ما را مجذوب اقتباس نویسنده/کارگردان توماس بزوچا از رمان تحسین شده لری واتسون با همین نام، LET HIM GO، کوین کاستنر و دایان لین (آنها قبلا ما و پا کنت به کلارک کنت/سوپرمن بودند) برای این آهسته سوز که از نظر احساسی تسخیر می کند. ، ارائه اجراهای ارزشمند در نقش جورج و مارگارت بلکلج. کوین کاستنر ضمنی، قوی و راحت در پوست خودش و یک ویترین عاطفی نیرومند برای دایان لین. و هشدار داده شود. دستمال کاغذی آماده داشته باشید.
جورج و مارگارت یک زوج فداکار هستند. آرامشی بین آنها وجود دارد که از سالهای زندگی مشترکشان صحبت می کند. کلمات لازم نیستند جورج، یک کلانتر بازنشسته در کشور آسمان آبی و بلک هیلز، اکنون راضی است که به همراه پسر بالغش، جیمز، در مزرعه خود کار کند. مارگارت به وضوح زنی است که پشت مرد مرد است و با دلبستگی به نوه تازه متولد شده خود جیمی و عروسش لورنا که با آنها زندگی می کنند همه چیز را به آرامی پیش می برد. وقتی فاجعهای رخ میدهد و جیمز در یک تصادف عجیب کشته میشود، لورنا و جیمی با جورج و مارگارت میمانند تا روزی برسد که لورنا دوباره با دونی وبوی ازدواج کند، چیزی که برای مارگارت خوشایند نیست. او دوران سختی با لورنا و جیمی دارد که از خانه بیرون می روند و در شهر با دانی حرکت می کنند، زیرا جیمی تمرکز او در زندگی شده بود. از سوی دیگر، جورج در مورد این وضعیت چیز زیادی نمی گوید، و بیشتر در موقعیت زندگی و اجازه زندگی قرار می گیرد. اما وقتی مارگارت می بیند که دانی در حال سوء استفاده از جیمی و ضربه زدن به لورنا در یک خیابان عمومی، همه چیز تغییر می کند. و از ظاهر خشونت، مارگارت میداند که قبلاً این اتفاق افتاده است. وقتی مارگارت و جورج میخواهند لورنا و جیمی را 'نجات دهند' همه جهنم از بین میرود که دانی و خانواده بدون اینکه به کسی بگویند ناپدید شدهاند.
مارگارت با دانستن اینکه نوه اش در خطر است، تصمیمی عجولانه می گیرد. او می خواهد آنها را پیدا کند و به خانه بیاورد - و برایش مهم نیست که جورج به او کمک می کند یا نه. نیازی به گفتن نیست که جورج هم می رود. با شروع یک سفر جاده ای پر از سرنخ ها و امیدهای دروغین، وقتی به گلادستون، مونتانا می رسند و بیل وبوی را پیدا می کنند، همه چیز تغییر می کند. نه تنها دونی وبوی بداخلاق، آنها باید جیمی و لورنا را از دستشان بیرون بکشند، بلکه کل قبیله وبوی را نیز از دست خواهند داد.
LET HIM GO یک درام وسترن به معنای واقعی کلمه است که مطالعه ای مسحورکننده از شدت از دست دادن و تجلی اندوه ارائه می دهد. بی رحمی وحشیانه ای وجود دارد که از عمق احساسات در بازی صحبت می کند و در هر لحظه قلب شما را می گیرد. بسیار هوشمندانه، بزوچا مارگارت و جورج را از کتاب حذف می کند. در کتاب، ما این حس را دریافت میکنیم که مارگارت و جورج بیشتر یک زوج مسن فریبنده هستند، در حالی که در فیلم، آنها هنوز بسیار حیاتی و فعال هستند، بنابراین به بزوچا اجازه میدهد تا استعدادهای دایان لین و کوین کاستنر را به میز بیاورد. بزوچا همچنین با معکوس کردن مکانها، داستان را بیشتر به یک سفر جادهای تبدیل میکند و ما را به شدت از ۱۹۵۱ واتسون خارج میکند و ما را به سال ۱۹۶۳ میبرد، چیزی که به خوبی به شخصیت مارگارت خدمت میکند.
LET HIM GO یک نمایش ارزشمند برای دایان لین است. او در عاطفی بیش از حد است و به زیبایی کار می کند تا این داستان و سفر مارگارت را کامل کند تا روحش را به خاطر اینکه پسرش در هنگام مرگ هرگز با او نبود آرام بگیرد. او نیاز دارد که نوه اش در آرامش روحش باشد. لین پرچین است. برج قدرت در بسیاری از صحنه ها. الاغ بد در دیگران مادری که هنوز عزادار است با این همه عشق. زنی با وحشیگری یک شیر که از توله اش محافظت می کند. ما در تمام مراحل با او هستیم.
در سمت دیگر مارگارت لین، بلانچ وبوی لسلی منویل را مییابیم. وای! او که مانند یک خانم فاحشه خانه در غرب قدیم با مو، آرایش، ناخن ساخته شده، دهان و رفتاری مانند یک کامیون دار دارد. این زنی است که هرگز نمی خواهید در یک کوچه تاریک ... یا در اتاق متل خود ملاقات کنید. او نیز مانند شیری است که از توله های بالغ خود محافظت می کند، اما نه به اندازه مالکیت آنها. او هوس کنترل دارد (مانند مارگارت) و اگر با میل به او داده نشود، به صورت فیزیکی گرفته می شود. تماشای مانویل و لین که در یک صحنه مهم شام در آشپزخانه وبوی رو به رو می شوند مانند یک مسابقه فینال در ویمبلدون در بازی های سه گانه تساوی است.
به عنوان جورج، کوین کاستنر قدرت و حضور ضمنی همیشگی خود را در جایی به ارمغان می آورد که یک نگاه یا حرکت کلماتی را بیان می کند که هرگز در صفحه ظاهر نمی شوند یا به عنوان دیالوگ گفته نمی شوند. و البته، اول خانواده است. ما در بسیاری از فیلم های او و به ویژه در 3 سال گذشته در 'یلواستون' شاهد آن بودیم. این همان کاستنر است که ما می شناسیم و دوستش داریم. و به محض اینکه به مرحله سوم فیلم می رسیم، جورج قوی ساکت وقتی که قبیله Weboy وارد اتاق متل او می شود، تبدیل به مردی می شود. ما با تنش و ترس لبه تیغ از یک ترس و وحشت به حالت کامل می رویم. اما پس از تبر زدن به انگشتان، تهدیدهای پنهان شده توسط کلانتر گلادستون در اتاق بیمارستان، و شاید یک شب بهبودی در کلبه پسر جوان بومی آمریکایی که با مارگارت دوست شده بود، جورج وارد حالت حمله کامل 'Dances With Wolves' می شود. پنهان کاری، حواس پرتی آتش در ایوان، و سپس مبارزه تا پایان تلخ برای کسانی که دوستشان دارد. بافت ها را بشکنید. کاستنر تمام زندگی و تجربیات سینمایی خود را در این شخصیت جورج آورده است. شما در هر مرحله به این شخصیت و قطب نما اخلاقی او ایمان دارید.
جفری دانوان در نقش بیل وبوی لزج بی نقص است، در حالی که ویل بریتین با بازی آفتاب پرست در نقش دانی وبوی همچنان به شهرت خود ادامه می دهد. بوبو استوارت با برداشت خود از پیتر دراگسولف تنها و صحنه های زیبا در مقابل دایان لین، فضای وسترن را بیشتر می کند.
طراحی تولید ترور اسمیت نباید نادیده گرفته شود. از جنبههای پراکنده و فرسوده مزرعه بلکلج گرفته تا خانهای Weboy که به نظر میرسد از دهه 1800 برگرفته شده است، باید از اصالت آن لذت برد. و جزئیات و رنگهایی که به استیشن واگن بلکلج و تمام وسایلی که مارگارت در آن قرار داده است، بیش از تعریفکننده است.
طراحی صدا بی عیب و نقص است. و با طراحی صدا، و لحظاتی از سکوت واقعی که به آرامی با نت های محیطی از خراش پله ها، باد، صدای خمیدگی تفنگ شکل می گیرد، موسیقی موسیقی مایکل جیاکینو، اولین وسترن او است. موسیقی غنی، سرسبز و زرق و برق دار، جریان ملودیک زیبایی دارد که زیبایی کوه های پوشیده از برف را منعکس می کند که فیلمبردار گای گادفری با مناظر پانوراما با صفحه عریض آن را با عشق به تصویر می کشد. اتکای شدید به پیانو از نظر احساسی با این فیلم بسیار خوب عمل میکند و اجازه میدهد تا نتهای تک کلیدهای پیانو بهطور استعاری مانند اشکهایی که روی صورت مارگارت جاری میشوند همراه با بارانهای غمگینی از آسمان باشد.
اما برای یک صحنه شام کلیدی در آشپزخانه Weboy که یک شگفتی بصری با پاشیدن رنگ های چشم نواز، یک نور واحد بر روی میز شام و کادربندی است که عناصر مخفی کاری و شگفتی را بدون وارد شدن به فضای منفی سیاه در بر می گیرد، Godfree و بزوچا از زیبایی شناسی بصری استفاده می کند که اغلب با عکاس ساول لیتر مرتبط است. یک پالت کلی متمایل به خاکستری در فیلم وجود دارد که با توجه به حال و هوای غم انگیز مرگ جیمز و سپس رفتن جیمی به خوبی کار می کند. خورشید و سایه ای وجود ندارد. مسلماً، بخشی از آن به دلیل آب و هوای کلگری است که به خوبی در مونتانا ایستاده بود، اما به وضوح یک حرکت طراحی است - به خصوص زمانی که در نهایت رنگی با صورتی و بنفش پر جنب و جوش و درخشش مایل به قرمز از طلوع روز جدید را می بینیم.
به کارگردانی توماس بزوچا
نوشته توماس بزوچا با اقتباس از رمان لری واتسون، بگذار او برود
بازیگران: کوین کاستنر، دایان لین، لسلی منویل، بوبو استوارت، جفری دونووان، ویل بریتتین
توسط دبی الیاس، 10/28/2020
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB