بعضی از بچه ها فقط چیزی برای مارها دارند و به نظر می رسد که دنیل رادکلیف به زبان پارسی مورد علاقه ما هم فرقی ندارد. رادکلیف در فیلم جدید خود، شاخهای بسیار خوشمزه، از کارگردان الکساندر آجا، مهارتهای مارپیچ خود را بار دیگر، این بار در نقش ایگ پریش جوان، به نمایش میگذارد. یک مهیج ماوراء طبیعی که به سبکی تقریباً ژانرآمیز، نبرد خیر در مقابل شر را با رگه هایی از فانتزی، عاشقانه، معمای قتل پرحاشیه و حتی کمی استعداد گوتیک ترکیب می کند. این لذت منحط، ملیلهای چند وجهی و در هم تنیده از تمثیل کتاب مقدس است که مرزها را به سمت حماقت تقریباً توهینآمیز سوق میدهد، اما پس از آن هنرمندانه خود را با قدرت اجراها، جلوههای بصری پاکنشدنی و سرگرمی خالص و بدون تحریف مهار میکند.
ایگ پریش و مرین ویلیامز بهشت فرستاده شده اند. دوستانی که از دوران کودکی، تقریباً به همان اندازه با یکدیگر کتک خورده اند، و از همیشه عاشقانه عاشق هستند، آنها شادی خالص هستند، شادی اثیری. اما درست همانطور که ایگ به مرین پیشنهاد ازدواج می دهد، تمام جهنم از بین می رود. مرین نه تنها او را طرد می کند، بلکه او را رها می کند. ایگ آسیب دیده، عصبانی و گیج شده خود را در حالت مستی می نوشد تا صبح روز بعد از خواب بیدار شود و بفهمد که مرین مرده در پایه خانه درختی آنها در جنگل پیدا شده است. Ig مظنون شماره یک است.
همه بر ضد او می چرخند. شهر، دوستانش، خانواده اش. همه به جز برای بهترین دوستش لی که اکنون یک مدافع عمومی است و نماینده Ig است. ولی فشارش خیلی زیاده او که مدتها پیش با وجود ایمان قوی مادرش و حضور هفتگی یکشنبه در کلیسا از دین رویگردان بود، ایدههای دعا برای کمک و راهنمایی را رد کرد. صبح روز بعد، دوباره با خماری شدید، ایگ از خواب بیدار می شود و شاخ هایی را می بیند که از سرش می رویند.
مثل اینکه قبلاً به اندازه کافی از شما دوری نمیکردهاید و به آنها نگاه میکردهایم، Ig ناامید است که آنها را حذف کند. اما وقتی نزد دکتر می رود، دکتر شاخ ها را نمی بیند. در واقع هیچ کس این کار را نمی کند. آیا ایگ دیوانه است یا بقیه؟ اما پس از آن یک اتفاق عجیب رخ می دهد، مردم شروع به اعتراف به چیزهایی به Ig می کنند و حقیقت مطلق را به او می گویند، اما هرگز انجام آن را به یاد نمی آورند. ایگ به زودی متوجه قدرتی می شود که اکنون دارد و تصمیم می گیرد از آن برای یافتن شخصی که مرین را به قتل رسانده استفاده کند. طولی نمی کشد که او یک چنگال را حمل می کند و در حالی که به دنبال انتقام گرفتن از همه مارها است، به انواع مارها فرمان می دهد.
آیا ایگ روح خود را به شیطان فروخته است یا شیطان مجسم شده است؟ یا آیا اکنون نقشه ای الهی در حال حرکت است که او کورتر از آن است که ببیند؟
دنیل رادکلیف بهترین فرد برای بازی در نقش ایگ پریش است. خود کارگردان آجا که تصمیم گرفت گذشته جادوگرانه شناخته شده جهانی رادکلیف را بپذیرد، طنز و طنز رادکلیف را دید که به یک جادو و ماوراء طبیعی بازگشت، در حالی که عمق احساساتی را که رادکلیف اکنون در بازیهای بزرگسالانش به ارمغان میآورد، تشخیص داد. اگرچه ممکن است کسی فکر کند که رادکلیف چندان مشتاق بازگشت به دنیای جادویی نیست، تمثیل رمان جو هیل و فیلمنامه اقتباسی کیت بونین مقاومت ناپذیر بود. رادکلیف با هیجان فراوان، زیبایی کلام مکتوب را ستایش می کند. «دنیای جو، به خودی خود، آنقدر شگفتانگیز، واقعی و هیجانانگیز است که هرگز لحظهای به آن فکر نمیکردم – و البته، چون پاتر بخشی از زندگی من بود – هرگز به مقایسههایی که دیگران با آنها میکردم فکر نمیکنم. ممکن است ایجاد یا شباهت هایی که ممکن است ترسیم شود. چیزی که من را به [HORNS] جذب کرد این بود که بسیار جسورانه و بسیار دلخراش و زیبا بود. و سفر این مرد چیزی بود که من واقعاً با آن ارتباط داشتم. من احساس میکنم تمثیل تبدیل شدن به چیزی که شما را بهعنوان آن درک میکنند یا احساس میکنید که یک فرد خارجی هستید یا احساس میکنید که یک بیگانه هستید، بسیار قوی است و چیزی است که من، و امیدوارم بسیاری از مردم، بتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. همانطور که شما گفتید، انتقال از سبک به ژانر چنین لذتی داشت. در عین تاریک بودن بسیار شوخ بود و واضح است که داستان عشق، بسیار سوزناک بود. آنقدر اتفاق افتاد که هیجان انگیز بود.»
دنیل رادکلیف با هورنز صحبت می کند
به عنوان Ig، هیجان رادکلیف به عملکرد او منتقل می شود زیرا او شدید، قوی و از نظر احساسی قدرتمند است. احساس میکنید خشم و ناامیدی و درد آرام Ig از صفحه بیرون میآید. خشم و آرامش، محسوس و باورپذیر است. رادکلیف بلوغی را برای نقش به ارمغان می آورد، احساس درستی می کند، واقعی است. در صحنههای خاصی که توسط رسانهها و پاپاراتزیها تعقیب میشود، قلب شما برای ایگ خون میآید. نمیتوان به جنون رسانهای که مدتهاست خود بازیگر را احاطه کرده است، ارتباط برقرار نکرد، چیزی که الکس آجا آن را لایهای به داستان میدید. رادکلیف می داند که چگونه درد، ناامیدی و عصبانیت را منتقل کند و آن را به اینجا می زند. ما در تمام عمر او را در فانتزی و جادو تماشا کردهایم، بنابراین طبیعی است که اکنون او را بهعنوان مردی که شاخ میزند بپذیریم. با او به عنوان Ig احساس خوبی دارد. بازی او در سومین عمل استثنایی است زیرا حقایق آشکار می شود و ایگ شهوت فزاینده ای برای انتقام دارد که از طریق فرمان دهی صدها مار مفاهیم بصری به خود می گیرد. رادکلیف مانند کره ای که روی ذغال های داغ جهنم آب می شود به سمت آن جنبه از شخصیت می لغزد. روان………
معبد جونو یک فرشته جن است. همانطور که مرین، روحش شناور است، لبخندش مسری و شیرین است، با این حال تمپل اذعان می کند، 'بسیاری از آن فیلمبردار من است.' در حالی که فردریک المز، فیلمبردار، معبد را با ذات و نوری اثیری در لنز میسازد، این خلوص احساسات است که از درون خود تمپل میآید.
JUNO TEMPLE درباره تبدیل شدن به 'Merrin' صحبت می کند
بازیگران مکمل فوقالعاده هستند، از کاتلین کوینلان شروع میشود که برای نقش لیدیا، مادر ایگ ایدهآل است. وقتی لیدیا توسط شاخ های ایگ ناتوان می شود و حقیقت را در مورد زندگی خود، پسرانش می گوید، کوینلان به طور طبیعی با حال و هوای آرام و مادرانه ای به دنبال شکست و کمال کمدی می شود. Quinlan با صدای خنده دار و دیالوگ ارائه می شود. به گفته کوینلان، «بازی در نقش مادر دانیل [ایگ] برایم لذت بخش بود. اون خیلی پسر خوبیه من از این شانس لذت بردم که «برای آن بروم.» دیوید مورس در نقش پدر بیحال و عصبانی، دیل ویلیامز، خط خوبی را طی میکند، در حالی که یک تغییر عاطفی ایجاد میکند که مخاطب را درگیر میکند تا احساساتش به کدام سمت تغییر کند. محکم، قوی، همیشه با اعتقاد، به طرز تلخی زیبا، تبادلی بین مورس و رادکلیف است که فقط تماشا کردن، تودهای در گلو میگذارد.
جو اندرسون در نقش برادر ایگ، تری، به سادگی نقش آفرینی می کند، و نه بیشتر از آن در صحنه ای توهم زا بین او و رادکلیف. اندرسون با لحن داستان و فیلم به عنوان یک کل، مرزهای شخصیت را به مرزهای جدیدی می کشد. بازی جالبی از مکس مینگلا میآید که به عنوان بهترین دوست و وکیل لی، هالهای از غیرقابل اعتماد بودن را به وجود میآورد که خوشبختانه میبینیم که با وضوح و توضیح اینکه چرا شخص در طول فیلم با شخصیت خود احساس ناراحتی میکند، به نتیجه میرسد. چرخش خوب توسط مینگلا. هدر گراهام به عنوان ورونیکا پیشخدمت با رژ لب قرمز، صیقلی قرمز و کفش قرمز ایده آل است. وسوسه گر کامل
الکساندر آجا بسته شگفت انگیزی از سرگرمی های منحط خوشمزه را در هر سطح گردآوری کرده است. HORNS که توسط کیت بونین بر اساس رمان جو هیل نوشته شده است، بسیار شبیه به یک افسانه گریمز ساختار و نوشته شده است. استفاده از رنگ در جنبه بصری فیلم و ماهیت خارقالعاده داستان ما را وارد دنیایی میکند که به اندازه کافی خیالپردازی میکند تا خط واقعیت را منحرف کند - بسیار شبیه فیلم «روزی روزگاری» ABC. گفتوگوی شوخآمیز با خطوط دوتایی و زبانی فراوان، بهعنوان مثال، «شفت هستی؟» مشخصه است. به لطف تجسم و مفهوم سازی کارگردان الکس آجا از مواد، در ابتدا از نظر بصری به دنیایی منتقل می شوند و عشقی که خلوصی جادویی در آن وجود دارد، با کمدی سیاه و سفید در حالی که هر سنگ محک کتاب مقدس را در اختیار هیل و بونین قرار می دهد. .
فیلمبرداری فردریک المز زیباست. استفاده او از نور، عکاسی دیجیتالی برای ظاهری شیک و صیقلی در فیلم 'Eden' ایگ و مرین در خانه درختی در جنگل، بافتی غنی و گرم در خانه والدین ایگ، مدرسه قدیمی راحت در خانه آقای ویلیامز، و سرد و تاریک است. ، به شدت خالی و در عین حال بافتی در اسکله درختکاری شده است. المز از هلندی بسیار استفاده می کند که به فانتزی کمک می کند. لنز با کلوزآپ ها و پانل های حرکتی در خانه درختی بازی می کند که به نتایج خیره کننده ای منجر می شود، به خصوص هنگام کادربندی معبد جونو. بصری ها مجلل هستند، به خصوص با استفاده از رنگ قرمز و سایه خاص قرمز استفاده شده. فقط با استعاره منفجر می شود.
JUNO TEMPLE برای زنده کردن یک شخصیت
و وقتی صحبت از فانتزی به میان میآید، افراد گریم و VFX خیره میشوند، نه فقط با شاخها، بلکه با دگردیسی خیرهکننده از Ig در آخرین لحظه اوج فیلم که کل استعاره Ig را در یک صحنه خلاصه میکند. وای وای وای وای وای! اینها چند افکت داغ هستند!!!!!
یکی از چالش هایی که برای فیلمسازان HORNS مطرح شد، موضوع مارها بود. صدها مار زنده در فیلم استفاده شده است و باور کنید یا نه، علیرغم تصاویری که ممکن است همه از رادکلیف و مارها به لطف «هری پاتر» داشته باشند، حتی او مطمئن نبود که آیا با مارها راحت است یا نه و آیا می تواند با آن کار کند یا خیر. آنها معلوم می شود او هست و می تواند! آنها فوق العاده بودند. . . معلوم است که من با مارها بسیار راحت هستم. من ممکن است کاملاً احساسات انسانی را بر روی این موجود (یک مار پیتون بسیار برجسته) فرافکنی کرده باشم، اما کاملاً متقاعد شدم که او بسیار مهربان است. . ما یک صحنه با 100 مار زنده داشتیم که عالی بود!
طراحی تولید آلن کامرون کلید HORNS است و هیچ چیز سرسبزتر و زیباتر از مخفیگاه ایگ و مرین در جنگل نیست. یک باغ واقعی عدن - سرخسهای سبز روشن و نور خورشید، شناور بودن فرشتگان جن در معبد جونو را به تصویر میکشند. از سوی دیگر، به طرز فزایندهای خوشمزه، حوا و موضوع سیب قرمز روشنش را میبینیم که در لانهای از شرارت با پیشخدمت هدر گراهام به عنوان خود سیب استعاری زنده میشوند. مارها فراوانند، که نه تنها به طنز خنده دار و بلند آگاهانه اضافه می کند، زیرا این پسری است که می تواند با مارهای اسلیترین گفتگو کند، بلکه باید در طراحی تولید و صحنه پردازی نیز گنجانده شود. Ig’s HORNS مقدس تر از جهنمی هستند و تأثیر لاریات طلایی Wonder Woman را دارند. و من می دانم که چیزی در کتاب مقدس وجود دارد که باعث می شود حقیقت گفته شود، اما من نمی توانم به یاد بیاورم که چیست. همه چیز از نظر بصری و تون عالی است.
موسیقی رابین کودرت لحن بصری و احساسی را به خوبی با یک پالت التقاطی که با پهنای باند تونال فیلم به طور کلی همراه است، تحسین می کند.
شیاطین خوشمزه، سرگرم کننده منحط، HORNS یکی از برجسته ترین هالووین در فیلم های امسال است!
به کارگردانی الکساندر آجا
نوشته کیت بونین بر اساس رمانی از جو هیل
بازیگران: دنیل رادکلیف، جونو تمپل، مکس مینگلا، دیوید مورس، کاتلین کوینلان، جو اندرسون، هدر گراهام
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB