MARK RASO درباره KODACHROME - مصاحبه اختصاصی منعکس می کند

در سال 2010، زمانی که تنها آزمایشگاه عکس باقیمانده که فیلم کداکروم را پردازش می کرد، دواین در پارسونز، کانزاس، اعلام کرد که این دوره 75 ساله پردازش کداکروم را به پایان خواهد رساند، عکاسان سراسر جهان هزاران مرگ را از دست دادند. کداک در سال 2009 اعلام کرده بود که تولید مواد شیمیایی لازم برای توسعه فیلم Kodachrome را متوقف می‌کند و آزمایشگاه‌ها یکی پس از دیگری پردازش را متوقف کردند تا اینکه دواین تنها چیزی بود که بین Kodachrome و انقراض آن باقی مانده بود. Kodachrome که مدت ها مورد علاقه حرفه ای ها و آماتورها بود، در سال 1935 ساخته شد و اولین فیلمی بود که به طور موثر رنگ را ارائه کرد. برخورد Kodachrome با نور و رنگ، با غنای تقریباً جشن، چیزی برای بسیاری است که در دنیای دیجیتال امروزی نمی‌توان به آن دست یافت و «حقیقتی» را ارائه می‌کند که اغلب با ترفندهای مکانیکی و ترفندهای دیجیتالی پوشانده می‌شود. کداکروم مدت‌هاست که قالب برخی از بهترین فیلم‌های سینما و مشهورترین عکس‌های جهان بوده است. حتی پل سیمون در آهنگی از کداکروم تجلیل کرد. ناشر نیویورک تایمز، آرتور گرگ «A.G» در سال 2010 به پایان Kodachrome و Dwayne's اشاره کرد. سولزبرگر با قطعه نیویورک تایمز خود، 'برای طرفداران کداکروم، جاده در آزمایشگاه عکس در کانزاس به پایان می رسد.'

اما عشق به Kodachrome و پدیده‌هایی که آخرین نفس آن را در پارسونز، کانزاس احاطه کردند، هرگز از بین نرفت. جاناتان تروپر نویسنده و کارگردان مارک راسو که از مقاله سولزبرگر به عنوان پایه‌ای برای فیلم جدید راسو، KODACHROME، الهام گرفته‌اند، مانتو را از سولزبرگر می‌گیرند. با بازی اد هریس در نقش عکاس بنجامین رایدر (الهام گرفته از آثار استیون مک‌کاری عکاس برنده جایزه نشنال جئوگرافیک)، جیسون سودکیس در نقش پسر جدا شده‌اش مت رایدر و الیزابت اولسن در نقش مراقب بنجامین، زوئی، تروپر و راسو فیلمی را ارائه می‌کنند که روی فیلم گرفته شده است. کداک 5207 و 5219 35 میلی‌متری) که غنای شخصیت، داستان و جلوه‌های بصری برای رقابت با برتری خود فیلم کداکروم است. تصویری از جاده، پیوند دوباره پدر و پسر، عبور مشعل از دنیای آنالوگ به دنیای دیجیتال (به صورت مجازی و تحت اللفظی) که از طریق آن همه حقیقت مصنوعات زندگی را می بینیم. همانطور که بنجامین شخصیت هریس می گوید: 'عکاسی ها محافظه کار هستند.' فیلمسازان هم همینطور.

در این مصاحبه اختصاصی که در مورد KODACHROME صحبت می کند، فرصتی داشتم که با کارگردان مارک راسو به طور عمیق صحبت کنم. در حالی که از آخرین فیلمش «کپنهاگ» به‌عنوان کارگردان کشیده می‌شود، می‌توان رشد شخصیت‌پردازی‌های او را دید، نقطه‌گذاری «من» و عبور از «T» برای خلق یک تجربه سینمایی واقعی.

همین حالا گوش کنید که من و مارک در مورد ظرافت و استعاره KODACHROME، بازتاب زندگی، توسعه پهنای باند تونال بصری، بازیگران و اجرا، و البته جادوی فیلمبرداری در فیلم Kodak صحبت می کنیم.

پشت صحنه در KODACHROME. الیزابت اولسن، جیسون سودکیس، مارک راسو (ل. تا ر.)

چگونه این پروژه به دست شما رسید؟ ما در اینجا تمثیلی عالی داریم، اما نمی توانیم از این واقعیت فرار کنیم که ما در مورد Kodachrome صحبت می کنیم، یک رسانه بسیار بصری با حقیقتی که با رنگ های واقعی و نورپردازی ظاهر می شود، که شما و آلن [پون – فیلمبردار] فوق العاده آن را دارید. با پهنای باند تونال تصویری شما در اینجا کاوش شده است. من کنجکاو هستم که چگونه فیلم به دست شما رسید، و سپس چگونه شما و آلن از نظر سینمایی برای طراحی فیلم به این موضوع نزدیک شدید؟

فیلمنامه به عنوان پدر جدید برای من فرستاده شد. در آن زمان پسرم شش ماهه بود. ما اخیراً به دلایل شغلی به لس آنجلس نقل مکان کرده بودیم، و به نوعی با این کار هنری شما در مقابل موضوع خانوادگی دست و پنجه نرم می کردیم. وقتی فیلمنامه را خواندم، فوراً به سراغش رفتم و اتفاقاً اواخر شب در حالی که پسرم در آغوشم بود آن را می خواندم، سه صبح بعد از اینکه پسرم دیگر به رختخواب نمی رفت. بنابراین وقتی به صحنه خاصی از فیلم رسیدم شروع به گریه کردم. می دانستم که باید این فیلم را بسازم. این چیزی است که من را به آن سوق داد.

یک بار سوار شدم. . . شما سعی می‌کنید ستون فقرات فیلم را پیدا کنید، سعی می‌کنید مضامینی را بیابید که می‌توانند شما را از پیش ببرند. این ایده بود که همراه با عمق فیلم و عمق شخصیت بن، شخصیت مت نیز وجود دارد، شخصیت جیسون [Sudekis] در این مکان بود که صنعت موسیقی اساساً از آنالوگ به دیجیتال در حال حرکت بود. و این به چه معناست در جامعه و این زمانی که ما از آن عبور می کنیم. این همان چیزی بود که واقعاً مرا به سمت فیلم و همچنین این ایده برای حرکت رو به جلو جذب کرد. از نظر شخصیتی احساس کردم برای اینکه به جلو برویم، باید گذشته را رها کنیم. این یک استعاره عالی است برای اینکه، از نظر عکاسی، موسیقی و چیزهای دیگر، ما نمی‌خواهیم گذشته را رها کنیم. بسیاری از ما نمی‌خواهیم گذشته را رها کنیم، نمی‌خواهیم جلو برویم و باید این کار را انجام دهیم. این معضلی است که ما در آن قرار داریم.

از نظر بصری، وقتی من و آلن نشستیم، بسیاری از بحث های اولیه ما بر اساس این لحظه بازتابی بود و اینکه چگونه می توانیم بازتاب هایی را به فیلم وارد کنیم.

پشت صحنه در KODACHROME (مارک راسو، سمت راست)

باید بگویم، مارک، تو و آلن بیشترین استفاده را از پنجره‌ها و آینه‌ها برای همین هدف می‌بریم، از بازتاب و دوگانگی و دو دنیای موجود در یک جهان. این بسیار عالی انجام شده است، بنابراین من شما را برای آن تحسین می کنم.

بسیار از شما متشکرم. بله، این یکی از چیزهایی بود که ما شروع کردیم. همچنین، ما این ایده را داشتیم که همه شخصیت ها را از طریق یک شیشه معرفی کنیم. ما همه آنها را از طریق این شیشه معرفی می کنیم. دوباره می‌خواستم از دید بن دنیا تقلید کنم. او باید این چیز را جلوی ما بگذارد. . وقتی ما این فیلم را شروع می کنیم، هیچ وضوحی در مورد این شخصیت ها وجود ندارد، همه آنها به نوعی در حال مبارزه هستند، همه آنها به نوعی مبهم هستند که کجا در زندگی خود هستند. این صحنه های بصری است. اینها مواردی هستند که ما توانستیم در طول فیلم به نمایش بگذاریم. یکی دیگر از کارهایی که ما سعی کردیم انجام دهیم این بود که شخصیت مت را در قاب ها قرار دهیم، به اصطلاح، در قاب پنجره ها و قاب های درها، یا در بهترین حالت، تا جایی که می توانستیم سعی کنیم محکم بمانیم، تقریباً مانند اینکه او در کل این عکس در دام افتاده است. فیلم ما به شدت روی او محکم ماندیم. ما واقعاً می‌خواستیم او را محدود کنیم و حاشیه‌ها و قاب‌هایی را روی او بگذاریم که نشان‌دهنده عکس‌های بن و کارهایی است که انجام می‌دهد، و سپس اجازه می‌دهیم که در پایان به محض اتصال آنها باز شود. ما به اندازه همیشه با او گسترده هستیم. ما آسمان بیشتری را پشت سر او می بینیم. در این عکس‌های وسیع‌تر به او اجازه ورود دادیم. چنین چیزی برای پیمایش کمی مشکل بود.

آخرین کاری که ما انجام دادیم که پیچیده ترین کار بود این بود که تصمیم گرفتیم تا زمانی که آنها به هم متصل نشوند، نمی خواهیم مت و بن را در یک دو شات تنها داشته باشیم. ما آنها را از کل فیلم جدا نگه داشتیم. گاهی اوقات آنها در یک قاب با هم بودند، اما شخصیت لیزی همیشه با آنها همراه بود، بنابراین این سه نفر بودند، اما فقط آن دو، ما می خواستیم آنها را از هم جدا نگه داریم تا به صورت بصری مهری بر این ایده بگذاریم. که آنها بسیار قطع شده اند. آنها آنقدر از هم جدا شده اند که حتی نمی خواهیم آنها را با هم در یک قاب قرار دهند. وقتی در حال فیلمبرداری از بسیاری از صحنه‌های ماشین هستیم، برایمان سخت می‌شود، زیرا در نهایت کمی سخت‌تر از چیزی که شاید می‌خواستیم به پایان رسیدیم، اما زمانی که شما به نوعی از طریق این چشم‌انداز ببینید، این کار ادامه دارد.

من واقعاً احساس می‌کنم زمانی که آنها در پایان با هم هستند، زمانی که در این سفر جاده‌ای هستند و در کانزاس با هم هستند، نتیجه می‌دهد. شما آنها را در 15 دقیقه گذشته از فیلمی که بن در آن حضور دارد زیاد با هم می بینید. سپس من فکر می‌کنم که ما سعی می‌کنیم در اینجا روی نوعی سطح زیرآگهی کار کنیم، اما فکر می‌کنیم این چیزی است که نتیجه می‌دهد. اینها نوعی ابزارهایی هستند که ما برای اتصال استفاده می کنیم. خوب است که همیشه نوعی دستورالعمل برای پیوست کردن فیلم داشته باشید.

کار دیگری که انجام دادیم این بود که سعی کردیم تا آنجایی که آنها جدا هستند و با هم دیده نمی شوند تکرار کنیم، همچنین می خواستیم نماهای مشابهی بگیریم تا به نوعی این ایده را منتقل کنیم که آنها پدر/پسر هستند. آنها همین صفات را دارند. خط خونی وجود دارد. ما به طرز عجیبی به هزاران کتاب عکاسی نگاه کردیم. ما به هزاران کتاب عکاسی نگاه کردیم و سعی کردیم الهام بگیریم. جایی که ما از آن الهام گرفتیم، نقاش الکس کولویل بود. او این عکس های واقعا جالب را دارد. غالباً چهره افراد مبهم است و روی پشت آنها قرار دارد و ما به نوعی از زیرمتن نقاشی خوشمان آمد. ما سعی کردیم که نمای مت از پنجره به بیرون نگاه کند و بعداً آن را در فیلم تکرار کنیم و بن از پنجره به بیرون نگاه کند و آن را به پشت مت فشار دهد و به پشت بن فشار دهد. به نوعی این ایده است که این دو شخصیت، آنها را به این طریق به هم متصل می کنند، آنها را از طریق این نماها به صورت بصری به هم متصل می کنند.

این طرح کلی ما برای فیلم بود.

طرح شما روی یک سه راهی کار کرد. کمال است. من از نحوه ذکر قاب‌ها خوشم می‌آید، زیرا وقتی برای اولین بار آنها را با هم می‌بینیم، زمانی که می‌خواهند یک سفر جاده‌ای را آغاز کنند و مت روی صندلی نشسته است، چه چیزی در آنجا داریم؟ ما همه این قاب‌های قدیمی بزرگ، قدیمی و شکسته را در آنجا داریم که به نظر من زیبا هستند. . . وقتی این را دیدم خندیدم، زیرا می‌دانستم که با شخصیت بن همه چیز را از دریچه نگاه می‌کند، کادربندی زیادی وجود خواهد داشت. نا امیدم نکردی و من بسیار خوشحالم که شما یک کانورتیبل داشتید، زیرا می توانم تصور کنم به همان اندازه که برای گرفتن عکس، عکس های جداگانه در کانورتیبل مشکل داشتید، در تلاش برای انجام آن در یک ماشین بسته می مردید.

میدانم. کمی مشکل بود. وسایل ماشین همیشه وقت گیر و مشکل هستند. هر چند در پایان کار کرد. من فکر می کنم درست شد.

واقعا اینطور شد. در طول کل فیلم، بسیار مشهود بود که مت و بنجامین واقعاً دو نخود در یک غلاف هستند. آنها از همان پارچه بریده شده اند. یکی مردم را دور می کند و از دریچه به زندگی نگاه می کند. دیگری مردم را دور می کند زیرا نمی خواهد به اندازه کافی نزدیک شود. او در آن رکوردی است که فقط در یک دایره می چرخد. شما واقعاً، واقعاً آن را حفظ می کنید و بر آن بنا می کنید. وقتی به 51 دقیقه خود می رسید و با آن مونولوگی که اد هریس ارائه می کند شروع می کنید و درباره زیبایی فیلم و کداکروم و ایده مصنوعات و دیدن چیزها صحبت می کند، در آن لحظه، تغییر احساسی شما تشدید می شود. اینجاست که همه چیز واقعا شروع به انفجار می کند. سپس نه دقیقه بعد در صحنه گروه که مت می‌خواهد با گروهی قرارداد امضا کند، این زمانی است که شما واقعاً شروع به تشدید و تغییر می‌کنید و در نهایت شروع به نزدیک‌تر کردن آن‌ها در نماهای بعدی می‌کنید. این خیلی قدرتمند است. دقیقاً در همان نقطه لولا، 51 دقیقه تا حدود یک ساعت 10، آنجاست که شما واقعاً از زمین بلند می شوید و ما را به سومین کنش می فرستید که فقط از احساسات منفجر می شود. خیلی خوب اجرا شده

متشکرم. امیدوارم مردم همچنان تماشا کنند تا به آن نقطه برسند.

اوه خدای من! شما از رسیدن به آن نقطه مشتاق هستید. تماشای این شخصیت ها جذاب است. ما در مورد آنها با الیزابت اولسن یاد می گیریم، زوئی چسب است، مجرای اتصال آنها. وقتی به آن نقطه می‌رسی، مثل این است که رشته‌های قلب واقعاً کشیده می‌شوند. شما واقعاً شروع به ریشه یابی برای یک نوع آشتی می کنید. وقتی به فروشگاه عکس دواین رسیدید، همین بود. بقیه فیلم اشکم در اومد. برای شما به عنوان کارگردان چقدر هیجان انگیز است که این فیلم را روی 5207 و 5219 فیلمبرداری کنید و از 35 استفاده کنید؟

راستش خیلی عالی بود من یک فیلم کوتاه در 16، شاید 15 سال پیش یا چیزی، شاید کمی طولانی تر از آن فیلمبرداری کرده بودم. من آن را دوست داشتم. من هرگز به آن بازنگشتم زیرا با بودجه کمتر کاملاً کاربردی نبود. در نهایت برای این فیلم بسیار منطقی بود که آن را روی فیلم، در 35 فیلمبرداری کنیم. وقتی آن را پخش کردیم، وقتی من و آلن آن را پخش کردیم و خوب شدیم و از طرف کداک حمایت فوق العاده ای دریافت کردیم، در سطوح مختلف عالی بود. اما از نظر زیبایی شناسی واضح است که شما فقط می توانید بگویید. من می دانم که مردم می توانند بگویند که نمی توانی بگویی، اما -

می توانید بگویید.

شما همیشه می توانید بگویید. به نظر من تصاویر دیجیتال می توانند بسیار زیبا باشند، اما شما می توانید بگویید. چه کاری انجام داد، بیشتر از آن و چه چیزهایی را فراموش کردم... من قبلاً در عکاسی و توسعه عکس های خودم مشغول بودم. من به نوعی فراموش کرده بودم که این فرآیند چقدر دقیق است، چگونه دوربین را بالا می برید و عکس را قاب می کنید و منتظر می مانید و شاید آن را نگیرید زیرا از نظر تعداد عکس هایی که می توانید بگیرید کالای محدودی دارید. سپس شما صبر کنید تا آن را درست کنید و سپس آن را انجام دهید. سر صحنه فیلم هم به همین شکل بود. باید درست جلوی دوربین می گرفتیم. پخش ما، ما واقعا پخش نداشتیم، اما مانیتور ما با کیفیت استاندارد بود، بنابراین نمی‌توانید برای دیدن تصویر واقعی به آن تکیه کنید. باید درست می گرفتی همه افراد سر صحنه در هر نما بسیار هماهنگ و حاضر و در لحظه بودند. می توانید صدای چرخش فیلم را از طریق دوربین بشنوید. واقعا یه کاری کرد

من اولین ویژگی خود را به صورت دیجیتالی گرفتم، جایی که شما آن را می گیرید و دکمه را فشار می دهید، آن را تماشا می کنید، دوباره آن را می گیرید. شما نگران نباشید تو ادامه بده از نظر فیلمبرداری روی فیلم برای KODACHROME، فقط باید اولین بار آن را درست می‌کردیم. ما [روزنامه ها] را نخواهیم دید. . . مجبور شدیم فیلم را به بیرون ارسال کنیم. . . آن را به شهر دیگری راندند، پنج ساعت و شش ساعت با مونترال فاصله داشت. ما آن را دو روز بعد می دیدیم، بنابراین باید آن را درست می کردیم. این فقط باعث شد همه با هم هماهنگ و در یک صفحه باشند. زمانی که تصمیم گرفتیم برای زیبایی شناسی فیلمبرداری کنیم، اصلاً انتظار آن عنصری را نداشتم، اما کاری که از نظر سر صحنه انجام داد، فوق العاده بود.

پشت صحنه در KODACHROME.

آیا فکر می کنید فیلمبرداری در فیلم به شما کمک کرده است که کارگردان بهتری از نظر چشم بصری شما برای اینکه چه چیزی کار می کند و چه چیزی برای یک پلان کار نمی کند، در مقایسه با دیجیتال که ذهنیت این است، 'اگر کار نکرد، اگر این درست نیست، اگر درست نیست، می‌توانیم آن را دوباره و دوباره و دوباره انجام دهیم.»

بله، من فکر می کنم انجام تمرینات و چیزهای تیراندازی و بیرون رفتن در تعطیلات آخر هفته و تیراندازی و کاوش ارزش دارد، اما وقتی سر صحنه فیلمبرداری هستید و بودجه دارید و باید کارها را به روش خاصی انجام دهید، قطعا این واقعیت وجود دارد. اینکه ما روی فیلم فیلمبرداری می‌کردیم، باعث شد فیلمساز بهتری باشم و باید دقیق‌تر می‌شدم. من فقط باید باشم. هیچ گزینه جایگزینی وجود نداشت. در آن صورت، بله.

ثانیه های شلخته در فیلم مجاز نیست.

نه دقیقا.

تو باورنکردنی ترین بازیگران اینجا را داری، مارک. از بروس گرین وود و وندی کروسون تا دنیس هایسبرت. سپس، البته، شما اد [هریس] و جیسون [سودکیس] و الیزابت [اولسن] را وارد می کنید. فکر می‌کنم ابتدا اد پیوست بود، اما چطور با این بازیگران شانس آوردی؟ چیزی که به نظر من در مورد این بازیگران جالب است این است که شما فردی مانند اد را دارید. شما یکی مثل بروس و وندی را دارید. آنها به روزهایی برمی گردند که همه چیز در فیلم گرفته می شد. سپس شما فردی مانند جیسون و الیزابت را دارید که عادت دارند همه کارهایشان به صورت دیجیتالی گرفته شود. تو استعداد خوبی داری من کنجکاو هستم که ببینم چه چیزی باعث انتخاب بازیگران شما با هر یک شد و سپس چگونه تجربه شخصی آنها از رسانه های مختلف تیراندازی ممکن است بر عملکرد آنها تأثیر بگذارد یا چگونه آنها به شخصیت ها نزدیک شدند؟

فکر می کنم ما بسیار خوش شانس و خوش شانس بودیم. ابتدا اد انتخاب شد. او همان کسی بود که وقتی فیلمنامه را خواندم به او فکر کردم. برای به دست آوردن او، اغلب این اتفاق نمی افتد. خیلی وقت ها اینطوری کار نمی کند. فوقالعاده بود. جیسون سوار شد. جیسون هم مرد فوق‌العاده‌ای است، فقط باهوش است و می‌دانست که ما چه کار می‌کردیم، یک عکاس. جیسون یک عکاس فوق العاده است. او عکس می‌گیرد و همیشه روی فیلم عکاسی می‌کند، بنابراین درک درستی از آن و روند کار داشت. واقعاً، او واقعاً، واقعاً خوب است. باید کارهای او را بررسی کنید. لیزی به طرز عجیبی قبلاً چند بار فیلمبرداری کرده بود. او فیلم «مارتا مارسی می مارلین» را در فیلم گرفته بود. یکی دیگر را روی فیلم گرفته بود. او بیشتر به آن عادت کرده بود. اد قبلا این کار را کرده بود. او به تازگی از فیلم «مادر» که در فیلم هم فیلمبرداری شده بود، خارج شد. او به آن عادت کرده بود. فکر می‌کنم جیسون چیز کمی جدید بود، اما او آنقدر علاقه‌مند به فیلم‌سازی بود که مدام با بچه‌ها صحبت می‌کرد، فیلمبرداران و سعی می‌کردند آن را بفهمند. به یاد دارم که با جیسون صحبت کردم و او واقعاً عاشق شنیدن بود... این برای او چنان چیزی است که شما می توانید فیلم را در دوربین بشنوید. او واقعاً از آن ضربه خورد. او گفت که او را هماهنگ تر کرد، به نوعی همان چیزی که قبلاً می گفتم، حضور بیشتری داشت. واقعاً شما را تیزتر می کند، مخصوصاً وقتی به آن پول فکر می کنید. آن را به عنوان پولی در نظر بگیرید که از طریق دوربین می گذرد. بهتره این یکی رو بگیری همه آنها آن را کشف کرده بودند، تجربه کرده بودند. هیچ مشکلی وجود ندارد همه آنها از آن هیجان زده بودند. همه آنها احساس کردند چون این فیلم Kodachrome نام داشت، فقط فیلمی است که باید روی فیلم گرفته شود.

چه قدر سخت بود که این بازیگران را با هم هماهنگ کنیم؟ بروس همیشه کار می کند. فکر می‌کنم در یک ماه گذشته چهار فیلم دیده‌ام که بروس در آن حضور دارد. جیسون همیشه کار می‌کند. لیزی همه آن‌ها همیشه کار می‌کنند، اما برای اینکه ستاره‌ها با هم هماهنگ شوند تا همه آن‌ها در یک فیلم قرار بگیرند. . . من می دانم که شما یک تیم تولید کننده باورنکردنی دارید. دن لوین، من او را می شناسم. ما در این سال ها زیاد صحبت کرده ایم. شما یک تیم تهیه‌کننده عالی در اختیار دارید، اما با این وجود، مهم نیست که تیم‌های شما چقدر خوب هستند، اگر آن ستاره‌ها برای به دست آوردن این بازیگران همسو نیستند. .

صبر است فیلم کوچکی است اینطور نبود که بگوییم در این تاریخ می رویم، می پریم یا می پریم. ما یک فیلم را انتخاب کرده بودیم و پس از آن احتمالاً هشت ماه از زمانی که در ابتدا می‌خواستیم بریم، در معرض برنامه‌ریزی بودیم. سپس وقتی فکر می‌کردیم که می‌خواهیم برویم، مجبور شدیم دو بار دیگر فشار بیاوریم تا این پنجره را در اواخر اوت تا اوایل اکتبر پیدا کنیم. . اد و لیزی به تازگی از یک فیلم بیرون آمده بودند و قبل از اینکه جیسون بچه دومش را به دنیا بیاورد. ما این پنجره را داشتیم. خیلی خاص بود بروس می‌توانست یک هفته به ما فرصت بدهد، اما باید یک هفته خاص بود. ما او را می‌خواستیم، بنابراین باید برنامه را تنظیم می‌کردیم تا مطمئن شویم که در آن هفته از وسایل او عکس می‌گرفتیم. دنیس [هایسبرت]. ما خوش شانس بودیم که او در حال فیلمبرداری یک سریال تلویزیونی بود که در آن ما در چارلز فیلمبرداری می کردیم، بنابراین مجبور شدیم برنامه را نیز تنظیم کنیم. وقتی روزهای مرخصی را در آنجا داشت، وسایلش را می‌گرفتیم. همه ما بسیار منعطف بودیم تا بتوانیم با بازیگرانی که داشتیم کار کنیم. مشکل است. فوق العاده مشکل است

بد نیست در مورد آهنگت ازت نپرسم. شما کریس پاکارو را به عنوان سرپرست موسیقی خود انتخاب کردید. قطره های سوزن شما فوق العاده است. سپس امتیاز آگاتا [کاسپار] نیز، امتیاز تکمیلی، لمس بسیار زیبا. هرگز غلبه نمی کند. شما را هدایت نمی کند. این به شما امکان می‌دهد که دنبال کنید زیرا موسیقی به همان اندازه که جلوه‌های بصری در اینجا اهمیت دارد به دلیل ماهیت شخصیت‌های مت است.

دقیقا. برای من، این چیزی است که انتخاب های موسیقی را دیکته می کند. من می خواستم اساساً از طریق گوش مت به آن گوش دهم. می‌خواستم این موسیقی چیزهایی باشد که او گوش کند، چیزهایی باشد که از آن لذت ببرد. چیزهای مدرن تر. . . چندین سایه برای موسیقی بن نیز وجود دارد، اما به طور خاص آهنگ گراهام نش. من و کریس به نوعی در مورد آنچه که به دنبال آن بودم بحث کرده بودیم. او ایده‌های خوبی ارائه کرد و ما مشخصاً در بودجه‌ای هستیم و می‌خواستیم آن را در سال 2010 حفظ کنیم، زیرا در آن زمان فیلم اتفاق می‌افتد. ما می خواستیم همه چیز را در آن چارچوب نگه داریم. ما بسیار خوش شانس بودیم که جیسون با ادی ودر دوست خوبی است. ما یک آهنگ مروارید جام را از این طریق دریافت کردیم. هنوز برای آن پرداخت شده است، اما نه به اندازه هزینه. سپس آگاتا کسی بود که من در فیلم قبلی ام 'کپنهاگ' با او کار کرده بودم، مانند آلن، و همچنین قبل از آن، فیلم کوتاهی که با آلن و آگاتا روی آن کار کرده بودم. کمی با موسیقی مشکل داشتم و با او تماس گرفتم و فقط فیلم را برایش فرستادم و درخواست کمک کردم. او به سرعت چند چیز را دریافت کرد. او بلافاصله آن را دریافت کرد. من آن را برای تهیه‌کنندگان فرستادم و او می‌گوید: «بله، او آن را می‌فهمد. این عالی است.' او تا دیروقت به طور خستگی ناپذیری کار کرد تا همه چیز را مرتب کند و همانطور که شما گفتید، این شکاف ها را پر کنید و ما را راهنمایی کنید، اما به ما فشار نیاورید. من هیجان زده هستم. در آن صورت خیلی به داشتن رابطه قبلی و کوتاه نویسی کمک می کرد.

من یک چیز دیگر دارم که می خواهم در مورد آن بپرسم - اهمیت در عناوین پایانی شما که واقعاً عکس های استیو مک کوری را در آنجا داشته باشید. بدون بعضی از آنها نمی توانستید این کار را انجام دهید و برای دیدن آنها قلبم منفجر شد.

آره. من در اوایل کار با استیو تماس گرفته بودم. او بسیار صمیمی و سخاوتمند با وقت خود بود. کلی چت کردیم من می‌خواستم شخصیت اد، می‌توانم بگویم، آثارش بر اساس آثار استیو باشد، نه زندگی‌اش، بلکه کار او. اد در نیویورک مشغول اجرای نمایش بود و استیو به تازگی از یک فیلمبرداری بازگشته بود. از آنها پرسیدم که آیا می توانند با هم ملاقات کنند و این کار را کردند. خیلی با هم کنار آمدند سپس در نهایت از استیو پرسیدیم: 'آیا می توانم از کار شما برای کار شخصیت اد استفاده کنم؟' او بسیار سخاوتمند بود که به ما اجازه داد این کار را انجام دهیم. فقط فکر می کنم اعتبار خاصی برای شخصیت بن به ارمغان می آورد. زمانی که قبلاً در خانه بن هستیم، مقداری از آن را در خانه می‌بینیم، اما من واقعاً می‌خواستم، در پایان فیلم، نشان دهم که احساس می‌کنیم که بن غایب بوده است. می دانیم که او غایب بوده است. ما می دانیم که او این کار دیگری را انجام داده است، اما من می خواستم در مورد این کار دیگر چاپ کنم. می خواستم بگویم این جایی است که او بوده است. این کاری است که او انجام داده است. کار استیو برای بن رایدر بازی می‌کند، شخصیت‌های اد در پایان کار می‌کنند.

زیباست. همچنین به مردم، نسل جوان اجازه می‌دهد تا زیبایی واقعی کداکروم را ببینند و درک کنند و چرا کداک باید آن را بازگرداند.

روی آن کار می کنند. برای بسیاری از ما، کداکروم درست مانند ارائه ها و ارائه های اسلاید در مدرسه است. این یک چیز سرگرم کننده در سفرهای خانوادگی و موارد مشابه است، اما وقتی عکاسان حرفه ای این کار را به درستی انجام می دهند، عکس های بسیار زیبایی وجود دارد.

مصاحبه توسط دبی الیاس، 04/13/2018

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما