نویسنده: دبی لین الیاس
خانواده های ناکارآمد که اینقدر برای ما جذاب هستند چیست؟ برای من، همانطور که برای بسیاری از شما مطمئن هستم، به این دلیل است که ما با هم ارتباط داریم، زیرا گاهی اوقات در آن غرق می شویم. من فکر می کنم بیشتر ما محصول یا شرکت کننده در اختلال عملکرد خانوادگی هستیم. و نه اینکه این همیشه چیز بدی است. مطمئناً وقتی صحبت از EVERYBODY’S FINE می شود، بازسازی کرک جونز از جوزپه تورناتوره «Stanno Tutti Bene» در سال 1990، اینطور نیست. برای من، این فیلمی است که به قدری نزدیک به خانه طنین انداز می شود، آنقدر که قلبم از دیدن آن به درد می آید، اما به نحوی خوب. شما می توانید تمام خانواده من را بلند کنید و آن را به جای شخصیت های فیلم وارد کنید. خوشبختانه، کرک جونز آن اشتباه مهلک را مرتکب نشد، اما در عوض از رابرت دنیرو بی عیب و نقص به همراه کیت بکینسیل، درو بریمور و سم راکول خواست تا آینه ای برای هر یک از ما داشته باشند و سپس بیشتر از یک مادر یهودی احساس گناه کنند. کودک بالغ در آنجا (من می گویم والدین نیز گناهکار خواهند بود، اما فکر نمی کنم هنوز خوک ها پرواز کنند.) نتیجه یک پرتره زیبا و تاثیرگذار از خانواده ای است که سعی می کنند از لحاظ فیزیکی و عاطفی دوباره به هم متصل شوند و 'همه را خوب کند.'
فرانک گود که اخیراً بیوه شده و بازنشسته شده است، زندگی ظاهراً بت انگیزی دارد. فرانک در حال گذراندن کارهایی است که آشکارا یک روال مادام العمر است، اما برای 50 سال رفتن در همان شغل، به تنهایی در خانه بزرگ حومه شهر خود زندگی می کند، فرزندانش همگی بزرگ شده و از آنجا نقل مکان کرده اند. خانه تمیز است. او راضی به نظر می رسد. اما چیزی کم است. این چیزی نه تنها همسرش است، بلکه راه نجاتی است که برای او به عنوان مجرای ارتباط با فرزندانش فراهم کرده است، دقیقاً مانند سیمهای تلفنی که او تمام عمرش را با روکش PVC گذراند. فرانک با درک اینکه اکنون به او بستگی دارد که دستش را دراز کند و فرزندانش را لمس کند، و شاید احساس مرگ و میر خودش را داشته باشد، تصمیم می گیرد خانواده ای دور هم جمع شود و بچه ها را به خانه بازگرداند. فرانک بدون هیچ هزینه ای، اما به دنبال یک معامله در هر نوبت است، همه چیز را با غذا، شراب و یک کباب پز جدید در حیاط خلوت دنبال می کند. متأسفانه، یکی یکی، سه نفر از چهار فرزندش تماس می گیرند، کار و رویدادهای دیگر را به عنوان دلایلی که باید لغو کنند، تظاهر می کنند، با این حال همیشه اصرار می کنند که 'همه خوب هستند'، درست همانطور که فرانک به هر یک از آنها درباره خودش می گوید، انتخابی که این کار را انجام می دهد. بیا دنبالش
فرانک که ناامید و از دست رفته تصمیم می گیرد هر یک از فرزندانش را ببیند و همه آنها را به عنوان یک خانواده گرد هم آورد. فرانک که به دلیل بیماری ناشی از کار نمی تواند پرواز کند، سفری را با قطار در سراسر کشور آغاز می کند که ابتدا با پسرش دیوید از نیویورک شروع می شود. او یک هنرمند است، او تنها کودکی است که فرانک نتوانسته است به او برسد، و همانطور که داستان پیش میرود، ما به سرعت متوجه میشویم که خواهر و برادر دیوید دلیل آن را میدانند اما آن را از فرانک دور میکنند. فرانک که دیوید را در خانه پیدا نمی کند، به شیکاگو و دخترش امی می رود. امی که مدیر تبلیغات موفقی است، خانهای عالی، ازدواج عالی، پسری عالی (هرچند جسور) دارد، اما زمانی برای فرانک ندارد و به سرعت او را پس از یک شب بیرون میآورد. فرانک با وجود فریادهای مکرر «همه خوب هستند»، احساس می کند چیزی درست نیست، با این حال چیزی نمی گوید و به سراغ پسرش رابرت می رود، موسیقیدانی که خانه ای برای خود به عنوان رهبر ارکستر یک فیلارمونیک پیدا کرده است. یا او دارد. فرانک با تعجب رابرت متوجه می شود که رابرت رهبر ارکستر نیست، بلکه یک درامر است. فرانک که ظاهراً از اینکه رابرت «فقط» یک نوازنده است و نه رهبر ارکستر، ناامید شده است، چشمهای فرانک باز میشود که شاید برای اولین بار در زندگیاش پسرش را ببیند، زیرا از خودش و کاری که انجام میدهد خوشحال است و سعی نمیکند به طور مداوم انتظارات فرانک را برآورده کنید. اما، مانند ایمی، رابرت بهانهای میآورد که ارکستر شهر را ترک میکند و فرانک نمیتواند بماند و از آن بازدید کند، فرانک را به لاسوگاس میفرستد تا دختر کوچکش، رزی، یک رقصنده اصلی را در یک نمایش بزرگ ببیند. اما همه چیز آنطور که برنامه ریزی کرده بود پیش نمی رود و در راه فرانک به وگاس، خود را سرگردان و سرگردان می بیند. او بدون دلسردی به سفر خود ادامه می دهد و با هیچ یک از فرزندانش تماس نمی گیرد تا از وضعیت اسفناک خود بگوید. فرانک با رسیدن به وگاس، از آپارتمان شگفتانگیز و موفقیت آشکار رزی شگفتزده میشود، تا زمانی که منشی تلفنی او را میشنود. دوباره، با از بین رفتن توهم دیگری درباره فرزندانش، فرانک چیزی نمی گوید و به خانه می رود، این بار با پرواز همه را غافلگیر می کند، تصمیمی که ممکن است پشیمان شود.
از لحظه ای که رابرت دنیرو روی پرده ظاهر می شود و این داستان شروع به باز شدن می کند، تنها چیزی که می توانم ببینم پدر خودم است. هر تفاوت ظریف، هر حرکت و کار عمدی. مثل این است که پدرم را روی صفحه تماشا کنم، با ماشین چمن زنی، شلنگ باغچه سبز، بچه ها را دور میز دور هم بخواهم، کفش ها، پیراهن های آستین کوتاه ساحل شرقی، ژاکت فقط اعضا را داشته باشم و چمدانی داشته باشم، بدون اینکه بدانی. می چرخد تا نوه اش به او می گوید. دنیرو ضعیف ترین عملکرد دوران حرفه ای خود را ارائه می دهد که آن را به یکی از بهترین عملکردهای او تبدیل می کند. او 'چنین پدری' است. احساس تنهایی ساده ای است که او با همسرش که از دست رفته است، همراه با واکنش ضروری به همه چیز – «همه چیز خوب است. همه خوبن.' با وجود فاصله عاطفی از فرزندانش، او به طور ضمنی عشق خود را به آنها منتقل می کند، اعتباری که به فیلمنامه کرک جونز نیز مربوط می شود.
برای خلق فرانک، ریزه کاری شگفت انگیز است. کفش، ژاکت، منحصر به فرد بودن استفاده از یک بشقاب و شستن فوری آن، برداشتن قرص ها از روی زمین، صرفه جویی در پول در فروشگاه – این چیزهای کوچک هستند که فوراً به شما می گویند فرانک کیست – یک کودک دوران افسردگی که بزرگ شده است. سخت کار کند و سخت کار کند، ارزش پول را میداند، سخت کار میکند تا خانوادهاش را تامین کند و فرزندانش را از مزایای کار سخت خود بهرهمند کند - و همچنان با یک طرز فکر خود یعنی مشغول بودن، صرفهجویی در پول ادامه میدهد، اما اکنون میخواهد برای این کار وقت بگذارد. بچه هایش را خودش بشناسد و درک کند، البته در ابتدا به خاطر احساس گناه چون مادر رفته است و اکنون 'کار او' است. چنان نقشی که به خوبی نوشته شده و به خوبی بازی کرده است، نمی توانم ببینم که کسی جز دنیرو این کفش ها را پر می کند.
اگرچه به وضوح ویترین دنیرو است، اما نباید از کیت بکینسیل، سم راکول و درو بریمور غافل شد. بریمور در نقش رزی «دختر کوچک بابا» جذاب و شیرین است. امی بکینسیل با اعتماد به نفس اما متزلزل است و در نقش بازی می کند و به ساختار خانوادگی ابعاد می بخشد. اما به عنوان رابرت، سام راکول با عمل متعادل خود از امنیت مطمئن در زندگی که هنوز در اطراف پدر خجالتی و خجالتی و ترسناک است شگفت زده می شود. شخصیت کلیدی که ما نمیتوانیم با او ملاقات کنیم، دیوید، خواهر و برادر گمشده، گوسفند سیاهپوست است که تحت پوشش «همه چیز خوب است» زندگی میکند و تحت فشار قرار میگیرد تا کامل باشد و ناامید نشود. غیبت دیوید برای خودش یک شخصیت است.
من طرفدار کار کرک جونز هستم، نه تنها در اینجا، بلکه با کار او روی 'Nanny McPhee' خارق العاده و تبلیغات پاک نشدنی Absolut Vodka، از تنوع و خلاقیت او و توجه به داستان و توسعه شخصیت قدردانی می کنم. اگرچه جونز از فیلمنامه اصلی ماسیمو دل ریتا اقتباس شده است، اما جونز این داستان را بسیار واقعی و شخصیت ها را بسیار واقعی می کند. یک تفاوت کلیدی بین فیلمنامه دل ریتا و جونز این است که در اینجا، شخصیت دنیرو هر یک از فرزندانش را همان گونه که هستند می پذیرد و همچنین حقایق مادام العمری را که از او پنهان شده بود می پذیرد. هیچ چیز ساختگی در مورد احساسات این فیلم وجود ندارد. ریشه در زندگی و عشق دارد، زیرا در نهایت کلمه 'همه خوب هستند' از روی عشق انجام می شود. نمی خواهم کسی را نگران کنم. می خواهید 'یک بزرگسال' باشید و خودتان همه چیز را مدیریت کنید. می خواهید والدینی قوی داشته باشید و به فرزندانتان اهمیتی ندهید. به ویژه فیلمنامهنویسی جونز در مورد حرفه فرانک و در هم آمیختن خطوط تلفن با روکش PVC که فرانک ساخته و اکنون دنیا را به هم متصل میکند و فرانک را با فرزندانش و فرزندانش به یکدیگر متصل میکند، موثر است. پیوند عالی. تنها عنصری که آنها را در کنار هم نگه می دارد، همچنین آنها را از نظر جغرافیایی از هم دور نگه می دارد.
هنری براهام، که با جونز در 'Nanny McPhee' و 'Waking Ned' کار کرده است، فیلمبرداری واضح و تمیزی ارائه می دهد. در اکثر موارد در کانکتیکات و نیویورک، تصاویر بصری براهام شفافیتی را ارائه میدهند که نه تنها زیبایی طبیعی محلات را به نمایش میگذارد، بلکه به عنوان یک نقطه مقابل کامل برای اسرار خانوادگی و کل ایده «در تاریکی بودن» عمل میکند. طراحی تولید اندرو جکس واقعاً در ایجاد هر داستان و شخصیت فردی بسیار پیش می رود.
آیسینگ روی کیک، عنوان آهنگ سر پل مک کارتنی. مک کارتنی که شاید بیشتر از یک خویشاوندی با شخصیت فرانک احساس می کرد و EVERYBODY'S FINE را «فیلم خانوادگی شگفت انگیز، کاملاً احساسی و خوب» می خواند، از فرانک «الهام گرفته» شد، بنابراین او را به نوشتن و اجرای «(I Want to) Come Home» سوق داد. '. چهارمین آهنگ او برای یک فیلم، آیا اسکار می تواند دوباره سر پل را تکان دهد؟ فقط می توان امیدوار بود که بهتر از این نمی شود.
EVERYBODY’S FINE که توسط جونز به عنوان فیلمی درباره یک خانواده، مبتنی بر واقعیت و مشاهده توصیف شده است، تعادلی هماهنگ بین احساسات جدی و طنز برقرار می کند. این زندگی است. این خانواده است و بله، همه چیز خوب است، خوب است.
فرانک – رابرت دنیرو
امی – کیت بکینسیل
رزی – درو بریمور
رابرت – سام راکول
به کارگردانی کرک جونز. نوشته کرک جونز بر اساس فیلمنامه اصلی ماسیمو دل ریتا.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB