فیلیپ راث مدتهاست که نویسنده مورد علاقه بسیاری بوده است. کلمات او بارها و بارها خود را برای پرده بزرگ تطبیق داده اند و همگی تاثیر زیادی داشته اند. اما این بیست و نهمین رمان او به نام «عصبانیت» است که به لطف نویسنده/کارگردان «جیمز شاموس» یکی از زیباترین و پرطنینترین اقتباسهاست.
رمانی که زندگی خود راث را در طول سالهای دانشگاه، هم در صفحه و هم در صفحه نمایش تخیلی میکند، ما در سطح احساسی و حسی با داستان مارکوس مسنر به نیوآرک، نیوجرسی دهه 1950 منتقل میشویم. مارکوس یهودی و بیش از کمی روان رنجور، در قصابی پدرش کار می کند در حالی که هر دو والدینش از تلفات جنگ کره بر جامعه خود ناراحت هستند. روز به روز، خانواده دیگری یک پسر را از دست می دهند، که باعث می شود استر و مکس مسنر حتی بیشتر نگران و محافظت از مارکوس باشند.
مارکوس که در خانه احساس خفقان می کند، می خواهد بیرون برود و به عنوان پاسخ خود به دانشگاه نگاه می کند. اما یک کالج کوچک، مسیحی و لیبرال در اوهایو ممکن است پاسخ دعای او نباشد، زیرا به محض ورود، سطح کنترل بالاتری نسبت به والدینش بر او اعمال میشود، کنترلی که کمتر از رئیس کالج است. ، دین کادول.
از هم اتاقی های متکبر تا یک عشق اول با اولیویا هاتون، یک شاهزاده شیکسای بلوند که تازه از بیمارستان روانی پس از اقدام به خودکشی بیرون آمده است، تا مسواک زدن خودش با مرگ (به لطف ترکیدن آپاندیس)، شاموس ما را به دنیای مارکوس می برد. ما استرس او، درگیریهای درونیاش، سرپیچی از اقتدار و تمایل او به استقلال و عدم اطمینان از چگونگی دستیابی به آن را احساس میکنیم. ارتباط عاطفی با مخاطب یکپارچه است.
لوگان لرمن در اجرای تور-د-فورس با شدت و آهنگ موزون آوازی و احساسی که پرچین است شگفت زده می کند. او بلوغ و اعتماد به نفسی دارد که قبلاً از او دیده نشده بود. با خواندن این رمان خاص از راث، نمی توانم درباره اقتباس به عنوان یک کل صحبت کنم، با این حال، این یک مطالعه جذاب درباره شخصیت و جامعه در دهه 1950 است، با تمرکز بر مارکوس مسنر بسیار فرهیخته، که به خودی خود، سطح داستان سرایی را به چیزی فکری، کاوشگر و تحلیلی تر می رساند.
در حالی که رشد شخصیت با مارکوس قوی است، با اولیویا کمی کمتر توسعه یافته است، با این حال ما همه چیزهایی را که باید وقتی از ضعف های ذهنی او مطلع شدیم، می دانیم. به عنوان اولیویا، سارا گادون با شکنندگی و نرمی اثیری میدرخشد که وقتی پرسشها یا اظهارات تاریکی مطرح میشود، با نگاهی یا جمع کردن لبهایش، یک سکه میدرخشد.
لیندا ایموند و دنی برستاین در نقش والدین مارکوس، استر و مکس، استثنایی هستند. مامان پسر تا زمانی که مارکوس در بیمارستان است، می نشیند و بعد از آن در لبه صندلی شما نشسته است و لحظاتی در حالی که مادر فرماندهی می کند، در چکمه های شما می لرزد. ایموند آنقدر محکم و ترس آور و احساس گناه است ('من هرگز از تو نخواسته ام کاری برای من انجام دهی، نه؟')، هیچ پسری - چه رسد به تک فرزندی - نمی تواند از مادر سرپیچی کند. برستاین پدری ناپایدار روانی به دنیا میآورد که ناراحتکننده و مؤثر است، همچنین بهعنوان موازی با آنچه با اولیویا میگذرد یا آنچه در زندگی اولیویا قبل از ملاقات با مارکوس رخ داده بود، عمل میکند. همچنین به ناتوانی مارکوس در تشخیص بی ثباتی های مشابه در اولیویا مانند پدرش می افزاید. در حالی که ما بین این دو در نوسان هستیم، به طرز جالبی نوشته و ویرایش شده است.
بن روزنفیلد کاملاً در نقش هم اتاقی مارکوس، بداخلاق، با عنوان برادر برترام، انتخاب شده است. احتمالاً به یاد ماندنیترین بازی قبلی او (اگر فیلم به بازار عرضه میشد بهتر میدانستید) «افلوئنزا» بود که در آن نقش شخصیتی شبیه برترام را بازی کرد. روزنفیلد پاکت آزار و اذیت نفرت انگیز را تقریباً تا مرز نفرت پیش می برد. پیکو الکساندر 'با وجود یهودی بودن' یک BMOC عالی را در نقش سانی ارائه می دهد، به طوری که در حالی که وانمود می کند نگران است، صدای او و انحرافاتش صداقت را رد می کند. همیشه یک زاویه وجود دارد او حال و هوای «ادی هاسکل» دارد که معجزه می کند.
تریسی لتس به سادگی قاتل در نقش دین کادول است. تماشای لتس و لرمن که پا به پا می شوند در نبرد اراده ها و خشم در دو طرف میز، رقصی استادانه است. میتوانستم تمام روز این دو نفر را تماشا کنم. لتس و لرمن، در رویارویی اولیه اداری با مارکوس لرمن به نقل از برتراند راسل، چیزهایی است که برنده تونی صحنه و اجراهای شایسته اسکار از آن ساخته شده است. کل ساختار InDIGNATION به گونهای است که به راحتی میتوان آن را روی صحنه تصور کرد، اما لرمن و لتس دوباره نقشهایشان را بازی میکنند. من به صحنه ارجاع میدهم زیرا برق برای این نوع بحثهای تند و تند، زمانی که شخصاً تجربه شود، محسوستر است. با این حال، این بدان معنا نیست که شما هنوز آن را در فیلم احساس نمی کنید.
رئیس سابق بخش فوکوس فیچرز و مردی که فیلمهایی مانند «کوهستان بروکبک»، «طوفان یخ»، «حس و حساسیت» را تولید کرده و «شهوت، احتیاط» و «ببر خیزان، اژدهای پنهان» را نوشته است، جیمز شاموس پشت سر میگذارد. دوربینی که INDIGNATION را به عنوان کارگردانی بلند سال اول او نشان می دهد. تجربه و توانایی داستان سرایی مشتاق او را به عنوان کارگردانی که برای اولین بار به کار می برد، رد می کند.
با طراحی معکوس بصری و عاطفی جذاب پایان کتاب از یک پیرزن مسحور شده توسط کاغذ دیواری طرحدار با گلدانهای رز قرمز و سفید، و فلاش بک به سربازی نادیده که از سربازان کرهای به عنوان افتتاحیه فرار میکند، و سپس پایانی که نشان میدهد هویت زن و سرباز، روایت با صدایی که حداقل توضیح را در اختیار ما قرار می دهد، زمینه را برای پرسشگری فکری از خود فراهم می کند که سپس آشکار می شود. شاموس آشکارا با متراکم کردن برخی از صحنههای کلیدی رمان راث (مثلاً رویارویی بین کادول و مارکوس 30 صفحه در رمان و حدود 15 دقیقه روی صفحه نمایش است) و با حذف شخصیتها و نمایشهای اضافی، اصالت طنیندار و حقیقت احساسی را تجلیل میکند. شیطان در کوچکترین جزئیات
تقویت رقص بین مارکوس و زندگی، ویرایش سریعتر توسط اندرو مارکوس و لنز با بافت غنی توسط کریستوفر بلوولت است. مارکوس و بلوولت با هم ما را به زمان، باورهای مذهبی و اجتماعی متضاد و نبرد اراده ها بین مارکوس و پدرش، مارکوس و دین کودول و مارکوس و خودش می کشانند. تنش ایجاد شده محسوس و هیجان انگیز است. نکته قابل توجه، لنز Blauvelt با زبان POV به سوژههایش میپردازد و به طور ضمنی به ما یادآوری میکند که در هر لحظه چه کسی در بالای صفحه و چه کسی پشت توپ هشت قرار دارد. تنها کسی که برای او تغییرات زوایای بالا و پایین را نمی بینیم با اولیویا سارا گادون است - فردی که در حالی که کالای شناخته شده بی ثباتی ذهنی و عاطفی است، با یکنواخت ترین میله می دود در حالی که بقیه از اوج ها عبور می کنند. و پست ها و سوالات زندگی بسیار زیبا توسط Schamus و Blauvelt ساخته شده است.
طراحی تولید Inbal Weinberg با کمال دوره عالی است. و نگاهی به خودروهای دوره بیندازید. به همین ترتیب، لباسهای امی راث نه تنها مناسب دوره است، بلکه از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز تعریفکننده است. فقط به کفشهای استر و رنگهای کاربردی تیره و استایل دوزی لباسهایش، ژاکت و شلوار هیپستر سانی، جلیقههای یقهدار و لباس مجله مد اولیویا WASP که همیشه رنگ و بافت روشنی دارد، طوری که انگار روی هوا شناور است نگاه کنید. . لباس به اندازه خود داستان درباره هر شخصیت به ما می گوید.
تکمیل تجربه سینمایی، آهنگسازی و انتخابهای موسیقی جی وادلی است که هم غنی و هم تاثیرگذار است.
Schamus در این ملیله زیبا سنگ تمام گذاشته است. و بدون افشای هیچ گونه خرابکاری، مانند زندگی، در پایان روز هیچ برنده یا بازنده واقعی وجود ندارد. هر کس بر اساس تصمیماتی که می گیرد، زندگی می کند. اما برای کسی که خاطراتی از لحظه درخشان زندگی دارد، زمانی که میدانست دوستش دارند، درک تکاندهنده و تکاندهندهای وجود دارد.
نوشته و کارگردانی جیمز شاموس بر اساس رمانی از فیلیپ راث
بازیگران: لوگان لرمن، سارا گادون، تریسی لتس، لیندا ایموند، دنی برستاین
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB