GREENLAND فیلمنامه ای خوش ساخت، اجراهای برجسته، اکشن پرخاشگر را ارائه می دهد و انسانیت را می یابد

با سالی مانند 2020، چه چیزی می تواند مناسب تر از یک فیلم فاجعه آمیز شامل یک E.L.E باشد. به نام رویداد سطح انقراض، و در این مورد، دنباله‌داری به نام کلارک مستقیماً به سمت زمین حرکت می‌کند. ما قبلاً سناریوهای سیارکی را در فیلم دیده بودیم، اما به لطف کارگردان، ریک رومن واو، فیلمنامه قوی و خوش ساخت کریس اسپارلینگ، بازی‌های برجسته جرارد باتلر و مورنا باکارین، و اکشن‌های پرچرب و بی‌وقفه، چیزی که گرینلند را متمایز می‌کند. بقیه نه تنها سطح اصالت و واقع گرایی (تا تماس های CQ در رادیو همجنس گرا) بلکه انسانیتی است که ما می بینیم و احساس می کنیم. خوب و بد. این مربوط به این نیست که چه کسی در مقیاس انقراض زندگی می‌کند و می‌میرد، بلکه به نیازهای روزمره یک خانواده معمولی با پسری که به انسولین حیات‌بخش متکی است، می‌پردازد. این مربوط به این است که چه کسی 'زندگی می کند'. این یک چرخش کاملاً متفاوت در تصمیمات اتخاذ شده و اقدامات انجام شده ایجاد می کند. اما این چیزی است که فیلم‌های واو را جذاب می‌کند. این فقط عملی نیست که او در آن بسیار ماهر است. این کاوش در آن مناطق خاکستری زندگی و شرایط انسانی است. او با گرینلند طلا استخراج می کند.

جهان در مورد نزدیک شدن دنباله دار کلارک که به طور ناگهانی از کهکشانی دیگر در مسیری که قرار است دور زمین بچرخد، پر از هیجان است، که قرار است یک منظره بصری برای همه از جمله جان گاریتی باشد. گاریتی که یک معمار و مهندس است، تا زمانی که تکه‌هایی از دنباله‌دار به زمین برخورد کرده و بخشی از فلوریدا را از بین می‌برد، مانند دیگران هیجان‌زده است. این برای اوه و آه شکوه و جلال نخواهد بود. کلارک کشنده است. اولین و مهمترین در ذهن گاریتی پسرش ناتان و همسرش آلیسون است که در یک حومه آرام آتلانتا زندگی می کنند.

خوشبختانه برای گاریتی ها، و باعث ناراحتی و خشم دوستانشان شد، آنها توسط وزارت امنیت داخلی برای انتقال به مکان نامعلومی انتخاب شده اند و باید در مدت زمان محدودی به یک پایگاه نظامی مراجعه کنند یا مکان خود را از دست بدهند. در پروازهای مقدس متأسفانه، آنها با موانع متعددی روبرو می شوند که کوچکترین آنها باقی ماندن انسولین ناتان در ماشین است. زمانی که جان از میان خطوط ترافیک و ماشین های رها شده برای دریافت انسولین برمی گردد، اتفاق غیرقابل تصور زمانی رخ می دهد که آلیسون و ناتان به دلیل وضعیت پزشکی ناتان از دسترسی به هواپیماهای در حال حرکت محروم می شوند.

اکنون از هم جدا شده‌اند و نه جان و نه آلیسون نمی‌دانند دیگری کجاست (و به لطف ماهواره‌ها و برج‌های همراه ساقط‌شده، تلفن‌های همراه کار نمی‌کنند)، باید بر خشونت، امواج شوک و وضعیت بدتر ناتان غلبه کنند، زیرا آنها نه تنها برای یافتن یکدیگر تلاش می‌کنند. و دوباره به عنوان یک خانواده متحد شوند، اما راهی پیدا کنند تا خودشان به گرینلند برسند، جایی که پناهگاه های دولتی در آن قرار دارند.

به عنوان جان گاریتی، چیزی از جرارد باتلر می‌بینیم که نادر است - آسیب‌پذیری، ناامنی و بلاتکلیفی. یک لحظه کلیدی از 'فروپاشی' در یک خانه خالی بسیار در مورد جان صحبت می کند. ما درد و رنج او را احساس می کنیم. اما چیزی که هم عملکرد جان و هم باتلر را به سطح بالاتری می برد، زمانی است که او با اسکات گلن رو در رو می شود، جایی که می بینیم جان مردی با وجدان است، مردی که توسط آن وجدان هدایت می شود. او اخلاق دارد. و وقتی کاری را انجام می دهد که با اصول اخلاقی او مطابقت ندارد، احساس پشیمانی می کند. او ناقص است و ممکن است از خودش بدش بیاید که عیب دارد، اما همین عیوب او را انسانی تر می کند و او را برای اطرافیانش و مخاطبان انسانی می کند. او می داند که باید برای این نقص ها بهای اخلاقی پرداخت. نه تنها این شخصیت به خوبی نوشته شده و از نظر احساسی لایه‌بندی شده است، بلکه باتلر او را زنده می‌کند و به جرارد باتلر بداخلاقی که همه ما می‌شناسیم و دوستش داریم، می‌سازد.

اما در مورد زنده کردن کسی صحبت کنید! به اسکات گلن در نقش پدر آلیسون، دیل نگاه نکنید. ما دیدیم که واو با نیک نولتی در فرشته سقوط کرده چه کرد و در اینجا با گلن به همان اندازه قدرتمند عمل کرد. Glenn’s Dale به عنوان ستاره شمالی عمل می کند، یک قطب نما اخلاقی که واقعاً خانواده را گرد هم می آورد و در عین حال دید عمیق تری از زندگی به مخاطب می دهد. و اینجاست که استعدادهای دانا گونزالس، فیلمبردار قدیمی وو، واقعاً می‌درخشد، زیرا دور زدن از گلن غیرممکن است. نورپردازی استادانه و لنزپردازی با استعاره و داستان‌گویی بصری، قلب با لحظاتی ارزشمند بین گلن و راجر دیل فلوید جوان ناتان می‌شکند، در حالی که گونزالس دوربین را روی صورت گلن فشار می‌دهد و بیانگری، چشمانش، زندگی در آن خطوط را به تصویر می‌کشد. صورتش. ما در حال حاضر قدرت و احساسی بودن کلمات دیل را احساس می کنیم، اما بصری احساسات را به سطح بعدی می برد. و به جرات می توانم بگویم، اما یک عکس خیره کننده از گلن وجود دارد که بیرون ایستاده و به آسمان نگاه می کند، بسیار شبیه به عکسی از او در نقش آلن شپرد درمطالب درست.

مورنا باکارین به عنوان آلیسون معنای جدیدی به احساسات مادری می دهد. او به یک شیر که از توله خودش محافظت می کرد، برای پول فرار می کرد. باکارین یک سنگ محکم است، لایه‌هایی از احساسات را ایجاد می‌کند که ترس را از فرزندش پنهان می‌کند، با هر کسی که سر راه او قرار می‌گیرد می‌جنگد، قدرت خود را پیدا می‌کند و بر هر ناامنی و هیستری که با اولین ضربه کلارک داشت غلبه می‌کند.

راجر دیل فلوید قلب شما را در نقش ناتان می‌دزدد. او کمی جذاب است و تماشای شیمی بین فلوید و باتلر یک شادی خالص است. خوشحالم که هولت مک کالی را به عنوان خلبان هواپیمای بوش می بینم. دیوید دنمن را در نقش رالف نادیده نگیرید، مردی که برای نجات او و همسرش دست به هر کاری می‌زند.

اینجاست که ساختار داستانی مستحکم به کار می‌آید، و سایه‌های خاکستری در بررسی وضعیت انسانی، اخلاق و اخلاق، وجدان یک فرد. فقط یک مثال شخصیت دنمن از رالف است که حاضر است برای نجات خود دست به هر کاری بزند - و بدون پشیمانی یا پشیمانی. از سوی دیگر، جان باتلر را می‌بینید که با دست‌های لرزان پس از فشار به افراط، غصه می‌خورد. دو مرد که برای نجات خود اقدام می کنند، اما با نیت کاملاً متضاد و عواقب اخلاقی. ابهام اخلاقی که بارها در طول فیلم می بینیم تماشای آن جذاب است.

اما این پایان جهان است و بدون عمل و بلایا چه می شود. واو ناامید نمی شود. من فکر می‌کنم او از رکورد انفجارهای ثبت شده با Angel Has Fallen پیشی گرفته است. با گرینلند، انفجارهای روی زمین، تصادفات اتومبیل، انفجار هواپیماهای متعدد در یک پایگاه هوایی، سقوط دنباله دار، تکه های آتشین دنباله دار که از آسمان می بارد، داریم. و واو به جلوه های عملی درون دوربین اعتقاد زیادی دارد، بنابراین واکنش هایی که از بازیگران می بینیم واقعی است. همچنین تیم VFX با ایجاد کل طراحی آسمان که با درخشش نارنجی متمایل به قرمز صدها قطعه و تکه فروزان مانند ستاره های در حال فرود آمدن به زمین پر شده است، قابل ستایش است. صحنه های شب عالی هستند. از نظر بصری، واو ما را با کلارک و شیطنت‌هایش به درون فیلم می‌کشاند - عظمت و قدرت و شگفتی آن، زیبایی آن - اما سپس با وحشت و ویرانی که آن زیبایی به ارمغان می‌آورد، با آن مقابله می‌کند. کنار هم قرار گرفتن خیره کننده و قابل تامل است.

عمل افسانه ای است همانطور که لنز آن است. دعوای چند نفره در پشت کامیون‌ها، همه‌جانبه، کلاستروفوبیک، و با کار دستی قاتل به نمایش گذاشته می‌شود. تعداد زیادی مبارزات مرد روی مرد و همچنین برخی از رقص های مبارزات فشرده شامل باتلر. همه به خوبی طراحی شده و به خوبی اجرا شده است. همچنین برخی اکشن‌های هیجان‌انگیز خودرویی که با ترافیک عظیم و سقوط تکه‌های دنباله‌دار و امواج شوک همراه است.

باز هم طبق معمول دانا گونزالس با نورپردازی و لنزسازی کار بی عیب و نقصی انجام می دهد. تضاد پالت و نور با مزرعه دیل و دنیای در حال فروپاشی در حال سوختن که ما شاهد تلاش خانواده برای رسیدن به این بهشت ​​روی زمین هستیم، باشکوه است. امید هست. صلح وجود دارد. و سپس سکانس های فلش بک. نمای نزدیک، صمیمی، روشن، شاد. اینها همان تصاویری هستند که می خواهید تا زمانی که زنده هستید به خاطر بسپارید، نه در آخرین لحظات مرگ.

آهنگساز دیوید باکلی یکی دیگر از اعضای تیم مشترک واو است. این یک امتیاز بسیار منحصر به فرد است که شامل آهنگ های همخوانی غیرکلامی است که هم محترمانه و هم دلخراش است. ما احساس می کنیم که آرماگدون روی خودمان است. آتش جهنم آیات اینجاست. این را با امتیاز می شنویم و احساس می کنیم. و شما را در حاشیه و کمی بی قرار نگه می دارد.

در پایان روز، یا در فیلم، نمی‌توان به این دنیایی که اکنون در آن هستیم نگاهی بیندازید و خود را بررسی کنید و سوالات سختی را در مورد درست و نادرست و راه‌هایی که برای انجام آن انجام می‌دهید بپرسید. زنده ماندن، سؤالات اخلاقی و اخلاقی، و همچنین می‌خواهید آخرین لحظات شما چگونه باشد - دعوا و پنجه زدن و غارت و غارت و آسیب رساندن به دیگران؟ در آرامش که می دانید زندگی خوبی داشته اید؟ یا کفاره و عذرخواهی برای اشتباهات و عیوب، به امید اینکه در طرف دیگر فرد بهتری باشیم، چه آن سوی اقیانوس امن در گرینلند و چه «در آن سوی دیگر».

گرینلند به وضعیت انسان ضربه می زند و انسانیت را می یابد و فیلمی تأمل برانگیز با اکشن قاتل، احساسات قدرتمند، دنباله دار به نام کلارک و جرارد باتلر ارائه می دهد.

به کارگردانی Ric Roman Waugh
نوشته شده توسط کریس اسپارلینگ

بازیگران: جرارد باتلر، مورنا باکارین، راجر دیل فلوید، اسکات گلن

توسط دبی الیاس، 09/02/2020

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما