نویسنده: دبی لین الیاس
در اواخر سال 1978، فیلمی با نام «روز زن» با نام «روی قبرت تف کردم» در سراسر کشور پخش شد. من آن فیلم اصلی را در اولین اکرانش دیدم و از قضا یک تحلیل فنی دقیق و «بررسی» آن را برای کلاس فیلمم انجام دادم. (من A+ گرفتم) این فیلم به قدری وحشتناک در نظر گرفته شد که سالنهای «مشروع» در فیلادلفیا آن را نمایش نمیدادند و به سالنهای XXX در سنتر سیتی «خیلی دور» از مناطق «طبقآمیز» شهر تنزل پیدا کرد. برای من قانعکنندهترین فیلم اصلی مایر زارچی، دانهبندی خود فیلم بود که عامل کثیف/انزجار را در خود نقاط داستان افزایش میداد. و بله، همانطور که فیلم وحشتناک و تقریباً وحشتناک بود، از آن خوشم آمد.
اکنون، سی و دو سال بعد، استیون مونرو این کلاسیک را بازسازی میکند، و در نتیجه محصولی به دست میآید که میتواند به آن افتخار کند که هم لذتبخش و هم سرگرمکننده است (او ایدههای جدید زیادی برای انتقام گرفتن چشم در برابر چشم ارائه میکند، از جمله روش جدیدی برای قطع آلت تناسلی که حتی از روش چینی باستانی که آلت تناسلی را با سنگ به درخت میکوبید تا زمانی که بیفتد عذابآورتر است و از نظر کیفیت و عالی از روش اصلی پیشی میگیرد.
نویسنده جنیفر هیلز برای نوشتن رمان جدیدش به دنبال چند ماه 'زمان تنهایی' آرام است. جنیفر با یافتن نقطهای عالی در Boondocks بدون هیچکس در اطراف مایلها به جز برای یک پمپ بنزین بههم ریخته و یک مرد کوچولوی عجیب و غریب که به اجاره کابینهای محلی رسیدگی میکند، سعادت پیدا کرده است. یک دریاچه خصوصی، اسکله، هکتارها از جنگل و یک کابین دو طبقه مجلل به طور کامل یک مکان خوش آمد پس از یک برخورد تند و زننده با پسران محلی در پمپ بنزین است. به نظر می رسید شوخ طبعی جنیفر کثیف و مبتذل در کم هوشی آنها گم شده باشد. جنیفر با نادیده گرفتن آنها به عنوان چیزی جز یک مزاحمت جمعی برای نوجوانان، مستقر می شود و مشتاق شروع کار بر روی کتابش است. او به طور کامل با مواد غذایی، الکل و مقداری ماری جوانا، برای چند ماه آینده آماده شده است.
اما در حالی که جنیفر به دنبال زمان آرامی است، متخلفان پمپ بنزین چیز دیگری در ذهن دارند. به رهبری جانی مجروح، 'پسران' - استنلی، متیو و اندرو، به طور مرموزی در یک شب در اواخر وقت مست در کابین ظاهر می شوند، وارد می شوند و جنیفر را مورد آزار و اذیت قرار می دهند. اما همه چیز وقتی به خشونت میرود، تجاوز گروهی بیشماری به او در طول شب و روز، تحقیر کردنش، ضرب و شتم او، آزار و اذیت او با اعمالی غیرقابل توصیف، حتی فیلمبرداری از وقایع و مجبور کردن او به تماشای شکنجههای انجام شده، واقعاً زشت میشود. او و وقتی کلانتر استورچ معلوم می شود چیزی جز قانونمند نیست، همه چیز زشت تر می شود. جنیفر که تا یک اینچ از زندگیاش کتک خورده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته، با استخوانهای لخت، شکسته و بدن کتک خورده، مانند زامبیها برهنه در میان جنگل پرسه میزند و اسیرکنندگانش هر حرکت او را دنبال میکنند. این تا زمانی است که او یک قو را از روی پل به داخل رودخانه خروشان شیرجه میزند.
پسران که تحت کنترل کلانتر منحرف بودند، نگران این بودند که ممکن است کسی به دنبال او باشد، پس از تماس تلفنی با عامل اجاره از طرف دوستی که به دنبال او بود، وحشت کردند، بالا و پایین و نشانه هایی از جسد جنیفر را جستجو کردند، اما فایده ای نداشت. بدیهی است که جسد بسیار دور با رودخانه شسته شده است.
اما با گذشت زمان اتفاقات عجیبی شروع می شود. اتفاقاتی که شبیه اتفاقاتی است که پسرها در جنیفر مرتکب شدند. خوب بچه ها، او برگشت! جنیفر که در جنگل در حال ترمیم بدنش است و نقشه می کشد، مصمم است که هر یک از این چهار نفر را همانطور که او را شکنجه می کردند، شکنجه کند. و بگذارید به شما بگویم، هیچ چیز بدتر از این نیست که یک زن به دنبال انتقام باشد.
با دقت نظامی، پسرها یکی یکی در معرض تلافی شدید قرار می گیرند که معنای جدیدی به 'چشم در برابر چشم' می دهد. و با شدت آرامی خشمگین، باید پرسید که جنیفر در انتقامش تا کجا پیش خواهد رفت؟
سارا باتلر، در حالی که نقش جنیفر را درگیر میکند و عزم درونی زیادی به او میدهد، آنقدر که من برای این نقش انتظار دارم، عملکرد قوی ارائه نمیکند. متأسفانه، دختر نمی تواند با لعنتی، بدون شور و اشتیاق فریاد بزند.
جف برانسون برجسته است که با اجرای خود مرا شوکه کرد. نه آن چیزی که معمولا از او می بینیم. به عنوان جانی، او پرانرژی است، تا هسته اش پست است، اما این حد از ترس خجالت زده را دارد. کاملاً غیرمنتظره و خوش آمدید، گرچه گاهی احساس تکبر او اجباری و غیر طبیعی می کرد.
برجسته واقعی بازیگری چاد لیندبرگ در نقش متیو کمی دچار چالش ذهنی است. او شگفت انگیز است. من برای اولین بار حدود 10-12 سال پیش در یکی از اپیزودهای «بافی قاتل خون آشام» به او توجه کردم، اما جایی که او واقعاً توجه من را به خود جلب کرد با این اشتیاق و معصومیت زیاد در «تازه کار» بود. اما اینجا…..وای! او تنها شخصیتی است که کاملاً چند بعدی است و لیندبرگ واقعاً یک وجدان و انسانیت را منتقل می کند و در عین حال نیاز به تعلق داشتن و دوست داشته شدن دارد.
استنلی اثر دانیل فرانزی به همان اندازه عالی است که با برخی از لحظات آسیبپذیر و مضحک واقعی که با «خواستن تعلق داشتن» در هم آمیخته شده است، به اجرا محتوا میآورد. تسکین کمیک از طریق وسواس استنلی به فیلمسازی و دیدن خود به عنوان اسپیلبرگ بعدی اضافه می شود. کمی بالاتر از آن اندرو هاوارد است که به نظر می رسد در نقش کلانتر استورچ در کل فیلم در مصرف بیش از حد کافئین قرار دارد. و از دیدن تریسی والتر در نقش ارل کوچولوی عجیب و غریب خوشحالم کنید. او ممکن است همیشه نقش های بسیار کوچک یا فرعی داشته باشد، اما همیشه حس واقع گرایی را در هر پروژه ای به ارمغان می آورد و اینجا تفاوتی ندارد.
مونرو با کار بر روی فیلمنامه ای از استوارت مورس بر اساس فیلمنامه زارچی، در اینجا کار قابل تحسینی انجام داده است. قانع کننده این است که هر شخصیت در فیلم به نوعی نیازمند است و اعمال آنها همه نتیجه آن ناامنی ها و نیازهاست. در ابتدا، فیلم تمیز، روشن، صلح آمیز و آرام و صیقلی به نظر می رسد. به لطف فیلمبردار نیل لیسک، این آرامش به سرعت تغییر میکند و به تدریج تیرهتر میشود و با پیشرفت فیلم تقریباً به یک پالت سیاه و سفید کامل تبدیل میشود. از نظر بصری مؤثر و منجر به داستان می شود. به کارگیری کل ایده «فیلمبرداری در یک فیلم» به لطف شخصیت استنلی، بسیار عالی عمل می کند و بعد جدیدی از روانی – و طنز – به فیلم می بخشد. همچنین امکان ادغام آن ریزدانگی فیلم اصلی را فراهم می کند که عامل خزش را افزایش می دهد. سرعت بازی خوب و یکنواخت است، اما جایی که مونرو واقعاً برتر است، زمانی است که انتقام شروع می شود. او همچنین کار خوبی را با تداوم و مرتبط انجام می دهد. هر عملی یک هدف و یک واکنش در نتیجه دارد. هر کشف و فریم متمرکز با داستان مرتبط است. کابین متروکه و جاروی بصری جنیفر، انبار ابزار و عکسهای دوربین به اندازهای نگه داشته میشوند که هر موردی را که در آنجا است ببینید. هیچ شلیک بی دلیلی وجود ندارد.
برجسته واقعی برای من روش های شکنجه است. زشت، نفرت انگیز و لعنتی عالی. و چیزی که باعث می شود آنها کار کنند، سردی و بی احساسی سارا باتلر است - اگرچه وقتی او فریاد می زند، به طرز بدی شکست می خورد.
مونرو با هدف واقعگرایی در مقابل استثمار، روایتی گستردهتر و تصویری کاملتر از نسخه اصلی ارائه میکند و در خلق لحن شوم از همان ابتدا برتری مییابد. این که نیروهای روانی هم در فیلم و هم در بین تماشاگر در اینجا کار می کنند، شکی نیست. هرچند ناامید کننده، I SPIT ON YOUR GREVE فاقد آن غیرقابل پیش بینی بودن و «دود» است که به زیبایی شناسی نسخه اصلی زارچی بسیار افزوده است.
اگرچه ناچیز است، اما برخی از ایرادات وجود دارد، که کوچکترین آنها سؤالات بی پاسخ در مورد نقاط طرح مربوطه است. جنیفر چگونه بدون اینکه کسی او را ببیند از آب خارج شد؟ احساس کردم چیزی از دهانه بریده شده است که او را به عنوان یک شناگر یا غواص معرفی می کند یا چیزی که او را قادر می سازد برای مدتی در زیر آب زنده بماند. و دختر کلانتر چه شد؟ و چرا هیچکس به دنبال جنیفر نیامد در حالی که به مدت 2 ماه هیچ ارتباطی از جانب او وجود نداشت؟
جنجالی، وحشتناک، I SPIT ON YOUR GREVE یکی از معدود فیلم هایی است که در واقع بهتر از نسخه اصلی است و شما را به چالش می کشد تا در درون خود نگاه کنید. چیزی برای تف کردن نیست، من بر قبرت تف می کنم دوباره نشان می دهد که چرا اغلب انتقام بهترین دارو است.
جنیفر هیلز – سارا باتلر
جانی – جف برانسون
متیو - چاد لیندبرگ
استانلی-دانیل فرانزی
اندی – رادنی ایستمن
کلانتر استورچ – اندرو هوارد
ارل - تریسی والتر
به کارگردانی استیون آر مونرو. نوشته استوارت مورس بر اساس فیلمنامه میر زارچی.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB