نویسنده: دبی لین الیاس
سالها پیش، برای اولین بار با یکی از بهترین و معتبرترین وکلای خود، آرلین کلمن شویمر، آشنا شدم. در جامعه حقوقی من او را فداکار، اخلاقی، صادق، سخت کوش، آماده، دقیق، دقیق و دلسوز می دانستم. اغلب به عنوان یک پیتبول یا ببر بانو، در خانه، برای پسرش دیوید [که برای همه شما بیشتر به عنوان دایناسور دوستدار راس گلر در «دوستان» شناخته میشوید]، او به سادگی «مادر» بود. من هرگز دیوید شویمر را ندیده بودم تا این هفته که با او در مورد فرار، پسر چاق، فرار، اولین کارگردانی فیلم بلندش به گفتگو نشستم. دیوید شویمر که قبلاً یک بازیگر و کارگردان تلویزیون ماهر است، واضح است که سیب از درخت نمی افتد زیرا پس از صحبت با او و نمایش فیلم RUN، FAT BOY، RUN، دیوید شویمر به وضوح همان سطوح برتری را در تلاش های کارگردانی خود به ارمغان می آورد. ویژگی هایی که مادرش به حرفه وکالت آورده است. جلای فنی، انسجام، تداوم، بازیگری و شادی و جذابیت ناب RUN، FAT BOY، RUN، فقدان مهارت کارگردانی نوپا را که اغلب درک میشود، رد میکند.
دنیس یک پسر دوست داشتنی است. او که با دوست دختر باردارش لیبی نامزد کرده، مشتاق ترین دامادها برای رسیدن به محراب نبوده است (اما چند نفر از شما مشتاق هستید)، بنابراین به خودی خود یک معجزه است، او برای عروسی ظاهر می شود. متأسفانه او مدت زیادی نمیچسبد و همینطور که مراسم شروع میشود، میدوید. سخت می دود، تند می دود و دور می دود. و همه به دنبال او می دوند. همه به جز لیبی
پنج سال سریع به جلو. دنیس هنوز هم یک بچه دوست داشتنی است. او که در یک آپارتمان زیرزمینی متعلق به آقای گشتیدار خوکدار و سربهرو است، بهعنوان نگهبان در یک فروشگاه لباس زیر زنانه کار میکند، هرگز پولی ندارد و هنوز هم برای لیبی کاج دارد. لیبی که هنوز هم زیبا و مهربان است، دنیس را تشویق می کند تا با پسرشان جیک وقت بگذراند، اما از درگیر شدن مجدد خود با او خودداری می کند. و چرا او باید؟ او اکنون ویت دارد، یک مدیر بسیار موفق آمریکایی که نه تنها ثروتمند است، بلکه ورزشکار، از نظر عاطفی بالغ، مراقب، توجه، دوست داشتنی، حتی با دنیس خوب است، (گفتم ثروتمند؟) - خلاصه، همه چیز دنیس نیست.
دنیس که هنوز مشعل خود را برای لیبی در دست گرفته است، وقتی متوجه جدی بودن رابطه ویت و لیبی می شود، بیش از یک لمس هیولای چشم سبز می شود. بنابراین، دنیس در یک حرکت چشمگیر از حماقت ساده لوحانه - و عشق - و با امید به دست آوردن او، سعی می کند لیبی را با 'تغییراتی' که در پنج سال گذشته در خود ایجاد کرده تحت تأثیر قرار دهد. آنقدر که او وارد همان ماراتن خیریه 26 مایلی می شود که ویت در آن رقابت می کند. متأسفانه برای دنیس، این مسابقه سه هفته دیگر است و تنها باری که او تا به حال ژلهاش را حتی کوچکترین تکان داد، زمانی بود که از محراب پیچید یا برای خوردن یک پیمانه و چند تنقلات به فروشگاه گوشهای دوید. دنیس که با حمایت، خلاقیت و مربیگری نسبتاً غیرمعمول بهترین دوستش گوردون و حتی صاحبخانه هیستریک خندهدارش آقای گشتیدار، خود را «چاق نیست...فقط بد شکل» اعلام میکند، در واقع دست به فرار از زندگی خود میزند. فرار برای زندگی اش و همه چیزهایی که برایش عزیز است.
آیا دنیس 26 مایل را می دود؟ اوه، آیا او حتی یک مایل یا یک بلوک را خواهد رساند؟ آیا ویت در مسابقه و لیبی پیروز خواهد شد؟ و جیک چطور؟ آیا دنیس پدر پنج ساله اش خواهد بود و نه دوست؟ و همه آن ناشناخته های غیر منتظره دیگر در زندگی چه می شود. آیا دنیس به سمت آنها خواهد دوید و سر به سر آنها را ملاقات می کند یا فرار می کند و تا پنج سال دیگر در زیرزمین آقای گشتیدار پنهان می شود؟ بدوید فیلم را ببینید تا متوجه شوید!
بازیگری فراتر از نمونه است. سایمون پگ دنیس است. با فیلمنامه ای که توسط مایکل ایان بلک نوشته شده بود و در ابتدا در نیویورک اتفاق می افتاد، به لطف بودجه (و برخی تصمیم گیرندگان نسبتاً مشکوک که ایده پل جیاماتی یا فیلیپ سیمور هافمن در نقش دنیس را رد کردند)، پگ نه تنها برای بازنویسی فیلمنامه دعوت شد. و آن را به لندن منتقل کنید، اما به درخواست شویمر، نقش دنیس را بر عهده بگیرید. اکنون پگ به هیچ وجه چاق نیست، بنابراین او پروتزهای بالشتکی را در مکانهای مناسب میپوشید تا ظاهری مناسب به او بدهد (اگرچه به گفته پگ 'وقتی مجبور به رفتن به دستشویی میشوید جهنم شد) و سپس از شوخ طبعی خود استفاده کرد. و تحویل و دانش دقیق او از منطقه لندن و طنز بریتانیا. نتیجه یک شخصیت چند بعدی است که قلب شما را لمس می کند و استخوان بامزه شما را قلقلک می دهد.
تاندی نیوتن که به خوبی با شویمر آشنا بود و از طرفداران طنز پگ بود، با خوشحالی در نقش لیبی به بازیگران پیوست. تازه از یک بازی بسیار تاریک در 'تصادف' (اما قبل از برنده شدن اسکار آن)، او به دنبال یک بازی سبک تر برای مقابله بود. یک کمدین متولد شده، فکر نمیکنم نیوتن بداند که واقعا چقدر بامزه است و حتی با بازی در نقش «مرد مستقیم» در نقش «دنیس» از پگ و «هنک آزاریا» ویت، او هنوز هم فقط با چرخاندن چشمانش خندههای فراوانی را به همراه دارد. او با فراخوانی از تجربه خود به عنوان یک مادر، گرمی را به صحنه های خود با متیو فستون تازه وارد که نقش پسرش جیک را بازی می کند، می بخشد و برای کسانی که با آزاریا و پگ همراه هستند، ملایمت می کند.
در مورد هنک آزاریا، او تنها انتخاب شویمر برای قسمت ویت بود. و باید بگویم، شویمر که خودم طرفدار بزرگی از آزاریا نیستم، بهترین عملکرد او را به نمایش گذاشت و باعث شد آزاریا احتمالاً بهترین عملکرد دوران حرفهای خود را داشته باشد. آزاریا مغرور، همفکر، دو چهره، اما در جاهایی که لازم است، به شیرینی ساخارین می پردازد، آزاریا طیفی از احساسات را اجرا می کند و همه آن ها را تا انتها با شور و شوق بازی می کند.
در اصل حدود شش سال پیش توسط مایکل ایان بلک نوشته شده بود، زیرا با فیلمنامههای زیادی، Run, FAT BOY, RUN روی یک قفسه نشست و سرانجام در دامان دیوید شویمر افتاد. بلافاصله جذب استعداد کمدی سیاه و این واقعیت که این «سه فیلم در یک فیلم» است، حتی زمانی که سرمایهگذاری توسط یک شرکت لندنی دیکته شد که فیلم به لندن منتقل شود و از سایمون پگ خواسته شد تا برای صحنه جدید، داستان اولیه بلک، بازنویسی کند. و بخش خوبی از دیالوگ ها دست نخورده باقی ماند. شایان ذکر است، شخصیتها هرکدام هم از طریق دیالوگ و هم از طریق محیطها و رویدادهای اطراف به خوبی مشخص میشوند، که مورد آخر به شویمر میرود که خود او را «فریبکنترل» توصیف میکند. نکته کلیدی برای یکنواختی و سرعت نه تنها داستان و احساسات، تزریق طنز بریتانیایی پگ به فیلمنامه است. شویمر به بهترین نحو بیان کرد: «هر وقت صحنهای وجود دارد که کمی بیش از حد بد، کمی بیش از حد لمسکننده میشود، ناگهان یک شوخی وجود دارد که آن لحظه را تضعیف میکند. بارزترین مثال این است که درگیری [بین لیبی و ویت] اتفاق می افتد، جایی که ما به عنوان مخاطب، دنیس را ویران می بینیم. او این مهمانی را ترک میکند و - BAM - گوردون [که مهمان مهمانی بود] با عبایی و حولهای روی سر وارد میشود و تماشاگران آن را به عنوان خدایی که او حمام کرده بود، در خانه ویت در مهمانی ویت قرار میدهند. این طنز بلافاصله آن لحظه را تضعیف می کند.» بسیار گرانبها.
دیوید شویمر بیش از آنکه به عنوان کارگردان تحت تأثیر قرار گیرد، بیشتر آن را باید به عشق او به این داستان نسبت داد. 'این سه فیلم در یک است. برای من این یک کمدی فیزیکی عالی بود. درام واقعی داشت... احساس می کردم درام واقعی وجود دارد و سپس به این فیلم ورزشی عالی تبدیل می شود. به عنوان کارگردان اولین بار، این ایده را دوست داشتم که به نوعی این فیلم کوچک کوچک را شروع می کند و بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر می شود و فکر می کردم، خوب، خیلی بزرگ نیست که احساس نمی کردم از عهده آن بر بیایم. بهعنوان اولین کارگردان، اما به اندازهای بزرگ بود که فکر میکردم از کارگردانی این تجربه واقعاً رشد خواهم کرد. این قرار بود یک چالش واقعی باشد. این فیلم بسیار واقعی ناگهان به نوعی سورئال و جادویی می شود و من آن را دوست داشتم. و من آن را خریدم؛ فیلمنامه، آن را خریدم. . این یک فرصت عالی به عنوان یک کارگردان برای یک نوع بازی ارائه کرد.'
شویمر به دلیل آمادگی زیاد و شدیدش، در طول فیلمبرداری آرام بود. «آنقدر آماده شده بودم که خوابم برد. انگار واقعا آرام بودم این کاری است که من باید انجام دهم. من این را دوست دارم.» این فیلم ارزش تولید بالایی دارد. وقتی از شویمر پرسیدم که چقدر در انتخاب طراحان تولید، فیلمبردار، آهنگساز و غیره نقش دارد، پاسخ او ساده بود. 'هر جنبه.' یک انتخاب عالی، فیلمبردار ریچارد گرترکس بود که باید نه تنها با عناصر لندنی از آب و هوا و نور، بلکه با ایجاد جمعیت و لنزهای ماراتن مبارزه می کرد. گریترکس چشم انداز شویمر را برآورده می کند.
کوتاهتر از جان ویلیامز یا جیمز هورنر، به ندرت اتفاق میافتد که آهنگسازان در یک نقد تحسین برانگیز شوند، اما انصافاً، در اینجا این اثر آهنگساز الکس وورمن است که واقعاً بسیاری از فیلم را همراه با خود موسیقی متن حمل میکند و به پیش میبرد. وقتی به برتری ورمن اشاره کردم، شویمر خوشحال شد. «خوشحالم که به این نکته اشاره کردید، زیرا فکر میکنم این یکی از سختترین بخشهای این فرآیند بود – کار آهنگساز. همانطور که گفتم، این سه فیلم در یک فیلم است و برای ساختن موسیقی ای که بتواند کمدی را به همراه داشته باشد، سرعت را پیش ببرد و درام داشته باشد و سپس این اکشن فینال بزرگ فیلم ورزشی را داشته باشد، منظورم این است که یک آهنگساز بااستعداد را می طلبد. او عالی عمل کرد.»
Run, FAT, BOY RUN خیلی بیشتر از یک «اولین فیلم بلند کارگردانی» است. دقیق، دقیق، منسجم، کمدی، جذاب، در آغوش پذیر و سرگرم کننده. دیوید شویمر با این یکی باعث افتخار مامان شده است. این یک فیلم بلند است که فریاد می زند که تا نزدیکترین سالن بدوید، نه راه بروید. و دیوید، فرار کن، تا کنسرت کارگردانی بعدی ات نرو زیرا با این فیلم، راس گلر در کنار دایناسورهای محبوبش در گذشته است.
دنیس – سیمون پگ
لیبی - تاندی نیوتن
ویت – هنک آزاریا
به کارگردانی دیوید شویمر. نوشته مایکل ایان بلک و سایمون پگ بر اساس داستانی از مایکل یان بلک. PG-13 (100 دقیقه)
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB