نویسنده: دبی لین الیاس
لری مولن جونیور نباید با کسی غریبه باشد. او به عنوان بنیانگذار و درامر قدیمی U2 یکی از 50 درامر برتر تمام دوران محسوب می شود. مدتها به دلیل استفاده از کف تام برای ایجاد یک موسیقیایی تقریباً «قبیلهای» در موسیقی U2 شناخته میشد، به همان اندازه قابل توجه است که او از آهنگهای تنبور همگامسازی شده با طبلهای دام، بافتی فردی به صدای متمایز U2 میافزاید. در طول برنامه های زنده با حمل یک djembe بزرگ. مولن که خارج از 'کار روزانه' خود است، به همکاری با دیگر هنرمندان و ترانه سرایان برجسته و حتی ضبط موسیقی متن فیلم نیز پرداخته است.
اما اکنون مولن یک گام بزرگ واقعی برمیدارد و به سمت بازیگری میرود و نقش همبازی میکند که پا به پای دونالد ساترلند در بازسازی انگلیسی زبان فیلم فرانسوی برنده جایزه پاتریس لکونت، مردی در قطار، نقشآفرینی میکند. فیلم MAN ON THE TRAIN به کارگردانی مری مک گاکیان، یک مطالعه شخصیتی عمیق و تماشایی است که نه تنها ساترلند، بلکه مولن نیز بازی شگفت انگیزی دارد و یک یینگ و یانگ عالی بین این دو ایجاد می کند. بازی مولن این را به عنوان اولین بازیگری او رد می کند.
به عنوان 'دزد'، مولن با قطار به شهر می رسد و قصد دارد از بانک شهر کوچکی سرقت کند. مطمئناً این کار یک تکه کیک خواهد بود، وقتی با یک استاد شعر بازنشسته دوست می شود که از غریبه ها به خانه و زندگی اش استقبال می کند، همه چیز کمی چسبنده می شود. او مردی ساکت، روشمند و دقیق، با آهنگی مشخص نسبت به آداب و رسوم خود، نقطه مقابل پروفسور برونرفته و صمیمی است. علیرغم یا به رغم این تفاوت ها، پیوندی که بین این دو مرد شکل می گیرد تزلزل ناپذیر است زیرا هر یک به بررسی انتخاب هایی که هر یک در زندگی انجام داده اند و رویاهای اکنون آنها در مورد 'چه می شد اگر' مکث می کند.
من این فرصت را داشتم که با لری مولن در این مصاحبه اختصاصی صحبت کنم، جایی که او در مورد منطقه راحتی خود، ناراحتی بازیگری، افتخار همکاری با دونالد ساترلند و البته موسیقی خود صحبت می کند.
سلام دبی!
سلام لری! چطور هستید؟
من خوبم. چطور هستید؟
خوب. آنجا در ایرلند زیبا چطور است؟
خوب، خیلی سرد نیست اما خیس است.
همانطور که انتظار می رود. [با خنده] ما در حال حاضر در لس آنجلس تقریباً در یک قایق هستیم. سرد و خیس بوده است
من از شنیدن آن تعجب می کنم.
زیاد اتفاق نمی افتد اما، ما اینجا نیستیم که در مورد آب و هوا صحبت کنیم. ما می شنویم که در مورد عملکرد فوق العاده ای که شما در این فیلم ارائه می دهید، مردی در قطار صحبت می کنیم.
خب واقعا خیلی ممنون
هرگز باور نمی کردم که قبلاً در یک فیلم، در یک ویژگی روایی بازی نکرده باشید.
این خیلی مهربان است این یک چالش بود همانطور که من مطمئن هستم که می توانید تصور کنید. این یک چالش بود. این چیزی است که من رویای انجامش را داشتم، اما هرگز فکر نمیکردم که اول از همه، این فرصت را به دست بیاورم، و دوم اینکه واقعاً انجام دهم. زمانی که شروع به جمع شدن کرد، دورنمای ترسناکی بود و زمانی که فهمیدم قرار است پا به پای دونالد ساترلند بزرگ بایستم، وحشتناک تر بود.
چه چیزی باعث شد که تصمیم بگیرید جهش هنری بعدی را از موسیقی بگیرید و وارد عرصه بازیگری شوید؟
من مدت زیادی در مورد آن صحبت کردم و هرگز فکر نمی کردم که چیزی از آن حاصل شود. این یک فکر خیالی بود، 'بله، این چیزی است که من دوست دارم امتحان کنم، زیرا به نظر می رسد چیزی در خارج از من است که روی لبه صخره بایستد و به پایین بپرد.' و به همین دلیل، به نوعی فکر کردم، شاید این همان کاری است که باید برای خودم انجام دهم. من باید کاری انجام دهم که همه چیز را به چالش بکشد و همه را به عهده من بگذارد. این که سالها در یک منطقه راحت بودم و برای یک دقیقه هم نمیگویم که نوازنده بودن و تور کردن و ضبط کردن کار آسانی است، اما من با این چالش به اندازه کافی راحت بودم. بازیگری فقط چیزی به نظر می رسید که خارج از منطقه راحتی من باشد.
بنابراین، من با مری مک گوکیان، کارگردان، درباره فکر خیالی خود صحبت کرده بودم و او یک کپی از نسخه اصلی را به من داد.مردی در قطارو او آن را ترسیم کرد [و گفت]، «اگر تصمیم گرفتی که میخواهی این کار را انجام دهی، انتقالی که جانی هالادی، ستاره پاپ فرانسوی، انتقالی که او انجام داد بسیار جالب است. او سالها در یافتن فیلم مناسب ناموفق بود و در نهایت با پاتریس لکونته، کارگردان و نویسنده فیلم، همکاری کرد.مردی در قطارو اتحادیه بسیار موفقی بود. پس با هم صحبت کردیم. و من فیلم را دیدم و فیلم اصلی را دوست داشتم. مری رفت و حق را گرفت و برگشت پیش من و گفت: «می دانی آن فیلمی که درباره اش صحبت کردیم؟ من واقعا حقوق دارم آیا شما علاقه مند به مشارکت هستید؟» گفتم: «بله، دوست دارم در تولید فیلم شرکت کنم. به نظر من فیلم فوق العاده ای است. و شاید نقش بازیگری کوچکی هم برای من وجود داشته باشد.» و او گفت: 'بله. مشکلی نیست.» بنابراین، ما به جاده رفتیم و بعد از حدود یکی دو ماه همه چیز شروع به جمع شدن کرد. و مریم گفت: «ببین. شما باید نقش مرد را بازی کنید. تمام هدف این است.» و من با اکراه پذیرفتم که این کار را انجام دهم. بدون داشتن تجربه بازیگری، یک صحنه بسیار طولانی بود. اما تصمیم گرفتم، تا اینجا پریدم، چرا بقیه مسافت را نروم. و من انجام دادم. این یک انتقال ناراحت کننده بود و آسان نبود. قسمت تولید آن برای من راحت تر بود. و حتی با انجام برخی از موسیقیها، بیشتر در منطقه راحتی خود بودم. خود بازیگری سخت بود.
با توضیح این موضوع، چیزی که به نظر من واقعاً جالب است این است که شخصیت شما در فیلم، زمانی که با شخصیت پروفسور دونالد ساترلند ملاقات می کند، در یک چهارراه مشابه در حال خارج شدن از منطقه امن خود قرار دارد، دقیقاً همانطور که شما این نقش را بازی کردید. .
این واقعیت که این اتفاق افتاد، بی توجه نبوده و برای من نیز بی توجه نبوده است. اگرچه بازیگری برای من و ساختن خود شخصیت، و فیلمنامه و نحوه اجرای فیلم یک چالش شدید بود، اما شوک کاملی نبود.
یک چیز جالب در مورد شخصیت 'دزد' شما همانطور که او شناسایی شده است، این است که همه چیز بسیار روشمند است. حرکات شما بسیار روشمند، بسیار حساب شده است. رفتار شما این بسیار شبیه به ریتم و روش در موسیقی است. با پسزمینهای ریتمیک، وقتی جلوی دوربین میروید، متوجه میشوید که به سرعت و پیشرفت شما کمک کرده است؟
من فکر می کنم موزیکال بودن و درک زمان کمک کرد. در این شکی نیست. این همه چیزهای دیگری است که شما در مورد آنها نمی دانید و برخی از مشکلات و همچنین برخی از خنده دارترین لحظات را نشان می دهد [مثل] زمانی که با دونالد ساترلند بزرگ هستید و در نور او ایستاده اید زیرا نمی دانید جای ایستادن را نمی دانم و قرار است جای دیگری بایستم. بنابراین، من از یک طرف اتاق به طرف دیگر حرکت کردم تا بفهمم کجا باید بایستم. و وقتی این را فهمیدم، باید وارد شخصیت می شدم و خط و خط را به یاد می آوردم. همه آن چیزها لزوماً جایی نیست که من از آن آمده باشم. با موسیقی، تلاش شخصی وجود دارد. شما درگیر چیزی هستید که متعلق به شماست، این بخشی از وجود شماست. بازیگری این است که برای امرار معاش دروغ می گویید تا آن عنصر شخصی را در آن نداشته باشید. بنابراین ندانستن در آن محیط، نداشتن هیچ چارچوب یا چارچوبی، به شما اجازه می دهد که اشتباه کنید، به من اجازه داد که اشتباه کنم و شکست بخورم و همچنین شخصیت را از بین ببرم. بنابراین، علیرغم عدم دانش یا مهارت من، معلوم می شود که در نهایت به نفع من بوده است.
آیا خود را در نقش های بازیگری بیشتری می بینید؟ زیرا همانطور که گفتم، این واقعاً یک اجرای باورنکردنی است که شما در اینجا ارائه می دهید.
من واقعاً دوست دارم بازیگری بیشتری انجام دهم، علیرغم ناراحتی در اجرا و باز کردن خود در برابر این نوع موشکافی. و علیرغم تمام ناراحتی هایی که در آن وجود داشت، این یک روند فوق العاده رهایی بخش بود و من از آن لذت بردم. من از کار با فردی به حرفه ای و درخشان مانند دونالد [ساترلند] لذت می برم. و بتونی اونجا بایستی و فقط ببینی داره چیکار می کنه و متوجه نمیشه. من از همه اینها لذت بردم. از عصبی بودن لذت بردم من از آن لذت بردم. از اینکه نمیتوانستم به هیچ چیز دیگری جز خودم تکیه کنم، لذت بردم. من آن را دوست دارم. من مطمئن نیستم که چگونه این نویدبخش بازیگری آینده است. بسیاری از کارگردانان دوست دارند بازیگرانی داشته باشند که اساساً بتوانند به این حرفه تکیه کنند. من برای رفتن به مدرسه بازیگری خیلی پیر شده ام، بنابراین فکر می کنم این کمی مرا محدود می کند. اما من خیلی دوست دارم دوباره این کار را انجام دهم. کاملا. و من دوست دارم کاری انجام دهم که بیشتر مرا به چالش بکشد.
شما موسیقی فیلم را هم انجام دادید و موسیقی کاملاً زیباست.
متشکرم.
چطوری میخوای فیلم بزنی؟ شما برای فیلم های دیگر آهنگ و موسیقی اجرا کرده اید. آیا به فیلم نگاه می کنید؟ آیا با کارگردان کار می کنید تا حس کنید موسیقی باید چه باشد؟
موسیقی اصلی فیلم همان چیزی بود که آنها آن را «امتیاز دمایی» مینامند. وقت ما تمام شده بود که دنبال کسی بیاید و نمره را درست بنویسد. ما در آن زمان در جاده بودیم و من برای بخشی از تور اروپا [U2] خود در فرانسه بودم. من و مری صحبت کردیم و من تهیه کننده هستم و او می گفت: «ما باید موسیقی را مرتب کنیم. وقتمان دارد تمام می شود. ما فقط چند روز وقت داریم سایمون” و او اشاره کرد که قرار است پیش مردی به نام سایمون کلایم که ترانه سرا و نوازنده بسیار خوبی است می رود. ما را معرفی کردند و او چیزهایش را برای من پخش کرد. در فیلم کار نکرد بنابراین، من برای چند روز با او نشستم و ما فقط آن را کوبیدیم. ما نگاهی به فیلم داشتیم و چون مشخصا نقش مهمی در فیلم داشتم و در آن بازی کردم، به نوعی میدانستم قلهها و فرورفتگیها کجاست. اینطوری شروع کردیم ما فیلم را بارها و بارها و بارها بازی کردیم و فقط این یک قطعه را نوشتیم و سپس بخش هایی از آن برداشتیم تا در صحنه های مختلف قرار دهیم. این هم کاری نیست که قبلا انجام داده بودم. خیلی سخت بود. و چون مخالف زمان بودیم، وقت داشتیم یک قطعه موسیقی بسازیم. به طور معمول در چنین موقعیتی شما باید سه یا چهار قطعه موسیقی داشته باشید. باز هم، علیرغم این واقعیت که تنها یک قطعه موسیقی وجود دارد، به نظر من کاملاً مناسب است.
خیره کننده است آیا اصلاً با مری [مک گوکیان] نشستی و آیا او در مورد 'احساس' موسیقی مورد نظرش به شما نظر داد یا آن را به شما دو نفر واگذار کرد؟
مری در مورد اینکه چگونه باید باشد ایده هایی داشت. و زمانی که در موقعیتی قرار گرفتم که باید اینطور فکر می کردم، ایده های خودم را در مورد اینکه چگونه باید باشد داشتم. انصافاً برای مری، من فکر می کنم مری به نوعی متوجه شد که زمان ما در حال تمام شدن است و فقط یک گلوله وجود دارد، بنابراین او از مسیر خارج شد و به ما اجازه داد تا آن را انجام دهیم. حالا، اگر او آن را دوست نداشت، وارد فیلم نمی شد. من فکر کردم که او آن را دوست دارد. آنی نبود زیرا لزوماً یک آهنگ نبود. قطعات موسیقی بود.
مهمترین چیزی که در کار با دونالد ساترلند یاد گرفتید چه بود؟
سؤال خوبی بود. هوم این چیزهای زیادی است که باید پذیرفت. به خصوص زمانی که انتظار ندارید با چنین حرفه ای ایفای نقش کنید که در نحوه برخوردش با نقش و مواردی از این قبیل جذابیت زیادی دارد. او یک بازیگر حرفه ای است و درک حرفه ای از این روند دارد. او همه آن چیزها را دارد که باید به آنها تکیه کرد. و برای من هیچ کدام از این چیزها را نداشتم. بنابراین چیزی که یاد گرفتم، همانقدر که دونالد ساترلند را تحسین کرده بودم، نه تنها مهارت بازیگری او را، بلکه به عنوان یک مرد او را بسیار تحسین می کنم، چیزی که یاد گرفتم این است که هرگز به آن مرحله از این که آنقدر راحت باشم نمی رسم. خودم را به نقش بیندازم همیشه برای من سفری ناخوشایند خواهد بود. این چیزی است که من از آنجا خارج شدم، 'مردم هستند و تعداد زیادی از آنها در این کار بسیار درخشان هستند و من بسیار خوش شانس هستم که فرصت کار با آنها را داشتم.' فقط امیدوارم زود بیدار نشوم
آیا این فیلم، این تجربه، شما را به صورت ذاتی تغییر داده است؟ آیا چیزی بسیار شخصی را از این تجربه حذف کردید؟
اگر بخواهم کاملاً صادق باشم، فیلمبرداری/تولیدکننده، از برخی جهات، نقطه مقابل آن چیزی است که شما هستید. من برونگرا نیستم من دوست ندارم لزوماً توجه را به خودم جلب کنم. می دانم که وقتی به کار روزانه من فکر می کنید عجیب و غیرقابل باور است، اما این حقیقت است. من لزوما با جلب توجه راحت نیستم. برای من، سفر شخصی انجام کاری است که به من اجازه میدهد در یک سطح آزاد شوم، زیرا هرگز فکر نمیکردم که فرصتی برای انجام آن پیدا کنم، بلکه باید به خودم اجازه بدهم که توسط دیگران گرفته شوم. من به نوعی به اجرای برنامه خودم عادت کرده ام و در شرایطی هستم که دیگر برنامه را اجرا نمی کردم. ربطی به ایفای یک شخصیت متفاوت نداشت. این کار سختی بود اما در عین حال آزادی بخش بود. من از آن دور شدم، «این را دوست دارم. از کاری که با من می کند خوشم می آید. این به من این امکان را می دهد که خودم را به گونه ای بیان کنم که هرگز به عنوان یک نوازنده حرفه ای نمی توانم انجام دهم. و بخشی از آن عامل ترس بود. این ترس است که شما را هدایت می کند. به روشی عجیب، ترس به نوعی مست کننده است.
بد نیست از شما نپرسم: «در زمینه موسیقی چیز جدیدی دارید؟»
نه. ما یک تور بسیار طولانی را پشت سر گذاشتیم، یک گردش 4 و نیم ساله از ابتدای ثبت آخرین رکوردمان تا پایان تور. همه کمی هول شده اند بنابراین همه نفس می کشند، با خانواده خود وقت می گذرانند و فقط ارزیابی می کنند. ما در آن نوع دوره ارزیابی مجدد هستیم. اوایل سال آینده دور هم جمع می شویم و تصمیم می گیریم کجا برویم.
بین تور، موسیقی و این فیلم، که همه آنها را استادانه انجام می دهید، سزاوار یک استراحت طولانی هستید!
خیلی ممنون دبی من واقعاً از آن قدردانی می کنم. خیلی خوب بود باهات حرف زدم
متشکرم، لری!
#
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB