نویسنده: دبی لین الیاس
'شرم' که رتبه NC-17 را به دست آورد. امسال، متیو مککانهی در فیلم KILLER JOE اثر ویلیام فریدکین است که MPAA آن را نیز مناسب میدانست تا آن را به عنوان NC-17 معرفی کند. و اجازه دهید پیشاپیش بگویم، در حالی که رتبه بندی به دلیل برهنگی و کنایه های جنسی شدید و یک صحنه به شدت وحشیانه تضمین شده است، فریدکین با کاوش روان، ترس، دستکاری و کنترل خود مسحور می شود، و پاکت نامه را به استراتوسفر روانی کنترل شده فشار می دهد، و برانگیخته می شود. نه تنها یک بازی شایسته اسکار از مککانهی (که بهترین کار دوران حرفهای خود را انجام میدهد)، بلکه فیلمی را ارائه میدهد که کاملاً غیرقابل پیشبینی، غافلگیرکننده است و باعث میشود که شما را معلق نگه میدارد. درخشان!
کریس یک بدجنس 22 ساله است. اساساً از خانوادهاش بیگانه است، اما برای اینکه در تریلر پدرش ظاهر میشود تا زمانی که پولی ندارد و جایی برای ماندن ندارد (یا به جایی برای مخفی شدن نیاز دارد)، تا حد چشمانش به سلطان مواد مخدر محلی بدهکار است. اما کریس نقشه ای دارد - مادرش را به خاطر بیمه نامه عمر 50000 دلاری او بکشد. با وادار کردن پدرش آنسل به شرکت در کلاهبرداری، واضح است که یک حرفه ای برای این کار مورد نیاز است. به لطف یک بارفلای محلی، کریس به «قاتل» جو کوپر، یک پلیس دالاس تبدیل میشود که به عنوان یک قاتل قراردادی از کنارش مهتاب میگیرد. هر چند یک مشکل جو حقوق می گیرد. در جلو. و کریس پول نقد ندارد. اما جو حاضر است شکل دیگری از پرداخت را بپذیرد - خواهر کریس، داتی.
همانطور که طرح شکل می گیرد، رابطه بین جو و داتی تشدید می شود و به چیزی تبدیل می شود که می توان آن را یک داستان سیندرلای پیچ خورده نامید که بر دوگانگی اخلاقی جو متمرکز است. اما مانند بسیاری از کودکانی که در مورد مرگ والدینشان فریاد می زنند و هیاهو می کنند و طوفان می کنند، کریس شروع به سرد شدن می کند. متأسفانه وقت آن نیست که جلوی ضربه را بگیریم. از آنجایی که خانواده، از جمله همسر دوم انسل، شرلا، پولگیر، تلاش میکنند تا پول بیمه را مطالبه کنند، حقایق و وفاداریها بیرون میآیند که منجر به اوج «قاتل» میشود.
این لحظه اسکار متیو مک کانهی است. با یکتور دو نیروعملکرد، ترحم کنترلی که او برای جو به ارمغان می آورد مسحورکننده است. شما نمی توانید نه تنها با ماهیت روشمند محاسباتی جو مسحور شوید، بلکه از صدای مفرح، آهسته و ریتمیک جنوبی صدای مک کانهی نیز هیپنوتیزم شوید، زیرا او 'می خواهد' داتی را برهنه کند، لباس بپوشد، شرکت کند. اما آن کنترل مودبانه نجیب زاده با انفجار عاطفی خشونت به طرز تکان دهنده ای از بین می رود. یک پارادوکس جالب نه تنها به آرامش کنترل شده شخصیت او، بلکه به آرامش کنترل شده ای که در آن او می کشد. یکی از خشم، خشم و دیوانگی که در قانون 3 وجود دارد نفس نمیکشد.
کلیسای توماس هادن یک دزد مطلق صحنه است. ساده لوحی و حماقتی که او برای انسل می آورد خام، ارگانیک و بسیار خنده دار است. جینا گرشون اجرای خود را از کجا کشید؟ در تمام طول کار او، هرگز او را قادر به این کار ندیدم. هیچ چیز در مورد او در نقش شارلا در اعمال 1 و 2 تعجب آور نیست، اما به آن 20 دقیقه پایانی اوج برسید و او فقط یک احساس خام است. شارلا که در یک دروغ گیر افتاده است، بیشتر از دیدارش با جو ملاقات کرده است، و گرشون فقط تمام تلاشش را می کند، به طوری که یک تکان دادن سر اسکار حمایتی ممکن است برای او اتفاق بیفتد.
و سپس معبد جونو وجود دارد. عاشق بازی او دردختر کثیفجایی که سرانجام به او فرصتی برای اوج گرفتن داده شد، اکنون او در نقش Dottie اجرای عمیقتر، بافتدارتر و ظریفتری ارائه میدهد. شیمی او با مک کانهی از همان ابتدا جذاب است. همانطور که در بالا گفتم، مک کانهی هیپنوتیزم کننده است و هرگز بیشتر از صحنه قرار شام خود با Dottie نیست. زمان بندی و تفاوت های ظریف فیزیکی که تمپل با ساده لوحی معصومانه در آن صحنه به میز می آورد، نفس گیر است. و سپس در فیلم لحظات اوج، وای! با یک قاطعیت تقریبا ناخودآگاه، معبد در هرج و مرج شکوفا می شود. و بسیاری از آن WOW به فریدکین و البته فیلمبردار کالب دشانل و تدوینگر دارین ناوارو می رسد.
من از گفتن آن متنفرم، اما یکی از آزاردهنده های فیلم امیل هیرش است. همانطور که کریس، بی نظمی دیوانه وار و هولناک او اغلب آدم را در لحظه تکان می دهد - و نه به روش خوبی. او فقط بیش از حد سر به زیر است. مسلماً، تفاوتهای بین جو و کریس و کریس و بقیه را بیشتر مشخص میکند، اما هیرش خیلی زیاد است. کمتر در مورد او بیشتر است.
این را به تریسی لتس، فیلمنامه نویس بسپارید تا دنیایی با شخصیت های معمایی و کاریزماتیک خلق کند. زمانبندی دقیقتر و خلق ویژگیهای شخصیتی خاص، فیلم را همیشه به جلو سوق میدهد و مخاطب را هرچه بیشتر به درون این داستان پرخاشگر 'مک میکشد'. شیرینتر کردن تجربه این است که این باور کردنی است. من به راحتی می توانم برخورد با این شخصیت ها را در خیابان ببینم. شما می دانید که آنها وجود دارند. و با خود جو، لتس آنچه را که بسیاری از مردم اغلب در مورد اجرای قانون مطرح می کنند، زنده می کند - آنها بهترین جنایتکاران را می سازند.
بیهوده عاطفی شخصیت ها به عنوان یک کل و اشتیاق آنها برای پذیرش، آسایش، عشق و خانواده از طریق ویژگی های فردی، ویژگی ها و رفتارهای آنها منفجر می شود، که همگی مملو از تفسیرهای ظریف اجتماعی-اقتصادی است. جو، فردی تنها با رفتارهای بی عیب و نقص، و روشی که او فقط با داتی، آنسل و شارلا به خانه می رود، به طور ضمنی فریاد می زند که می خواهد بخشی از خانواده ای با ثبات و همراهی باشد. عملکرد مککانهی تا آنجا پیش میرود که حتی انسان را به این فکر میاندازد که آیا جو فکر میکرد که رفتار خوب و مودب باعث میشود مردم او را دوست داشته باشند و به او احترام بگذارند، این چیزی است که برای عضویت در یک خانواده لازم است. به نظر می رسد او تحت تأثیر نقاشی های نورمن راکول است. انسل طوری زندگی می کند که انگار یک بوکسور آنقدر به سرش مشت می زند تا در برابر دنیای اطرافش بی حس شود، هرگز به حلقه برنجی دست درازی نمی کند یا هیچ آرزویی هم ندارد. و داتی فراتر از سالهایش عاقل است. او چشم سومی دارد که با آن بیرون از جعبه را می بیند. مردم را همان طور که هستند می بیند. آینده ای فراتر از زندگی را در تریلر عریض دوگانه می بیند. زندگی را بدون برادر چسبنده و بی فایده می بیند. و با قلبش احساس می کند
ویلیام فریدکین، کارگردانی که به طرز واضحی سینمایی است، در دنیایی کلیشهای از فقر، بیسوادی و «سطل زباله تریلر» با خشونت فیزیکی و عاطفی درونی غوطهور میشود و KILLER JOE را به تجربهای چشمگشا، دلباز و فضولکننده تبدیل میکند. فریدکین با کندن لایههای این جهان و افراد در آن، در افشای شر - و پتانسیل شر - که در درون همه ما نهفته است، ماهر است و دور شدن از آنچه روی صفحه نمایش میشود را غیرممکن میکند.
فریدکین در طراحی ظاهر قاتل جو به مشتریان خود روی می آورد و از هر چیزی که در اختیار دارد برای برانگیختن تأثیر احساسی کامل روی صفحه استفاده نمی کند. جو که همیشه مشکی پوشیده است، مظهر کل تصویر کابوی 'کلاه سیاه/پسر بد' است که در روان ما به عنوان گواهی برای نبرد خیر در برابر شر ریشه دوانده است، که تا یک نقطه آداب بیرونی جو آن را تکذیب می کند، اما به طور استعاری نیز در خدمت است. برای نشان دادن جو که خود واقعی خود را در تاریکی پنهان کرده است. به همین ترتیب، فریدکین با به کارگیری آداب امتحان شده و واقعی جنوبی در وعدههای غذایی خانوادگی و استفاده از یکی از معروفترین غذاهای جنوبی، مرغ سوخاری، ما را با چشمان گشاد و دهان باز به تاریکی واقعی که همان KILLER JOE است پرتاب میکند.
لنز و کادربندی Caleb Deschanel بینقص است و تصاویری صمیمی از دنیایی را که پشت درب تریلر دوگانه پنهان شده است، نشان میدهد. هیچ چیز گسترده یا گسترده ای در مورد جلوه های بصری فیلم وجود ندارد. همه چیز محصور، محدود، کلاستروفوبیک است - منعکس کننده احساسات و زندگی بسته هر یک از شخصیت ها است. قاببندی در درها و کوچهها، خانواده شکستهشده را بیشتر تقسیمبندی میکند و حس سردرگمی ضمنی را فراهم میکند، اما گزینههای زیادی در مورد اینکه چه مسیری را انتخاب کنید، فراهم میکند.
فریدکین آن را با KILLER JOE می کشد.
'قاتل' جو کوپر - متیو مک کانهی
Dottie - معبد ژوئن
کریس – امیل هیرش
کلیسای انسل – توماس هادن
شارلا – جینا گرشون
به کارگردانی ویلیام فریدکین.
این فیلم توسط تریسی لتس بر اساس نمایشنامه ای به همین نام برنده جایزه نوشته شده است.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB