نویسنده: دبی لین الیاس
Heleno de Freitas نامی مترادف با تاریخ فوتبال است. یکی از بزرگترین بازیکنان جهان در دهه 1940، او در کشور خود برزیل افسانه ای است. هلنو که بهعنوان یک رهبر در این ورزش به خط مقدم میرفت، نه تنها به دلیل مهارتهایش در زمین، بلکه به دلیل سبک زندگیاش به شهرتی تقریباً افسانهای دست یافت. به نظر می رسید هلنو با داشتن یک همسر در خانه، یک معشوقه، یک زن روی هر بازو، زندگی پر زرق و برق خود را در حالی که راه خود را از طریق زرق و برق و زرق و برق باشگاه های ریو می گذراند، با افراد ثروتمند و مشهور، به دنیا می آورد. به طور کامل داشتن. اما یک جنبه تاریک برای او وجود داشت، جنبه ای که در نهایت به قیمت زندگی و حرفه اش تمام شد. پشت تشویق و تشویق هواداران ستایشگر، مردی پر از خشم، خشم و منیت وجود داشت، که یک معتاد به اتر و سیگار کشیدن زنجیروار مبتلا به سیفلیس پیشرفته بود، بیماری نسبتاً غیرقابل درمان در آن زمان که او را به جنون و جنون می برد. آسایشگاه تا روز مرگش.
کارگردان خوزه هنریکه فونسکا و رودریگو سانتورو بازیگر. سانتورو که مجذوب افسانه HELENO شده است، ابتدا وارد پروژه می شود و نه تنها خود را در شخصیت غوطه ور می کند، بلکه به عنوان یک تهیه کننده عملی نیز وارد پروژه می شود. سانتورو که در هر جنبه ای از تولید نقش دارد، به همراه فونسکا پرتره ای زیبا از مردی خلق می کنند که به همان اندازه دچار جادو و جنون شده است.
فیلمبرداری سیاه و سفید، والتر کاروالیو، فیلمبردار، پالت خیرهکنندهای خلق میکند، و ما را به دنیای براق و سنگآلود ریو دهه 1940 منتقل میکند، در حالی که فونسکا ما را با سبک موش و گربه، عقب و جلو، به سفری به خط حافظه میبرد. داستان سرایی در حالی که HELENO در هاله ای از جنون ناشی از سیفلیس به مرگ نزدیک تر می شود. به لطف لنز سیاه و سفید، نه تنها شادابی براق روز را داریم، بلکه یک حس «فیلم خبری» را داریم که به طرز شگفتآوری برای این داستان خاص خوب عمل میکند، زیرا فرد را در جادوی نوستالژی روز نیز قرار میدهد.
نه یک بیوگرافی مستقیم، HELENO، بیشتر تفسیری شاعرانه از مرد است. با این حال، همین شاعرانگی است که به رودریگو سانتورو اجازه میدهد تا با اجرای هلنو شکنجهشده اوج بگیرد و علیرغم شیاطین شخصی هلنو، پرتره دلسوزانهای میسازد که تماشاگر را وادار به تلاش برای درک مرد میکند. در دنیای امروز، هلنو میتوانست علوفههای باشکوهی را تولید کند. آیا امروز بازیگر دیگری وجود دارد که بتواند ورزش، شعر، اشتیاق، ترحم و غرور را به HELENO که سانتورو آورده است، بیاورد؟ شدیدا شک دارم این یکی از بهترین کارهای اوست.
من این فرصت را داشتم که در این مصاحبه انحصاری تک به تک با رودریگو سانتورو درباره HELENO - مرد، اسطوره و ساخت آن صحبت کنم.
بعد از دیدن شما در HELENOوقتی شما انتظار چه چیزی را داشته باشید'در انتظار،تنها کلمه ممکن 'WOW' است.
بنابراین، آیا به [تماشا کردن] خوش گذشت؟
قطعا! شما این شاعرانگی عالی را به بخشی از HELENO می آورید که تماشای آن بسیار جذاب است. شما در این نقش روی صفحه نمایش مسحور کننده هستید.
من از آن قدردانی می کنم.
من تا به حال نام HELENO را نشنیده بودم. چه چیزی در این قسمت توجه شما را به این فیلم جلب کرد؟
من به شما خواهم گفت که کارگردان چگونه به آن برخورد کرد. من در مورد [هلنو] نیز نمی دانستم. او بزرگترین بازیکن فوتبال در دهه 1940 بود. من با داستانش آشنا نبودم من نام او را شنیده ام و می دانستم که بازیکن بزرگی است. کارگردان به سمت من آمد و در واقع عکس این بازیکن را به من نشان داد. من خیلی مجذوب عکس شدم چیزی در مورد زبان بدن و چیزی در مورد نحوه قرار گرفتن بدن او وجود داشت. خیلی خیلی شیک بود اولا اتفاقات زیادی در آن تصویر بود. گفتم: 'باشه. خیلی جالبه. شبیه یک فوتبالیست معمولی به نظر نمی رسد. بیشتر شبیه یک رقصنده است.» چیزی در این مورد بود که توجه من را به خود جلب کرد. سپس [فونسکا] شروع به گفتن داستان ها، همه داستان ها، [درباره] اینکه [هلنو] کیست، به من گفت، زیرا این مرد یک اسطوره بود. واقعاً، به معنای واقعی کلمه، داستان های زیادی در مورد او وجود دارد که من تازه شروع به شیفته داستان ها کردم. ما با افراد زیادی مثل بیوگرافی مصاحبه کردیم و عکس های زیادی داشتیم. هیچ فیلمی از او نیست اما ما با افرادی که از آن زمان هنوز در قید حیات هستند، مصاحبه کردیم، مانند پسرهای 95 ساله ای که داستان داشتند، برخی از بچه هایی که واقعاً با او بازی کرده بودند، خانمی که با او رابطه نامشروع داشت، انواع و اقسام چیزها. من فقط مجذوبش شدم. سپس متوجه شدیم که او چقدر برای تاریخ فوتبال برزیل مهم است.
خط آخر این است که وجود داشتآنقدر در مورد این مرد که به من علاقه مند و مجذوب من شد، بلافاصله به داستان متصل شدم، علاقه مند شدم، و سپس بسیار درگیر کل روند شدم.کارگردان از من دعوت کرد تا فیلم را با او تهیه کنم. من قصد انجام این کار را نداشتم. من واقعاً فکر می کردم که شخصیت آنقدر پیچیده است که بتوانم انرژی خود را در آنجا بگذارم، اما من فقط درگیر بودم. من از لحاظ هنری در تمام این روند شرکت داشتم. همین بود. و ما فقط تصمیم گرفتیم، باید این فیلم را بسازیم.
این قطعاً فیلمی است که باید در مورد این مرد ساخته شود، اما فقط برای ظرافت و زیبایی فیلم. شما واقعاً این دوره، جنبه رمانتیک دوره را به تصویر میکشید، در حالی که اسطورهشناسی و شیاطین مرد را به نمایش میگذارید.
فهمیدی. فکر کنم واقعا متوجه شدی بهت میگم چیه واقعا سخت بود چون اصلا بودجه زیادی نداشتیم. ما برای ساخت این فیلم بودجه بسیار کمی داشتیم. و ما در حال انجام این قطعه دوران، فوتبال، استادیوم ها، وسایل اضافی، لباس های آن زمان هستیم – چیزهای بسیار دشواری که باید کنار هم قرار گیرند. [Fonseca] بسیار خلاق است، اما نکته اصلی این است که این یک پروژه پرشور برای من و کارگردان شد. ما تک تک افراد حرفه ای را از هر بخش انتخاب کردیم. به معنای واقعی کلمه این بود که «بیایید اینجا یک تیم ملی بسازیم. بیایید بهترین افرادی را که میتوانیم و افرادی را که واقعاً میخواهیم با آنها کار کنیم، بدست آوریم.» به عنوان مثال، ما تصمیم گرفتیم این کار را سیاه و سفید انجام دهیم. ما همیشه می خواستیم آن را سیاه و سفید انجام دهیم. قبلا همینطورههنرمندبیرون آمد، فقط برای روشن شدن. زیرا بسیاری از مردم گفتند: 'اوه، بعد از آن خیلی خوب استهنرمند.'من خیلی خوشحالم کههنرمندپخش شد و موفقیت آمیز بود زیرا یک فیلم سیاه و سفید می تواند تعصب داشته باشد. این روزها همه چیز خیلی رنگارنگ است.
کهچیزی است که بسیاری از مردم فراموش می کنند. با سیاه و سفید شما خیلی بیشتر از لحاظ سینمایی و موضوعی با شما خاکستری ها روبرو می شوید. شما می توانید کارهای بیشتری انجام دهید و به خصوص با چیزی که از بسیاری جهات دارای مشخصات روانی است. من نمی توانم ببینم که این فیلم به صورت رنگی ساخته می شود.
این چیزی است که ما فکر می کردیم. باور کنید، بسیاری از استودیوها می خواستند آن را رنگی انجام دهند، می خواستند آن را با یک پایان خوش و همه چیز انجام دهند. خدا را شکر، کارگردان در مورد آنچه که می خواست بسیار قوی بود و سپس ما شریکی داشتیم که در آخرین لحظه آمد و اسپانسر فیلم بود. این بزرگترین کارآفرین نمونه در برزیل است و او کسی است که در واقع این فیلم را از نظر مالی ساخته است.
اگر برای یک دقیقه کلاه تهیهکنندهتان را بر سر بگذارید، حالا که وارد پیشرفت هنری یک فیلم شدهاید و کار کردهاید و صنعتگران، صنعتگران، گروههایتان را انتخاب کردهاید، آیا وقتی به نقشهای فیلمهای دیگر نزدیک میشوید، دیدگاه متفاوتی به شما میدهد؟
بله، فکر میکنم کار به عنوان تهیهکننده قطعاً چیزهای زیادی درباره فیلمسازی به من آموخت. من این بار در کل فرآیند شرکت کردم. شما به عنوان یک بازیگر میآیید و کارتان را انجام میدهید و به خانه برمیگردید. شما آنجا هستید تا کاری را که یک بازیگر انجام می دهد انجام دهید. تهیه کننده واقعاً درگیر خیلی چیزها است. دائماً در مورد حل مشکلات است. مشکلات بزرگتر، مشکلات کوچکتر، تلاش برای کنار هم قرار دادن همه آنها، تلاش برای داشتن یک دید هنری از کاری که انجام می دهید. منظور این است که قطعات را کنار هم قرار دهید و ببینید که آیا مطابقت دارند یا نه. فقط چیزهای زیادی وجود دارد. این یک تمرین عالی برای من بود. هر فیلمنامهای را که خواندهام، ظاهر متفاوتی دارم، اما اشتباه نکنید. به ترک بازیگری فکر نمی کنم. این اتفاق نمی افتد. خوشم می آید. من واقعاً عاشق کاری هستم که انجام می دهم. می خواهم انجامش دهم. من هنوز بسیار کنجکاو هستم و فکر می کنم چیزهای زیادی برای کشف و یادگیری دارم.
شما در اجراهایتان بسیار آفتاب پرست هستید. شما از بازی خشایارشا در300، یک کمدی رمانتیک سبک بازی می کنید مانندعشق در واقع، شما انجام می دهیدکمر بند قرمز.
این برای من لذت بخش است. از ته قلبم حرف میزنم من این کار را نمیکنم زیرا فکر میکنم باحال به نظر میرسم. من این کار را انجام می دهم زیرا سرگرم کننده است، این چیزی است که واقعاً مرا به حرکت وا می دارد، چیزی است که من را تحریک می کند. من اشتهایم برای جو غیر متوسط دارم. خوشم می آید. من در مورد آن هیجان زده هستم. من می خواهم کارهایی انجام دهم که با من متفاوت است [جایی که] می خواهم یاد بگیرم. من از روند تحقیق لذت می برم. من واقعا از آن لذت می برم. زمانی است که من بازی می کنم. زمانی است که به دوران کودکی ام برمی گردم و وقتی بازی می کنم و کشف می کنم و سعی می کنم و اشتباه می کنم و به چپ، راست، بالا و پایین می رود. چگونه می توانم این را واقعی کنم؟ همه چیز در مورد چگونگی نزدیک شدن و چگونگی رساندن انسانیت به آن بخش است.در پایان روز شما فقط می خواهید که انسان باشد، فقط می خواهید که قابل ارتباط باشد. فرقی نمی کند که یک شرور باشد، اگر یک پسر خوب است، یک قهرمان است، یک پسر بد، سیاه، سفید، آبی - مهم نیست. این یک انسان است. این یک شخص است. و چه کسی قرار است تماشا کند؟ شخص دیگری. شخص دیگری در طرف دیگر وجود دارد، پس چگونه ارتباط برقرار می کنید؟ از طریق احساسات، از طریق احساسات، از طریق هر چیزی که جهانی است. به همین دلیل است که یک فیلم، یک فیلم برزیلی، می تواند توسط یک آمریکایی تماشا شود و می تواند با آن ارتباط برقرار کند، یا حتی با آن ارتباط نداشته باشد، اما او می تواند آن را درک کند، می تواند با آن تعامل داشته باشد، زیرا یک جهانی جهانی وجود دارد. جنبه ای که انسانیت است. ما زبان متفاوتی داریم ما فرهنگ های مختلفی داریم. اما در پایان روز به همین دلایل رنج می بریم. ما به همین دلایل لبخند می زنیم. همه ما در یک قایق هستیم. ما همه انسان هستیم.
کهیکی از چیزهایی است که واقعاً با عملکرد شما به عنوان HELENO برجسته می شود. با همه شیاطینش، این فیلم می توانست بدون اجرای مناسب تا حدی به حد افراط برود تا او را دوست داشتنی نباشد. شما چنین دلسوزی می آورید. شما خلق و خو را درک می کنید، خشم را درک می کنید، شهرت و انگیزه را درک می کنید، بنابراین هرگز مخاطب را از خود بیگانه نمی کنید. این یک خط خوب با این شخصیت است.
این بزرگترین خطر بود و ما این را می دانستیم. ما همیشه در مورد آن صحبت کردیم. من خیلی به کارگردان نزدیک بودم و او واقعاً به من آزادی زیادی داد تا کار کنم، بداهه بگویم، خیلی چیزها را امتحان کنم. ما واقعاً نگران بودیم، به خصوص اینکه این شخصیت وجود داشت و یک شخص واقعی بود. با وجود اینکه نسل من مرجعی نداشت - ما او را نمی شناختیم، من نمی شناختم، کسی او را نمی شناخت - ما به اهمیت این شخصیت پی بردیم. برزیل یک کشور فوتبال است و این مرد پادشاه بود. او حتی یک نام مستعار داشت، یکی از لقب هایش، شاهزاده نفرین شده بود، زیرا هر جا که می رفت، اثری از خود بر جای می گذاشت. او قطعاً اثری از خود بر جای گذاشته است. وقتی با مردم مصاحبه میکردیم، افرادی که هنوز زنده بودند، مردان و زنان واقعاً مسنتر که داستانهایی درباره او داشتند، بیشتر داستانها به او رپ بسیار بدی میدادند، واقعاً یک پسر بد. زنان - او را دوست دارند. برخی از بچه ها - واقعاً او را دوست دارند، همچنین می خواهند دوست او باشند. اما، خیلی از بچه ها از او متنفر بودند. من دارم تمام آن داستان ها را می شنوم و می گویم: 'باشه، باشه.' آنها بسیار پرشور بودند. فهمیدم که باید بیشتر مراقب باشم.من'همیشه بسیار مراقب نحوه برخورد من با شخصیتی هستم که منمن در شرف بازی هستم زیرا واقعاً سعی می کنم از هر گونه کلیشه یا کاریکاتور اجتناب کنم، به خصوص شخصیتی مانند این که چنین سیاه و سفید نقاشی شده است.; که خیلی پسر بدی بود، این کار را کرد، آن کار را کرد. فکر کردم، «باید خیلی مراقب باشم تا بفهمم چه کسی پشت همه آن داستان ها بوده است. من واقعاً باید انسانیت را به این مرد بیاورم.» وگرنه تمام موقعیتهایی که در فیلم دارید، همه داستانها - وقتی او در ساحل است و از پسر بچهها میخواهد با مشت به صورتش بزنند - پوچ است. مثلا چرا این مرد این کار را می کند؟ و به خصوص زمانی که او آخرین روزهای خود را در یک موسسه می گذراند.
در مورد آماده شدن برای آن صحنه ها و آن دوران در زندگی HELENO به من بگویید.
من قبلاً در فیلم دیگری که مدت ها پیش کار کردم با چیزی که ما آن را 'دیوانگی' می نامیم کار کردم. به موسسات رفتم. من در این محیط بوده ام و از نزدیک آن را مطالعه کرده ام. بنابراین این دومین باری است که با این موضوع سر و کار دارم و زمانی که مدت ها پیش فیلم را ساختم چیز بسیار مهمی یاد گرفتم. ما در جامعه چیزها را طبقه بندی می کنیم - 'اوه، دیوانه. حالا هرچی.' اسامی وجود دارد و ما فقط طبقه بندی می کنیم. ما پیش داوری می کنیم که آن چیست، چه فکر می کنیم چیست. و وقتی به آن نزدیک شدم، دیدم که چقدر ظریف است، و چگونه نمیتوانیم فقط تعمیم دهیم و مردم را «دیوانه» بنامیم. و این همان چیزی است که وجود دارد - فقط یک کلیشه از افرادی که رنج روانی دارند. انواع رنج روحی وجود دارد. من با افرادی برخورد کردم که بسیار باهوش، بیش از حد باهوش بودند و دلیل حضور آنها در آنجا بود. چیزی که میخواهم بگویم این است که خطر، تله افتادن در یک کلیشه بود، به خصوص وقتی چهره و بدن را به تصویر میکشید. چگونه آن را به تصویر میکشید، به خصوص در مورد هلنو، زیرا ناشی از سیفلیس است که آسیب بسیار خاصی به مغز شما وارد میکند؟ علائم وجود دارد، عوارض جانبی وجود دارد، چیزهای کوچک زیادی وجود دارد. بنابراین من زمان زیادی را با یک متخصص سیفلیس، یک پزشک، در سائو پائولو در برزیل گذراندم که اطلاعات زیادی به من داد. من اطلاعات زیادی با او رد و بدل کردم، صحبت کردم، فقط برای فهمیدن تمام جزئیات در مورد آن که قرار بود سعی کنیم در همه چیز نشان دهیم. مثل اینکه چه خبر بود در ابتدا، شما می توانید یک تصویر [بزرگ] را ببینید. اما، اگر شروع به توجه کنید، جزئیات کمی در مورد نحوه رفتار او وجود دارد. مربوط به سیفلیس است. بنابراین، خطر در تمام مدت وجود داشت، اما این همان چیزی است که او را به شخصیتی پیچیده، عمیق و جالب تبدیل میکند.
در پایان با این فیلم خاص، شما شخصاً چه چیزی را از تجربه ساخت HELENO حذف کردید یا در این فرآیند در مورد خودتان یاد گرفتید؟
من خیلی چیزها را می گویم، به خصوص اینکه فرصتی برای کار در زمینه تهیه کنندگی و بازیگری داشته باشم. این کمی طاقت فرسا بود. گاهی اوقات کمی طاقت فرسا بود، اما فکر می کنم چیزی که من حذف می کنم این است که - - می دانید وقتی به یک نمایش اول می روید و تهیه کنندگان به میکروفون می آیند و به نوعی می دانید که آنها چه خواهند گفت، که چقدر سخت بود فیلم را کنار هم بگذارید - من در مورد فیلم های مستقل صحبت می کنم، نه فیلم های بزرگ استودیویی. . من بالاخره 100% معنی آن را می فهمم و می فهمم. من بالاخره واقعاً توانستم آن را تجربه کنم - دشواری در کنار هم قرار دادن همه آن، برای متقاعد کردن مردم به رویای شما در مورد کاری که می خواهید انجام دهید. حالا، اینجا بودن و صحبت کردن با شما در مورد چیزی که پنج سال پیش واقعاً نمیدانستم قرار است اتفاق بیفتد یا نه، واقعاً خوشحالکننده است. این به من احساس بسیار خوبی نسبت به آن می دهد. پس آنچه را که از آن برمی دارم،آی تیواقعا ارزش این را دارد که ریسک کنید و به هر چیزی که باور دارید ایمان داشته باشید. فقط باهاش بمون
#
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB