فریبکار

نویسنده: دبی لین الیاس

اقتباس شده از داستان کوتاهی از استاد علمی تخیلی، فیلیپ کی دیک، 'مغیب' زمین را در سال 2079 به ما می دهد. ما چندین سال است که مورد حمله آلفا قنطورس قرار گرفته ایم، که به نظر می رسد یک هدف اصلی دارد - برای نابودی زمین و مردم آن. در نتیجه، گنبدهای الکترومغناطیسی شهرهای ما را می‌پوشانند و از کسانی محافظت می‌کنند که می‌توانند زندگی شهری ایمن شیک و شیک را داشته باشند، در حالی که بقیه جمعیت به شهرک‌های زاغه‌ای موقت در منطقه‌ای به نام «منطقه» که در معرض آسمان‌های باز است، منتقل می‌شوند. و حملات هسته ای قنطورس.

گری سینیز همیشه با استعداد و همه کاره در نقش اسپنسر اولهام، دانشمند دولتی صلح طلب که دستگاهی را طراحی کرده است که توانایی نجات زمین و مردم آن را دارد، بازی می کند. اولهام‌ها با همسر زیبای دکترش، مایا، با بازی مادلین استو، ازدواج کرده‌اند. (حداقل یک امتیاز وجود دارد که در هنگام حمله باید منتظر آن باشیم!) متأسفانه، همه چیز همیشه آنطور که به نظر می رسد نیست - به خصوص در داستان های علمی تخیلی - و در راه رفتن به مراسم رونمایی از جدیدترین و بزرگترین اختراع خود، اسپنسر توسط اختراع ربوده می شود. دی.اچ. هاتاوی، متخصص امنیت دولتی و تروریستی، با لباسی زیبا، آراسته و بی عیب و نقص و بزی تهدیدآمیز. به نظر می رسد هاتاوی متقاعد شده است که اسپنسر آن چیزی نیست که می گوید، بلکه یک شبیه ساز قنطورس است که به اندازه کافی مواد منفجره هسته ای در قلبش کار گذاشته است تا نیمی از زمین را به پادشاهی برساند. پیچیده‌تر کردن وضعیت، توانایی قنطورس برای تجهیز تکرارکننده‌ها به خاطرات و احساسات همتایان انسانی‌شان است. البته اسپنسر اقرار به بی گناهی خود می کند و مصمم است همین را ثابت کند، اما باید به مایا که معتقد است مدارک پزشکی برای پاک کردن نامش را دارد، برسد. اما برای انجام این کار، ابتدا باید فرار کند و از هاتاوی و نیروهای امنیتی اش فرار کند.

چیزی که در ادامه می آید یک بازی موش و گربه کوچولو جذاب بین اسپنسر و هاتاوی است که ما را از لابلای تونل های زیرزمینی در این زمین آینده نگر می برد و به منطقه منطقه می برد، جایی که اسپنسر از کیل، یک سرباز سابق که اکنون یکی از سربازان است کمک می گیرد. اعضای بدبخت و محروم جمعیت به اندازه کافی خوش شانس نیستند که آن دوش با صدای فعال را داشته باشند. Mekhi Phifer، محتاطانه و بی سر و صدا شدید، اجرای شجاعانه ای را در نقش Cale ارائه می دهد.

ناامیدکننده، استفاده حداقلی از همیشه عالی، تونی شالبوب، در نقش بهترین دوست اسپنسر، نلسون، و همچنین نقش مایا اولهام توسط مادلین استو است که بیش از حد یادآور کار او در نقش دکتر کاترین ریلی در «دوازده میمون» است.

هرکسی که با نبوغ فیلیپ کی دیک آشنا باشد می‌داند که پیچش‌ها و چرخش‌های داستانی، واقعیت در مقابل خیال و نگاه سخت به ماهیت انسانیت، پایه‌های اصلی کار او هستند. گری فلدر، کارگردان، اگرچه بودجه و نام‌های بزرگ دیگر فیلم‌های دودمان دیک («بلید رانر» و «یادآوری کامل» را ندارد)، اما تازه‌ترین فیلم «دختران را ببوس» و «کلمه‌ای نگو»، کار قابل تحسینی را انجام می‌دهد. ترجمه فلسفه های دیک به پرده بزرگ و در عین حال سرعت گرفتن، که فقط پارانویای اسپنسر و دیوانگی موقعیت را افزایش می دهد. نلسون کوتس، طراح تولید، که قبلاً با فلدر در دو فیلم «دختران را ببوس» و «کلمه‌ای نگو» با فلدر کار کرده بود، زمینی آینده‌نگر را خلق می‌کند که در سایه‌های آبی غرق شده است و ظاهراً مرز باریک بین واقعیت و خیال را محو می‌کند.

«Impostor» - مطمئناً تبدیل به یک فیلم کلاسیک علمی تخیلی فیلم B می شود - غیرقابل پیش بینی، شوم و برانگیزاننده است - با وسایل حمام بسیار جالب.

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما