نویسنده: دبی لین الیاس
این اواخر بسیار لذت بخش بوده است که به جواهرات نمایشی کوچکی که شادی بخش، نشاط آور، امیدوارکننده و خوب هستند، اجازه دهید با آن روبرو شویم، خوشحالم. یکی از این جواهر، HAPPYTHANKYOUMOREPLEASE، تعارف نویسنده/کارگردان جاش رادنر است. یک افسونگر مطلق، HAPPYTHANKYOUMOREPLEASE مملو از قلب و شادی در سطوح مختلف است که بسیار نشاط آور و بسیار امیدوار کننده است. این سادگی بزرگ در داستان هر شخصیت «منفرد» و بافت پیوندی بین آن داستانها وجود دارد، که همه اینها به بزرگ شدن و نحوه برخورد شما با این درک جدید که دیگر نمیتوانید زندگیتان را خراب کنید خلاصه میشود. در هر شخصیتی که رادنور خلق کرده است، چیزی قابل ربط وجود دارد که می تواند به عنوان یک سنگ محک برای هر جمعیتی باشد. تنها کلمه ای که مدام در مورد شادی متشکرم،لطفا به ذهن متبادر می شود، HAPPY است. این یک فیلم شاد است. لبخندی بر دل شما مینشیند تا با لبخندی که در حین تماشای فیلم و در پایان فیلمها روی صورتتان میبینید، مطابقت داشته باشد، از شما میخواهد خوشحالم-ممنونم- بیشتر، لطفاً!
سام نویسندهی متوسط شماست که در حال مبارزه است. او که قلب و روح خود را در آثار ادبی خود می ریزد، در هر مرحله با طرد شدن مواجه شده است، اما امروز چشمش به این جایزه است - دیدار با ناشر اوبر، پل گرتمانیان. سام که میخواهد روز بهخوبی پیش برود و ملاقاتش حتی عالیتر باشد، لباس پوشیده و آرایش کرده، آمادهسازی و آمادهسازی، شانهکردن و دوباره شانهکردن است، و حتی مطمئن شده است که آنقدر زود از خانه خارج میشود تا به موقع باشد. اما، همانطور که ضرب المثل می گوید، بهترین نقشه های موش و انسان… و در حالی که سام در حال سوار شدن به مترو است، ناگهان با دیدن پسر جوانی که به عقیده او از مادرش جدا شده است، با نقشه هایش روبرو می شود که بسیار خراب می شوند. آه چه باید کرد، چه کرد. بچه را ترک کنم یا به جلسه برویم؟ بچه را ببریم و مادرش را پیدا کنیم؟ و بچه حتی اسمش را به سام نمی گوید. از طریق یک کمدی از اشتباهات، سام به جلسه با پسری که در دو دست است، ختم می شود، اما گرتمانیان از دفتر بیرون می خندد. عالی. روز فقط به سراشیبی ادامه می دهد. خبر خوب این است که پسر با منشی صحبت می کرد که او را به صحبت انداخت و فهمید که نامش راشین است. سام که نمیداند چه باید بکند، پسر را با خود به خانه میبرد، اما در طول راه، چیزی را میبیند که قلبش را به وجد میآورد - میسیسیپی، یک پیشخدمت زیبای سر قرمز در یک بار محلی.
هنگامی که به خانه میروند، سم و راشین فرآیند پیوند جالبی را آغاز میکنند، زیرا راشین با دوستان سام ملاقات میکند، همه آنها سعی میکنند با سام درباره «بازگرداندن» راشین به مقامات منطقی صحبت کنند. سام که قبلاً با راشین پیوند محکمی برقرار کرده بود، دلش با او میسوزد که میفهمد راشین در شش خانهی فرزندخوانده بوده است، آخرین خانهای که وقتی سم او را پیدا کرد، تازه از آن فرار کرده بود. سام به طور تکانشی از راشین می خواهد که با او زندگی کند و امر اجتناب ناپذیر را به تاخیر می اندازد.
در این بین، سام بهترین کاری را که انجام می دهد انجام می دهد، دوستی ثابت قدم و با تمام دوستانش باشد که در حال گذراندن بحران های خود هستند - آنی که از آلوپسی رنج می برد که باعث بی موی او می شود، بین دوست پسرهای بد در حال نوسان است در حالی که انکار می کند. توجه به یک مرد عصبی در محل کار به نام سم شماره 2 (سرانجام، سم بهترین دوست او و اولین سم است) که او را همان طور که هست دوست دارد. چارلی به تازگی از کالیفرنیا به نیویورک بازگشته است با این تفکر که وسایل خود را جمع کند و برای همیشه به آنجا نقل مکان کند، اما با مقاومت شدید دوست دخترش، مری کاترین، مواجه شد. و سپس می سی سی پی است که پس از یک سری دوست پسر آزاردهنده وارد زندگی سام شده است و اکنون به مدت 3 روز با او و راشین خانه بازی می کند.
از طریق این دوستان و راشین است که نه تنها زندگی سام، بلکه زندگی هر یک از آنها شروع به تغییر می کند. خوب یا بد، این است که خودتان ببینید.
کیت مارا فقط صفحه را روشن می کند. به عنوان می سی سی پی، او درخشان است. زمان و تحویل بی عیب و نقص و ظریف است. و بله مردم، مارا در حال خواندن چند آهنگ مشعل باورنکردنی در یک باشگاه کوچک دودی است. اما، سپس سام جاش رادنور را که دوست داشتنی فراتر از دوست داشتنی است، بیاندازید. او مانند یک سگ توله سگ است که نمی توانید آن را کنار بزنید و فقط می خواهید دوستش داشته باشید و تشویق کنید. مارا و رادنور را کنار هم قرار دهید و آنها یک مسابقه روی صفحه هستند که در بهشت ساخته شده اند. آنها از نظر ظاهر بصری و سبک آوازی به زیبایی یکدیگر را تعریف می کنند. جریانی بین آنها وجود دارد که شما را وادار می کند شخصیت های آنها را برای موفقیت فردی و زوجی ریشه یابی کنید. من دوست دارم مارا و رادنور را دوباره در چیزی جفت ببینم.
صحنه واقعی و دزد قلب مایکل الجیری است. آه خدای من! ناز، ناز، ناز و گرانبها. (و اجازه دهید به شما بگویم، زمانی که من با مایکل مصاحبه کردم، یک جنتلمن کوچک مودب عالی نیز هست!) او این شدت و روحیه درونی بزرگ را به راشین می دهد که تماشای آن جذاب است. شما تعجب می کنید که با چرخ های سر او چه می گذرد. و همراه با رادنور، این شیمی عالی بچه بزرگ و بچه کوچک در جریان است که فقط قلب را گرم می کند و باعث می شود لبخند بزنید. شما نمی توانید با دیدن این دو در کنار هم لبخند نزنید.
پابلو شرایبر معصومیت و حساسیت 'عینک های رز رنگ' را برای چارلی به ارمغان می آورد که با بزرگسالی و 'در حال حرکت' در زندگی است. تماشای دگردیسی چارلی از اولین شات او در PCH تا بازگشت به نیویورک و مری کاترین از Zoe Kazan جالب بود. ظریف و لذت بخش. یکی از بازیگران آزار دهنده زوئی کازان بود. مری کاترین او در کل فیلم بسیار آزاردهنده بود. کازان یا برداشت او از این شخصیت، وقتی با هیچ بازیگر یا شخصیت دیگری قرار میگیرد، هرگز ژل نمیخورد.
مالین آکرمن در نهایت یک بخش گوشتی می شود و او در اینجا از آن نهایت استفاده را می کند. به عنوان آنی، او می درخشد و انرژی می تاباند. آکرمن بادی است که انرژی مثبت داستان را به حرکت در می آورد. و تونی هیل در نقش سم شماره 2 که با آنی آشنا می شود فقط یک جواهر است.
وقتی فهمیدم HAPPYTHANKYOUMOREPLEASE اولین کار جاش رادنر به عنوان نویسنده و کارگردان است، شگفت زده شدم. او با الهام گرفتن از افراد و رویدادهای زندگی خود، شخصیت های تأثیرگذار و داستانی را خلق کرده است که از تعادل فوق العاده ای از احساسات صادقانه و شوخ طبعی تشکیل شده است. Radnor با دستکاری چندین خط داستانی که ساختار بسیار خوبی دارند، هرکدام میتوانند به تنهایی به عنوان یک خط تصویری بایستند، Radnor به آرامی و یکپارچه نقاط را به یک ترکیب منسجم متصل میکند. تنها نکته من این است که احتمالاً یکی از خطوط داستانی را حذف کنم - خط داستانی چارلی و مری کاترین - که بیشتر پیرامون طرحهای اصلی سام-راشین- می سی سی پی- آنی بود.
گرفتن سیموس تیرنی به عنوان فیلمبردار یک نبوغ بود. Tierney در ایجاد این تنظیمات کوچک صمیمی با لنز و زوایای دوربین جالب که فقط به پالت احساسی فیلم میافزاید، برتری مییابد. در اینجا، نور واقعاً شخصیت بازیکنان و خانه های آنها را منعکس می کند. زوایای دوربین در صحنههایی که رادنور و الجزیری به چندین POV و پرسپکتیو وام دادهاند، نقش بسیار خوبی داشت.
طراح تولید، جید هیلی، واقعاً با سبکهای التقاطی هر شخصیت کار کرد و طراحی کمک زیادی به ایجاد لحن و طرز فکر هر فرد با یک نگاه کرد.
به عنوان اولین نویسنده/کارگردان، جاش رادنور فقط با HAPPYTHANKYOUMOREPLEASE مرا از آب بیرون می کشد. اگر این نشانهای از طرز فکر او و نوع فیلمهایی باشد که میتوانیم در آینده ببینیم، دنیای فیلمهای مستقل در دستان بسیار خوبی است. شخصیت های او واقعی و قابل ربط هستند. واکنشها و تعاملها درست به نظر میرسند، اما او به همه چیز این لحن بسیار نشاطآور و شاداب میدهد که بسیار خوشایند و با طراوت است.
بیا شاد باش و با HAPPYTHANKYOUMOREPLEASE بروید و خودتان را دوست داشته باشید. در پایان فیلم متوجه خواهید شد که چه کاری انجام دادم - خوشحالم-ممنون- بیشتر، لطفا!
سام – جاش رادنر
می سی سی پی - کیت مارا
آنی – مالین آکرمن
راشین – مایکل الجیری
پل گرتمانیان – ریچارد جنکینز
نویسنده و کارگردان: جاش رادنر.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB