پارک ژوراسیک III

نویسنده: دبی لین الیاس

این سومین قسمت از پدیده پارک ژوراسیک، تحت هدایت جو جانستون، شاگرد اسپیلبرگ، ما را به جزیره سورنا در سواحل کاستاریکا می برد، که به عنوان مکان B پارک موضوعی دایناسورهای دستکاری شده ژنتیکی جان هاموند نیز شناخته می شود. وقتی آخرین بار ایلا سورنا را دیدیم، محوطه پارک ژوراسیک تقریباً ویران شده بود و جزیره توسط دایناسورها پر شده بود. از آن زمان، جزیره، آب‌های اطراف آن و فضای هوایی محدود شده و برای انسان‌ها ممنوع تلقی می‌شود، و به دایناسورها اجازه می‌دهد تا بی‌حوصله باشند (انگار که نیاز به اجازه دارند).

پس از از دست دادن قایق برای قسمت دوم، سم نیل در نقش دیرینه شناس مشهور جهان، دکتر آلن گرانت، بازگشت، این بار با کمک بیلی برنان با بازی الساندرو نیولا. لورا درن نیز در نقش دکتر الی ساتلر، شریک سابق گرانت در داخل و خارج از سایت های حفاری دایناسورها، به صورت کوتاه بازمی گردد. اگرچه زندگی برای الی، که به یاد دارید به شدت می خواست با گرانت ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد، ادامه داشته است، دکتر گرانت هنوز در حال مطالعه استخوان های دایناسور او - به خصوص رپتورز - است و در عین حال از مردم برای تامین بودجه برای حفاری ها و تحقیقاتش التماس می کند.

علیرغم محدودیت ایسلا سورنا، سرمایه داری متوقف نخواهد شد و گردشگری ظاهراً بازاری پیدا کرده است که در سراسر جزیره پروازهای پاراسلی ارائه می شود. داستان ما با ناپدید شدن یک قایق یدک‌کش و خدمه‌اش آغاز می‌شود، البته به چتر کشتی‌هایی که در حال یدک‌کشیدن بود و به جزیره سورنا سقوط کرده‌اند، اشاره نکنیم. یکی از چتربازان اریک کربی 14 ساله است که به طرز تحسین برانگیزی توسط تروور مورگان بازی می شود. والدین اریک (تی لئونی و ویلیام اچ میسی) تحت عنوان یک زوج ثروتمند و جویای هیجان، دکتر گرانت را متقاعد می کنند تا به عنوان راهنما در یک «پرو هوایی» از ایلا سورنا همراهی کند و او را با چکی که حاوی مقدار زیادی چک است جذب کند. صفر به عنوان بودجه برای تحقیقات خود. با این حال، کربی ها قصد دارند بیش از پرواز بر فراز جزیره انجام دهند. با جمع آوری یک خدمه کوچک که تماشاگران معتقدند سربازان/شکارچیانی هستند (که یکی از آنها ماهرانه و گاه به شکلی خنده دار توسط مایکل جتر بازی می شود)، قصد واقعی آنها فرود آمدن در جزیره و جستجوی پسرشان است.

با شروع تور هوایی جزیره، گرانت به سرعت متوجه می شود که همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست. کربی‌ها ثروتمند نیستند، چک خوب نیست و البته از لحظه‌ای که عبارت «فکر می‌کنم یک باند فرود آن‌جا می‌بینم» به زبان می‌آید، بدترین ترس گرانت متوجه می‌شود. در عرض چند دقیقه پس از فرود هواپیما، دایناسورهای گوشتخوار ظاهر می شوند، مردم تبدیل به شام ​​یا حداقل یک پیش غذا می شوند و فرار از جزیره غیرممکن به نظر می رسد. در حالی که گرانت قصد دارد همه زنده بمانند و به امید نجات به سمت ساحل بروند، کربی ها در جهنم خم شده و مصمم هستند که به دنبال پسرشان بگردند. به طور طبیعی، آنها این کار را با صدای بلند و در سرپیچی از دستورالعمل‌های گرانت انجام می‌دهند. اما صدای بلند برای فیلم خوب و ضروری است، زیرا به کارگردان جانستون راه‌های مبتکرانه‌ای برای معرفی دایناسورهای بیشتر و بیشتر می‌دهد، با سکانس‌های اکشن و «ناهارخوری» که هرکدام مؤثرتر و تکان‌دهنده‌تر از گذشته هستند. برخی از جذاب‌ترین بخش‌های اکشن شامل تلاش برای نجات دره با استفاده از پاراسل نجات‌یافته اریک و تعقیب و گریز داغ با پرواز Pterandons است.

خوشبختانه، اریک جوان زنده است و وقتی صحبت از دایناسورها به میان می‌آید، بار دیگر هوش کودکان را به یاد می‌آوریم. اریک از آنجایی که دوست دایناسور است و البته کتاب‌های دکتر گرانت را در مورد تجربیاتش در سایت A خوانده است، و همچنین کتاب‌های دکتر مالکوم (که شخصیت او که قبلاً توسط جف گلدبلوم بازی می‌شد، اینجا به شدت دلتنگ شده بود)، در این سایت جان سالم به در برده است. جزیره به مدت هشت هفته، برای خود دفاع می کند و اغلب دایناسورها را در برابر یکدیگر قرار می دهد. یک نکته مهم برای بقا - دایناسورهای خاصی توسط تی رکس دفع می شوند.

این فیلم نه صرفاً یک جنون غذا دادن به دایناسورها است، بلکه برداشت جالبی از تکامل دایناسورها و به ویژه رپتورها ارائه می دهد که اکنون می بینیم که با مهارت های ارتباطی و اجتماعی آنقدر توسعه یافته اند که نه تنها می توانند برای کمک تماس بگیرند، بلکه می توانند حملات را هماهنگ و برنامه ریزی کنند. و بله، با وجود قتل عام و همه فریادهای تی لئونی، هنوز هم برای طنز با تلفن های همراه ماهواره و فضولات دایناسورها، و همچنین یک گله گیاهخوار بسیار باشکوه که دیده شده است، زمان باقی است.

با وجود پایانی ناامیدکننده و «کاذب»، اما با این فکر که پارک ژوراسیک IV وجود خواهد داشت، مطمئن هستیم.

استن وینستون یک بار دیگر افتخار خلق موجودات را دارد، این بار رپتورهای بیشتری را برای ما به ارمغان آورد و مارمولک های پرنده و پترانودون های غول پیکر را معرفی کرد که این دومی ها گاه 'خشن تر' (به قول برادرزاده ام) از تی رکس هستند، و به طور قطع منزجر کننده تر، نوک زدن، نوک زدن، گرفتن، خوردن میان وعده و گذاشتن 'فضولات پرندگان' بسیار بزرگ در هر کجا که می روند.

اگرچه هم از نظر طول و هم از نظر بودجه کوتاه‌تر از پیشینیان خود است، اما مخاطب تغییر نکرده است. جو جانستون به عنوان کارگردان کار محترمانه ای انجام می دهد، سرعت را تند نگه می دارد و اکشن را در حرکت می کند. فیلمنامه توسط پیتر بوچمن و تیمی از 'انتخابات' و 'شهروند روث'، الکساندر پین و جیم تیلور نوشته شده است، فیلمنامه فشرده و کارآمد است و کلمات هدر رفته کمی دارد. و البته، سام نیل در یک اجرای خوب دیگر، ویلیام اچ میسی. تروور مورگان جوان که با بازی در نقش اسکات آنسپاگ قربانی سرطان جوان در «ER» به شهرت رسید، در اینجا کاملاً در نقش اریک کربی انتخاب شده است. از طرف دیگر، تی لئونی، اگرچه باید به خاطر ورزشکاری‌اش ستایش شود، اما واقعاً در تمام فیلم جز فریاد زدن در بالای ریه‌هایش، کار دیگری انجام نمی‌دهد.

نکته ای برای بزرگسالان - مگر اینکه با حیوانات گیاهخوار و گوشتخوار خود آشنا باشید، این فیلم را بدون همراهی کودک نبینید.

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما