FYC: RUPERT GREGSON-WILLIAMS عظمت، قلب و آتش کاترین بزرگ را از طریق موسیقی زنده می کند - مصاحبه اختصاصی

چه کسی به جز روپرت گرگسون-ویلیامز، اولین انتخاب برای ساخت یک مینی سریال در کاترین کبیر خواهد بود؟ اینکه گرگسون-ویلیامز را چندوجهی و همه کاره خطاب کنیم، دست کم گرفته شده است. ثبت تم و احساسات در همه چیز از فیلم های انیمیشنی مانندبر فراز پرچینوافتضاحe به چادرهای مانندآکوامنوزن شگفت انگیزبه نور romps ماننددر اینجا رونق می آیدیاآنچه یک دختر می خواهدبه جاذبه های قلبی یک داستان واقعی مانندکاربر ریجیاهتل رواندایا سریال های اپیزودیک دوره مانندتاجوبیگانه گراهیچ چیزی نیست که RUPERT GREGSON-WILLIAMS نتواند از طریق آهنگسازی با آن مقابله کند یا آن را ارتقا دهد. و اکنون او یک حضور واقعی سینمایی موزیکال را به کاترین بزرگ HBO ارائه می کند.

کاترین با بازی هلن میرن در نقش کاترین بزرگ، در قرن هجدهم بر امپراتوری روسیه حکومت کرد و نه تنها مرزهای آن، بلکه فرهنگ آن را گسترش داد و از فلسفه، موسیقی، هنر و حتی مد در اروپای غربی استقبال کرد. این درام تاریخی چهار قسمتی حول محور یکی از بزرگترین داستان های عاشقانه تاریخ، داستان کاترین و گریگوری پوتمکین با بازی جیسون کلارک و به قدرت رسیدن کاترین پس از برکناری همسرش از تاج و تخت است. کاترین و پوتمکین با هم به شکل گیری آینده سیاست روسیه با همفکری و قلب های یکپارچه خود کمک کردند. این عشق و قلب های در هم آمیخته آنهاست که ضربان قلب گرگسون-ویلیامز را از طریق درام بالای سیاست، جنگ، خانواده و عشق به پیش می برد.

گرگسون-ویلیامز چهارمین و آخرین قسمت کاترین بزرگ را برای در نظر گرفتن امی در رده آهنگسازی برجسته موسیقی برای یک سریال محدود، فیلم یا ویژه (نتیجه دراماتیک اصلی) ارسال کرد. و چه بخش عالی برای به نمایش گذاشتن استعدادهای خود به عنوان آهنگساز. با حفظ رابطه کاترین و گریگوری پوتمکین در قلب سریال و موسیقی، این اپیزود پایانی تفاوتی ندارد و در واقع مانند یک شراب خوب با افزایش سن، در جنب و جوش و رنگ موزیکال خود تشدید می شود.

مملو از امید، درد دل، درام، شادی، غوغا، و عشق بی پایان، هر احساسی به زیبایی از طریق امتیازدهی احساس می شود. یک اپیزود قدرتمند و اوج که ما را به مرگ هر دو کاترین و پوتمکین در میان اعلام جنگ توسط ترک‌ها می‌برد، کاترین الکسی اورلوف را به شورا به یاد می‌آورد در حالی که زوبوف اکنون برای جاسوسی از او استفاده می‌کند، زیرا دشمنان تشنه قدرت او مانند کرکس‌ها ظاهر می‌شوند. ، به ویژه پسرش پل. پوتمکین به ویروسی که در کریمه مبتلا شده بود بسیار بیمار است. او که می‌داند پایان خودش نزدیک است، سعی می‌کند نوه‌اش اسکندر را از پدر و مادرش دور کند و او را برای جانشینی خود داماد کند. در حالی که پوتمکین در کریمه تلاش می کند تا بدون خونریزی با ترک ها صلح کند، می میرد. با درگذشت پوتمکین، کاترین نه تنها غمگین، بلکه دل شکسته می شود و او نیز می میرد. بر خلاف میل او، پل جانشین کاترین در تاج و تخت می شود، اما همانطور که از طریق پایان نامه می آموزیم این است که اسکندر ظرف چند سال سفره های پل را برمی گرداند و همانطور که کاترین با شوهرش انجام داد، تاج و تخت را از پل می گیرد که رویاهای مادربزرگش را برآورده می کند. اما یکی از احساسی ترین لحظات فیلم با فلاش بک به ده سال قبل و عروسی کاترین و گریگوری پوتمکین می آید. (همیشه اعتقاد بر این بود که آنها واقعاً ازدواج کرده اند، هیچ مدرک محکمی برای اثبات آن وجود نداشته است.)

در گفتگو با آهنگساز روپرت گرگسون-ویلیامز در این گفتگوی اختصاصی در مورد رویکرد موسیقایی او به کاترین بزرگ، ما در مورد توسعه آهنگسازی، تأثیرات موسیقی، مدولاسیون، و سازها بحث می کنیم و تعادل بین کاترین به عنوان یک زن و عشق عمیق او به پوتمکین و کاترین را پیدا می کنیم. به عنوان امپراتوری که امپراتوری روسیه را می سازد، شوخ طبعی پوتمکین و کاترین را پیدا می کند، و اینکه چگونه همه چیز در قسمت پایانی مینی سریال به اوج می رسد.

روپرت گرگسون-ویلیامز. اعتبار عکس Benjamin Ealovega.

خیلی خوشحالم که با تو صحبت می کنم، روپرت. من مدتهاست که کار شما را تحسین می کنمآنچه یک دختر می خواهد. این مدت‌ها یکی از فیلم‌های لذت بخش من بوده است.

من هم آن فیلم را دوست دارم!

تنوع شما به‌عنوان یک آهنگساز شگفت‌انگیز است، زیرا از چیزی شبیه به آن می‌رویددر اینجا رونق می آید، یاتاج، یا درام سنگین ازهتل رواندا. و چیزی که من در آخرین تلاش شما با کاترین بزرگ دوست دارم این است که همه این رنگ‌ها و بافت‌هایی را که در طول سال‌ها از شما دوست داشته‌ام، می‌بینم، همه اینجا گرد هم آمده‌اند. این نمره گذاری بسیار سینمایی است، روپرت، بسیار غنی، بسیار بافت. من کنجکاو هستم که در مورد رویکرد شما با این یکی، با توجه به یک سری محدود. شما چهار اپیزود دارید و آنها چندین سال را در بر می گیرند و تغییرات زیادی از نظر ژئوپلیتیک، فرهنگی و احساسی دارند. وقتی قدرت داستان کاترین و قدرت هلن میرن را دارید از کجا شروع می کنید. موسیقی را از کجا شروع می کنید؟

خب حق با شماست این موضوع غنی است و بنابراین من زمان زیادی را صرف صحبت با فیلیپ مارتین، کارگردانی کردم که این نمایش را در جاده با هلن دریافت کرد. من با او کار کرده بودمتاجپس به هر حال ما رابطه داشتیم او همیشه یکی بودتاجکه من بیشتر با آنها صحبت می کردم یا حداقل به صورت آکادمیک درباره داستان صحبت می کردم. پس وقتی هر دو رفتیمتاجو به مراتع دیگر رفت، از من خواست که این کار را انجام دهم. یکی از اولین کارهایی که از من خواست این بود که چند کتاب و چند مقاله درباره کاترین بخوانم. من واقعاً به فشار زیادی نیاز نداشتم، زیرا باید با شما صادق باشم، چیز زیادی در مورد کاترین نمی دانستم. من می دانستم که او آلمانی است و می دانستم که او شوهرش را سرنگون کرده است و همین. او با ولتر دوست بود و فلسفه را از فرانسه آورد. او آهنگسازانی را از وین دعوت کرد. و او تمام هنرهای غربی یا هنرهای اروپای غربی را تحسین می کرد. بنابراین از آنجا شروع کردم و متوجه شدم که در واقع موسیقی روسی، صدای موزیکال صدای موسیقی کلاسیک، بسیار وینی و پاریسی و آلمانی است. آن شور و اشتیاق موسیقی فولکلور روسی یا موسیقی روسی که ما از قرن نوزدهم می شناسیم، نداشت، از چایکوفسکی مستقیماً تا استراوینسکی. بنابراین من سپس به بررسی بیشتر موسیقی مذهبی و موسیقی محلی پرداختم که در آنجا رنگ های دوست داشتنی پیدا کردم، آن صدای پرشور روسی. سپس من خودم را آوردم، امیدوارم صداهای مدرنی را که استفاده کردم و عمداً استفاده نشده یا به زور روی آن استفاده نشده است. طبیعی بود که آن را کمی به روز کنیم یا به آن احساس معاصر بدهیم.

این یکی از چیزهای زیبایی است که من او را دوست دارم و به این دلیل است که کاترین در تفکرش بسیار رنسانس بود و همه چیز را از نظر فرهنگی پذیرفت. این به شما امکان می دهد در طول توپ ها، والس های وینی را وارد کنید. و سپس وقتی صحبت از کاترین و پوتمکین به میان می‌آید، به خصوص در قسمت اول، صحنه راه پله، که در آن او در حال آواز خواندن است و شما واقعاً نت‌های زیبایی را به ارمغان می‌آورید، هوس زیادی دارید. صدای زنگ پیانو و یک تکه تکه عجیب و غریب. و شما این را، تقریباً به عنوان یک موتیف، با تارهایی با کاترین و پوتمکین در تمام چهار قسمت انجام می دهید. استفاده عالی از رشته ها در هر چهار قسمت.

ویولنی که من استفاده می کنم، قبل از اینکه واقعاً بقیه موسیقی را ضبط کنم یا بنویسم و ​​آن را در اسلحه خانه خود بگذارم، در واقع تعداد زیادی از آن را ضبط کردم، فقط تعداد زیادی الگوی کوچک که نوازنده ویولن را در اختیار داشتم، و من چند تا را نواختم. بیت ها و باب ها هم روی کنترباس ها و ویولن سل و چیزها. آنها در پیشبرد داستان بسیار مفید بودند. من همیشه می بینم که رابطه کاترین و پوتمکین دارای طنز زیادی است، به خصوص پوتمکین، بنابراین من از این نوع اوستیناتو ویولن سولو برای نشان دادن طنز و طبیعت خوب او استفاده می کنم. بعد، واضح است که در طرف دیگر، هلن [میرن] درست در ابتدا این ایده را داشت که می‌خواهد آن را مانند اوباما بازی کند، اما در پایان، او آن را مانند موگابه بازی می‌کند. بنابراین شما این نوع 'وزن' را دارید که می توانید در آن قرار دهید. من از آن با برنج و سازهای کوبه ای کم و یک گروه کر کم و انواع سینت ها و چیزهای مدرن استفاده می کنم. بنابراین انجام این پروژه واقعاً سرگرم‌کننده بود و شرط می‌بندم که شما اغلب چنین زمانی برای انجام چنین کاری ندارید. وقتی فیلیپ برای اولین بار از من خواست که درگیرش شوم، او هنوز در حال توسعه آن بود، هنوز فیلمش را نگرفته بود، و من فیلمنامه ها را خواندم و با او صحبت کردم و مقداری خواندم و سپس شروع به نوشتن کردم. بنابراین من قبلاً حدود دو ساعت موسیقی نوشته بودم قبل از اینکه او حتی یک فریم از فیلم ویرایش شده را به من بدهد، که واقعاً خوب بود زیرا من قبلاً فرصتی برای ورود به دنیا داشتم تا آن نوع عجله در آن، 'اکنون بنویس، 10 هفته فرصت داری. این یکی من احتمالا برای حدود شش ماه و خاموش بود. وقتی این فرصت را به دست می آورید خوب است.

بسیاری از این ترکیب همچنین شامل مدولاسیون سرعت و حجم شما با کرشندو و کاهش است. بنابراین من کنجکاو هستم، آیا شما آن را در ترکیب نوشتید؟ یا این چیزی است که در ارکستراسیون و سپس با طراحی صدا کار شده است؟

فکر می‌کنم احتمالاً آن را به شکلی کاملاً پویا نوشته‌ام، بنابراین وقتی آن را ضبط می‌کردیم، یا همان‌طور که آن را می‌نواختم، یا همان‌طور که آن را برنامه‌ریزی می‌کردم، به هر نحوی که ساز تصور می‌شد، فکر می‌کنم آنها را با این حجم‌ها نوشتم. این فقط به درام کمک زیادی کرد، درام را از یک مرحله به مرحله دیگر سوق داد، زیرا برخی از درام ها در واقع خیلی سریع نبودند، اما واقعاً باید داستانی بین پوتمکین و کاترین ایجاد شود، بنابراین من سعی کردم از آن استفاده کنم. موسیقی که داستان ما را کمی پیش ببرد. همچنین، آن اشتیاق روسی که به شما دست می دهد، من آن را از موسیقی کرالی که به آن گوش دادم دریافت می کنم. و این، از خیلی، خیلی ساکت، تا خیلی، خیلی بلند، واقعاً برایم جذاب بود. وقتی ضبطش کردم میگم یه کم لبه ها رو حفظ کردم. من برخی از لبه های آن را نگه داشتم. گاهی اوقات شما زمان زیادی را صرف تولید چیزهایی می‌کنید تا احساس کنید واقعاً تمام شده و جلا یافته‌اند، اما من برخی از لبه‌های خشن را با آواز و برخی از نواختن ویولن باقی گذاشتم، زیرا فقط کمی شخصیت به آن می‌آورد، احساس کردم، و کمی اعتبار بیشتر به آن، به جای یک نمره بزرگ جلا.

من در مورد استفاده شما از سازهای کوبه ای در متن این داستان کنجکاو هستم. من متوجه شدم که هر بار که شورش‌ها، مردم، شورش‌گران را می‌بینیم، و بیشتر از آن‌ها می‌شنویم که وارد می‌شوند، اما شما همچنین در زمان‌های خاصی از آن به‌عنوان نخ نه‌تنها برای طبل‌های جنگ، بلکه همچنین از آن استفاده می‌کنید. تپش قلب. بنابراین من در مورد معرفی سازهای کوبه ای و استفاده شما از آن بسیار کنجکاو هستم.

خوب، همانطور که قبلاً گفتم، این درام را به پیش می برد. خیلی خوب است که کمی به آن ضربه بزنید. همچنین، از جهات دیگر، با استفاده از یک نبض بین پوتمکین و کاترین، زمانی که آنها دور هستند و او برای او نامه می نویسد، من فقط لحظات تپنده ای کوچکی انجام می دهم تا نشان دهم که آنها مشتاق یکدیگر هستند. جالب است که به پرکاشن توجه کردید. من چند تله زنده و طبل میدانی داشتم که انجام دادم، و برای این کار، دستیار بسیار باهوشم نیز بود. به غیر از آن، استفاده از کوبه ای الکترونیکی نیز وجود داشت، فقط برای حفظ لبه.

چالش برانگیزترین جنبه گلزنی برای کاترین بزرگ چه بود؟

سوال جالبیه من فکر می کردم کاترین دو طرف برای او دارد. او رابطه عشقی بسیار طنزآمیز و عمیقی با پوتمکین داشت، و این برای من واقعاً تمام داستان بود. اما فیلیپ همیشه مرا به این ایده برمی‌گرداند که ما در مورد ملکه‌ای صحبت می‌کنیم که شروع به ساختن روسیه به یک امپراتوری بزرگ کرد. بنابراین سعی می‌کنم وارد آن شوم، سعی می‌کنم لطافت بین پوتمکین و کاترین را ایجاد کنم، اما همچنین در نهایت او را به‌عنوان یک دیکتاتور بی‌رحم نشان دهیم. در پایان، در قسمت چهارم، من با حساسیت از دست دادن پوتمکین و مرگ او سروکار دارم. برای من عمیقاً احساسی بود، اما در عین حال او از نظر بسیاری از مردم روسیه به یک دیکتاتور شرور تبدیل شده است. بنابراین من حدس می‌زنم که این کار سختی بود که ما را تا انتها مراقبت کنیم، و همچنین بیشتر نشان دهیم که او چگونه وحشی شده است.

سپس مطمئناً پسر فوق‌العاده و دوست‌داشتنی او، پل را نیز به او اضافه می‌کنید، که نگران مرگ مادرش روی زمین نیست و به دنبال کاغذبازی است، بنابراین دیوانگی او نیز به آنجا گره می‌خورد. روپرت، فکر می‌کردم که کل سکانس پایانی در قسمت چهار به طرز عالی انجام شده است. خیلی خوب از نظر موسیقی

عالی بود! من واقعا از نوشتن آن لذت بردم. من به نوعی نوشتم که او مرده یا در واقع مرده است و نوه اش می بیند که پسرش اهمیتی نمی دهد و کاغذها را پرتاب می کند. من آن را خیلی بد روی یک پیانوی شکسته نواختم، فقط یک پیانوی شکسته، و آن لحظه بسیار احساسی بود. از انجام آن لذت بردم. این فقط یکی از آن لحظاتی بود که به جای نوشتن، می نوازی، و من همیشه متوجه می شوم که آیا می توانی پیانو بنوازی یا می توانی آواز بخوانی - من چند ساز را خیلی بد می نوازم - اما اگر واقعا بتوانم آن را بنوازم در آن لحظات احساسی، شما می توانید بیشتر از نوشتن و اینکه شخص دیگری این کار را انجام دهد، از آن استفاده کنید. اما آن لحظه پیانوی شکسته ای بود که در راهروی استودیو من اینجا نشسته بود.

توسط دبی الیاس، مصاحبه اختصاصی 07/05/2020

در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد

ادامه مطلب

برای ما بنویسید

اگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست

تماس با ما