی آنها را خم می‌کند تا سهمیه‌های فروش خود را به دست آورد. استعدادهای مولی شانون، یک کمدین بسیار با استعداد، در اینجا با یک شخصیت بسیار هوم هدر می رود. جان کوربت، از «نوردرن اکسپوژر» و اخیراً «سکس و شهر»، به‌طور واضح به‌عنوان نامزد سارا، با الهام از کنی جی/نوازنده عصر جدید، لارس، نامناسب و نامناسب است که می‌بینید از او التماس می‌کنید. وقتی با یک جعبه حلقه خالی خواستگاری می کند، «نه» بگویید. جرمی پیون همیشه لذت بخش است و دوستی مادام العمر او با کیوزاک مشهود است و به فیلم واقعی گرایی و زمینه سازی مورد نیاز اضافه می کند، بدون در نظر گرفتن هیجینکس و شیطنت. جان کیوزاک در نقش جاناتان کاملاً انتخاب شده است. او با ظاهر دوست داشتنی سگ-توله سگ، صمیمیت، خجالتی بودن و شخصیت جیمی استوارت «آه شوک»، مطمئناً به عنوان بهترین لحظه «سرندیپیتی» از جدول بالا می رود.

«Serendipity» علیرغم افراط‌های تصادفی‌اش، شیرینی است و زیبایی و جادوی زندگی و عشق و عاشق بودن در نیویورک را به ما یادآوری می‌کند.

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما