نویسنده: دبی لین الیاس
عکس حق چاپ سنگهای صفحه نمایش
بهترین قسمت 'In the Cut' زمانی است که به پایان می رسد. بدترین قسمت این است که باید 118 دقیقه تنفر بیمعنا و بیمعنا را تحمل کنید تا به پایان برسید و وقتی تمام شد، قطعاً چیزی را که مگ رایان دارد نمیخواهید.
فرانی اوری یک معلم دبیرستانی سرکوب شده در شهر نیویورک است که خود را به عنوان یک نویسنده در کنار خود تصور می کند. به عنوان بخشی از تحقیق برای کتابش در مورد زبان عامیانه سیاه، او با یکی از شاگردانش در یک نوار در قسمت نسبتاً ناخوشایند شهر ارتباط برقرار می کند. در راه رفتن به دستشویی (امیدوارم مادرش در مورد روکش صندلی به او یاد داده باشد) او کمی فضول می شود و از دیدن مرد خالکوبی شده لذت می برد که توسط زنی با ناخن های فلزی آبی در سایه های زیرزمین لذت می برد. روز بعد فرانی با کارآگاه قتل مالوی ملاقات می کند که در حال تحقیق در مورد قتل یکی به نام آنجلا ساندز است که سر بریده اش در باغ زیر پنجره فرانی پیدا شد. اگرچه به نظر می رسد موضوع ماجراجویی فضول فرانی مظنون به قتل باشد، اما او هرگونه اطلاع از پسر خالکوبی را برای مالوی انکار می کند (مخصوصاً از آنجایی که مالوی همان خالکوبی را روی مچ دست خود دارد)، در عوض علاقه خود را بر روی شیمی وابسته به عشق شهوانی که بین آن دو می گذرد متمرکز می کند. از آنها
فرانی که توسط یک مرد نقابدار در نزدیکی خانه اش مورد حمله قرار می گیرد، فرار می کند. بهطور شگفتانگیزی (یا شاید هم نه) مالوی ظاهر میشود و فرانی را مجبور میکند تا تهاجم را دوباره اجرا کند، اما با یک چرخش اضافه - اجرای مجدد او منجر به یک برخورد جنسی اروتیک با مالوی میشود. او دوباره، این بار با سابقش، مردی که در آستانه فروپاشی عصبی قرار دارد، آشنا می شود. کورنلیوس شاگرد فرانی که ابهام بیشتری به خط داستانی اضافه میکند، تکلیف خود را تحویل میدهد - کاغذی پر از خون که از بیگناهی قاتل دلقک جان وین گیسی دفاع میکند. و موفقیتها همچنان ادامه دارند، مانند مالوی، که به نظر میرسد در میان تمام این تحقیقات قتل، زمان زیادی پیدا میکند تا همچنان فرنی را به مسیر پامچالهایی هدایت کند که نسبتاً وحشتناک، گرهخورده، گیجکننده، صریح و بینقص هستند- رابطه جنسی ممنوع
مگ رایان، به امید اینکه در نوری غیر از معشوقه خوش ذوق آمریکا دیده شود، موفق می شود. رایان با یک کلاه گیس قهوهای ضخیم و لبهایی که بیش از حد متورم میشود، او را شبیه تلاقی بین نیکول کیدمن در «دختر تولد» و ملانی گریفیث هر روز پس از ملاقات با جراح پلاستیکاش، لنزهای قهوهای و بدون آرایش میکند. نکته کمیک بودن انگار این دگرگونی برای او کافی نبود، او حتی با صحنههای برهنگی کامل جلویی و صحنههای جنسی آنقدر گرافیکی جلوتر میرود که فقط برای دریافت رتبه R باید از نسخه چاپی حذف میشد. (نگران نباشید. من مطمئن هستم که خروجیها در دیویدی Director's Cut نشان داده میشوند.) رایان ممکن است تصویر دختر خوب خود را با این فیلم از بین ببرد، اما آن را با هیچ چیز جایگزین نمیکند. او تمام فیلم را به نظر می گذراند که به نظر می رسد کج خلق می شود و رابطه جنسی دارد. بازیگری وجود ندارد. بدون احساس قلبی بدون خط داستانی واقعی اجرای او در اینجا چیزی بیش از یک بوم خالی نیست.
جنیفر جیسون لی در نقش پائولین خواهر ناتنی تا حدودی شلخته فرنی ظاهر می شود. باز هم، بدون توسعه شخصیت واقعی و هدر دادن جیسون لی که تنها به دلیل حضور طبیعی اش در دوربین، بهتر از رایان می آید. کوین بیکن، که در «رودخانه عرفانی» میپیچ میکند، بهعنوان پسر سابق فرنی نیز کمتر دلپذیر است، زیرا زمان نمایش خود را با قدم زدن در آبسنگها میگذراند و خود را دیوانه اعلام میکند. اگر به دنبال دیدن این فیلم برای بیکن هستید، این کار را نکنید. به جای آن به «رودخانه عرفانی» مراجعه کنید. شریف پوگ، که در برنامه تلویزیونی 'قانون و نظم' اجراهای خوبی داشته است، در اینجا در نقش کورنلیوس شاگرد فرنی ظاهر می شود و چیزی جز یک دانش آموز عاشق دیده نمی شود. تنها برجسته واقعی بازیگری مارک روفالو است که بهترین عملکرد دوران حرفه ای خود را ارائه می دهد. او اضطرار و هیجان جنسی را از خود بروز میدهد، اما آن را با حساسیتهای روزمره یک پلیس قاتل کارکشته متعادل میکند که عمق و شخصیتی به شخصیت میدهد. حیف که این استعداد در این زباله هدر می رود.
بر اساس رمان سوزانا مور، جین کمپیون برنده اسکار کارگردانی و نوشتن فیلمنامه را با مور بر عهده دارد. کمپیون و مور که غیرقابل قبول بودن را حتی کمتر محتمل میکنند، شخصیتهایی خلق کردهاند که قادر به تبادل دیالوگ نیستند و بدتر از آن، دیالوگها و سناریوهایی را چنان اجباری و غیرطبیعی خلق کردهاند که آنچه نوشته شده غیرقابل باور است. کمپیون که به خوبی از استفاده او از درج دوره برای ارائه داستانهای پسزمینه استفاده میکند، این کار را دوباره در اینجا انجام میدهد. اگرچه از نقطه نظر کارگردان می توانم ببینم که کمپیون با استفاده از نمادگرایی شی به عنوان پیوندی بین گذشته، حال و آینده به کجا می خواهد برود، دستگاه به طرز وحشتناکی شکست می خورد. ناامیدکننده است، در حالی که سه فیلم آخر کمپیون، «پیانو»، «پرتره بانو» و «دود مقدس» نقشهای اصلی زن را به نمایش میگذارند، در اینجا چنین نیست. هیچ سرنخ قوی واقعی از هر نوع وجود ندارد. بازی روفالو کاملاً به دلیل استعداد خام اوست در مقابل فیلمنامه، شخصیت پردازی یا کارگردانی مناسب. حتی بدتر از آن، برخوردهای جنسی بیرویه، ناپسند، در چهره شما، بین رهبران است. همانطور که رایان در مصاحبههای اخیر خود بیان کرد، انتقال درست صحنههای جنسی برای کمپیون بسیار ضروری بود که کمپیون مجموعه بسته را با بخورهای عجیب و غریب غسل داد تا 'حالت را برای صحنههای زنا تقویت کند.' از سوی دیگر، روفالو اعتراف کرده است که 'نتیجه همسرش را به وجد آورد' و 'در زندگی عاشقانه آنها معجزه کرد.' آیا کارگردان کمپیون کلاه کارگردانش را با یکی از درمانگرهای جنسی عوض کرده است؟
با این حال، از نظر فنی، باید به دیون بیبی ستایش کرد. Beebe پس از موفقیت سینمایی خود با «شیکاگو»، موفق شد به «In the Cut» حسی سخت، هیجانانگیز و در عین حال سورئال بدهد که با تدوین شیک الکساندر دو فرانچسکی به خوبی کار میکند. تلاش ترکیبی آنها یک تصویر خانه هنری با کالیبر عالی با ارزش تولید بالا ایجاد می کند.
«In the Cut» - اگر آنچه ما روی پرده داریم بهترین بخش فیلمی باشد که برش را ایجاد کرده است، تنها می توان کمبود ناخوشایندی را تصور کرد که در کف اتاق برش فرود آمد - جایی که کل این فیلم باید باشد.
مگ رایان: فرنی اوری مارک روفالو: کارآگاه جیمز مالوی جنیفر جیسون لی: پائولین کوین بیکن: جان گراهام
به کارگردانی جین کمپیون. نوشته جین کمپیون و سوزانا مور بر اساس رمانی از سوزانا مور. انتشار Screen Gems. دارای رتبه R. (118 دقیقه)
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB