من تو را در تاریکی دنبال خواهم کرد

نویسنده: دبی لین الیاس

در تاریکی

چقدر می خواهید با کسی که دوستش دارید باشید؟ این دقیقاً همان چیزی است که مارک ادوین رابینسون، نویسنده/کارگردان، با فیلم بسیار تکان دهنده - و اغلب وحشتناک - من شما را در تاریکی دنبال خواهم کرد، کشف می کند.

سوفیا پس از مرگ هر دو والدینش در مدت شش ماه پس از یکدیگر، نه تنها غمگین و افسرده، بلکه بدبین، خشمگین و تنها است. چرا؟ چرا آنها را گرفتند؟ اما مهمتر از آن برای سوفیا، چرا آنها را از او گرفتند؟ تلاش‌های بهترین دوستش سام برای دلداری او با آنچه او باور دارد اسطوره است، صلح پس از مرگ، بر گوش‌های ناشنوا و قلب ناشنوا او می‌افتد و به طرز غم‌انگیزی بر وجود خودش روی زمین تأثیر می‌گذارد. برای سوفیا، هیچ هدفی وجود ندارد، چیزی برای انتظار در زندگی یا مرگ وجود ندارد. با این حال، همه چیز تغییر می کند، زمانی که او با آدام ملاقات می کند و یک عاشقانه غیرمنتظره عمیق و معنی دار بین آن دو شکوفا می شود. اما چه اتفاقی می‌افتد که آدم در اوج سعادتش در نیمه‌های شب ناپدید می‌شود و تنها یک حوض خون در بستر مشترکشان باقی می‌ماند و دنباله‌ای از پاها و دست‌های خون‌آلود که همه به 21 اسرارآمیز منجر می‌شود.خیابانطبقه آپارتمانش سوفیا که مصمم است شخص دیگری را که دوست دارد از دست ندهد، هشدارهای وحشت های باستانی را که در 21 زندگی می کنند را نادیده می گیرد.خیابانطبقه و با کمک سم و دوست آدام، آسترید، به رازهای زندگی و مرگ می پردازد.

میشا بارتون مانند سوفیا قوی، با اعتماد به نفس و بدبین است. شما به سمت احساسات سوفیا جذب می‌شوید و درک می‌کنید، تردید او در دلبستگی و سپس میل شدید او برای نگه داشتن پس از عبور از پل عاطفی و اجازه مراقبت، ارتباط و عشق با آدام به خودش. با این حال، چیزی که عملکرد بارتون را برجسته می کند این است که خوشبختانه وقتی آدام ناپدید شد و به طبقه 21 رفتند، او همان شور و اراده را حفظ کرد. هرگز هیچ نشانه ای از وحشت وجود ندارد. او در تصمیم خود مطمئن و منطقی باقی می ماند. بازی بارتون به‌عنوان یک زن قوی در یک محیط ماوراء‌طبیعی دقیقاً در جایگاه بافی اثر سارا میشل گلار قرار می‌گیرد، در حالی که آهنگ عاطفی او به عنوان زنی که با قلب و ذهن خود مبارزه می‌کند بسیار عالی است.

سپس آدام رایان اگولد را داریم. هشدار آب نبات چشمی! او که حساس و قوی است، باورپذیری زیادی برای توسعه رابطه با سوفیای بارتون به ارمغان می آورد. فقط یک 'مرد خوب' هرگز کار نمی کرد زیرا این نقش به حساسیت و صداقت نیاز دارد تا بدبینی و درد سوفیا را به خود جلب کند. و بله، شیمی بین اگلد و بارتون غیرقابل انکار است.

گویی این دو کافی نیستند، رابینسون سپس جاز مارتین را به عنوان بهترین دوست سوفیا، سم، تحویل می دهد. اول از همه، هر زمان که شما یک پسر با لهجه بریتانیایی را اضافه کنید، مردم متوجه می شوند. و با توجه به عنصر ماوراء طبیعی فیلم، فوراً در مورد هرگونه 'رویداد' شک به او وارد می شود. (آه، اما آیا سم در مورد سوفیا دستور کار مخفی دارد؟) طبیعتاً، عنصر یک جنگ تستوسترون ناگفته بین سم و آدام با سوفیا در وسط بین دوست و دوست پسر ایجاد می شود که لایه دیگری را اضافه می کند که «به چه کسی اعتماد دارید. ” بازی زیبا و بازیگران عالی.

اما میخ روی کیک Leah Pipes است. به عنوان دوست آدام، آسترید، او واقعاً احساس سوزن سوزن شدن می کند - به ویژه هنگامی که آدام ناپدید می شود. آیا او این کار را کرد؟ آسترید در آپارتمان بود در حالی که آدام و سوفیا خواب بودند (و آدام آنطور که آسترید فکر می کرد روی مبل نخوابیده بود). آیا او مسئول حوضچه های خون در تخت و مسیر در آپارتمان است؟ و سپس ما یک نقطه طرح از 'تصرف' دریافت می کنیم که در آن عملکرد پایپس بسیار مهم است. و سپس دارایی یک بار در طبقه بالا. آیا آسترید سوفیا را برمی گرداند؟ آیا او اجازه می دهد بمیرد؟ پایپز به طرزی خوشمزه از آن لبه تندتر بین اعتماد و بی اعتمادی عبور می کند و ذهن مخاطب را قبل از افشای نهایی به هر دو جهت هدایت می کند.

اجازه دهید با گفتن این نکته شروع کنم که مارک ادوین رابینسون نویسنده/کارگردان را در تاریکی، روشنایی، فراتر و هر تجربه سینمایی دیگری که او دوست دارد مرا به سمت آن سوق دهد دنبال خواهم کرد. او فقط یک کارگردان نیست. او یک داستان نویس است. جالب و جذاب، اولین چیزی که در مورد I WILL FOULLOW TOU INTO THE DARK به چشم می خورد این است که با شروع فیلم، یک روکش بصری بسیار صیقلی با استفاده فوق العاده از رنگ های تیره غنی و پر جنب و جوش دارد که اسرار سایه ای را تداعی می کند و حتی حس دنیای قدیم/حساسیت های اوایل قرن بیستم. رابینسون به وضوح می‌داند که برای حفظ یک فیلم به چیزی بیش از تصاویر بصری نیاز دارد، سپس داستانی چند لایه و دارای بافت‌های ظریف، شخصیتی و زیربنای داستانی ارائه می‌کند که شما را قادر می‌سازد حدس بزنید که چه کسی «آدم خوب» و چه کسی است. آدم بد.' در هر لحظه از فیلم، رابینسون شما را بر روی انگشتان خود می بیند، و شما را به این موضوع وادار می کند که به چه کسی اعتماد و باور داشته باشید. جنبه 'وحشتناک' ماوراء و ماوراءالطبیعه به رابینسون اجازه می دهد تا از تنش و وحشتی که هنگام ارائه 'ناشناخته' به وجود می آید نهایت استفاده را ببرد، اما همچنین باعث ایجاد پرسش و فرضیه در مورد زندگی و مرگ با حساسیت ظریف یین و یانگ می شود. چند پیچش داستانی که به طور تصاعدی ذهن های کنجکاو را تحریک می کند. البته، دست به دست هم دادن آن طراحی، اجراها هستند.

با عناصر قوی ازفلت لاینرهاو کاوش در زندگی پس از مرگ و فراتر از آن، رابینسون از جنبه عاطفی جستجو استفاده می کند و نه علمی - چیزی که با پایگاه جمعیتی بسیار گسترده تری طنین انداز می شود.

از نظر بصری، رابینسون نمی‌توانست برای این فیلم کاری بهتر از دعوت از ادواردو ماین به عنوان فیلمبردار خود انجام دهد. من به خوبی با کار ماین به عنوان فیلمبردار و اپراتور دوربین آشنا هستم و او برای این کار عالی است. اجرای یک تداخل زیبا از زوایای نور، رنگ و دوربین با پرده از کف تا سقف (عاشق پارچه - در حالی که ضخیم‌تر از بال‌های غول‌پیکر است، سیالیت مشابهی دارد که لایه استعاری دیگری به فیلم اضافه می‌کند) در طبقه بیست و یکم. «مونتاژهای رویایی» که رابطه آدام و سوفیا را بازخوانی می‌کنند به زیبایی اجرا می‌شوند و به تماشاگر با آرامشی سرشار از شادی از تنش خلاص می‌شوند و به طور همزمان بر معضل عاطفی نهایی سوفیا می‌افزایند. و آن نماي آخر اقيانوس - از نظر احساسي راضي‌كننده و قدرتمند و كاملاً كامل با امواجي كه به صخره‌ها و شن‌ها برخورد مي‌كنند، مانند سوفيا كه براي يافتن زندگي و عشق با مرگ برخورد مي‌كند.

افزایش علاقه امتیاز جسی ووکیا است. Voccia که هرگز در گیرودار سنگینی کلیشه‌ای قرار نمی‌گیرد، بسیاری از فیلم‌های این ژانر به ما موزیکالیتی می‌بخشد که طراوت‌بخش است و جریان‌های احساسی و رازآلود را برانگیخته است.

رابینسون از ابتدا تا انتها، با من شما را در تاریکی دنبال خواهم کرد، پهنای باندی را ارائه می‌کند که به زیبایی با عناصر بصری و احساسی داستان با حالتی متفکرانه و اغلب استعاری آمیخته می‌شود که مدت‌ها پس از فرود آمدن پرده، بحث را برانگیخت.

اگر من تو را در تاریکی دنبال خواهم کرد، نشانه‌ای از استعداد مارک ادوین رابینسون است، آینده او واقعاً روشن است.

بازیگران: میشا بارتون، رایان اگلد، لیا پایپس، جاز مارتین

نویسنده و کارگردان: مارک ادوین رابینسون

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما