این یک روز غم انگیز در ژانر وحشت است، زمانی که، دوباره، من نه تنها ایراد می گیرم، و نه تنها ترس و وحشت واقعی را در فیلمی از پروداکشنز بلومهاوس پیدا می کنم (همانطور که من با 'Oculus' انجام دادم؛ اگرچه به اعتبار جیسون بلوم، او وارد شد. بهعنوان تهیهکننده/توزیعکننده پس از این واقعیت، چیزی که امیدوارم در مورد JESSABELLE نیز وجود داشته باشد. (احساس میکنم که سنجاقها توسط برخی از شما به عروسک وودوی من چسبانده شده است.) اما نکته مثبت، فیلمبرداری نرم و مؤثر است در حالی که مارک وبر یکی از قویترین بازیهایی را ارائه میدهد که در مدتی از او دیدهایم.
جسی مثل پای سیب شیرین است. در بالای دنیا، او باردار است، عاشق است و او و دوست پسرش زندگی جدیدی را با هم آغاز می کنند. اما در هفت دقیقه اول JESSABELLE، آن دنیا خراب میشود، زیرا شادی با تراژدی جایگزین میشود. یک تصادف اتومبیل دوست پسر او را می کشد، جسی را به قیمت فرزند متولد نشده اش تمام می کند، و او را روی صندلی چرخدار با دو پای شکسته قرار می دهد و ماه ها درمان در پیش است. بدون پول، ناتوان از کار کردن یا مراقبت از خود به دلیل جراحات، حتی مخرب تر این است که پس از دو ماه پس از مرخصی از بیمارستان، جسی هنوز ویلچر ویلچر، مجبور می شود از پدرش که از او دور شده است کمک بخواهد.
از لحظه ای که لئون جسی را از بیمارستان بردارد، تنش بین آنها قابل لمس نیست. با رسیدن به خانه خانواده، وضعیت فقط بدتر می شود زیرا لئون اتاقی را که برای چندین دهه قفل و مانع از دید آن بوده است، کشف می کند، اتاق همسر فقیدش کیت، مادر جسی که مدت کوتاهی پس از تولد جسی بر اثر سرطان درگذشت، و جسی را در آنجا قرار می دهد. خوابیدن. فقط کافیست یک نگاه کنید تا ببینید که این خانه زمانی یک خانه باشکوه، جواهری در بایو بوده است، اما از زمان مرگ کیت به نظر می رسد که لئون اجازه داده است خانه خراب شود، دقیقاً مانند سرطانی که زندگی را از او خورد و او را از او گرفت. یک شوهر مهربان و یک فرزند تازه متولد شده می دانیم که لئون هرگز جسی را بزرگ نکرده است. پس از مرگ کیت، جسی برای زندگی با عمه ای فرستاده شد. با یک نگاه به اطراف خانه، به نظر واضح می رسد که چرا. لئون پر از بشقاب های غذای قدیمی، ته سیگار و بطری های خالی مشروب، زندگی سختی داشته است. از غم است یا چیز دیگری؟
هنگامی که جسی نوارهای قدیمی VHS را که مادرش برای او ساخته بود، می یابد، خشم لئون را فرا می گیرد. جسی در حین تماشای ویدیوها از توجه غرق شد. اینها تنها ارتباطی است که او با مادری دارد که هرگز نمی شناسد و به هر دلیلی پدرش نمی خواهد او آنها را ببیند. چرا؟ به وضوح وارد دنیای ارواح ماوراء الطبیعه و وودو می شود، کیت تعدادی کارت تاروت مختلف را برای دختر متولد نشده اش می خواند، همه روی نوار ضبط شده است، شاهد مرگ وحشتناکی برای او و حضور بدخواهانه در خانه ای است که می خواهد جسی رفته باشد.
استعاره ها و تله های بدون الهام با رؤیاهای شبح مانند یک دختر مرده پوشیده شده در آب باتلاق سیاه شروع می شود که در پشت پرده تخت ابریشمی کمین کرده است، تلاش برای غرق شدن جسی در وان حمام، کابوس ها، نورهای سوسوزن، شکستن آینه ها، همه شروع به تسخیر می کنند - و فقط در حضور جسی
هنگامی که فاجعه بیشتر به دنیای جسی می رسد، او دوباره با یک دوست قدیمی دبیرستانی، پرستون، ارتباط برقرار می کند. به نظر می رسد که پرستون هنوز برای جسی مشعل حمل می کند و همسری تا حدودی زیرک در خانه دارد، خوشحال است که خدمات خود را به عنوان یک شوالیه در زره درخشان به جسی ارائه می دهد. آنها مصمم به کمک به کشف ریشه کابوسها و ترسهای جسی هستند، آنها با هم عمیقتر به بایو میروند و آنها را به برخوردهای خشونتآمیز با جمعیت محلی کریول سوق میدهند، در حالی که حاشیههای تصویرهای وودو کلیشهای با آیینهای رقص شبانه با نور آتش و سرود خوانی بسته میشود. ، جوجه های بی سر، استخوان های آویزان شده از درختان و زیارتگاه های نوزادی به نام «جزابل». اما حتی نگرانکنندهتر، کشف آخرین نوار VHS است که در داخل یک دیوار پنهان شده است. نواری که پایه و اساس دنیای جسی را تا هسته آن متزلزل خواهد کرد، البته پاسخ دادن به سوالات بی پاسخ با پیچ و تاب هایی که شوکه کننده است.
سارا اسنوک استرالیایی در نقش جسی کار قابل تحسینی انجام می دهد. اگرچه هیچ چیز قابل توجهی در مورد اجرا وجود ندارد، اما با این وجود محکم و قانع کننده است، با اسنوک بیش از اثبات استعداد خود به عنوان یک صدای جدید در میان ملکه های جیغ امروزی. جایی که ما کمی گسترش احساسات را می بینیم مربوط به خط داستانی زیربنایی بین جسی و پرستون و شیمی اسنوک با مارک وبر است. به عنوان پرستون، وبر از نظر اعتقادی قوی است و سطوح بالایی از مراقبت و نگرانی را در پرستون برای جسی به ارمغان می آورد که به خوبی طنین انداز می شود. وبر و اسنوک با هم، با گفت و گوی جذاب و احساسات در مورد سرنوشت، جاده های طی شده و نه، لحظه ای از ژانرهای ناهموار مهلت می گیرند، در حالی که جذابیت خود را برای یکدیگر دور می کنند.
دیوید اندروز در نقش لئون بسیار موثر است. اندروز با آوردن خشم و خشم باورنکردنی به نقش، طناب محرمانهای را طی میکند که به طور ضمنی خط داستانی را از نظر رابطه بین لئون و جسی و لئون و کیت تقویت میکند. کریس الیس، بازیگر شخصیت، سایتی است که به عنوان کلانتر پرویت مورد استقبال قرار میگیرد و حتی کمی تسکین خندهدار به آن اضافه میکند، زیرا پرویت به ادعای «فقط دوستان» بین پرستون و جسی، ابروها را بالا میبرد.
به کارگردانی کوین گروترت بر اساس فیلمنامه رابرت بن گارانت، ساخت JESSABELLE با عدم قطعیت در کارگردانی به افسردگی اجتماعی-اقتصادی، شیاطین، انتقام، نژاد و فرهنگ دست می زند، اما هرگز چیزی را به تصویر نمی کشد. همه چیز مانند یک پس فکر است، برخلاف اینکه به طور منسجمی ساخته شده و در هم آمیخته شود. اگرچه بیشتر به خاطر ترسناک کمیکی که او برای «عزیز جهنمی» آورد یا بازی های خنده دار «رینو، 911!» شناخته شد. و همچنین فرانچایز «شبی در موزه»، گارانت ابتدا به فیلمنامهنویسی فیلم ترسناک «مستقیم» میپرد و حس گوتیکی از بایو را به ما میدهد، اما از جنبه وودوی هائیتی با اعمال و تشریفاتش کوتاه میآید و در گسترش آن ناکام است. یا توضیح دهید.
صادقانه بگویم، با توجه به کار مثال زدنی او در فرانچایز «اره» هم به عنوان کارگردان و هم به عنوان تدوینگر، از کارگردان گروترت نیز انتظار بیشتری داشتم. JESSABELLE به طور کامل نشانه لرز و هیجان را از دست می دهد، به خصوص زمانی که با آثار قبلی خود مقایسه می شود. با این حال، جایی که گروترت برتری مییابد، سرعت اوست که به تعلیق اجازه میدهد به تدریج افزایش یابد. متأسفانه، «پرداختها» از نظر ترس و تجارب واقعی و ترسناک کوتاه میآیند و طعمه ژانرهای سبک میشوند.
مایکل فیموناری، فیلمبردار، پهنای باند تونال بصری زیبایی ایجاد میکند که با نور و رنگ بازی میکند و فضای بیرونی آفتابگرفته را در بایو پوشیده از خزههای اسپانیایی در برابر سیاهی جوهری و اشباع آبی نیمهشب در فضای داخلی که با زرد مایل به سبز بد نشان داده شده است، متعادل میکند. فیموناری واقعاً یین و یانگ داستان را با لنز خود به تصویر می کشد. برخی از کارهای سربار و هلندی خوب نیز برای دیدگاه جسی که به صندلی چرخدار متصل است، نوید خوبی دارد و لایهای از فتنه را اضافه میکند.
ستایش گرگ هجپات برای طراحی صدایش است که بیشتر از هر جنبه دیگری از فیلم برای تعلیق پیش بینی کننده کار می کند. گلزنی آنتون سانکو نیز خوب بازی می کند و در طراحی هجپات از حداکثر تاثیر خود استفاده می شود.
اگرچه جسابل با امکانات فرنچایز و نتیجهگیری باز طراحی شده است، اما ممکن است خود را در انتهای جدول باکس آفیس غرق کند.
به کارگردانی کوین گروترت
نوشته رابرت بن گارانت
بازیگران: سارا اسنوک، مارک وبر، دیوید اندروز، کریس الیس
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB