شرط می بندم که پل اصلی لندن، که در سال 1830 ساخته شده بود و زمانی روی رودخانه تیمز قرار داشت، بسیار خوشحال است که اکنون اینجا در ایالات متحده در دریاچه هاواسو سیتی قرار دارد، زیرا اگر هنوز در لندن بود، همراه با هر پل دیگری قربانی می شد. مکان دیدنی و تاریخی پر جمعیت شهر در جدیدترین دنباله اکشنی که روی پرده بزرگ قرار گرفته است، لندن سقوط کرده است. اقدامات انفجاری بدون وقفه در مرکز صحنه قرار می گیرد زیرا لندن ویران می شود، و همه رهبران جهان غرب (اما برای رئیس جمهور ایالات متحده) کشته می شوند، در حالی که جرارد باتلر بهترین کار را انجام می دهد - یک قهرمان سنگدل، شدید و بی معنی باشد. .
سه سال پیش، تماشاگران سینما به سالنها هجوم آوردند تا شاهد جنون و جنجال فیلم «المپوس سقوط کرده» اثر آنتوان فوکوا باشند. در حالی که به نظر میرسد انفجارها و ویرانیها همیشه مردم را دستهجمعی به سینما میکشاند، دیدن نمادی ماندگار از آمریکا، کاخ سفید، که تقریباً به طور کامل به قلع و قمع میرفت در حالی که رهبران ما به دست یک دیوانه شکنجه میشدند، غیرقابل مقاومت بود. اما از میان این خاکسترها، یک قهرمان اکشن سینمایی برخاسته است که تماشاگران برای دیدن موارد بیشتری از او سر و صدا کردند - مامور سرویس مخفی مایک بنینگ، با بازی جرارد باتلر تا حد کمال.
به سرعت به دنیای واقعی 2016 بروید. همانطور که در مقیاس جهانی شاهد بودیم، حملات تروریستی در مقیاس کوچک و بزرگ هیچ حد و مرزی ندارند. از سن برناردینو تا پاریس تا جاکارتا تا بورکینافاسو و موارد دیگر، این حملات بخش بسیار واقعی از دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم. بنابراین، تعجبی ندارد که ببینیم فیلمنامه نویسان کریتون روتنبرگر، کاترین بندیکت، کریستین گودگاست و چاد سنت جان، همراه با کارگردان بابک نجفی، بازی فوکوا را بالا می برند و LONDON HAS FALLEN را در سطح جهانی قرار می دهند، البته ایالات متحده، در اعماق آن.
وقتی سه سال پیش مامور مایک بنینگ را برای اولین بار ملاقات کردیم، او در حال نجات رئیس جمهور بنجامین آشر و ایالات متحده از یک تروریست کره شمالی و حمله چریکی به کاخ سفید بود. در پایان فیلم، او به جزئیات سرویس مخفی ریاست جمهوری بازگردانده شد و همه چیز با دنیا خوب بود. اکنون بانینگ و آشر همراه با مدیر سرویس مخفی لین جاکوبز در آخرین لحظه برای مراسم تشییع جنازه نخست وزیر بریتانیا که مرگ ناگهانی او مجموعه سوالات خود را ایجاد می کند به لندن می روند.
به محض ورود بانینگ، آشر و جیکوبز، انفجارهای گسترده در سرتاسر لندن شروع میشود و مکانهایی مانند کلیسای وستمینستر، پارلمان، کلیسای جامع سنت پل و پل چلسی، در میان دیگر منفجر شدهاند. تروریست هایی که در لباس پلیس ظاهر شده اند، حمله زمینی را رهبری می کنند، سیاستمداران و شهروندان را به طور یکسان تیراندازی می کنند. طولی نمی کشد که برق کل شهر قطع می شود. لندن عملاً با دنیا قطع شده است. و بنینگ، اشر و جیکوبز همه چیزهایی هستند که باقی مانده اند. یکی از اهداف بنینگ محافظت از رئیس جمهور و بیرون بردن او از لندن زنده است.
در همین حال، در ایالات متحده، معاون رئیس جمهور ترامبول (رئیس سابق مجلس در 'المپوس' و اکنون در قتل معاون سابق به معاون رئیس جمهور رسیده است) و اعضای مختلف کابینه - از جمله وزیر دفاع روث مک میلان (گروگان در 'Olympus' و اکنون به وضوح از PTSD رنج می برد)، ژنرال کلگ، معاون مدیر آژانس امنیت ملی، ری مونرو و دی سی میسون، و دیگران - در حال تماشای وحشت در لندن از محل امن اتاق وضعیت کاخ سفید هستند. و آنها بار دیگر به ظاهر درمانده هستند. همچنین همسر بنینگ در حال تماشای خبرنگاران خبری این حمله تروریستی است که هر روز با اولین فرزند خود آماده زایمان است.
همانطور که بنینگ، اشر و جیکوبز سعی می کنند از آنجا فرار کنند، همه چیز به طرز وحشتناکی اشتباه می شود. خوشبختانه بانینگ یک مخاطب MI-6 دارد که به طور ضمنی به او اعتماد دارد و در حالی که آنها به خانه امن می روند، اطلاعاتی به دست می آید که وضعیت را حتی فوری تر می کند - تروریست ها می خواهند اشر را دستگیر کنند، او را شکنجه و اعدام کنند و اعدام را پخش کنند. زنده در یوتیوب و البته، ترامبول، خونسرد در واشنگتن، نیز بیکار نشستن نیست. او افراد خود را برای یافتن راهی برای کمک به بنینگ قرار میدهد، بهویژه زمانی که متوجه میشود تروریست پشت این حمله، عامر برکاوی، یک دلال اسلحه مرگبار در پاکستان است که به دنبال انتقام از آشر برای حمله پهپادی 'چشم در آسمان' است که منجر به کشته شدن آن شد. دخترش.
جرارد باتلر شخصیت مایک بنینگ را از درون می شناسد. قابل قدردانی این است که او به Banning عمق می بخشد که دغدغه ها و ملاحظات جدید شخصیت در زندگی را در بر می گیرد. لحظات متفکر با ظرافت های صورت منعکس می شود که تضاد درونی را نشان می دهد. همچنین از دوستی که بین بنینگ و آشر می بینیم استقبال می شود. اگرچه در «المپوس»، مانند عملکرد فردی باتلر و بانینگ، از قبل مشهود و جا افتاده است، در اینجا، رشد و درک و آشنایی عمیقتر بین این دو مرد وجود دارد که نمیتوان از آن قدردانی کرد. به لطف باتلر و اکهارت، آنها پویایی را فراتر از کارفرما و کارمند/برادران مسلح میبرند و دوستداشتنی واقعی را القا میکنند که طنینانداز میشود. همانطور که انتظار می رود، باتلر و اکهارت موفق می شوند لحظات پرتنش اکتان را با طنزی آسان کاهش دهند.
آرون اکهارت، مانند باتلر، اشر را می شناسد، و او نیز عمق و بافتی را به نقش می بخشد که در گذر طبیعی زمان در دنیای این ریاست خیالی به وجود می آید. مورگان فریمن دوباره روی شخصیت معاون ترامبول تأثیر می گذارد. صرف حضور او روی پرده با آرامشی خونسرد آمرانه و مقتدرانه است. با وجود اینکه آنجلا باست با زمان محدودی که روی صفحه نمایش دارد، به عنوان مدیر سرویس مخفی، لین جاکوبز، یک نیرومند است. و دوباره شاهد رشد در شخصیت و پویایی بین جیکوبز و بنینگ هستیم.
استفاده ناامیدکننده از ملیسا لئو، رابرت فورستر، جکی لی هیلی و حتی شان اوبرایان ناامیدکننده است، اگرچه او در نقش NSA Ray Monroe لحظات خوبی را تجربه می کند. اما برای یک خط، لئو کاملاً هدر میرود و احساس میکند که فقط برای دوربین در خدمت ترس است.
شارلوت رایلی در نقش ژاکلین مارشال، مامور MI-6 بنینگ برجسته است. او مارشال را به عنوان یک گونگ هو یانگ به عنوان یک گونگ هو یانگ تبدیل به یک یین آرام کامل در مقابل بانینگ باتلر می کند. کالین سالمون در نقش هازارد رئیس پلیس لندن بسیار تاثیرگذار است. سالمون به لطف انطباق و شیوهی آوازی، به کمک ویرایش عاقلانه، تردیدهایی را نسبت به وفاداری هازارد ایجاد میکند. به خوبی انجام شد.
آلون مونی ابوبول در نقش پدری که به دنبال انتقامجویی به فجیعترین شیوه است، باورپذیر است، در حالی که ولید زعیتر، پسر ارشد برکاوی، کامران را با آرامشی دیوانهوار میسازد. قابل توجه نه تنها قدرت بازی ابوبول و زویتر، بلکه ساختار فیلم است که به شخصیتهای آنها اجازه میدهد تا با درگیری احساسی و ابهام رشد کنند. ما برای اولین بار آنها را در یک مقدمه در عروسی دختر برکاوی ملاقات می کنیم. ما زیبایی خانواده و شادی جشن را می بینیم. و سپس می بینیم که یک هواپیمای بدون سرنشین ایالات متحده این شادی را در یک ثانیه نابود می کند.
در حالی که این فیلمنامه در ظاهر کاملاً خشک و بریده به نظر می رسد، اما در بازتاب این فیلمنامه بحثی را در مورد تروریسم و فساد داخلی در دولت ها و سازمان های مجری قانون در سراسر جهان باز می کند. سؤالاتی که همیشه در مورد حملات هواپیماهای بدون سرنشین وجود دارند که در زندگی واقعی به چشم می خورند را نباید نادیده گرفت. در تئوری قابل قبول است، نویسندگان صفحه نمایش در جزئیات ریز شتاب خود را از دست می دهند و حفره ها و شکاف هایی ایجاد می کنند که هرگز پاسخ داده نمی شوند و در عوض به کارگردان نجفی تکیه می کنند تا جلوه های بصری بی وقفه را ایجاد کند تا توجه مخاطب را با برتری بی وقفه «راه راه ایالات متحده آمریکا» حفظ کند. .
اکشن بدون توقف است اما بر سبک مبارزاتی باتلر و انبوهی از انفجارها و CGI به عنوان بافت همبند فیلم متکی است بر خلاف مجموعههای اکشن بزرگ. بدلکاری با تعقیب و گریز با وسایل نقلیه در اطراف شهر مانند رقص اکشن مبارزه با حسن نیت ارائه شده توسط Trayan Milenov-Troy و تیمش درجه یک است. اد وایلد، فیلمبردار، تمام تلاش خود را انجام می دهد تا در پارامترهای CGI کار کند و لحظات کلیدی لنز را در موقعیت های نزدیک پیدا می کند. Standout کار ویراستاران پل مارتین اسمیت و مایکل دوتی و همچنین بخش صدا است که هرگز شنیدن دیالوگ را فدای یک انفجار نمی کند.
شگفت آور این است که امتیاز تروور موریس نسبتاً ضعیف و غیر توصیفی است.
اگرچه فیلم مشکلاتی دارد، اما LONDON HAS FALLEN فراتر از سرگرمی های سریع و خشمگین است. با جهانی پر از شهرها برای انتخاب، این فرنچایز فضای زیادی برای ادامه دارد. من نمی توانم منتظر بمانم تا ببینم بعدی چه می شود.
کارگردان: بابک نجفی
فیلمنامه نویسان: کریتون روتنبرگر، کاترین بندیکت، کریستین گودگاست و چاد سنت جان
بازیگران: جرارد باتلر، آرون اکهارت، مورگان فریمن، آنجلا باست، ملیسا لئو، رابرت فورستر، جکی ارل هیلی، شان اوبرایان
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB