استودیوی انیمیشن پیکسار دوباره این کار را انجام داده است. آنها نه تنها چیزی را ارائه کردند که باید ثابت شود که برنده جایزه اسکار برای بهترین انیمیشن بلند در 28 فوریه 2016 است، بلکه یک رقیب داغ به عنوان نامزد کلی بهترین فیلم با «Inside Out» بودند. پیت داکتر کارگردان و تیم پیکسار، با حفظ ویژگیهای بارز آنچه که پیکسار را عالی میکند، با داستانگویی و فناوری، راه جدیدی را ایجاد میکنند و شجاعانه به جایی میروند که هیچکس قبلاً نرفته است - در ذهن یک دختر 11 ساله. اینکه بگوییم «درون بیرون» با «شادی» و شگفتی تمام و کمال، شما را وارونه و از درون بیرون خواهد کرد، دست کم گرفته شده است. یک نگاه و آن شما را پر از شادی رنگ های رنگین کمان می کند که از بالا با غبار ستاره ای پاشیده شده است و شما را به دنیای پر احساس رایلی خوش آمد می گوید.
اکنون گوش کنید: بیل هدر توضیح می دهد که چه چیزی INSIDE OUT را یک 'ضروری' می کند
ما اولین بار رایلی را در روز تولد او ملاقات می کنیم. مملو از شادی و شادی کودک شادمانه (حداقل این چیزی است که احساس اصلی او جوی به ما می گوید)، ما شاهد رشد رایلی با شادی و خوشحالی هستیم. آره. شادی در دنیای «Inside Out» پنج احساس اصلی وجود دارد که شادی رهبر گروه آلفا است - شادی، غم، ترس، خشم و انزجار - و شادی به عنوان راهنمای تور عمل میکند. او مرکز فرماندهی عصبی را در مغز رایلی اداره می کند. هر کدام نقش مهمی در توسعه ما دارند. شادی ما را خوشحال می کند. ترس ما را ایمن نگه می دارد. خشم به مهارت های اجتماعی و جلب توجه کمک می کند. انزجار ما را از چیزهای بدی مانند کلم بروکلی و کلم بروکسل دور می کند. و غم، خوب، جایی که شادی وجود دارد، باید غم وجود داشته باشد، زیرا غم به چیزهای شگفت انگیز دیگری در زندگی منجر می شود. هر کدام روز خود را با کشیدن اهرم ها و فشار دادن دکمه های روی صفحه کنترل HQ می گذرانند که رایلی را در طول روز راهنمایی می کند (البته، جوی همیشه کسی است که با فرمان برنده می شود). خواهی دید. ما می بینیم که خاطرات اصلی شادی ساخته می شوند و به لطف شادی و همراهی، عملکرد درونی ذهن و نحوه ذخیره، یادآوری یا دور انداختن خاطرات را می آموزیم. چیزهای بسیار پیچیده ای در آنجا می گذرد. حتی با یک دختر 11 ساله. (مامان و بابا دست کم نگیرید! ما میتوانیم کار ستاد شما را نیز ببینیم!)
اما پس از آن احساسات تجربهای دردناک را تجربه میکنند. رایلی مجبور می شود از خانه اش در مینه سوتا به سانفرانسیسکو نقل مکان کند و با اتاقش، تیم هاکی روی یخ، دوستانش، فضاهای باز و تمام خاطرات خوب زندگی اش خداحافظی کند. و از همان ابتدا (مانند پیتزای بروکلی)، سانفرانسیسکو از بد به بدتر میرود و جوی اضافهکاری میکند و تلاش میکند تا «دختر ما» را در بخش شادی به مسیر خود بازگرداند، اما در هر مرحله توسط همه احساسات دیگر خنثی میشود. رایلی سر میز شام با والدینش دعوا می کند، به پدرش نگرش می دهد، در مدرسه گریه می کند، یک امتحان فاجعه آمیز هاکی روی یخ دارد. و همه اینها بعد از اینکه ون در حال حرکت با تمام آن گنجینه های کوچکی که ممکن است باعث شود رایلی بیشتر احساس کند در خانه است، بیش از یک هفته تاخیر دارد. به نظر می رسد که غم در حال حاضر حاکم است. و این کار را انجام می دهد. باعث ناراحتی جوی شد.
جوی با اعتقاد به اینکه غم دلیل تغییر روحیه ناگهانی رایلی است، به غم دستور می دهد که به هیچ یک از توپ های درخشان زرد روشن که نشان دهنده خاطرات اصلی شاد هستند دست نزند. می دانی، آن خاطراتی که همیشه در درون و بیرون تو را به لبخند می اندازند، همان خاطراتی که وقتی به من نیاز داری به آنها فکر کنی. اما اتفاق عجیبی در حال رخ دادن است. هر بار که غم یک خاطره اصلی را لمس می کند، آن را آبی می کند و آن را از یک خاطره شاد به یک خاطره غمگین تبدیل می کند. اوه، این چیست؟ توپ های درخشان حافظه هسته؟ هر کدام یک خاطره است که مطابق رنگ با احساسی است که رایلی در لحظه ساختن خاطره احساس کرد. سپس، به لطف سیستم ذخیره سازی دقیق در ذهن، خاطرات در مجموعه ای باشکوه از لذت های پینگ پین بال در هم ریخته، بایگانی، ذخیره یا حتی دور ریخته می شوند. توجه به این نکته مهم است که خاطرات اصلی، ناب ترین خاطرات ناب که شامل آنچه به عنوان 'جزایر احساسی' شناخته می شوند، تشکیل می دهند که هر یک از ما چه کسی هستیم. در مورد رایلی - جزیره سرگرمی، جزیره هاکی، جزیره خانواده، جزیره صداقت و جزیره دوستی - و ما برای حفظ هر جزیره به تعادلی از خاطرات نیاز داریم.
اما بعد فاجعه رخ می دهد! در تلاش برای حفظ خاطرات شاد اصلی که غم ناخواسته در سرتاسر HQ رها کرده است، شادی و غم در خلاء مکیده می شوند که در پایان روز خاطرات را به مکان های مربوطه منتقل می کند! (شما فکر نکردید فقط به این دلیل که روز تمام می شود و چشمان رایلی برای خواب بسته می شود که کار در HQ تمام شد! اوه نه! وقتی چراغ ها خاموش می شوند اتفاقات زیادی می افتد.) اما با حذف شادی و غم از HQ، این به معنای ترس است. ، خشم و انزجار باقی مانده اند و تنها خاطراتی که رایلی می تواند داشته باشد یا بسازد. اوه، اوه
در یکی از دوستداشتنیترین جفتهای «کمدی رفیق»، شادی و غم سعی میکنند راه خود را به دفتر مرکزی بازگردند، در حالی که ترس، انزجار و خشم بیقرار هستند. نتیجه این است که ما با تخیلی ترین کارهای درونی ذهن که تا به حال دیده شده است رفتار می کنیم، زیرا مفاهیم انتزاعی و آگاهی با انیمیشن های چشم نواز بررسی می شوند. ما دوباره با دوستان خیالی خود ارتباط برقرار می کنیم، زیرا خلوص و شادی دوران کودکی به گوش می رسد، می آموزیم که فوبیاها چندان ترسناک نیستند و رویاها می توانند جالب ترین چیزها باشند. اما آیا رایلی هرگز با او ارتباط برقرار خواهد کرد، به خصوص پس از فروپاشی جزایر احساسی اش.
به کارگردانی پیت داکتر و نویسندگی داکتر به همراه مگ لوفاو و جاش کولی، بر اساس داستانی اصلی با الهام از داکتر در حال تماشای بزرگ شدن دخترش، نوشته هوشمندانه و هوشمندانه، پر از شوخ طبعی ها و زبان های دوگانه است. چشمگیرترین تحقیق انجام شده توسط داکتر است که عمیقاً در مطالعات و رساله های عصب شناختی و روانشناختی با متخصصان در این زمینه ها برای یادگیری در مورد احساسات و الگوهای مغزی پیچیده تحقیق می کند. از این تحقیقات است که احساسات و بخشهای مختلف و شبکههای عصبی مغز مبتنی است که همه آنها با انیمیشنی تخیلی و شگفتانگیز طراحی میشوند. با ترکیب داستان و تصاویر بصری، بیش از حد کافی عناصر حواس پرتی وجود دارد تا لبخندی همیشگی بر روی صورت شما بماند و در عین حال واقعاً به عنوان توضیح ابتدایی در مورد نحوه عملکرد ذهن عمل می کند. نه تنها به خاطر عمق شخصیت ها بلکه به لطف انیمیشن و صداگذاری، احساسات فردی بسیار خوب ساخته شده و قابل شناسایی هستند.
انحصاری: تهیه کننده جوناس ریورا در مورد 'برابری احساسات'
ایمی پولر نگرش خوشبینانهاش را به عنوان «میتوان انجام داد» به Joy میآورد، در حالی که فیلیس اسمیت «وای بر من» غم را مظهر میکند. بیل هدر با برداشت خود از ترس، هیستری ترسو را بیش از هر زمان دیگری عصبانی می کند، در حالی که میندی کالینگ در نقش انزجار کامل است. (این «انزجار» است. نه «منزجر».) با این حال، جواهر واقعی با انتخاب کامل لوئیس بلک که تجسم خشم است پیدا میشود. هیچ کس نمی توانست خشم را بازی کند جز برای سیاه. اما شخصیت و صدایی که قلب را میدزدد و دروازههای پر از اشک احساسات مخاطب را باز میکند، ریچارد کیند در نقش دوست خیالی رایلی، بینگ بونگ است. اکنون زمان آن است که جایزه اسکار بهترین صداپیشگی را اضافه کنیم زیرا قطعاً این جایزه به Kind خواهد رسید. یک نقطه عطف تکان دهنده در فیلم و برای رایلی، بینگ بونگ قلب شما را می دزدد و اشک (خوب، سیل) را به چشمان شما می آورد.
قابل توجه عادلانه بودن احساسات است. همه، هر احساس، اساساً از نظر زمان در فیلم در زمین های بازی برابر هستند. ممکن است از نظر بصری همیشه جلو و مرکز نباشند، اما سپس وارد دیالوگ می شوند. همه احساسات در اینجا سهم خود را دارند. به گفته جوناس ریورا، تهیهکننده، «کوین نولتینگ تدوینگر ما مستحق اعتبار زیادی است، زیرا او واقعاً مطمئن شد که فیلم نه تنها از نظر داستانی، بلکه از نظر ارزش سرگرمی و اینکه چه کسی چه گفته است، متعادل باشد. . همه آنها در یک سطح، یک نکته و خنده دار هستند، اما امیدواریم در سطح دیگری همه آنها در خدمت رایلی باشند. و اگر به رایلی اهمیت میدهید، به این اهمیت میدهید که آنها کارشان را خوب انجام دهند، زیرا این کار را انجام میدهند.»
اختصاصی: تهیه کننده Jonas Rivera درباره ویرایش سطوح احساسی صحبت می کند
انیمیشن پادشاهی با «Inside Out» است، به ویژه استفاده از رنگ و ایجاد احساسات فردی. با اثیری پر زرق و برق به هر یک از احساسات، یک بافت مخملی برای شخصیت ها با غبار تقریباً پری وجود دارد که مانند حباب های شامپاین می درخشد یا حباب می کند که خیره کننده است. و رنگ همه چیز است. برای داکتر، «[ما] میدانستیم که میخواهیم دنیای کاریکاتور کمدی وسیع و کمدی در سر HQ باشد. بنابراین ما کاراکترها را بسیار شیک و فشرده طراحی کردیم، و سپس رنگهای اصلی را در مقابل یکدیگر انتخاب کردیم تا هرکسی فضای خود را در طیف رنگی اشغال کند. برخی از آنها واضح بودند - بدیهی است که عصبانیت قرمز به نوعی نمادین است. ارغوانی برای ترس کمی بیشتر شبیه این بود: «خب، ما از آن رنگ استفاده نکردهایم، پس بنفش خواهد بود».
اکنون گوش دهید: پیت داکتر و جوناس ریورا در مورد رنگ و طراحی فنی INSIDE OUT صحبت می کنند
اما پس از آن ذرات و درخشان هستند. داکتر که میخواست احساسات آنطور که احساس میکنند به نظر برسند، «میدانست که ما نمیخواهیم آنها شبیه گوشت یا پارچه یا هر چیز دیگری باشند. ما می خواستیم چیزی منحصر به فرد و متفاوت باشد. . انیماتورها با یک کاراکتر محکم کار می کردند همانطور که ما معمولاً انجام می دهیم و سپس با یک مه جایگزین می شود و با مه همه این نقاط رو به جلو هستند که به نوعی می چرخند و حرکت می کنند بنابراین مهم نیست که دوربین به کجا می رود، آنها به سمت چهره جهت گیری می کنند. دوربین چون دیسک های تخت هستند. بین این چیزها، بعلاوه کمی درخشش و کمی پوکری جیگر برای به کار انداختن درخشش، به خصوص در Joy، [ما احساسات را داریم].'
یک پیشرفت فنی واقعی با نورپردازی و داشتن شخصیتی است که منبع نور است، همانطور که Joy است. همانطور که داکتر اشاره می کند، «[در] تنها دو پلان در فیلم وجود دارد که او سایه دارد. بقیه - چون نوری روی میز میگذارید و سایه نمیاندازد، نوری را روی سطح میتاباند - ما آن را برعکس کردیم.» فعال کردن این نورپردازی منحصر به فرد فرآیندی به نام فناوری نور هندسی و روشنایی کره زمین است. در حالی که Globe Illumination در مراحل کمتر پیشرفتهتر توسط صنعتگران پیکسار در فیلمهای قبلی استفاده شده است، Geometry Light یک فناوری جدید و هیجانانگیز است که میتواند توجه علمی و فنی اسکار را به خود جلب کند. ریورا در توضیح این فرآیند خاطرنشان میکند: «این به نوعی به نور اجازه میدهد تا مانند نور در دنیای واقعی رفتار کند. می داند که نورهای کاربردی کجا هستند و سایه می اندازد و کارهای زیادی را برای شما انجام می دهد، که عالی است، تا زمانی که فیلمی را ارائه کنید که در آن از تیم فنی خود کاملاً بخواهید قوانین مربوط به نحوه رفتار نور را زیر پا بگذارد. هیچ سایه ای وجود ندارد . . فکر میکنم [تیم فنی] واقعاً از چالش داشتن چیزی بسیار واقعی هیجانزده بودند. پیت می آمد و می گفت: 'من می خواهم این احساس را داشته باشم یا باید شبیه احساسات باشد.' این یک چیز بسیار تفسیری و بسیار فنی است که ما فکر می کردیم جالب بود و به چیزی رسیدیم که منحصر به فرد و متفاوت به نظر می رسید. شخصاً، امید ریورا این است: «من میخواهم که تماشاگران بروند، «اوه من! این شبیه هر چیزی است که من تا به حال دیده ام. به نظر هیچ کاری که آنها انجام داده اند نیست.» به من اعتماد کنید. اینطور نیست و نتیجه به طرز شگفت انگیزی سرسبز و زیبا است.
انحصاری: جوناس ریورا تهیه کننده درباره «فناوری نور هندسی» صحبت می کند
دست در دست دستاوردهای فنی و انیمیشن، طراحی تولید رالف اگلستون است که به راحتی اعتراف می کند که تحت تأثیر بزرگان عصر طلایی هالیوود و عناصر Technicolor قرار گرفته است. تخیل خود اگلستون با پر کردن ذهن از هر چیزی که میتوان تصور کرد، از استودیوهای فیلم گرفته تا قطار، دلقکها، ماشینهای پین بال، تصاویر آرام و خندهآمیز و سکانسهای تخیلی خندهدار دالیسک، در اینجا اضافه کار کرد. یکی از ویترین های اگلستون «Dream Productions» است که با عشق به آن عصر طلایی و ماشین های فیلم MGM، Paramount و غیره ادای احترام می کند. در اینجا به دنبال نامزدی اسکار باشید تا به راه اگلستون برای کارش بیایید.
میخ روی کیک موسیقی مایکل جیاکینو است که تمام احساسات رنگین کمان را به تصویر می کشد، و نه بیشتر از یک سکانس قدرتمند و احساسی شامل جوی و بینگ بونگ. موسیقی به اندازه ی صحنه ی در حال رخ دادن، تاثیرگذار و تکان دهنده است.
شاید بیل هدر جوهر و روح واقعی «Inside Out» را به بهترین نحو خلاصه کند. «فکر میکنم نکته فوقالعاده در مورد این فیلم این است که آنها تصمیم گرفتند فیلمی درباره زمانی از زندگی شما بسازند که همه ما باید از آن عبور کنیم. وقتی جوان هستید، خوب هستید که بروید. سپس شما یک نوجوان هستید و همه چیز شروع به تغییر می کند و برای شما سخت است. و بسیاری از فیلمهای مربوط به افراد عادی در مورد آن صحبت نمیکنند. . شما به دنبال پاسخ میگردید و فکر میکنید تنها کسی هستید که از این ماجرا و این فیلم میگذرد - آنها این کار را به شیوهای بسیار زیبا و خارقالعاده انجام دادند. به همین دلیل است که باید آن را ببینید.»
لذتی ناب که خلوص قلب و احساسات را برای هر سنی تسخیر می کند. «Inside Out» بدون شک بهترین عکس سال است. من 'احساس' اسکار طلا دارم!
به کارگردانی پیت داکتر
نوشته داکتر، مگ لوفاو و جاش کولی، بر اساس داستانی اصلی از پیت داکتر و رونی دل کارمن
صداپیشگان: ایمی پولر (جوی)، فیلیس اسمیت (غم)، ریچارد کیند (بینگ بونگ)، بیل هدر (ترس)، لوئیس بلک (خشم)، میندی کالینگ (انزجار)، کیتلین دیاس (رایلی)، دایان لین (مامان) )، کایل مک لاکلان (پدر)
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB