LEIGH WHANNELL با آپگرید - مصاحبه انحصاری پیشرفت را افزایش می دهد

همانطور که جای تعجب نیست، نویسنده/کارگردان، لی وانل با ارتقاء شگفت انگیز است! که تا به امروز به عنوان یکی از نیروهای خلاق پشت فرنچایزهای «اره» و «توطئه» و همچنین بازی در نقش محبوب «Specs» شناخته شده است. اکنون به درون خود بیشتر می‌رسد و استعدادهای خود را عمیق‌تر می‌کاود تا تمام موانع را از بین ببرد و ارتقا دهد. به نویسندگی و کارگردانی Whannell، UPGRADE نه تنها با اکشن، بلکه در سطح فلسفی در نبرد همیشه خشمگین انسان در برابر ماشین پیش می رود.

یک تجربه سینمایی شگفت انگیز، ارتقاء نه تنها به لطف فیلمبردار استفان دوسیو و طراح تولید فلیسیتی ابوت، خیره کننده بصری با جلاپذیری بالا و کمی طراحی تولید سرسبز است، بلکه داستان و مفهوم سازی Whannell آن فراتر از هیجان است. در اینجا با Gray Trace آشنا می شویم. گری که عاشق همه چیزهای قدیمی مدرسه است و در دنیایی نه چندان دور از رایانه های مصنوعی (و از بسیاری جهات، اینجا و اکنون) زندگی می کند، کارهای پیشرفته همسرش آشا را به عنوان بخشی از وجود می پذیرد، اما برای او هرگز تجربه حسی کثیف کردن دستان شما را با کار واقعی و وجود عملی جایگزین نخواهد کرد. به لطف یک حمله وحشیانه به این زوج، آشا کشته می شود و گری یک چهار پلژی باقی می ماند. اما اگر عملکرد فیزیکی Grey قابل بازیابی باشد چه؟ اگر می‌توانست با همان فناوری که علیه او خشمگین است دوباره کامل شود، چه؟ گری توسط یک میلیاردر نابغه که به نظر آنقدر مسن نیست که دوچرخه سواری کند چه برسد به توسعه یک سیستم کاشت هوش مصنوعی معروف به S.T.E.M. آیا او در حالت فلج خود باقی می ماند یا فناوری را می پذیرد که به او اجازه می دهد از کسانی که همسرش را به قتل رساندند انتقام بگیرد؟ و البته، هر چیزی قیمتی دارد.

این ایدئولوژی انسان در مقابل ماشین و وابستگی متقابل آنها فراتر از اجبار و تفکر است. انسان به ماشین نیاز دارد. مهم نیست که یک نفر چقدر بخواهد دست به کار شود، در این عصر و عصر هنوز به یک ماشین نیاز دارید، خواه کامپیوتر باشد یا یک پهپاد، یا در مورد Grey - STEM، اما خط یکپارچه سازی و پیاده سازی را کجا ترسیم می کنید. . به کجا می رسد که انسان دیگر انسان نیست و به ماشین تبدیل می شود - چه از طریق جراحی های روباتیک و پیشرفت ها یا صرفاً با استفاده نکردن از مغز خود؟ Whannell این و موارد دیگر را با اسکریپتی بررسی می‌کند که می‌پیچد و شما را با یک تجربه حسی کامل از سوراخ خرگوش پایین می‌برد.

UPGRADE با بازی لوگان مارشال-گرین در نقش گری تریس، هریسون گیلبرتسون در نقش ارون نابغه کامپیوتر و بندیکت هاردی در اجرای هیجان انگیز «هیتلرگونه» در نقش رهبر مبارز، فیسک، ترکیبی عالی از اکشن، وحشت و علمی تخیلی است.

همیشه خوشحالم، من دوباره با Leigh Whannell نشستم، این بار در مورد ارتقاء کارگردانی خودش با UPGRADE صحبت کردم. . .

جاسازی از Getty Images

لی، ذهنم از تماشای این فیلم می چرخید. از منظر مفهومی انسان در مقابل ماشین و این ایده که انسان از انسان بودن و تبدیل شدن به ماشین به کجا می‌رسد، چه از طریق جراحی‌های روباتیک، پیشرفت‌ها یا صرفاً با استفاده نکردن از مغز خود؟ سپس ما این مفهوم سازی عالی را دریافت می کنیم که شما آن را دنبال می کنید و آن را با مماس ها و ردیف های زیادی توسعه می دهید که باید به آنها نگاه کنیم. و شما پالت بصری خود را چنان عالی طراحی می کنید که مکمل ایدئولوژی و داستان باشد. و علاوه بر فیلمبرداری Stefan Duscio، شما طراحی صدای بی عیب و نقصی دارید. شما از همین فلسفه استفاده می کنید که اگر فردی نابینا باشد، شنوایی و سایر حواس او تقویت می شود. در اینجا شخصی است که چهار پلژیک است، و سپس همه چیز در اطراف او با رنگ، با صدا تقویت می شود. شما هیچ جزئیاتی را نادیده نگرفتید.

آره آره او شگفت انگیز است، استفان دوسیو. این چیزی است که شما باید با آن دست و پنجه نرم کنید، با فیلمی مانند این، که در آن بسیار جاه طلب هستید و با بودجه ای که ما داشتیم، تنها امید شما برای بقا برنامه ریزی، برنامه ریزی، برنامه ریزی، برنامه ریزی است. من می خواستم در طول پیش تولید بیش از حد با هم ارتباط برقرار کنم و همه چیز را بیش از حد برنامه ریزی کنم. بنابراین استفان، فیلمبردار، و من، گفتگوهای زیادی درباره هر صحنه و اینکه چه احساسی در آن صحنه داشت، داشتیم. ما آن را بهانه ای برای تماشای فیلم های زیادی کردیم. ما در دفتری بودیم و می‌گفتم: «می‌دانی، من می‌خواهم شبیه «SEVEN» به این شکل باشد که «SEVEN» شبیه یک نقاشی رنسانس از چیزی واقعاً زشت است. بیایید «SEVEN» را تماشا کنیم.» و تهیه‌کننده وارد می‌شد و می‌گفت: «بچه‌ها شما فقط در حال تماشای فیلم هستید یا درباره فیلم صحبت می‌کنید؟» اما تمام این برنامه ریزی از قبل نتیجه می دهد، که سپس آن را اجرا می کنید، زیرا می دانید چرا هر تصمیمی را می گیرید. شما می دانید که چرا این آبی یا این شخص این پیراهن خاص را پوشیده است یا چرا ما دوربین را به این صورت نشانه گرفته ایم. بنابراین بسیار خوب است که می شنوم که متوجه آن شده اید، و وقتی می گویید فیلم درباره انسان در مقابل ماشین است و اینکه چقدر از خودمان به رایانه ها می دهیم، این برای امروز من واقعاً صدق می کند. حتی حدس و گمان در مورد فناوری در آینده نیست. این مربوط به این است که چقدر از انسانیت ما در این چیزها زندگی می کند. من همین الان در نیویورک بودم و آنجا نشسته بودم و به اطرافم نگاه کردم و به معنای واقعی کلمه همه افراد اطراف من [تلفن همراه] داشتند و به آن خیره شده بودند. من فکر می کنم این یک اپیدمی تمام عیار است. ما بسیاری از انسانیت خود را به کار می بریم و اکنون با حساب های رسانه های اجتماعی خود این زندگی های کوچک دوم را به صورت آنلاین مدیریت می کنیم. این یک دارو است. بنابراین بسیاری از چیزهایی که این فیلم در مورد آن صحبت می کند، آن مشکل مدرن است، نه حتی مشکلات احتمالی 30 سال بعد، بلکه در جایی که الان هستیم.

با تکیه بر تکنولوژی و عدم استفاده از مغز شما.

آره ما خیلی چیزها را تفویض می کنیم و خیلی از احساساتمان را از این چیزها می گیریم. آن ضربه های کوچک دوپامینی که با 'لایک' و چیزهای دیگر دریافت می کنید، یک دارو است. نمی‌دانم چگونه می‌خواهیم خودمان را از آن دور کنیم. من فکر می کنم اتکای ما فقط قبل از کاهش آن افزایش می یابد.

چیزی که من واقعاً در آپگرید دوست دارم، مخصوصاً با طراحی صدا، زیرا صداهای ناخوشایند است، این است که لایه بندی آن بسیار دقیق است به طوری که، البته، صدای ماشین عضلانی، انسانیت انسان و قدیمی را داریم. متال با اون صدای خاص ترنس ام برخلاف صدای ماشین پلیس یا ماشین کامپیوتری که آشا داره. صداهای بسیار متمایز، همه متمایز، حتی در صحنه های مشابه. سپس فقط صدای محیط چکه آبشار را در خانه گری و آشا و همچنین در خانه ارون خواهید داشت. لانه،زیرا واقعاً اینگونه است که شما آن را به عنوان یک لانه طراحی کردید. و پژواک راه رفتن روی بتن را می گیری. بنابراین، همه این چیزهای کوچک که بسیار ملموس و بسیار انسانی هستند، در برابر این ته رنگ روباتیک قرار می گیرند.

بله، و این خیلی عالی است که شما متوجه آن شدید زیرا ما به دنبال آن بودیم. ما می خواستیم فناوری در این فیلم از طبیعت تقلید کند، و این واقعاً ... موضوع اصلی فیلم این است که فناوری با ما ادغام می شود، تبدیل شدن به طبیعت. و بنابراین، در نمونه خانه هارون، آن لانه ای که ما ساختیم، او طبیعت را به داخل خانه آورده است. او در داخل خانه درخت دارد. او بیرون نمی رود او باعث می شود طبیعت به سراغش بیاید. من فکر می‌کنم فلیسیتی ابوت، طراح تولید، او و من در همان اوایل تصمیم گرفتیم که تمام فناوری‌های این فیلم سعی کنند از طبیعت تقلید کنند. بنابراین، به عنوان مثال، در طراحی صدایی که شما در مورد آن صحبت کردید، من گفتم می خواهم همه رایانه ها در این فیلم روشن شوند. من نمی خواهم هیچ صدایی مانند آنچه در بسیاری از فیلم های علمی تخیلی می شنویم. گفتم همه چیز باید شبیه طبیعت باشد. در خانه گری و آشا، وقتی صفحه‌های کامپیوترشان روشن می‌شود، صدای تند آب و توییت پرندگان می‌آید. همه چیز در تلاش است تا از جهان طبیعی تقلید کند، اما این جهان طبیعی نیست. تقریباً مثل این است که ما در حال دیجیتالی کردن دنیای طبیعی هستیم تا آن را تجربه کنیم بدون اینکه واقعاً وارد آن شویم.

به همین دلیل است که با طراحی صدا و ساختار ویرایش، آن را فراتر از آن چیزی که اگر ما بیرون بودیم افزایش می‌دهد.

این خوب است زیرا شما این کارها را در یک میکس صدا انجام می دهید، و وقتی در آن اتاق نشسته اید، از خود می پرسید که آیا کسی متوجه این موضوع می شود؟ قرار است آن را وارد کنید، اما نمی دانید. بنابراین شنیدن گفتن شما باعث می شود متوجه شوم که چیزهایی که در فیلم قرار داده اید، هر چقدر هم که کوچک باشند، در حال دریافت و پردازش و توجه هستند.

با طراحی نور مشابه است. باید بگویم من عاشق نحوه استفاده شما و استفان از نورافکن‌ها هستم، نورافکن‌های زیادی – نورافکن‌هایی که از هواپیماهای بدون سرنشین پایین می‌آیند، نورافکن‌های بالای میز اتاق عمل، نورافکن زمانی که ارون در حال خودنمایی S.T.E.M.، نورافکن‌های روی بازوهای روباتیک در آشپزخانه گری است. . اما شما فقط زمانی از نورافکن استفاده می کنید که مصنوعی و رباتیک و فناوری باشد. وقتی روی آن تمرکز نمی شود، نور طبیعی تر است. مثل اینکه Trans Am را در گاراژها دارید. نور طبیعی و معمولی شما به خانه قاتل می روید، جایی که گری در جستجوی اطلاعات است، و اشعه های آفتاب بوسیده از پرده ها عبور می کنند، نوعی فیلتر اما درخشش طلایی پشت آن. همه چیز طبیعی است. رنگ چوب و نور ملایم تر است. من آن تمایز بصری را دوست دارم که با نورپردازی انجام می‌دهید، و سپس به Old Bones می‌رسید و نئون را وارد می‌کنید، و در آنجا، دوباره، این یک لحن بصری است.

اوه، متشکرم. این یک تعریف عالی است. استفان یک فیلمبردار فوق‌العاده است، و بنابراین ما در حال حاضر با کسی کار می‌کنیم که خیلی خوب است، و با صحبت‌هایمان، به این نتیجه رسیدیم که می‌خواهیم دوباره فیلم ترکیبی از ارگانیک و ساخته دست بشر باشد. بنابراین، همانطور که شما گفتید، نورافکن‌ها از ماشین‌ها می‌آیند، اما دنیای طبیعی سعی می‌کند تا مانند درختان انگور که در آن رشد می‌کنند، غار کند. مثل این است که من هنوز اینجا هستم. همچنین، ما عاشق نورپردازی کاربردی هستیم، مانند نورهایی که در صحنه هستند. بنابراین به جای اینکه یک چراغ در اینجا روشن شود، اجازه دهید یک لامپ که در واقع یک پایه است، یک نور باشد. و بنابراین ماشین‌ها به شما این امکان را می‌دهند که این کار را با نورافکن انجام دهید و اجازه دهید همه چیز از بین برود. ما دوست داشتیم با آن بازی کنیم. هر وسیله‌ای که کسی در مورد آن با ما صحبت می‌کرد، سعی می‌کردیم بفهمیم که چگونه می‌تواند صحنه را روشن کند، خواه این پهپاد باشد، همانطور که شما می‌گویید، لکه‌دار بودن یا یک تکه فناوری. این فقط به شما این امکان را می دهد که بخش سبک شخصیت را بسازید که من آن را دوست دارم. من عاشق دیدن منابع نور در قاب هستم.

فکر می کنم آخرین باری که دیدم کاری با منبع نور این کار را به زیبایی انجام داده است، دنی بویل آن را در «Sunshine» انجام داد. تمام نورها در واقع در داخل سفینه فضایی ساخته شده بودند، بنابراین به نظر می رسید که نور طبیعی باشد.

اوه، واقعا؟ جالب هست. من هرگز آن فیلم را ندیدم، اما واقعاً می خواهم.

شما واقعا باید. در آنجا، دوباره، فلسفی، قابل تامل است، اما از نظر بصری با طراحی، آنها در واقع ساخته شده اند. شاید این Dod Mantle بود که فیلمبرداری را در آن انجام داد، من فعلاً به یاد ندارم، اما تمام نورپردازی در داخل ساخته شده بود. ، بنابراین مانند یک قسمت ارگانیک کشتی بود.

درست است، که شما بهانه ای برای آن دارید، زیرا وقتی با یک سفینه فضایی سروکار دارید، باید اختراع کنید. هیچ کس واقعاً نمی داند که یک کشتی آن دوران چگونه به نظر می رسد، بنابراین می توانید چراغ ها را همه بالا و پایین دیوارها قرار دهید. عالیه. من هم آن را دوست دارم. فقط به فیلم اجازه می دهد بیشتر نفس بکشد. احساس می‌کنم وقتی می‌توانید نوری را که شخص در صحنه استفاده می‌کند ببینید، به فیلم کمک می‌کند واقعی‌تر شود، با بیننده به روشی فوری‌تر از یک صحنه با نور زیبا ارتباط برقرار می‌کند، اما شما نمی‌توانید هیچ یک از منابع نور را ببینید.

من باید در مورد بازیگران شما صحبت کنم، لی. بازیگری شما مثال زدنی است. شما لوگان [مارشال-گرین] را وارد کنید. تمایز را می بینید، تمایز بدنی، که او از قبل از آسیب دیدگی به چهار پلژی و سپس یک بار S.T.E.M برای اجرا می آورد. کاشته شده است و ماهیت رباتیک یا ماهیت تند حرکت. او جریان طبیعی اعضای بدن را ندارد. چه مدت برای رسیدن به آن دو نفر تلاش کردید؟ زیرا این یک یادآوری دائمی برای ما است، به خصوص زمانی که S.T.E.M. قطع می شود و ناگهان دوباره روی زمین دراز می کشد و به طور طبیعی مانند یک بدن فلاپ می شود. اما تمایز فیزیکی در حرکت بدن او برجسته است.

اعتبار کامل به لوگان. او یک بازیگر بسیار فیزیکی است. او از تئاتر می آید. او به جولیارد رفت، بنابراین او دوست دارد سر تا پا کار کند. بسیاری از بازیگران فیلمی که با آنها صحبت می کنید اینجا کار می کنند [سر و شانه ها را نشان می دهد]. لوگان می خواهد تا سر انگشتانش کار کند. در این فیلم او جلوه ویژه است. او اسکلت بیرونی به تن ندارد و تجهیزات پیشرفته ای به او بسته نشده است. واقعاً فقط بدن اوست. من این را خیلی زود وقتی تلفنی چت کردیم به او گفتم زیرا لوگان را در فیلمی به نام 'دعوتنامه' دیده بودم که یک فیلم هیجان انگیز کم هزینه بود و او نقش این شخصیت را بازی کرد که پسرش مرده بود و او در حال حمل است. این همه غم و اندوه، و من فکر کردم، این برای این فیلم عالی خواهد بود. بنابراین وقتی برای اولین بار درباره فیلم صحبت کردیم، گفتم: 'شما جلوه ویژه این فیلم هستید.' او واقعاً این را به دل گرفت. فورا. برای شروع پیش تولید به استرالیا رفتم. او در لس آنجلس بود و ویدیوهایی از او را در حیاط خلوتش در حال حرکت برای من ایمیل می کرد. و برایش یادداشت می فرستادم. می‌گفتم: «مرد حلبی کمتر. ربات نرقصید، چون ربات نیستید. به جای اینکه اینطوری حرکت کنی، ازت میخوام که اینجوری حرکت کنی. . . وقتی کامپیوتر کنترل را به دست می‌گیرد، می‌خواهم با روانی و لطف خالص حرکت کنید. . . این یک رقصنده باله را کنترل می کند.» بنابراین او این کار را کمی بیشتر شروع کرد، و سپس یک ماه قبل از شروع فیلمبرداری ما به استرالیا رفت، که نسبت به کاری که برخی فیلم ها با تمرین انجام می دهند، زمان زیادی نیست. بنابراین ما فقط به زمین زدیم. او به مدت یک ماه هر روز در آنجا بود، و ما او را مجبور کردیم با یک تیم بدلکاری کار کند، اما او را با هماهنگ کننده رقص و حرکت، شخصی که برای Cirque du Soleil کار کرده بود، قرار دادیم. او این پسر کوچک تنومند بود، و هر روز صبح، لوگان ساعت 5:00 وارد می شد و این مرد فقط او را وادار می کرد که حرکت کند، فقط حالت بدنش را درست می گرفت. یادم می‌آید که لوگان به من گفت: «خدایا، تا زمانی که این فیلم را نگرفتم، هرگز متوجه نشدم وضعیت بدنم چقدر بد است»، زیرا وقتی کامپیوتر کنترل می‌شود، او این‌طور نشسته است.

او کامل ترین حالت بدن را دارد!

آره و اگر به شخصیت او قبل از آن صحنه نگاه کنید، او مطمئن بود که آن داستان را تعریف می کند و به نوعی قوز کرده بود. او به نوعی مردی بود که درگیر خود بود، و ناگهان حرفش را باز کرد. بنابراین انجام این کار با او واقعاً سرگرم کننده بود، و من فکر می کنم اگر کسی را داشتم که در مسائل فیزیکی خوب نبود، در گذشته، با این فیلم در آب مرده بودم، زیرا شما خیلی به دیدن آن متکی هستید. او و درک آن داستان از طریق بازیگر. فکر می‌کنم کسی که این کار را نمی‌کرد، تماشاگر را از فیلم بیرون می‌کشید.

سپس شما هریسون گیلبرتسون را وارد می کنید. من کار او را از اسکات واگ 'نیاز به سرعت' می شناسم، اما اینجا! این کل موهای سفید شده «دنیس تهدید» و صورت معصوم و کروبی است. اما باز هم بی‌گناهی و سکوت و ترس محسوسی که دارد وجود داردبرجسته

آره، هریسون گیلبرتسون. او عالی است [ارون] نمی داند چگونه با مردم صحبت کند. شخصیت او، در ذهن من، برای صحبت با کامپیوتر بزرگ شده است. این چیزی است که او با آن بیشتر از انسان ها راحت است. حتی دخترم . . دخترم از قبل می‌تواند با تلفن من کار کند. او پنج ساله است او می تواند آن را باز کند. من آنجا نشسته ام و به او نگاه می کنم. او فکر می کند که رفتن به آشپزخانه و گفتن 'الکسا، موسیقی متن 'Frozen' را پخش کن، کاملا طبیعی است. و الکسا می گوید: 'در حال پخش موسیقی متن 'Frozen'. برای من شگفت‌انگیز است که چیزی که ما با تفکر علمی تخیلی بزرگ شدیم، دخترم فکر می‌کند دقیقاً چگونه زندگی می‌کنیم. و بنابراین وقتی داشتم آن شخصیت را تصور می‌کردم، به کسی فکر می‌کردم که با سیریس بزرگ شده بود و با آن راحت‌تر بود. شما یک انسان واقعی را در مقابل او قرار می دهید و او می گوید: 'اوه، سلام.' نشستن جلوی کامپیوتر، و او مانند موتزارت است. او وقتی با کامپیوتر سروکار دارد مانند یک پیانیست کنسرت برازنده است، اما این انسان ها هستند که [او را می ترسانند]. . . بنابراین مانند یک معکوس است ... آن پرستار کودک الکترونیکی. این همان چیزی بود که من به هریسون هنگام دریافت نقش گفتم. گفتم: گوش کن. به او گفتم: «اگر می‌توانی، می‌خواهم دو هفته بروی.» او خانه‌ای در ساحل ملبورن داشت و من گفتم: «از شما می‌خواهم به آنجا بروید و با کسی به جز از طریق ایمیل ارتباط برقرار نکنید. بنابراین من نمی خواهم شما با کسی تلفنی صحبت کنید یا با آنها صحبت کنید. فقط ایمیل بزنید.» او یکی از آن بازیگرانی است که برای این کار بسیار آماده است. او مانند 'اوه بله.' او این چالش ها را دوست دارد. من فقط می خواستم او کسی باشد که نتواند با انسان های دیگر ارتباط برقرار کند.

و فکر نکنید که من متوجه تکان دادن شما به جیمز وان در آپگرید نشدم!

اوه بله. آره اونجا بود متوجه همه چیز شدی! خیلی ممنونم. واقعا عالیه! با تشکر.

اکنون که این کار به طور کامل انجام شده است و در نهایت به دنیا می آید، شما همیشه چیزی از پروژه های خود می گیرید. در ساختن به روز رسانی که می خواهید در آینده پیش ببرید چه چیزی در مورد خود یاد گرفتید؟

اوه، این یک سوال عالی است. منظورتان فیلمساز است یا انسان یا هر دو؟

هر دو.

هر دو. به عنوان یک فیلمساز، چیزی که من یاد گرفتم این است که با بودجه کمتر می توان کارهای بلندپروازانه انجام داد. گاهی اوقات این تمایل وجود دارد که فکر کنیم یک فیلم با ایده های بزرگ نیاز به بودجه استودیویی دارد. چیزی که من در این مورد پیدا کردم این است که شما مجبور نیستید فیلم خانه جن زده را فقط با خانواده در خانه یا درام با دو بازیگر در یک اتاق با بودجه کمتر بسازید. روشی که توانستیم فقط از طریق استخدام افراد مناسب به چیزهایی برسیم. . . فلیسیتی که به آن اشاره کردید و استفان. من به آنها اعتبار کامل می دهم. من اعتبار «یک فیلم لی وانل» را در تیتراژ فیلم نمی‌دانم، زیرا گفتم، و من به دروغ متواضع نیستم، گفتم: «بسیاری از این فیلم، خدمه است.» من آنها را دوست دارم. [اما] این فیلم من نیست. این همه ما هستیم من واقعاً این را می گویم و پای آن ایستاده ام. من متوجه شدم که با کمک این افراد می توانیم چنین فیلمی بسازیم که خوب است. و دلیل اینکه می گویم این کار را با بودجه کمتر انجام دهید این است که من عاشق آزادی خلاقانه با بودجه کمتر هستم. هنگامی که شروع به درخواست 40 میلیون دلار از یک استودیوی بزرگ می کنید، سرآشپزهای زیادی دارید و یک کمیته بزرگ در اطراف شما وجود دارد، و آنها می گویند: 'باشه. صفحه اول. این را دوست نداشته باش.» چیزی که دوست دارم این است که خودمختاری داشته باشم اما جاه طلب باشم. صادقانه بگویم، فکر می کنم بزرگترین چیزی که یاد گرفتم این بود که دوست ندارم برای مدت طولانی از خانواده ام دور باشم، زیرا این فیلم را در استرالیا فیلمبرداری کردیم و جالب بود. بعد از آن به همسرم گفتم: «خدایا، من می‌خواهم این شغل را داشته باشم، اما چگونه می‌خواهیم این کار را انجام دهیم؟» من می خواهم آنها با من بیایند، و این با بزرگتر شدن بچه ها و مدرسه سخت تر و سخت تر می شود. بنابراین این یک تقاطع جالب است که اینگونه باشید: «وای. فکر نمی‌کنم به این سبک زندگی فروشنده دوره گرد دل بسته باشم، اما این کاری است که می‌خواهم با زندگی‌ام انجام دهم.» بنابراین شاید لازم باشد با کارگردانان با تجربه تری که این کار را انجام داده اند صحبت کنم و از آنها بپرسم که چگونه خانواده و آن زندگی را ادغام کرده اند. من هیچ [کارگردان] با تجربه و بزرگی را نمی شناسم. . . جیمز [وان] یکی است. او هنوز خانواده‌ای ندارد، اما می‌دانم که کارگردان‌های دیگری نیز با خانواده‌هایشان وجود دارند. بنابراین این سوال جالبی است که از آنها بپرسیم، در مورد اینکه چگونه این دو را ادغام کردند. یکی سخته

مصاحبه توسط دبی الیاس، 2018/05/23

تریلر RED BAND

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما