نویسنده: دبی لین الیاس
اگرچه ممکن است این آخر هفته افتتاحیه بزرگ ماجراجویی مورد انتظار مایکل بی-شیا لابوف، TRANSFORMERS 3: DARK SIDE OF THE MOON باشد، چند گزینه جایگزین برای تماشای فیلم در آخر هفته چهارم ژوئیه وجود دارد، مخصوصا برای شما نوجوانان شیک پوش و مد روز. بین دخترانی که از مونت کارلو شروع کردند. با بازیگرانی متشکل از برخی از ستاره های تلویزیونی مورد علاقه شما - سلنا گومز از دیزنی، 'دختر شایعه پراکنی' لیتون میستر و حتی کوری مونتیث از 'Glee' - همگی با اجرای شگفت انگیز و خنده دار و قوی توسط کتی کسیدی و معرفی به مخاطبان آمریکایی حمایت می شود. اثری از داون آندر، لوک بریسی، و بازیگر برجسته فرانسوی، پیر بولانژ، مونته کارلو، یک فرار کرکی و سرگرم کننده با چند لباس واقعا عالی و سفرنامه ای فوق العاده از پاریس و مونت کارلو است.
گریس و دوست صمیمی اما در تمام دوران دبیرستان گریس برای سفر به پاریس برنامه ریزی کرده اند. علیرغم اختلاف سنی چندین ساله، کار کردن با هم به عنوان پیشخدمت در غذاخوری محلهای چرب محله، آنها را تقریباً جدانشدنی کرده است، تا حد زیادی به لطف بلوغ گریس و سرزندگی و اشتیاق اما برای زندگی. اما در حالی که این دو قرار است تعطیلات رویایی خود را آغاز کنند، مادر گریس یک آچار میمون را در نقشه ها می اندازد - خواهر ناتنی گریس، مگ، برای سوار شدن همراه می شود. مگ که یک عاقلانه و مناسب در لجن است، مدتهاست که برای اما، که به طور مداوم در طول دوران دبیرستان خود با ظاهر و محبوبیت مگ را شکست می دهد. اما مگ نیز برای گریس از دست دادن عشقی ندارد. مگ که قادر به غلبه بر مرگ مادرش چندین سال پیش نیست، از اینکه پدرش با مادر گریس ارتباط برقرار کرده و گریس را در حال نفوذ یا دزدیدن پدر «او» میبیند، هیجانزده نیست. نیازی به گفتن نیست که این تعطیلات رویایی با تمام نشانه های یک فاجعه برای هر سه دختر شروع می شود.
گریس و همراهی که مصمم بودند اجازه ندهند چیزی رویای او را خراب کند، علیرغم حال و هوای کسل کننده مگ، راهی پاریس شدند. اما وقتی با گروه اتوبوس تور خود می رسند، میزها شروع به چرخش می کنند. سفری «ارزان» و «اقتصادی» که توسط گریس برنامه ریزی شده است، راهنمای تور بی ادب است (اما، او فرانسوی است!)، تور با عجله توقف می کند (20 دقیقه در موزه لوور)، اتاق های هتل بسیار کوچک با نیروی برق کافی برای حتی تلفن همراه اما را بدون دمیدن بلوک شارژ کنید، و آنقدر غیرشخصی و غیر دوستانه است که این سه نفر به سرعت خود را در برج ایفل میبینند که اتوبوس تور در حالی که دختران بالای برج هستند، سرگردان میشوند. و با هر فاجعه کوچک، روابط تیره دختران از قبل بدتر می شود. (من نگفتم که میزها به بهترین شکل می چرخند، نه؟)
دختران خسته، خسته و خیس از پیادهروی در باران سیلآمیز پاریس در حالی که تلاش میکنند هتل خود را پیدا کنند، به مکانی پناه میبرند که فقط میتوان آن را به عنوان یکی از زیباترین، مجللترین و پرجمعیتترین هتلهای جهان توصیف کرد. حتی بوی پول می دهد. مانند ماهی های بیرون از آب، آنها قصد دارند خشک شوند و به راه خود ادامه دهند، اما سپس سرنوشت به شکل کوردلیا وینتروپ اسکات به آنها لبخند می زند. دختر بد بریتانیا، به نظر می رسد که کوردلیا در هتل اقامت دارد، اما عمه آلیشیا به او دستور می دهد تا به مونت کارلو برود تا در یک مراسم جشن خیریه و حراجی که به افتخار او به عنوان وسیله ای برای تعمیر بیشتر او داده می شود، حرکت کند. از تصویر مخدوش شده تنها چیزی که وجود دارد این است که کوردلیا نقشه های دیگری دارد و برای مهمانی با دوستانش به جزیره ای می رود، اما نه قبل از اینکه اما و مگ به خوبی او را ببینند. او یک زنگ مرده برای گریس است.
با ذهنهای متشنج، اما و یک مگ بیمیل و تا حدودی بیمیل گریس، طرح قرن را درست کنند – اجازه دهید گریس وانمود کند که کوردلیا فاسد و منزجر است. گریس با بهترین لهجه ی بریتانیایی خفن روی پوسته ی بالایی خود، به راحتی وارد شخصیت می شود و طولی نمی کشد که دختران با جت شخصی به سواحل خیس مونت کارلو می روند.
با چمدان های لویی ویتون کافی برای پر کردن کل فروشگاه، و همه آن مملو از لباس های طراحان، کفش ها، لوازم جانبی و یک صندوق کامل آرایش، دختران، به خصوص اما، در بهشت هستند. و جایی که لباسهای فانتزی و توپهای فانتزی میروند، مردان شاهزاده و ثروتمند نیز همین کار را میکنند. با ادامه این رویا از نیمه شب، اما با یک شاهزاده واقعی ملاقات می کند (در حالی که معشوقه دیرینه خود را به خانه فراموش می کند، اوون)، گریس با نام مستعار کوردلیا با تئو مارچند که خیریه های کودکان خانواده اش از حراجی بهره مند می شوند، می شود. گردنبند بولگاری چند میلیون دلاری متعلق به کوردلیا، و مگ، خوب، مگ با رایلی صیقل نخورده، آزاده و فوقالعاده هوسباز قلاب میکند - نقطه مقابل خود اصلی و مناسب او.
این دختران با شروع ماجراهای عاشقانه پر از ناتوانی خود در مونت کارلو (در حالی که در سوئیت معروف گریمالدی در هتل د پاریس اقامت دارند)، با ماجراجویی های فردی خود برای کشف خود روبرو می شوند که ممکن است در زمان واقعی رخ دهد یا نکند. کوردلیا به صحنه می رسد. آیا هوشمندهای تگزاسی خانه آنها برای زنده ماندن از پوسته بالایی اروپا کافی است؟
سلنا گومز با به تصویر کشیدن گریس، کوردلیا و گریس که کوردلیا هستند، از دیزنی فاصله می گیرد، اما از شخصیتی شبیه دیزنی دور نمی شود. درست است که شخصیت های گریس و کوردلیا کاملاً متفاوت هستند، اما هیچ چیز واقعاً چالش برانگیز یا مثال زدنی برای کار گومز وجود ندارد. خود شیرین. کرکی است. امن است. خیلی یک نکته اما وقتی لهجه بریتانیایی را میخکوب می کند، آن را میخکوب می کند. با این حال، من می گویم که وقتی در نقش کوردلیا حضور دارد، برخی از بهترین بازیگری دوران حرفه ای خود را انجام می دهد.
لیتون میستر بیش از آنچه در گذشته دیدهایم، خود را دراز میکند و در واقع به گونهای برخورد میکند که انگار از مگ بودن لذت میبرد. میستر که بیشتر برای «دختر شایعه پراکنی» و «کانتری قوی» شناخته می شود، دوست داشتنی، جذاب و شیمی او با لوک بریسی باورپذیر است. در مورد بریس، من کاملاً انتظار دارم که آمریکا در آینده چیزهای بیشتری از او ببیند. بسیار کاریزماتیک و بسیار زیبا - دختران ... توجه کنید!
اما برجسته واقعی برای من کیتی کسیدی است. او نقش اما را با شاخ می گیرد و آن را از آن خود می کند و شخصیت را نه تنها با سرگرمی، بلکه با طیفی از احساسات پر می کند. و آن لهجه تگزاسی - به درستی و هرگز از دست نمی دهد. این کسیدی است که واقعاً مفهوم 'رویای شاهزاده خانم' داستان را در آغوش می کشد و تحقق می بخشد.
مونت کارلو به کارگردانی توماس بزوچا، که پیش از این کارگردانی «سنگ خانواده» را بر عهده داشت، و بزوچا به همراه اپریل بلر و ماریا مگنتی بر اساس رمان نوجوانان «شکارچی سر» نوشته ژول باس نوشته شده بود. ساحل اما با تصاویر زیبا اضافه شده است. خود داستان – و جلوههای بصری آن – آنقدر یادآور هیلاری داف در «فیلم لیزی مکگوایر» دیزنی و حتی صحنههایی خاص از خودروی دیگر داف به نام «داستان سیندرلا» است که من هرگز اصالتی را احساس نکردم. همچنین لهجه گومز در نقش کوردلیا مشکل ساز است. کاری که به نظر میرسد عمداً انجام شده است (یا شاید نه)، لغزشها یا نادیده گرفته میشوند یا وقتی توسط شخصیتهای دیگر شناسایی میشوند، محو میشوند. این باید فوراً خط داستانی را به جهتی متفاوت از آنچه ما روی پرده داریم می فرستاد.
شما هیچ استدلالی از من در مورد زیبایی نفس گیر طراحی تولید هوگو لوسیس-ویهوسکی و فیلمبرداری عالی جاناتان براون در لوکیشن های پاریس و مونت کارلو دریافت نمی کنید. عکسبرداری در اتاق 77 موزه لوور، Sacre Couer، Pont des Arts، Arc de Triomphe، ایستگاه قطار معروف Gare de Lyon، معروف ترین مکان های نمادین پاریس به زیبایی به تصویر کشیده شده است. تجلیل از زیبایی مناظر پاستلی مونت کارلو شامل ساحل لاروتو، بندر هرکول، و هتل دی پاریس بهعلاوه سفر به صخره خیرهکننده Eilnroc در آنتیب، فرانسیس بود که در آن صحنهای بین مگ و رایلی نمایش داده شد (شاید صحنه مورد علاقه من در فیلم باشد. به صورت بصری). با کمال تعجب، بسیاری از فیلم در برخی از صحنههای ساخته شده در مجارستان بهعلاوه مکانهای بوداپست مانند سالن اپرای دولتی مجارستان با طرح باروک، کتابخانه Szaba Ervin و راهآهن نیگاتی بهعلاوه یک دیسکو در فضای باز در دانوب فیلمبرداری شد. و در حالی که میتوانم تمام روز به صحنههایی از آبهای آبی مدیترانه و سوئیت گریمالدی، و همچنین لباسهای زیبای طراح و دیگر لباسهایی که شی کانلیف آورده است، نگاه کنم، ناگفته نماند که گردنبند بولگاری، کمی محتوای داستانی بیشتر و انسجام خوب خواهد بود
به خصوص سر زدن عاشقانه به هالیوود قدیمی و پرنسس گریس موناکو با نام مستعار گریس کلی است، در قالب یک کلیپ دوبله فرانسوی از 'گرفتن دزد' با کری گرانت، به علاوه استفاده از سوئیت گریمالدی (که نمی توانست. به دلیل دیدار پسر کلی، شاهزاده آلبرت دوم از موناکو، در یک نقطه در طول تولید استفاده شود، بدون اینکه به برخی از صحنه های رانندگی در همان جاده ای که کلی و گرانت در «گرفتن دزد» رانندگی می کنند اشاره کنیم. حتی یک دقیقه هم فکر نمی کردی که خدمه به موناکو بروند و به گریس کلی ادای احترام نکنند، درست است؟
از تحسینکنندگان بزرگ مایکل جیاکینو، آهنگساز، از اینکه میبینم امتیازدهی او با مونت کارلو وارد بازی میشود، بسیار خوشحالم. جیاکینو علاوه بر آواز موسیقی متن فیلم (بله، یکی از سلنا گومز)، موسیقی پر جنب و جوشی را اجرا میکند که موسیقی تگزاس و کانتری را به تصویر میکشد، به علاوه برخی از آهنگهای کپر پانترسک صورتی و نتهای ملودیک اروپایی، که همگی به خوبی به عنوان پسزمینهای برای فیلم استفاده میشوند. زیبایی بصری و ویژگی های شخصیت/خط داستان.
مونته کارلو - به زیبایی یک عکس است.
گریس / کوردلیا – سلنا گومز
اما – کیتی کسیدی
مگ – لیتون میستر
به کارگردانی توماس بزوچا.
نوشته بزوچا، اپریل بلر و ماریا مگنتی بر اساس رمان «شکارچی سر» نوشته جول باس.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB