نویسنده: دبی لین الیاس
استیو زان بازیگری است که من مشتاقانه منتظر دیدن او در هر نقشی هستم. او در انتخاب نقش هایش به همان اندازه که در بازی های واقعی اش متنوع است. و در حالی که او همیشه به هدفش نمی رسد، در موارد نادری که من توسط کار او 'شگفت زده' نشده ام، عموماً به دلیل فیلمنامه ضعیف یا خلق شخصیت ضعیف در خط داستان است. با این اوصاف، پس می دانید که هیچ راهی وجود ندارد که من آخرین کار زان را از دست بدهم – و یکی که او مرد اصلی فیلم است – مدیریت. همکاری با Zahn با جنیفر آنیستون، نویسنده/کارگردان استفان بلبر، یک کمدی عاشقانه سرگرم کننده و پف آلود با پایانی کمی قابل پیش بینی اما با سفری غیر از فرمول به ما می دهد.
مایک 30 ساله در شرایطی گیر کرده است که در خانه با پدر و مادرش جری و تریش در یک شهر خاکی 'خسته کننده' آریزونا زندگی می کند. البته، برای مایک، آن «خانه» شامل دو اتاق تبدیل شده در متلی است که متعلق به والدین نیمه بازنشستهاش است. مایک که به عنوان مدیر شبانه پاره وقت خدمت می کند، رویاها و آرزوهایی فراتر از متل دارد، اما به دلیل اینکه دائماً زیر نظر پدرش قرار می گیرد، آنقدر از زندگی رنج می برد که هرگز فرصتی پیدا نمی کند حتی سعی کند ادامه دهد. سو در شغلی به همان اندازه نامطلوب گیر کرده است. سو که تنها در کنار مادرش در مریلند زندگی می کند، برای شرکتی کار می کند که 'هنر شرکتی' را به هتل ها و متل ها در سراسر کشور می فروشد. سو دائماً در جاده تنهاست و هیچ ریشه واقعی ندارد و همچنین مشتاق چیزهای بیشتری از زندگی است، مانند عشق و ازدواج، چیزی که فکر میکرد با دوست پسر سابق/فعالیاش جانگو، یک غول ماست که سو را ترک کرد و رفت، پیدا خواهد کرد. برای زندگی در دامان لوکس در سیاتل.
اما وقتی سو به متل مایک مراجعه میکند، زندگی برای مایک و سو تغییر غیرمنتظرهای پیدا میکند. مایک که از لحظهای که او را نگاه میکند، او را مجذوب خود میکند، میداند که این دختر برای اوست. او همچنین غم و فقدانی را در سو می بیند که می تواند با آن ارتباط برقرار کند. مایک با هدف ایجاد رابطه با دختر رویاهایش، هر بهانه ای را برای صحبت با او ایجاد می کند. مایک که در هر لحظه به او ضربه می زند، خواستگاری خود را با یک بطری قدیمی از نوعی شراب سفید چاک 2 دلاری که از جشن قبل از سال نو باقی مانده است، شروع می کند و به سو اطمینان می دهد که این شراب از طرف مدیریت برای همه میهمانانی که اقامت دارند رایگان است. شب دوم مایک که سعی میکند دلپذیر و بداخلاق باشد، چیزی جز این نیست که خودش را دعوت میکند تا به او بپیوندد تا فقط در بهترین فنجانهای حمام ضدعفونیشده پلاستیکی سرو شود. اما سو مانند خانم فریز عمل می کند و به سرعت مایک را در پاس قطع می کند. یا او؟ به نظر میرسد که سو ممکن است احساسات کمی هم نسبت به مایک داشته باشد، زیرا وقتی او برای او در اتاق لباسشویی متل میچرخد، اوضاع کمی داغ میشود. و وقتی می گویم به من اعتماد کنید، هیچ لباسشویی در کاری که انجام می دادند دخیل نبود.
وقتی سو ترک میکند و به مریلند باز میگردد، مایک در کنار خودش است. او در دل می داند که این عشق زندگی اوست. مایک در حالی که پدر و مادرش را بدون پول بیرون میآورد، به حالت استالکر میرود و به مریلند میرود تا سو را پیدا کند. از دیدن او شوکه و متعجب شد، به جای اینکه با پلیس تماس بگیرد یا او را مجبور به ترک کند، طلسم سگ توله سگ او را متقاعد می کند که اجازه دهد مدتی بماند و به او اجازه می دهد تا با تیم زنانه اش فوتبال بازی کند و به کارهای خیریه اش کمک کند. کوپن غذا برای بی خانمان ها اما سو به سرعت مایک را مجبور می کند که آنجا را ترک کند. مایک در حالی که مشعلی در قلبش برای او میسوزد، اما بینتیجه مینویسد و تماس میگیرد و مینویسد و تماس میگیرد. مایک در نهایت متوجه می شود که سو کار خود را رها کرده و به واشنگتن نقل مکان کرده است، یک بار دیگر همه کارهایش را رها می کند و به سمت شمال می رود. اما سو در واشنگتن تنها نیست. جانگو با وعده ازدواج با او بازگشته است. اما، حلقه هنوز در انگشت او نیست و مایک دوباره از رفتن امتناع می کند. مایک با هدف تسخیر قلب عشق بانویش، در یک رستوران چینی شغلی پیدا می کند و به همراه دوست و همکار تازه یافته اش، آل، وارد خواستگاری می شود - حداقل تا روز عروسی که مایک متوجه می شود در کارش شکست خورده است. دستیابی. به همراه آل، این دو در حال جاسوسی از مراسم هستند، اما با شروع آن، مایک باید دور شود. او طاقت تماشا را ندارد مضطرب، پریشان و گیج، مایک در یک صومعه بودایی ناپدید می شود، جایی که او چیزهای زیادی در مورد زندگی، عشق، دنبال کردن و دنبال کردن رویاهای شما به هر جایی که ممکن است منجر شود، می آموزد، و نه درسی از هرگز نگو، هرگز.
من عاشق بازی استیو زان در نقش مایک بودم. در جدیدترین حضورش در «پاکسازی آفتاب»، زهن مانند ماهی بیرون از آب بود، با جدیت و کت و شلوار. چیزی که زهن را دوست داشتنی و باورپذیر می کند، معصومیت و ساده لوحی کودکانه اوست. من آن را در 'Sunshine Cleaning' از دست دادم و کاملاً صادقانه بگویم، نمیدانستم در MANAGEMENT چه انتظاری داشته باشم، زیرا شخصیت او شروع به رشد و تغییر میکند. با مایک، برای آنچه که من فکر میکنم شاید اولین بار در حرفه زهن باشد، او هر دو شخصیت را با هم ترکیب میکند و جلوی چشمان ما بزرگ میشود. درست است، این کاراکتر است، اما برای اینکه ببینیم زهن از پس آن برمیآید، گویی او را نیز بالغ میبینیم. تعادل فوق العاده در حالی که او بر سر عشق و زندگی مبارزه می کند و سعی می کند با هر دو راه خود را پیدا کند، او را احساس می کنید. سفری که او طی می کند همه چیز را شامل می شود و ما باید برای سوار شدن همراه شویم. شخصیت پردازی خوب استفان بلبر، نویسنده، این امکان را برای ما فراهم می کند که تحول پیشرونده مایک را ببینیم - سفری که همه ما باید طی کنیم.
در مورد آنیستون، او ریچل گرین از «دوستان» است، بوده و خواهد بود. این چیز بدی نیست، و با بازی او در نقش سو خوب عمل می کند، اما این همان کلاه قدیمی است. ما این را دیده ایم. ما مجرد، باردار او را دیدهایم که مرد اشتباهی را انتخاب میکند، پسری را انتخاب نمیکند، به هم میریزد، احساس پشیمانی میکند... و لبهایش را به هم فشار میدهد تا گریه نکند و بعد فقط قطرهای اشک میریزد. او این عمل را کامل کرده است. من یک چیز تازه می خواهم. او چیز جدیدی را به صفحه نمایش آورد که قبلاً ندیده بودیم. با این حال، به طرز شگفت انگیزی، شیمی او با Zahn دوست داشتنی و باورپذیر است. قابل توجه ترین - و نگران کننده - ظاهر فیزیکی آنیستون در فیلم است. آنیستون 40 ساله هر چیزی به نظر می رسید. آیا بودجه بوتاکس یا بیش از حد برای برس زدن هوا، نور ملایم و آرایش وجود داشت؟ او هرگز روی صفحه نمایش اینقدر بی عیب و نقص و چینی به نظر نمی رسید، ناگفته نماند - جوان. اما بی عیب بودن نامنظم است. ما آن را در نیمه اول فیلم و در پایان می بینیم، اما در وسط، به صحنه با مایک و سو در زیرزمین نگاه کنید. چین و چروک های پیشانی، چشم ها، خطوط عمیق خنده و رنگ پریدگی کلی پوست او - او شبیه یک فرد کاملا متفاوت به نظر می رسد. این من را دیوانه کرد کل فیلم. با این حال، آنچه که ظاهر و بازی آنیستون انجام می دهد این است که به زان اجازه می دهد تا قوی ترین بازیگر و شخصیت فیلم باشد و نور کانون ها بر او می تابد.
وودی هارلسون IS Jango است. وودی، وودی، وودی……… مثل همیشه بسیار خنده دار است. نیاز است بیشتر بگویم؟ من از دیدن مارگو مارتیندیل به عنوان مادر مایک خوشحالم! او همیشه یکی از بازیگران شخصیت مورد علاقه من بوده است. یک مامان عالی، خاله بزرگ، معلم، همیشه سرحال، شاد و شاد و عاقل. فقط او را در «هانا مونتانا» در نقش مادربزرگ روبی نگاه کنید. با این حال، در اینجا، او از عملکرد معمول خود منشعب می شود و به عنوان بیمار و در حال مرگ، چروک می اندازد. مهم نیست چیه این هرگز ذکر نشده است و شگفت آور است که شما حتی آن را به لطف بازی های قوی در صحنه های او با Zahn متوجه نمی شوید. شما آنقدر روی پویایی مادر و پسر و سخنان خردمندانه، مراقبت و عشق او متمرکز هستید که همه چیز اضافی است. به ویژه نویسندگی و بازیگری عالی در این صحنه. فرد وارد که همیشه مورد علاقه است، باز هم پدر بداخلاق است و ضد مارگو مارتیندیل است.
به نویسندگی و کارگردانی استفان بلبر، در مجموع، من داستان، فیلمنامه، شخصیتها، پیام و سفر دایرهای کامل فیلم را دوست دارم، اگرچه بلبر در این مسیر چند اشتباه دارد. تعداد کمی از صحنهها بیشتر از آنچه که لازم است از بین میروند. ناراحت کننده ترین این است که مایک اساساً سو را تعقیب می کند اما او هیچ کاری در این مورد انجام نمی دهد. واضح است که او از او خوشش میآید، اما در عصر امروزی، ممکن است ایجاد یک رابطه بر پایه «چاله کردن»، البته تعقیب شیرین، مشکوک باشد. پایان ناامیدکننده است، که به نوعی 'بله' است پس از یک ساختار ساختاری عالی در مورد ادامه دادن، رها کردن گذشته، جسور، شجاع و شاد. من انتظار داشتم که در پایان یک اومف بیشتر شود. هر چند برای تکمیل داستان هر شخصیت، بلبر را ستایش می کنم. ما معلق نمی ماندیم که بدانیم چه اتفاقی برای کسی افتاده است. هر طرح فرعی و هر فرد در پایان فیلم محاسبه می شود. به خوبی گره خورده و بدون انتهای شل.
علیرغم اینکه فرضیه غیرواقعی و تا حدودی مشکوک برای عشق است، MANAGEMENT یک داستان زیبا، امیدوارکننده، عاشقانه با اجرای استیو زان است که او را به سطح جدیدی از اجرا و سرگرمی می برد - یک مرد پیشرو.
مایک – استیو زان
سو - جنیفر آنیستون
نویسنده و کارگردان استفان بلبر.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB