سی بیسکویت

نویسنده: دبی لین الیاس

بر اساس بیوگرافی پرفروش لورا هیلن برند، 'Seabiscuit' نه تنها داستان اسب کوچکی است که می توانست و انجام داد، بلکه داستانی از امید و ایمان در زمانی است که چیز کمی یافت می شد. دهه 1930 بود. آمریکا در تنگنای رکود بزرگ بود. نه تنها اقتصاد، بلکه مردم نیز دچار رکود بودند. بدون کار، بدون پول و روحیه آنها شکسته است. این یک اسب سرکش، تنبل، دست و پا زدن، نامناسب است، میلیونر که در اوج بازی خود بوده و فقط به پایین سقوط کرده است، مربی اسبی که معنای جدیدی به اصطلاح «نجواگر اسب» می دهد و جوکی، خیلی کوچک و نابینا برای موفقیت در حرفه انتخابی خود، بوکس. سیبیسکویت، چارلز هاوارد، تام اسمیت و رد پولارد با هم بر همه شانس ها غلبه کردند تا وارد قلب و تاریخ آمریکا شوند.

جف بریجز، کریس کوپر و توبی مگوایر هر کدام به ترتیب در نقش هاوارد، اسمیت و پولارد عملکرد حرفه ای خود را ارائه می دهند. تجسم بریجز از هاوارد دارای لمس بی‌نقصی از خودپسندی است در حالی که مگوایر تصویری قطعی از پولارد را بیشتر از طریق فیزیکی و بیان بصری ارائه می‌دهد تا دیالوگ. اما پول من بر عهده کوپر است که در اولین اجرای واقعی و شایسته اسکار امسال، احساسات خام بسیار ضمنی را در نقش مربی تام اسمیت به ارمغان می آورد، بدون شک تا حدی به خاطر تجربه 20 ساله پرورش گاو با پدرش. . کوپر اسمیت را مردی کم حرف به تصویر می‌کشد، اما کلماتی که او به زبان می‌آورد، مانند کلمات یک گاوچران قدیمی غرب طنین‌انداز است، نه بزرگ و باشکوه، بلکه متفکر، ساده، صادق و واقعی. چیزی که این سه را بسیار موثر می کند، تنوع شخصیت هاست. اما برای کوپر، هیچ تصویری به خودی خود برجسته نیست. در اینجا، این تنوع و تعامل شخصیت ها است که هر بازیگر را بسیار چشمگیرتر می کند.

اما این فقط کوپر نیست که ممکن است بهار طلای اسکار را ببیند. همه نگاه ها باید به ویلیام اچ میسی به عنوان گزارشگر / گوینده آهنگ، تیک تاک مک گلاگلین باشد. میسی، که در مصاحبه های اخیر خود گفته است، هیچ کاری برای آماده شدن برای بازی در نقش تیک تاک انجام نداده است، مایه خوشحالی است. میسی با تحویل سریع شیدایی، کمدی کورنبال و جلوه های صوتی در میکروفون، تیک تاک را واقعاً تیک تیک کرد. با توجه به این واقعیت که در دهه 30 تنها راه انتقال یک رویداد به مخاطب از طریق صدا و صدا بود (به یاد داشته باشید - هنوز تلویزیونی وجود ندارد!)، پخش میسی به تیک تاک شدت و انگیزه ای می بخشد که در عین تماشای کمیک، دارای یک نشاط اجتناب ناپذیر برای شنونده جورج استیونز، بهترین دوست رد پولارد و مردی که در مسابقه تبلیغاتی سال 1938 بین برنده تاج سه‌گانه جنگ دریاسالار و سیبیسکویت، پس از مجروح شدن پولارد درست قبل از آن، سوار بر Seabiscuit، اولین بازی خود را در عرصه بازیگری انجام داد. مسابقه. نقش بزرگی نیست، اما در داستان Seabiscuit نقشی محوری دارد، استیونز بخشدار است.

اما، 'Seabiscuit' بدون Seabiscuit چه خواهد بود. اسب‌ها، مانند مردم، همگی خلق و خوی و شخصیت‌های متفاوتی دارند و در اینجا، با ده اسب مختلف که برای نقش اصلی استفاده می‌شوند، متأسفانه هرگز واقعاً نمی‌توانیم آن ویژگی‌هایی را ببینیم که هیلن برند آن‌قدر عاشقانه در کتاب به تصویر کشیده است که Seabiscuit را بسیار «خاص» کرده است. چنین لانگ شات زمانی که تقریباً قبل از خرید توسط هاوارد دور ریخته شد، ما واقعاً از دیدن آن روح تسلیم ناپذیر که Seabiscuit به آن شهرت داشت، غافل شدیم. در نتیجه، راس هرگز سعی نمی‌کند تا اسب را انسانی جلوه دهد، همانطور که اغلب در فیلم‌هایی که حیوانات به عنوان اصلی‌ترین آن‌ها هستند، اتفاق می‌افتد.

من که مدت ها از طرفداران نویسنده/کارگردان گری راس بودم، تا حدودی متعجب بودم که «Seabiscuit» کمی کند از جعبه بیرون می آید و در انتظار یک سوم راه برای ورود به فیلم است تا شتاب بیشتری بگیرد و گامش را بیابد. با این حال، برخلاف همنام خود، فیلم هرگز به زمین پر تب یک مسابقه اسب دوانی نمی رسد و مانند بسیاری از اسب ها، قبل از عبور از خط پایان، مقداری از بخار خود را از دست می دهد. هیلنبرند در کتاب خود بیش از یک تکه از آمریکانا را به ما می دهد، زیرا او سه مولفه بسیار متنوع و متمایز از روز را در قالب هاوارد، اسمیت و پولارد می گیرد و جدایی و یکسانی آمریکا و سفری که در نهایت به ارمغان می آورد را به ما نشان می دهد. همه چیز با هم به عنوان یکی در فیلم، راس، ظاهراً عمداً بسیاری از روح و رنگ کتاب را حذف می‌کند، با درایتی متفاوت با «هالیوودی کردن» داستان، لایه‌هایی از ترحم و تقوا را به آن اضافه می‌کند، که همگی در مه‌ای رنگی تقریباً کنیاکی به عنوان داستان دیده می‌شوند. دیوید مک کالو، راوی PBS می گوید.

این فیلم با تیتراژهایی مانند 'Who's Who' جوایز اسکار، از نظر فنی بسیار عالی است. راس با استفاده از اصول یک وسیله آموزشی اسب/جوکی به نام اکویایزر، همراه با کمک اندکی از آلن پادلفورد، مسابقه‌دهنده نسکار و موتور Chevy 454، با استفاده از اصول یک دستگاه آموزشی اسب سواری/جوکی به عنوان یک موتور مسابقه‌ای تا حد ممکن نزدیک‌تر شود. اکویایزر طراحی شده است که دوربین‌های جلو و عقب سکو را در خود جای می‌دهد و سرعت 40 تا 50 مایل در ساعت را طی می‌کند و در کنار اسب‌ها سوار می‌شود، بنابراین راس و جان شوارتزمن فیلمبردار را قادر می‌سازد تا در طول مسابقات از نزدیک و تعامل جوکی داشته باشند. ویراستار ویلیام گلدنبرگ با استایل دقیق خود کار را حتی بیشتر ارتقا داد. تکمیل بسته کلی لباس دوره، بسیار معتبر، توسط طراح لباس جودیانا ماکوفسکی بود. ماکوفسکی در «روزهای مسابقه» با 650 وسیله اضافی، نه تنها از خدمات کمد لباس استفاده کرد، بلکه از 35 لباس و امکانات آرشیوی مختلف در سراسر کشور برای قطعات معتبر دوره استفاده کرد.

اگرچه با توجه به ساخت استودیو آنقدر حماسی نیست که فکر می کنید، 'Seabiscuit' قرار است به یک کلاسیک تبدیل شود. داستانی بی انتها از ایده آلیسم که در آن افراد ضعیف قهرمان می شوند و امید، عشق و اراده غالب می شوند. مطمئناً برای قرار دادن یک توده در گلوی شما و ایجاد اشک در چشمان شما، 'Seabiscuit' یک شرط مطمئن است که نه تنها مقداری طلای باکس آفیس، بلکه به احتمال زیاد مقداری طلای اسکار را نیز به خانه می آورد. و آنها خاموش هستند!

رد پولارد: توبی مگوایر چارلز هاوارد: جف بریجز تام اسمیت: کریس کوپر تیک تاک مک گلاگلین: ویلیام اچ میسی جورج وولف: گری استیونز

یونیورسال پیکچرز فیلمی به نویسندگی و کارگردانی گری راس را ارائه می کند. بر اساس کتاب لورا هیلنبراند. مدت زمان: 140 دقیقه. دارای رتبه PG-13 (برای زبان، برخی موقعیت‌های جنسی و تصاویر مرتبط با ورزش خشن).

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما