در بروژ

نویسنده: دبی لین الیاس

بروژ_پوستر

نام مارتین مک دونا باید برای همه شما علاقمندان به تئاتر آشنا باشد. مک‌دونا، نویسنده و کارگردان مشهور بین‌المللی برای آثاری مانند «The Lieutenant of Inishmore» و «The Pillowman»، پیش از این دو جایزه اولیویه و چهار نامزدی جایزه تونی را به نام خود داشت، زمانی که کارنامه‌اش را به فیلم اضافه کرد. و جای تعجب نیست، مک‌دونا به همان اندازه که در تئاتر موفق شد در پرده بزرگ سینما با موفقیت در سال 2006 با «شش تیرانداز» جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه زنده را دریافت کرد. برای اولین بار مک‌دونا به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان فیلم و با بازی برندان گلیسون به همان اندازه مشهور، با موفقیت «شش تیرانداز» اجتناب‌ناپذیر بود که یک فیلم سینمایی چندان دور از انتظار نباشد. با این حال، حتی مک‌دونا هم نمی‌دانست که تعطیلات آخر هفته در بروژ (تلفظ «بروژ»)، بلژیک است که منجر به فیلمی می‌شود که یکی از فیلم‌های مورد علاقه من در سال 2008، در بروژ است.

بروژ که قدمت آن به قرون وسطی باز می گردد، سنگ بنای صنعت تجارت اروپا بود. این شهر با جمع آوری ثروت بسیار، برای قرن ها شکوفا شد و رشد کرد و برخی از بهترین معماری و هنر اعصار را به نمایش گذاشت. متأسفانه، با گذشت زمان، اقبال و بدنامی بروژ نیز افزایش یافت و تا پایان قرن نوزدهم بود که بروژ دوباره در کانون توجه ظاهر شد. به لطف معماری چشمگیر، گالری های هنری (از جمله مجموعه خیره کننده بوش در موزه گرونینگ)، کلیساها، کانال ها و یکپارچگی ساختاری فروشگاه های واقعی قرون وسطی، محبوبیت بروژ شروع به افزایش یافت و تبدیل به یک مقصد گردشگری محبوب شد. بنابراین بدیهی است که چه جایی بهتر برای دو قاتل که در انتظار ماموریت بعدی خود، تعطیلات پرداخت شده را با تمام هزینه‌های مستحق دریافت کنند.

2008-02-06_142019

کن هیتمن کامل است. ساکت، کارآمد و بی سر و صدا. البته برای ملاقات با او هرگز مشکوک نیست که این شغل او باشد. آموخته، باهوش، جالب و علاقه مند، آرامش در چشم هر طوفانی، مردی است که به عنوان پدر یا برادر بزرگ می خواهد. خوشبختانه برای ری تازه وارد، این کن است که به لطف خرد رئیس هیپوکندری و دیوانه هری آنها با او شریک شده است.

متأسفانه، علی‌رغم بهترین راهنمایی کن و قضاوت هری، قانون مورفی در اولین کار ری نقش مهمی ایفا می‌کند که منجر به یک اشتباه فاجعه‌بار می‌شود. هنگام بیرون آوردن هدف تعیین شده خود، یک کشیش، گلوله از میان قربانی او عبور می کند و پسر کوچکی را که پشت لباس روحانی پنهان شده بود، اصابت می کند و می کشد. غم و اندوه و هراس، علیرغم تلاش‌های کن، ری نسبت به کاری که انجام داده تسلیت‌ناپذیر است - نه به خاطر کشتن کشیش، بلکه در مورد کشتن پسر کوچک. اگرچه ناخواسته، او نمی تواند از دید کودک مرده در کف اپسید بگریزد. بنابراین، هری تصمیم می‌گیرد که پسرها قبل از تکلیف بعدی به یک استراحت، تعطیلات نیاز داشته باشند، و آن دو را به تعطیلات در بروژ می‌فرستد، شهری که هری به لطف خاطرات افسانه‌ای زیبا از تعطیلات دوران کودکی‌اش در قلبش قرار دارد. آنجا. و این واقعیت که زمان کریسمس است فقط این ژست را در چشمان هری خاص تر می کند.

2008-02-06_142032

برای کن، این عشق در نگاه اول است. بروژ همه آن چیزی است که او می توانست در خواب ببیند. سرشار از تاریخ و فانتزی، این واقعاً یک زندگی افسانه ای است. متأسفانه، این را نمی توان برای ری گفت که از هر ثانیه از هر دقیقه از هر ساعت هر روز متنفر است و فقط می خواهد به کار بعدی برود. بدبخت و بی حوصله، حتی سفرنامه زیبای کن در حال کاوش در شهر نمی تواند روحیه ری را تقویت کند و در واقع به نظر می رسد که او را بدبخت تر و بدبخت تر می کند. اما چیزی وجود دارد که می تواند لبخند را بر لبان ری بیاورد: یک دختر جوان زیبا به نام کلوئه و یک جوان هلندی به نام جیمی که در حال فیلمبرداری در میدان شهر است.

اما وقتی ری شروع به پیدا کردن چیزی برای لبخند زدن می‌کند، کن سرکوب، تحریک‌پذیر و احمق‌تر می‌شود، به‌ویژه وقتی هری برای مأموریت بعدی خود تماس می‌گیرد. به نظر می رسد واقعاً در میان دزدان و جنایتکاران عزت وجود دارد و هیچ گناهی بزرگتر از کشتن کودک نیست، حتی اگر سهوا انجام شود. کن که بین عشق پدرانه اش به ری، قوانین اخلاقی و اخلاقی خودش و وظیفه و مسئولیتش در قبال هری دوخته شده، وقایعی را به نمایش می گذارد که خنده دارترین و غم انگیزترین را برای همه ما به ارمغان می آورد.

2008-02-06_142046

برای کسانی از شما که ممکن است کمی از ضعف حافظه رنج ببرند، در بروژ به راحتی می‌توان با یک جشن گردهمایی هری پاتر اشتباه گرفت که «مونی دیوانه» برندان گلیسون، «فلور دلاکور» کلمنس پوزی و «لرد والدمورت» رالف فاینس را در کنار هم قرار می‌دهد. خارج از هاگوارتز

برای خودم، برندان گلیسون دلیل کافی برای دیدن این فیلم است. به عنوان کن، او بدون شک بهترین عملکرد حرفه ای خود را ارائه می دهد. به سادگی فوق‌العاده است و به جرأت می‌توانم آن را در همین مرحله اولیه بگویم، یکی از رقبای اولیه اسکار 2009. گلیسون از بازی فویل بی‌نقص او تا بازی کودکانه کالین فارل تا تاثیرگذارترین سخنوری دراماتیک، من را با خنده و همچنین به حرکت درآورد. به اشک های دلخراش دردناک از طریق 3 صحنه نتوانستم گریه ام را متوقف کنم اجرای او بسیار تکان دهنده بود. برای من، کالین فارل همیشه یک دور انداختن بوده است. می‌توانستم او را بگیرم یا بگذارمش، اما در اینجا، او من را به عنوان ری کاملاً جذب کرد. در چیزی که من فقط می توانم آن را باورنکردنی توصیف کنم، او جذابیت و ناامنی پسرانه را به بخشی از ری که به سادگی مسحور کننده است، خرید. اما پس از آن، فارل و گلیسون را در کنار هم قرار دهید و دو اجرای انفرادی باورنکردنی، با شیمی و رفاقت غیرقابل انکار، فوق العاده می شوند. روی ابوت و کاستلو، لورل و هاردی یا حتی هوپ و کرازبی حرکت کنید. گلیسون و فارل در شهر هستند! و رالف فاینز چطور؟ وای!!! او به عنوان هری آنقدر در اوج است که من را به باد داد. برداشت شیزوفرنی شیزوفرنی او از این 'مرد خانواده' فداکار کاملاً غیرمنتظره و هیجان انگیز بود.

2008-02-06_142100

مک دونا که به خاطر بازی‌های ماهرانه و جذاب‌اش شناخته می‌شود، در فیلم ناامید نمی‌شود و شخصیت‌های خوش‌ساخت و چند بافتی مانند ری و کن را به ما می‌دهد. همانطور که خودش اعتراف می‌کند، «مدت زیادی طول کشید تا به این کار [نوشتن فیلمنامه] دست پیدا کنم. من از دیالوگ، شخصیت و طرح لذت می برم، اما با فیلمنامه یک فیلم خیلی چیزهای بیشتری وجود دارد که باید سر خود را به دست آورید.' و به لطف آخر هفته خود در بروژ، او بیش از اندازه کافی الهام گرفت. من از زیبایی و سینمایی بودن مکان شگفت زده شدم. در 600 سال گذشته واقعاً تغییر نکرده بود. زیباترین کلیساهای قرون وسطایی، کانال ها و خیابان های سنگفرش شده. 2 روز اونجا بودم و روز دوم حوصله ام سر رفته بود و فقط می خواستم مست شوم و بروم و این تبدیل به شخصیت کالین فارل در ذهن من شد، ری. و بعد طرف مقابلم می‌گفت «بمان». کلیساها برای تو خوب هستند و این پشت شخصیت برندان گلیسون بود که ظاهر شد. بعد فکر کردم که چرا دو نفر در حالی که نمی‌خواستند یا نمی‌خواستند آنجا باشند و آن وقت بود که ایده قاتل به ذهنم خطور کرد.»

2008-02-06_142123

گنجاندن خود بروژ به عنوان یک شخصیت در فیلم، به ویژه در نمایش برج ناقوس، برجی با ارتفاع 250 فوت که منظره خیره کننده ای از بروژ و حومه بلژیک را ارائه می دهد (و برای فیلمبرداری نیاز به پیاده روی 366 پله با تجهیزات داشت)، اما برای یک کلیسا. ، مک دونا و شرکت با همکاری کامل شهروندان و پاتریک مونارت، بورگوماست، شهر را اداره کردند. به لطف دیدگاه مک‌دونا و کارهای سبک‌شده ایگیل بریلد، فیلمبردار، سفرنامه بروژ با واقعیت‌های تاریخی واقعی که در داستان گنجانده شده است، به سادگی برجسته است و عکاسی - به‌ویژه عکس‌های شبانه - عالی است. فیلم هرگز تزلزل نمی کند، در یک کلیپ یکنواخت حرکت می کند و در تمام طاقچه های شهر شگفتی های ما را یکی پس از دیگری به نمایش می گذارد.

کارتر بورول با ارائه یکی از مناسب‌ترین و کامل‌ترین موسیقی متن‌ها و موسیقی‌های متنی که در طول روز شنیده‌ام، کارتر بر روی کیک است.

تلخ، خنده دار، دلنشین و زیبا. پاسپورت خود را آماده کنید و این آخر هفته در بروژ را به مقصد سینما تبدیل کنید. این سفری است که می خواهید بارها و بارها انجام دهید.

کن – برندن گلیسون ری – کالین فارل هری – رالف فاینس

نویسندگی و کارگردانی مارتین مک دونا. دارای رتبه R. (101 دقیقه)

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما