این کار را به روما داونی و مارک برنت، تهیهکنندههای اجرایی بسپارید تا «فیلم سال قلب خود را ذوب کنید» با فیلم «پسر کوچک» آلخاندرو مونتهورده، نویسنده/کارگردان. فیلم پسر کوچولو که در یک شهر ساحلی کوچک در کالیفرنیا در میانه جنگ جهانی دوم دهه 1940 اتفاق میافتد، نشاطبخشترین، امیدوارکنندهترین و بازسازیکنندهترین فیلمی است که پس از مدتها ساخته شده است، نه تنها به دلیل عناصر موضوعی فیلمنامه، بلکه به دلیل لنزهای زیبای فیلمنامه. اندرو کادلاگو، فیلمبردار و خویشتنداری باوقار بازیگران بالغتر که بهعنوان یک تعادل کامل در صحنه عمل میکند و جذابیت و جذابیت یاکوب سالواتی را در نقش پسر کوچک میدزدد.
فلفل 7 ساله که همکلاسی ها و بزرگسالان همیشه در گوشه و کنار شهر شوخی می کنند و به لطف قد نسبتاً کوچکش دائما مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، همه او را به عنوان 'پسر کوچک' می شناسند. او با مادرش اما، پدر جیمز و برادر بزرگترش لندن در یک خانه خوب زندگی می کند. پدر و برادرش گاراژ محلی Busbee & Sons را اداره می کنند. پپر را پدر و مادرش دوست دارند، اما پدرش که نه تنها بهترین دوست فلفل، بلکه تنها دوست اوست، بیش از هرکسی او را دوست دارند. آنها با هم ماجراهای قهرمان کتاب های مصور، شعبده باز، بن ایگل را به اشتراک می گذارند. زندگی واقعاً برای فلفل بسیار عالی است. تا زمانی که آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شود.
وقتی لندن 4F اعلام شد، جیمز وظیفه خود را در قبال شهر و روستا انجام می دهد و به خدمت سربازی می پردازد. با فرستادن جیمز برای جنگ در فیلیپین تحت اشغال ژاپن، پپر دلش شکسته است، اما همانطور که جیمز قول داده بود، معتقد است که پدرش به خانه بازخواهد گشت. اما روزی فرا می رسد که خودروی نظامی به خانه Busbee می رسد. جیمز 'مفقود شده' است. در حالی که هیچ مدرکی دال بر مرده یا زنده بودن او وجود ندارد، اما ترس این است که او توسط ژاپنی ها اسیر شده باشد. اما حاضر نیست باور کند که جیمز برنمی گردد. لندن متقاعد شده است که پدرش مرده است. و پپر، خوب فلفل، معتقد است، با تمام وجودش باور دارد که پدرش باز خواهد گشت. با این حال، این ایمان از بین می رود و به چالش کشیده می شود.
به لطف حضور شخصی شخصیت محبوب کتاب های مصور فلفل، بن ایگل، در تئاتر محلی، پپر درسی در مورد قدرت ایمان، قدرت یک دانه خردل کوچک برای حرکت دادن کوه ها می گیرد. اگر یک دانه کوچک می تواند کوه ها را جابجا کند، چرا فلفل نمی تواند پدرش را با ایمان به خانه بیاورد. آیا فلفل می تواند آنقدر باور کند که پدرش را به خانه بیاورد؟ پس از انجام یک شاهکار شگفت انگیز به دست بن ایگل، پپر معتقد است که می تواند. اما وقتی جیمز با وجود تمام تلاشهای پپر برای «باور کردن او در خانه» فوراً به خانه نمیآید، به سراغ پدر الیور میرود و میپرسد «چرا». کشیش مهربان وقتی یک بره را میبیند، یک بره کوچک را میشناسد که نیاز به راهنمایی دارد و بنابراین فهرستی از کارهایی را که باید انجام دهد به فلفل میدهد تا ثابت کند واقعاً اعتقاد دارد. از جمله این وظایف می توان به غذا دادن به گرسنگان، پناه دادن به بی خانمان ها، پوشاندن برهنه ها، عیادت از بیماران و یک کار اضافی اشاره کرد – دوستی با آقای هاشیموتو، مردی ژاپنی-آمریکایی که در جامعه زندگی می کند اما او را «ژاپه کثیف» می نامند و مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. نفرت و عذاب مردم محلی از جمله برادر پپر لندن. هاشیموتو، که با پدر اولیور دوست است، با پدر موافقت می کند که به فلفل کمک کند تا لیست وظایفش را انجام دهد.
به طور قابل پیش بینی، وقتی فلفل وظایف خود را پذیرفته است، اتفاقات شگفت انگیزی شروع می شود. لبخند بر لبانش باز می گردد، او مردم را خوشحال می کند و مهمتر از همه، او دوستی در آقای هاشیموتو پیدا می کند و به تغییر جزر و مد نفرت کمک می کند – در بیشتر موارد. اما هنوز هم جیمز بازبی به خانه باز نمی گردد. در این میان، با ناراحتی لندن و پپر، پزشک محلی دکتر فاکس، چشمش به اما بسببی است و سعی می کند خود را وارد زندگی او و آنها کند. فقط یک دلیل دیگر که فلفل باید پدرش را به خانه بیاورد - سریع. و سپس شگفتانگیزترین و در عین حال هشیارکنندهترین چیز از همه اتفاق میافتد. (دوستان کتاب های تاریخی خود را بیرون بیاورید.) 'پسر کوچک' در ژاپن منتشر شده است. همانطور که همه معتقدند این بدان معناست که جنگ پایان خواهد یافت، آیا واقعاً به این معنی است که پدر فلفل به خانه خواهد آمد؟
پسر کوچولو به کارگردانی آلخاندرو مونتهورده و نویسندگی مشترک مونتورده و پهپه پورتیلو، از وحشتهای جنگ چه در جبهه داخلی و چه در میدان نبرد ابایی ندارد، که شاهد بازی در فلاشبکهایی هستیم که داستان جیمز را روایت میکنند. خارج از کشور تصاویر تاریک قدرتمند و پاکنشدنی که با شما میماند، و باعث مکثی برای فکر و بحث در مورد قدرت دعا، خیرخواهی خداوند میشود، به عنوان کنار هم قرار دادن الهامبخش و لحن بصری سبکتر فیلم از طریق شخصیت پسر کوچولو عمل میکند. لازم به ذکر است که در حالی که داستان فیلم در طول جنگ جهانی دوم می گذرد، و در حالی که شامل برخی از لحظات محوری از جبهه اقیانوس آرام و عناصر کلیدی جنگ به عنوان یک کل است، فیلم نه به عنوان یک فیلم واقعی تاریخی نوشته شده است و نه قرار است باشد. پسر کوچک درباره قدرت ایمان، باور، مثبت اندیشی و بله، مهربانی است. و اینجاست که مونتهورده اوج میگیرد.
یک نگاه به یاکوب سالواتی در نقش فلفل بازبی و قلبت لبخند می زند. سالواتی لبخندی به وسعت اقیانوس دارد و آنقدر جذاب، خالص و واقعی است که قلب و عزم او را در زنده کردن فلفل احساس میکنید. و سپس او این شوخی را اضافه می کند که لذت خالص است.
تام ویلکینسون در نقش پدر اولیور، مایکل راپاپورت در نقش جیمز باسببی و کری هیرویوکی تاگاوا در نقش هاشیموتو، سهگانه جالبی را در اطراف سالواتی تشکیل میدهند. شیمی سالواتی با هر کدام قدرتمند و واقعی است. حقیقتی وجود دارد که طنین انداز است. راپاپورت بهعنوان پدر ماجراجوی سرگرمکننده برجسته است، در حالی که ویلکینسون برای برقراری ارتباط با کودک 7 سالهای که دوستداشتنی است، هوسهای پدرانه را اضافه میکند. اما این تاگاوا و صحنههای او با سالواتی است که با کمترین کلمات بلندترین حرف را میزند. تاگاوا، خوددار، مغرور، نرم و مهربان، در ساختار فیلم ایستاده است. برجسته امیلی واتسون است که به اما وقار آرامی می بخشد که بالاتر از برخی از 'معجزه'های ضعیف تر ساخته شده در فیلم است. او زمینه ساز فیلم است.
کوین جیمز در نقش دکتر فاکس بسیار آزاردهنده است و باید چنین باشد. تنها کلمه ای که می توان او را به عنوان فاکس توصیف کرد، کلمه 'skeevy' است. دیوید هنری پس از «جادوگران شهر ویورلی» در حال انتقال به نقشهای بزرگسال بیشتری است و این کار را در اینجا کاملاً مؤثر انجام میدهد. هنری متوجه میشود که ما اغلب با دوچرخهسواران دهه 50 همراه میشویم، اما به دنبال معنایی عمیقتر از سقوط خود لندن از لطف و رستگاری نهایی است.
عکاسی با فیلم 35 میلیمتری و استفاده از لنزهای Panavision Primo به LITTLE BOY پالت طلایی و گرمی میدهد که به طور ضمنی دوران را با آن دانههای «فیلمی» به تصویر میکشد و در عین حال رنگهای کمی اشباعشده را برای برانگیختن شگفتی و «جادو» خود LITTLE BOY اضافه میکند. این یک طراحی بصری زیبا است که فیلمبردار Andrew Cadelago با غروب های عریض به ارتفاعات زیبایی می رسد. طراحی تولید برناردو تروخیلو به سادگی با سادگی کامل دوره جذابیت دارد.
با این حال، تصاویر مکرر تکراری از تماشاچیان در شهر که هیچ حرکت یا سر و صدایی در آن دیده نمی شود، حواس فیلم را پرت می کند، بلکه فقط حالت های توخالی صورت دارد. به طور مشابه، صداگذاری های بیش از حد استفاده شده، سادگی و خلوص اعتقاد فلفل و مضامین ایمان را از بین می برد. امتیازدهی نیز ناهموار و گاهی اوقات برای احساسات صحنه نامناسب است که ممکن است تا حدی به خاطر دو آهنگساز در حال بازی، استفان آلتمن و مارک فاستر باشد.
اما در آخر، یک دانه خردل باشید یا یک پسر بچه، گاهی اوقات فقط باید به خود و دیگران ایمان داشته باشید تا کوه ها را جابجا کنید یا فیلمی مانند پسر کوچک بسازید. بافت ها، مردم بسیاری از بافت ها. خشکی چشم در خانه وجود نخواهد داشت.
به کارگردانی آلخاندرو مونتهورده
نوشته آلخاندرو مونتورده و په په پورتیلو
بازیگران: یاکوب سالواتی، امیلی واتسون، مایکل راپاپورت، تام ویلکینسون، کری هیرویوکی تاگاوا، کوین جیمز، دیوید هنری
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB