عشق معمولی یک فیلم خارق العاده است

عشق معمولی چیزی جز 'معمولی' است. این یک داستان و فیلم از لحاظ احساسی ظریف است که با زیبایی آرام سادگی و حقیقت روایت می شود. این زندگی است. این ازدواج است. این عشقه؛ عشق به عمیق ترین و واقعی ترین معنای کلمه.

کارگردانان لیزا باروس دسا و گلن لیبرن که به ماهیت ناب خود باز می گردند، به راحتی و بی دردسری که لیام نیسون و لزلی منویل برای نقش های تام و جوآن به ارمغان می آورند، می درخشند، زیرا این زوج رئالیسم و ​​طبیعت گرایی داستان اوون مک کافرتی را پذیرفته اند. داستان بر اساس تجربیات خودش آنها روی صفحه نمایش جادویی هستند.

تام و جوآن، زوجی که چندین دهه ازدواج کرده‌اند، واقعاً «زندگی معمولی» دارند. آنها روزانه با هم قدم می زنند، با هم خرید می کنند، به همدیگر خارهای شادی می خورند که فقط با تقسیم یک عمر با هم به دست می آیند. محبت عمیق آنها نسبت به یکدیگر با هر نگاه و هر کلمه آشکار می شود و صمیمیت لطیف و در عین حال گرم است. آنها در این مرحله از زندگی خود با یکدیگر راحت هستند، خوشحال و راضی هستند. خانه آنها ساده است اما به خوبی ترکیب شده است. تاریخ دار، اما گرم، و به خوبی برای آنها مناسب است. اما این چیزی است که خودنمایی می کند. اجتماعی نمی شوند. به نظر می رسد که آنها دوستان نزدیکی ندارند. آنها یک ماهی قرمز تنها در یک آکواریوم بزرگ دارند که تام با پشتکار از او مراقبت می کند. می دانیم که آنها یک دختر داشتند که گذشت. ما از شرایط مرگ او اطلاعی نداریم، اما واضح است که با درگذشت او، تام و جوآن تغییر کردند و همه چیز یکدیگر شدند و دنیا را بسته بودند. زندگی آنها زندگی آنهاست که ظاهراً هیچ تأثیر خارجی ندارد. یعنی تا زمانی که جوآن توده ای در سینه اش پیدا کند.

در طول یک سال، جوآن و تام را می‌بینیم که آزمایش‌ها، تشخیص‌ها، شیمی‌درمانی، جراحی‌ها، و وحشت‌های فیزیکی همراهی که جوآن متحمل شده است - ریزش مو، حالت تهوع و استفراغ، دمای بدن منجمد - را پشت سر می‌گذارند. و در میان همه اینها، تام در کنار اوست، چه در بیمارستان، یک سطل برای بیمار شدن او در دست گرفته است، و در یکی از تلخ ترین لحظات فیلم، پوست سرش را تراشیده و آنچه از لاغر شدن همیشه باقی مانده است را از بین می برد. مو اصالت و حقیقت از دیدگاه پزشکی و احساسی نه تنها گواهی بر عملکرد دسا و لیبورن بلکه عملکرد Manville است. ما همه اینها را با جوآن تجربه می کنیم.

کلید عشق معمولی این است که دسا و لیبرن هرگز بیماری را هیجان انگیز یا بیش از حد نمایش نمی دهند. همه چیز با ظرافت های زندگی روزمره ارائه و بازی می شود. به ویژه گفتگو و تعامل بین تام و جوآن و عادی بودن بین آنها بدون توجه به شرایط نامساعد مؤثر است. این نگرش و حقیقتی که «زندگی ادامه دارد» که شخصاً شاهد و تجربه مشابهی بوده‌ایم عمیقاً طنین‌انداز می‌شود.

ظرافت و حساسیت آرام همان چیزی است که فیلم را به حرکت در می آورد و به ما اجازه می دهد که این زوج و چالشی که با هم با هم روبرو هستند را بدون هیستریونیک و اشک و ناله 'وای بر من' در آغوش بگیریم. آنها به زندگی آنگونه که هست نگاه می کنند. عینک رز رنگ هم وجود ندارد. زندگی همانی است که هست و شما با آن کنار می آیید. آرامش هر دو شخصیت زیباست.

از نظر بصری، فیلم نیز از نظر طراحی ساده، تمیز، دقیق، ظریف است. خانه تامپسون راحت است. نایجل پولاک، طراح تولید، دنیایی از رنگ‌های چوب گردو را با گرمای طلایی چراغ‌های درخت کریسمس که زوج‌ها را مانند پتو در برگرفته است، خلق می‌کند و آن‌ها را از زمان مرگ دخترشان گویی در کپسول زمان پیله می‌کند. لنزهای پیرز مک گریل، فیلمبردار با کمال. کادربندی متقارن است و قاب مناسبی را برای جوآن و تام ایجاد می کند. نورپردازی ملایم است. با این حال، با اولین ماموگرافی جوآن در بیمارستان، لحن بینایی تغییر می کند. این بیمارستان سفید رنگ، بالینی و در تضاد کامل با خانه تامپسون است. همانطور که درمان جوآن را پیش می بریم، گرمای خانه از بین می رود، خنک تر و تاریک تر می شود، حتی تاریک تر، با یک شستشوی کم رنگ مایل به آبی مایل به خاکستری که با پرده های بسته و سایه های سنگین مشخص می شود. جالب اینجاست که در حالی که خانه تاریک‌تر می‌شود، بیمارستان، در حالی که تاریک است، روشن و به خوبی روشن است، با پنجره‌ها، راهروهای طولانی، اتاق‌های درمان پر از بیماران و اتاق‌های انتظار با لنز دوربین که در آغوش باز می‌شود. صمیمیت دنیای سربسته جوآن و تام اکنون از بین رفته است و آنها به 'دنیا' رانده شده اند. روشنایی، سفیدی و وجود پنجره ها با تشخیص و افزایش روش ها تشدید می شود. استعاره بصری به طور موثری در مورد صراحت و صراحت بین جوآن و تام و همچنین موضوع سرطان و درمان آن قابل توجه است. از طریق طراحی بصری، می بینیم که هیچ فردی که با این بیماری مواجه است تنها نیست.

در نقش تام، نیسون از ژانر اکشن فاصله می‌گیرد و یکی از قدرتمندترین و در عین حال از لحاظ احساسی ظریف و صمیمانه‌ترین اجراهای دراماتیک حرفه‌ای خود را ارائه می‌کند. در حالی که تام همانطور که قول داده بود 'در هر مرحله از راه' با جوان است، او هنوز نمی تواند احساس جوان را تجربه کند و احساس کند و اینجاست که نیسون اوج می گیرد زیرا ما احساس ناامیدی تام از ناتوانی در انجام کارهای بیشتری می کنیم. - خوش بینی واقعی که ترس های خود را در حضور جوآن پنهان می کند. در مورد نیسون و منویل، این چیزی است که بین این دو گفته نشده است که گواهی بر آنها به عنوان بازیگر است و سکوت را با احساسات و قدرت ناگفته پر می کند. رقص زیبایی است اما این Manville است که بدون تحقیق در مورد شخصیت به این نقش نزدیک می‌شود و می‌خواهد روند این بیماری و درمان را به عنوان یک بیمار معمولی بدون آگاهی از اتفاقات آینده تجربه کند، همانطور که همه چیز یاد می‌گیرد، کسی که مسحور می‌شود. منویل در طول یک سال با احساسات متزلزل می شود، ترس و شکنندگی، سردرگمی و نگرانی، امید و تسکین را نشان می دهد، همیشه با مراحل درمان جوآن و همراه با تخریب های جسمانی بیماری.

از آنجایی که تام و جوآن مجبور می شوند با دنیا روبرو شوند، شروع به درگیر شدن با دیگران می کنند، به ویژه استیو و پیتر که به ترتیب توسط آمیت شاه و دیوید ویلموت بازی می کنند. پیتر در همان بیمارستانی که جوآن در حال شیمی درمانی است. در حالی که پیتر و جوآن در سطحی با هم ارتباط برقرار می کنند که تام و استیو نمی توانند آن را درک کنند، در غیرقابل تحمل ترین موقعیت ها کمی سبکی و خنده را ارائه می دهند، که به زیبایی توسط Manville و Wilmot به نمایش گذاشته شده است. تام به سراغ استیو می رود که روزهای سختی را سپری می کند، به طوری که نمی تواند با استیو در اتاق درمان باشد. متأسفانه، بیماری پیتر به قدری پیشرفت کرده است که هیچ امیدی برای او وجود ندارد و منجر به صحنه‌های دلخراش و آشکار کننده احساسی بین نیسون و شاه شد.

نکته قابل توجه این است که کارگردانان D'Sa و Leyburn صحنه های بیمارستان و مراحل درمان سرطان را در یک مرکز درمانی سرطان با حضور پزشکان، تکنسین ها، پرستاران و کارکنان داوطلبانه برای حضور در فیلم فیلمبرداری کردند. ما می بینیم که متخصصان واقعی ماموگرافی انجام می دهند، شیمی درمانی انجام می دهند، وظایف و مراقبت هایی را که روزانه از بیماران خود ارائه می دهند، انجام می دهند.

موسیقی فیلم توسط دیوید هلمز و برایان اروین نیز زیبا، ساده و پر از زیبایی آرام است. موسیقی دردهای جسمی و روحی را تسکین می دهد و با طراحی خود احساس امید و عشق پایدار را ایجاد می کند.

عشق معمولی یک فیلم خارق العاده است.

به کارگردانی لیزا باروس دسا و گلن لیبرن
نوشته شده توسط اوون مک کافرتی

بازیگران: لیام نیسون، لزلی منویل، دیوید ویلموت، آمیت شاه

توسط دبی الیاس، 01/29/2020

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما