نویسنده: دبی لین الیاس
شما فریب عنوان MAN ON A LEDGE را نخواهید خورد، زیرا همانطور که به سرعت خواهید دید، ما واقعاً یک 'مرد روی طاقچه' داریم و این مرد و آن طاقچه است که چرخ های خلاقانه را برای این بار احساسی به حرکت در می آورد. ، سرگیجه تزریق شده، سرگرم کننده، ترن هوایی هیجان انگیز را به بازی. داستانی هوشمندانه و هوشمندانه ساخته شده با بازیگران رنگارنگ و اجراهای جامد راک، MAN ON A LEDGE به ما سم ورتینگتون را به عنوان مردی در ارتفاع 220 فوتی روی طاقچه هتل معروف روزولت در نیویورک به ما می دهد. و بله، این واقعاً ورثینگتون در آن طاقچه است. و بله، در حالی که یک 'طاقچه مینیاتوری' ساخته شده است که فقط 8 فوت از زمین فاصله دارد، اکثر کارهای ورثینگتون - و همبازی اش الیزابت بنکس - در واقع روی تاقچه واقعی است. (شرط ببندید که آدرنالین شما جاری می شود و کف دست ها عرق می کنند.)
نیک کسیدی در زندان است. قدم زدن در اطراف محوطه زندان در خلوت نسبی. با نگاهی مصمم، تمرین می کند، می دود، با وزنه تمرین می کند. او هیچ احساسی نشان نمی دهد. همانطور که می دانیم، او یک پلیس سابق است، متهم و محکوم به جنایاتی است که مرتکب نشده است، از جمله جرایم فساد که توسط افسران همکار انجام شده است، افسرانی که به طرز خطرناکی در آستانه سقوط قرار داشت.
در ملاقات بهترین دوست و شریک سابق نیک، مایک آکرمن، در حالی که مایک مصمم است به پاک کردن نام نیک کمک کند، او همچنین حامل اخبار غم انگیز است. پدر نیک در حال مرگ است و خیلی زود می میرد. نیک که به لطف برادرش جوی و دوست دخترش انجی، به لطف برادرش جوی و دوست دخترش انجی، تحت مراقبت و دستبند است، اجازه حضور در مراسم تشییع جنازه را دارد، و یک تعقیب و گریز هیجانانگیز با سرعت بالا را از طریق گورستان که منجر به فرار نهایی میشود، ترتیب میدهد.
نیک با دقت حساب شده (بدیهی است که به لطف برنامه ریزی دقیق در زندان) به هتل روزولت می رود، صبحانه استیک و خرچنگ می خورد، آثارش را از اتاق پاک می کند و از تاقچه هتل در ارتفاع 220 فوتی در هوا بالا می رود. . طولی نمی کشد تا لوبرهای زیبا در خیابان مردی را روی چراغ LED ببینند که نه تنها جنون پلیس، بلکه جنون رسانه ای را به راه می اندازد. با افزایش جمعیت - و علاقه -، مذاکره کننده خودکشی، لیدیا اسپنسر، به درخواست نیک دعوت می شود. زمانی لیدیا مانند نیک بهترین از بهترین ها بود، اکنون این انگ شکست آخرین مذاکره اش را دارد. اولین شکست حرفه ای او.
در حالی که همه نگاه ها به سمت نیک معطوف شده است، هیچ توجهی به هیچ جای دیگری نمی شود، از جمله ساختمانی در آن سوی خیابان، جایی که برخی از فعالیت های مخفیانه در حال انجام تعارف جوی و انجی است. از آنجایی که جوی و نیک به طور محتاطانه با یکدیگر ارتباط دارند، اگرچه پلیس ها آنقدر زرنگ نیستند که متوجه شوند، مخاطب به سرعت متوجه می شود که نیک یک انحراف است و عمداً توجه همه را از بقیه قسمت ها دور می کند. اما چرا؟ و چرا دیوید انگلنر، سازنده املاک و مستغلات، که به طور اتفاقی صاحب ساختمانی است که جوی و انجی در آن قسمت خود را از نقشه اجرا می کنند، ناگهان وقتی می بیند که جامپر به عنوان نیک کسیدی شناخته شده است، عرق می کند؟ و لیدیا چقدر طول می کشد تا بفهمد واقعاً با MAN ON A LEDGE چه اتفاقی می افتد؟
سم ورثینگتون با شوخ طبعی عالی، دوستی و مهربانی را برای نیک کسیدی به ارمغان میآورد که شما را از لحظهای که او را روی صفحه نمایش میبینید، به دنبال او میاندازد. او شما را به نیک می کشاند. شما با شهرت از دست رفته نیک و اعتقاد او به اینکه صداقت یک مرد را می سازد همدلی می کنید. شما مجذوب این هستید که او چه می کند و چرا. ورثینگتون باعث می شود نیک برای ما طنین انداز شود، ما را وادار می کند او را تشویق کنیم. و او ترس از بیرون بودن بر روی آن طاقچه را محسوس می کند و قلب را به تپش می اندازد. ورثینگتون با خنده توضیح می دهد که بنا به گزارش ها ترس از ارتفاع دارد. «فکر نمیکنم ترس از ارتفاع داشته باشم. فکر می کنم ترس از افتادن و برخورد به زمین داشتم. دلهره بیشتر کلمه است.» اما با وجود هر ترس از پیش طراحی شده احتمالی، چرا باید چنین نقشی را ایفا کرد؟ من همیشه یکی از آن بازیگرانی هستم که داستانی را میخواند، در ذهنش حبس میشود که عنوان واقعاً خوبی است و سپس فراموش میکند که باید آن را انجام دهد.» خوشحال باشید که او این نقش را در ذهنش قفل کرده است.
در حالی که لیدیا اسپنسر، الیزابت بنکس یکی را از پارک بیرون میزند. او با شخصیتی کاملاً درک شده، انرژی و ارادهی بیمعنای فوقالعادهای دارد که برقآمیز است - بهویژه زمانی که با جک دوگرتی، کارآگاه اد برنز وآنتونی مکیآکرمن و همانطور که بنکس نیز مانند ورثینگتون مفتخر است که اعتراف کند، 'من در 22 بیرون بودمndطاقچه طبقه این یکی از چیزهای واقعا جالب این فیلم بود. . . این یکی از دلایلی بود که می خواستم این کار را انجام دهم. من این ایده را دوست دارم که با اسلحه بدوم و بدلکارها را تعقیب کنم و بدلکاری و کارهای سیمی خودم را انجام دهم. . شما در تمام مدت آدرنالین پمپاژ می کنید و شیرین کاری 101 این است که «اجازه نده آدرنالین شیرین کاری را اجرا کند.» من قطعاً با کمی اشتیاق خود را در موقعیت های خاصی انداختم.
به عنوان بهترین دوست نیک، مایک آکرمن،آنتونی مکیایجاد ابهام لازم همراه با صداقت قلبی به یک نتیجه عالی. «خیلی مهم است که مایک آکرمن به عنوان مردی که سعی میکند به دوستش کمک کند، مثل شب بیاید. زیرا هر چیزی غیر از آن و تعلیقآمیز نیست.» همچنین برای مکی مهم این بود که 'این خط [شخصیت] را طی کند و آن را صادقانه طی کند، جایی که مخاطبان این سوال را بپرسند که 'این مرد کیست و چگونه با این کار سازگار است؟' آسگر لث، مدیر اعتبار، با کمک به او در 'سه بعدی سازی مایک آکرمن'، به طرز درخشانی موفق شد.
جایی که شخصیتها و اجراها واقعاً میدرخشند، جنسیس رودریگز و جیمی بل است. به عنوان انجی و جوی، آنها برخی از جنبههای هوشمندانهتر داستان را حمل میکنند و طنز و شوخی سبکی به آن اضافه میکنند که به همان اندازه که مناسب است جذاب است. و به همان اندازه که ترکیب شیمیایی آنها روی صفحه نمایش قوی است، وقتی با این دو نفر خارج از صفحه می نشینید، کمرنگ می شود. رودریگز با یک فاکتور WOW از پارک، بامزه، خندهدار و شیرین به آن ضربه میزند در حالی که بل ورزشکاری و سبکی فوقالعادهاش را جشن میگیرد، ساده لوحی را به جوی اضافه میکند و ترکیبی جادویی با آنجی رودریگز ایجاد میکند. این دو با هم به دنباله یا سریال نیاز دارند. آنها که خوب هستند.
یکی از لذیذترین اجراها از کایرا سدویک میآید که بهعنوان سوزی مورالس، روزنامهنگار تلویزیونی تبلور، آنقدر از کمپ و ایرادات «ژورنالیسم زرد» استفاده میکند که هر وقت روی صفحهاش میآید، شما را درگیر میکند. با زمان بندی بی عیب و نقص، خط یک خط او - و حالات چهره - بی عیب و نقص هستند. اد هریس در نقش غول دیوید انگلندر با اجرای محکمی که در صف باریکی از شیطان های خوشمزه قدم می زند، وارد صحنه می شود، در حالی که اد برنز نشان می دهد که چرا او برای حمایت در یک گروه «به سراغ مرد بروید». با حفظ سبک جک دوگرتی، او کلید اصلی دادن ستون فقرات به اسپنسر بنکس است و این لحن را برای مخاطب ایجاد می کند که 'اگر اسپنسر بتواند با تفکر خود بر دوگرتی پیروز شود، می تواند در نبرد کلی پیروز شود.' برنز که همیشه ظریف و ظریف است، مانند شیرینی روی کیک است.
نوشته شده توسط Pablo F. Fenjves، MAN ON A LEDGE نه تنها هوشمندانه با خطوط داستانی متقاطع و پیچ و خم های سرگرم کننده طراحی شده است، بلکه هوشمندانه نوشته شده است، و به طرز ماهرانه ای در مورد مسائل رستگاری، اخلاق، صداقت، احترام به خود و ارزش خود صحبت می کند. ; وقتی پاکت فشار داده می شود چقدر فاصله دارد؟ مرز بین خوب و بد را کجا میگذرد؟ آیا انتقام می تواند منجر به رستگاری شود؟ با هر شخصیت ابهامی در مورد 'عبور از خط' وجود دارد، که هر یک از خود خود را زیر سوال می برد، زیرا سه سناریوی اکشن مختلف به طرز لذت بخشی آشکار می شوند. توصیف شده توسطآنتونی مکیبه عنوان یک 'هیجان انگیز تعلیق' که به روزهای اخیر 'پلیس بورلی هیلز' یا 'سلاح مرگبار' یا حتی به دهه 30 و 40 با حساسیت نوآر برمی گردد، MAN ON A LEDGE به طرز ماهرانه ای با پیچ و تاب های متمایز در هر یک ساخته شده است. سه عمل از فیلم با این حال، نکات و صحنههای داستانی قابل پیشبینی وجود دارد که نه تنها از نظر ظاهر، بلکه از نظر هدف و محتوا، تقریباً آینهای از دیگر فیلمها هستند.
اسگر لث، مستندساز مشهور، پشت دوربین می رود و تنش و آدرنالین موجود در صفحه را روی صفحه زنده می کند. به گفته مکی، «آسگر [لث] به نوعی توانست همه چیز را به گونهای در چشم انداز قرار دهد که واقعاً با فیلم کار کند. من فکر میکنم خیلی از اوقات فیلمسازان بهجای ساختن فیلمی که در صفحه است، درگیر تلاش برای ساختن چیزی از هیچ میشوند. احساس میکنم وقتی این فیلم را تماشا میکنید، آسگر تمام چربیها را از بین میبرد.» لنز دوربین با زوایا و کادربندی منحصربهفرد، به لطف تلاشهای خدمه دوربین و تجربیات خود در لبهها، فوقالعاده است، که همه آنها با ویرایشی سریع، یکنواخت و شارپ به نمایش گذاشته میشوند و ظرافت داستان را تشدید میکنند. الکس هاموند، طراح تولید، کار بسیار خوبی را در طراحی فضای تونال با ساختمانها، اتاقها و مجموعهها انجام میدهد و به عنوان یک کنتراست و تعادل کامل با تاریکی یک جامپر روی لبه خاکستری تیره زیر آسمان خاکستری ابری عمل میکند.
بدیهی است که کلید MAN ON A LEDGE مرد روی طاقچه است. به گفته ورثینگتون، 'اولین باری که روی طاقچه بیرون رفتم، فقط گفتم 'دوربین را بچرخان و ببین چه چیزی بدست می آوریم.' و این اولین کاری است که من را در حال انجام در فیلم می بینید، اولین باری است که این کار را انجام می دهم. [بیرون روی طاقچه]. من خوش شانس بودم که اشک نریختم و به وضعیت جنینی نرفتم.' استفن پوپ، هماهنگکننده شیرینکاریاش و تیم بدلکاری، «من همیشه به یک هماهنگکننده شیرینکاری اعتماد کردهام. همیشه. این بدون سوال است و من یک خط ایمنی روی خود داشتم. تنها چیزی که داشتم این بود: «نمیخواهم آن را احساس کنم». من نمیخواهم هیچوقت بدانم که این موضوع را متوجه شدهام وگرنه همیشه به خط فکر میکنم.» بیرون بودن روی طاقچه همیشه یک تجربه عالی نبود، زیرا مواقعی وجود داشت که ورثینگتون 'لغزید یا افتاد یا زمین خورد'. و در حالی که خط ایمنی در جای خود «کلیک میکند»، «برای آن ثانیه کوتاه، «آنجا میرویم!» زندگی قبل از اینکه کلیک کند از جلوی چشمان شما میگذرد... اما در نهایت، شما در آنجا کمی راحت میشوید.»
مواجهه با تدارکات ناگفته با تیراندازی در 22ndطبقه، روی پشت بام، در نیویورک، در زمستان، تعطیلی خیابان ها، یکی از بزرگترین چالش ها، رساندن تجهیزات لازم به پشت بام هتل بود. به گفته تهیه کننده لورنزو دی بوناونتورا، در زمان شروع فیلمبرداری، بین 40000 تا 60000 پوند تجهیزات روی پشت بام هتل وجود داشت. این امر به خودی خود مستلزم مداخله مهندسان ساختمان برای تعیین اینکه آیا ساختمان می تواند وزن خود را حفظ کند و برای چه مدتی نیاز داشت. در حالی که طرح اولیه این بود که بسیاری از صحنههای 'طاقچه' را روی مجموعه ساخته شده به ارتفاع 8 فوت، با توجه به اعتماد به نفس ورثینگتون روی طاقچه، و مهارت فنی خدمه دوربین (که از جرثقیل آویزان شده بودند و از بالای سقف میافتادند، فیلمبرداری شود. ساختمان، تاب خوردن از طناب)، همانطور که ورثینگتون آن را توصیف می کند، 'ناگهان قبل از اینکه متوجه شوید، 'بیایید صحنه دیگری را انجام دهیم' یا 'بیایید این شیرین کاری را امتحان کنیم' یا 'دیگر چه کاری می توانیم انجام دهیم؟' است. ناگهان حرکات دوربین کمی دیوانهکننده میشوند و سپس [میفهمید]، 'اکنون بیشتر فیلم را گرفتهایم!' در مورد مدیر فیلمبرداری، پل کامرون، که به خاطر بازی در تمام فیلمهای تونی اسکات شهرت دارد. او نترس است او در حالی که طوفانها بالا میآیند، روی تاقچه کارهایی انجام میدهد.» و ورثینگتون برای گروه دوربین خود چیزی جز افسانه ندارد. «وقتی این فیلم را تماشا میکنید، نگران من نباشید. نگران این باشید که شخص به آن شلیک کند. آنها در حال آویزان شدن هستند. آنها در کنار شما هستند. آنها مهار شده اند. آنها در کنار شما پرواز می کنند. آنها سعی می کنند با شما بیرون بپرند.»
فراتر از سرگرمی، MAN ON A LEDGE شما را وادار می کند تا در لبه تعلیق، هیجان، سرگرمی و بله، خنده قدم بزنید. آیا نیک از طاقچه سقوط خواهد کرد؟ آیا جوی و انجی دستگیر خواهند شد؟ تماشاگران با چه صدای بلندی برای یک پرش تشویق می کنند؟ دیوید انگلدر چه خبر؟ آیا نیک بی گناه است؟ چه کسی او را راه اندازی کرد؟ و آیا سوزی مورالس به تلویزیون شبکه خواهد رسید؟
نیک کسیدی – سام ورتینگتون
مایک آکرمن – آنتونی مکی
جوی کسیدی – جیمی بل
لیدیا اسپنسر – الیزابت بنکس
آنجی – جنسیس رودریگز
جک دوگرتی – اد برنز
سوزی مورالس – کایرا سجویک
دیوید انگلدر – اد هریس
کارگردانی Asger Leth. نوشته شده توسط Pablo F. Fenjves.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB