نویسنده: دبی لین الیاس
برای من در یک فیلم هشیاری بسیار لازم است و با HESHER، نویسنده/کارگردان اسپنسر ساسر این کار را انجام داده است. من خندیدم. اشکم در اومد صورت من بارها به حالت OMG گیج رفت. و در پایان، با تعجب سرم را خاراندم و از خودم میپرسیدم «این چی بود»، بهخوبی میدانستم که این یک تجربه بینظیر از تماشای فیلم است. ساسر در غیرقابل توضیحترین شرایط، خانوادهای عزادار را با فردی آنارشیستی به نام هشِر ترکیب میکند که شخصیتهای پاکناپذیری را خلق میکند که تنها با بازی بازیگران، به ویژه جوزف گوردون-لویت، رین ویلسون و دوین بروچو تازهوارد، که به پا میشود، ارتقا مییابد. وقتی در مقابل همبازی های کهنه کارش قرار می گیرد، بدون تکان دادن به پا. HESHER که توسط گوردون-لویت به عنوان 'داستانی واقعاً واقعی و از بسیاری جهات بیتأثیر' توصیف شده است، از ابتدا تا انتها شگفتزده، جذاب و سرگرمکننده خواهد بود.
تی جی 13 ساله به تازگی مادرش را قربانی یک تصادف رانندگی مرگبار از دست داده است. پدرش، پل، آنقدر غمگین است که حتی نمیداند تی جی وجود دارد، زیرا او روز خود را با مصرف بیش از حد دارو میگذراند و فقط روی مبل مادرش دراز میکشد. بنابراین پل که قادر به کنار آمدن با زندگی بدون همسرش نبود، خود و تی جی را به خانه دوران کودکی خود نقل مکان کرد، جایی که مادرش، که خودش کمی ناتوان بود، اکنون از مردان مراقبت می کند. تی جی گم شده و تنهاست و در غم خودش غوطه ور است، اما همچنان موفق می شود یک پا را جلوی پای دیگر بگذارد و به زندگی روزمره بپردازد. اما آیا او زندگی می کند؟
تی جی بی رحمانه در مدرسه انتخاب شده است، کسی را ندارد که پیش او بدود، کسی که از او محافظت کند. پدرش از این وضعیت غافل است. به نظر می رسد معلمان وجود ندارند. و این تمسخر، قلدری و آزار از مدرسه فراتر می رود و به دنیا می رود. وضعیت بدتر این است که یکی از قلدرها پسر مرد زباله گردی است که ماشین خراب شده ای را خرید که مادر تی جی در آن کشته شد. تی جی که می خواهد ایمن بماند و از درگیری جلوگیری کند، حتی کوچه ها و جاده های خاکی را به مدرسه می برد. یک روز صبح، او با دوچرخه خود را از طریق ساخت و ساز خانه های جدید. او ناامید، عصبانی و آسیب دیده، با پرتاب سنگ از پنجره، درد خود را رها می کند. و در مورد یک سورپرایز صحبت کنید. با شکستن شیشه و آمدن یک نگهبان، در خانه ناتمام بلند می شود، مردی کثیف و خالکوبی شده با موهای بلند رشته دار و ظاهر و رفتاری زننده. آن مرد HESHER است.
متأسفانه برای تی جی، عمل کوچک خرابکاری او دنیای او را وارونه می کند، زیرا هشِر نشین «خانه» خود را در محل ساخت و ساز از دست داده است. در نتیجه، او درب TJ را نشان میدهد و خواستار حقوق خانه، مکانی برای خواب و غذا خوردن و استفاده از ماشین لباسشویی است. HESHER که از «کانالهای کابلی رایگان» راضی نیست، وقتی با لباسهای مرتب خود از تیر تلفن بالا میرود و کابل پرداخت را هک میکند، تأثیری بر محله میگذارد. تی جی که بین یک صخره و یک مکان سخت گیر کرده است و نمی داند چگونه HESHER را توضیح دهد، به علاوه محرمانه و ترسناک است، به پدر و مادربزرگش چیزی نمی گوید، اما با جریانی که هشر می چرخد پیش می رود - 'من دوست تی جی هستم.'
نیکول به این ترکیب اضافه می شود، شخصی که تی جی او را دوست واقعی خود می داند. نیکول که یک کارمند موشی در فروشگاه مواد غذایی محلی است، زمانی که در پارکینگ مورد حمله قلدرهای مدرسه قرار می گیرد، به کمک تی جی می آید. تی جی با درخشش فوری به نیکول، تا حدودی از او غافل گیر شده و از خوش شانسی او یاد می گیرد و قصد دارد فرشته نگهبان او باشد. یعنی تا زمانی که HESHER دخالت نکند.
با وجود HESHER در خانه، زندگی هرگز مثل قبل نخواهد بود. هِشِر که جرقهای برای زندگی در تیجی میزند، او را به دنیای او میکشاند که با سر زدن به فلزات سنگین، سیگار کشیدن، ماجراجویی جرأتآمیز، گاهی اوقات خنده را برمیانگیزد، اما بیشتر اوقات ترس و خطر. اما نکته کلیدی این است که TJ دوباره شروع به زندگی می کند. و در این بین، HESHER خود پیوندی عاطفی پیدا می کند که مدت ها از مواجه شدن با آن می ترسید. پیوند با تی جی و مادربزرگ.
اما چه مدت قبل از بیدار شدن پل، HESHER از 'بازی' خود خسته می شود یا TJ آسیب می بیند؟ و پس از آن چه؟
آیا کاری وجود ندارد که جوزف گوردون-لویت نتواند انجام دهد؟ و آیا او هرگز دست از کار نمی کشد؟ او به عنوان HESHER مسحور کننده است. او که به تازگی او را در نقش برت رودریگز بیش از حد غیرت، شیرین و بامزه در «الکترا لوکس» دیده بود، در اینجا با شخصیتی که تقریباً چارلز مانسون دیوانه شده ضد مسیح بود، مرا شوکه کرد. به طوری که گاهی اوقات ترسناک باشد، برای عملکردی پویا، هر چند زوال. قابل توجه استفاده روزانه پر زحمت از خالکوبی های بسیار خاص است که برای شخصیت HESHER که گوردون-لویت تحمل کرد بسیار مهم است.
نقشی که در آن گوردون-لویت واقعاً از جعبه خارج میشود، «هشِر، در ظاهر، واقعاً هیجانانگیز و سرگرمکننده است... من فکر میکنم که این امر مخاطبان زیادی را به همراه خواهد داشت. اما چیزی که واقعاً مرا در مورد شخصیت و این فیلم جلب کرد، این است که چیزهای بیشتری در آن وجود دارد. او شما را غافلگیر خواهد کرد شما فکر می کنید شماره او را دارید... اما او در واقع کاملاً متفکر است... و با وجود اینکه او هیچ توجهی به قراردادهای استاندارد اخلاقی نمی کند، به نظر من او یک مرد کاملاً اخلاقی است. همانطور که فیلمنامه را می خواندم، مدام شگفت زده می شدم و مدام درگیر این بودم که شخصیت چگونه رشد کرده و تغییر کرده است. و بله خانم ها، جو 'کار الاغ' خود را انجام می دهد.
راین ویلسون در نقش پل فوقالعاده است، هم در سطوح مختلف دلسوز و هم دلسوز است که افسردگی و احساس بیحرکتی و «عدم کنار آمدن» را که با از دست دادن غمانگیز یکی از عزیزان همراه است، منتقل میکند. برای ویلسون، «این واقعاً هیجانانگیز بود. این هیجان انگیز بود که بتوانم این کار را انجام دهم و اینکه اسپنسر به من فرصتی می دهد ... به جای اینکه فقط یک بازیگر جدی را انتخاب کند، او واقعاً می خواست با بازیگری روی پل کاری انجام دهد و ایده داشتن یک بازیگر عمدتاً کمیک برایش جالب بود. نقش جدی بازی کنید و جنبه متفاوتی از یک شخص را ببینید.» در حالی که خود را به عنوان یک بازیگر دراز می کند، ما واقعاً جنبه متفاوتی از ویلسون را اینجا می بینیم.
یکی از برجسته ترین افراد تازه وارد، دوین بروچو است. به عنوان تی جی، او این فیلم را همراه با لویت حمل می کند و این کار را با کمال انجام می دهد. بروچو بیش از اینکه پا به پای خود را در برابر لویت، ویلسون و پایپر لوری افسانه ای نگه دارد، جذاب و دوست داشتنی است. او باعث می شود که شما نسبت به او و با او احساس و احساس کنید. که توسط ویلسون تمجید شده است، 'او تمام فیلم را روی شانه های خود حمل می کند.' بروچو به همان اندازه از همبازی هایش قدردانی می کند و همه آنها را «بازیگران بزرگ، آدم های بزرگ، الگوهای بزرگ» توصیف می کند.
من از دیدن پایپر لوری که کلاهش را داخل رینگ پرت می کند هیجان زده ام. لوری با بازی شیرین در نقش مادربزرگ دوباره ثابت میکند که بازیگری خود را از دست نداده است. او به ما یک مادربزرگ با بافت عاطفی می دهد که نقطه مقابل پسر پل است. مادربزرگ میخواهد زندگی کند و از آن لذت ببرد و لوری با دیالوگهای ظریف و کاملاً زمانبندیشده همین را تداعی میکند. یکی از برجسته های HESHER به عنوان یک کل، شیمی بین لوری و گوردون-لویت است. لذتی برای تماشا برای داستان، رابطه آنها بسیار مهم است و اگر آنها به هم متصل نمی شدند، فیلم به هم می خورد. با این حال، یکی از ناکامیها یا ناامیدیها، ناتالی پورتمن است که بهعنوان دختر بدبخت و بهظاهر بیشعور در پریشانی، نیکول، کمی ضعیف بود و تا حدی ناسازگار بود. با این حال، خوشبختانه پورتمن تهیه کننده پروژه است و نام او به تنهایی نقش مهمی در ساخت HESHER داشت.
به نویسندگی و کارگردانی Susser، باید اعتراف کنم که بسیاری از عناصر HESHER وجود دارد که من واقعاً آنها را دوست دارم، اما بعد از آن عناصر دیگری هستند که من فقط مجبور شدم سرم را بخراشم و بروم، 'ها؟'. با این حال، به طور کلی، در پایان روز، من فقط می خواهم HESHER را بارها و بارها ببینم. از نگاه TJ 13 ساله، داستان و شخصیتها مملو از احساسات هستند - چه خوب، چه بد یا بیتفاوت - همه اینها در فیلمی کاملاً با هم ترکیب میشوند که در هستهاش مملو از قلب است (البته مملو از ناسزا، هرزهنگاری و بیحرمتی).
از سوسر پرسیدم چه دانه ای HESHER را به دنیا آورد. «از 16 سالگی میخواستم فیلم بسازم. امیدوارم روزی فیلمنامه ای در خانه من ظاهر شود که آنقدر دوست داشته باشم که تلاش کنم و بسازم. هرگز اتفاق نیفتاد. بنابراین، مجبور شدم آن را بنویسم. من واقعاً نمیدانستم چه میخواهم بنویسم، اما در نهایت به این فیلم در مورد از دست دادن و مقابله با ضرر تبدیل شد. این چیزی است که همه ما در مرحله ای از زندگی خود با آن سروکار داریم. اما من همچنین نمیخواستم فیلمی بسازم که کاملاً افسردهکننده باشد، بنابراین با معرفی این نوع شخصیت دیوانه [HESHER]، امیدوارم فیلم را سرگرمکننده کند.»
در ایجاد HESHER، Susser دوران جوانی خود را به یاد می آورد. «وقتی در دبیرستان و دبیرستان بودم، همیشه این نوع شخصیتهای هشر را به یاد میآورم که در سایهها میرفتند و سیگار میکشیدند. آنها همیشه واقعاً مرموز بودند و من همیشه مجذوب آنها بودم.' با کمال تعجب، ساسر هرگز «قربانی» نوع شیطنتهایی که هشر در فیلم اجرا میکند، نبود. من احتمالا مقدار زیادی HESHER در خود دارم. من فکر می کنم همه ما به طرق مختلف این کار را انجام می دهیم. گاهی اوقات او همان صدایی در سر شماست که لزوماً با صدای بلند نمیگویید، اما HESHER این کار را میکند.»
Susser با بهره گیری از عنصر خرد نسلی به عنوان یک ابزار داستان سرایی، به شدت بر خط داستانی بین HESHER و مادربزرگ تکیه می کند، که به لطف شیمی بین Levitt و Laurie، لمس کننده، لطیف، صادقانه و گاهی اوقات به طرز شیرینی خنده دار است. پیام نهایی بهترین بخش فیلم است و Susser موفق میشود تا داستان را دایره کامل کند و به یک نتیجه زیبا دست یابد. پایان را فاش نمیکنم، اما به گفتن بسنده میکنم که تارهای قلب و مجرای اشک را میکشد... بیارزش.
من با فرضیه پدری آنقدر افسرده و داروخورده مشکل دارم که فقط به غریبه ای مانند هشر اجازه می دهد وارد خانه اش شود و فقط روی مبل خود بنشیند، پشت میزش غذا بخورد، جلوی فرزند خردسالش پورنو تماشا کند. به طور مشابه، حوادث قلدری در مدرسه بدون مدیر، معلم یا توصیه والدین. درست است که این یک فیلم است، اما این فیلمی است که ریشه در واقعیت و زندگی دارد که با نوعی حقیقت برای مردم طنین انداز خواهد شد. با درک اینکه Susser این فیلم را بهعنوان کاوشی در مورد نحوه برخورد مردم با فقدان میبیند، و اینکه خودم متحمل ضررهای مشابهی شدهام و با دیگرانی که تجربه مشابهی را تجربه کردهاند، ورود HESHER به خانه خانوادگی مضحک است. غریبه هایی که به خانه شما می آیند، در گاراژ کمپ می زنند، در چمنزار، در خیابان، برهنه راه می روند، پورن تماشا می کنند - اساساً خانه را تصرف می کنند. این فقط در یک دنیای واقعی واقعی اتفاق نمی افتد. نقاطی وجود دارد که شخصیت HESHER به سمت غیرقابل باور بودن پیش می رود. با این حال، آنچه من دوست دارم، انسانیت مدفون در هشر و نمایی است که او در مورد اینکه یک احمق سنگسار و ناسازگار با زندگی است، به نمایش می گذارد، که آشکار شدن آن به طرز پیچیده ای در داستان بین هشر و مادربزرگ تنیده شده است. نکته ای که در مورد HESHER وجود دارد این است که برای مردم مضحک به نظر می رسد، زیرا او بسیار گستاخانه و خشن و منحرف است، اما اگر به آنچه مردم می گویند، نه نحوه بیان آن ها گوش دهید، فکر می کنم این درس مهمی است که باید از فیلم بگیرید. . هشر به روشی که خودش بلد است در مورد مسائل پیش می رود. این لزوماً کوشر یا عادی نیست، اما این چیزی است که او واقعاً می گوید. من فکر می کنم او نشان دهنده چیزهای خوبی است. او ممکن است گاهی دیوانه به نظر برسد، اما شاید همه ما دیوانه باشیم.»
با این احساس که این یک «داستان جهانی» است، از نظر فنی، فیلم حسی «جاودانه» دارد. او به عمد توسط Susser انجام شد، او HESHER را به عنوان '10 سال پیش، اکنون می تواند; من واقعاً سعی کردم تا آنجا که می توانم از هر نوع فناوری یا هر نوع مهر زمانی اجتناب کنم. واقعاً با بودجه اندک، کنترل کل دنیا چالش برانگیز بود.»
در چیزی که باید به عنوان یک کودتای فیلمسازی طبقه بندی شود، ساسر حتی حقوق آهنگ های متالیکا را به دام انداخت، چیزی که این گروه قبلا هرگز برای هیچ فیلمی منتشر نکرده بود. زمانی که ساسر مشغول نوشتن فیلمنامه بود، «متالیکا را آنجا گذاشتم. موسیقی، از بسیاری جهات، بسط شخصیت است. او بسیار خاص است، هشر… او متالیکا را دوست دارد، اما به طور خاص تر، او متالیکا اولیه را با کلیف برتون دوست دارد. متالیکا که به دلیل امتناع از انتشار حقوق یک فیلم شناخته می شد، مطمئن بود که متالیکا هرگز با استفاده از آهنگ های آنها موافقت نخواهد کرد، اما پس از دیدن قطعه ای از فیلم، فیلم را دوست داشتند و برکت خود را برای موسیقی گذاشتند.
و تیتراژ پایانی را از دست ندهید! با دست نوشته و سیاه و سفید ابله مانند آن بر روی تخته گچی، آنها به طرز فحاشی هیستریک هستند و بنابراین HESHER!
شگفتانگیز، سرگرمکننده، غیر متعارف، بیاحترام، بیمعنی و در مواقعی بسیار مبتذل، HESHER چیزی است، و شخصی، جدید و متفاوت که فقط با زندگی و عشق منفجر میشود.
هشر – جوزف گوردون-لویت
پل – راین ویلسون
تی جی – دوین بروچو
نیکول – ناتالی پورتمن
مادربزرگ - پایپر لوری
به نویسندگی و کارگردانی اسپنسر ساسر.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB