نویسنده: دبی لین الیاس
جهان اولین بار در سال 1977 با اندر ویگینز جوان ملاقات کرد، زمانی که او به عنوان قهرمان داستان کوتاهی که توسط اورسن اسکات کارت نوشته شده بود ظاهر شد. این داستان پسر جوانی به نام اندر بود که قرنها بعد در دنیایی که با نژاد بیگانه معروف به «باگرز» (در نوشتههای بعدی به «فورمیک» تغییر یافته بود» جنگیده بود و به سختی شکست داده بود. به منظور آماده شدن برای نبردهای آینده پیش بینی شده با باگرها، بهترین و باهوش ترین کودکان از خانواده هایشان گرفته شدند و به مدرسه نبرد در فضای عمیق فرستاده شدند، جایی که علاوه بر آموزش های نظامی اولیه دقیق، مهارت های تاکتیکی آنها نیز توسعه یافت. هدف در ذهن - جنگ آینده Ender آنقدر محبوب بود که کارد داستان را گسترش داد و در سال 1985 ENDER'S GAME را منتشر کرد، یک رمان علمی تخیلی نظامی برای بزرگسالان جوان که عمیقتر در تفسیر و زیرمتن ژئوپلیتیک کاوش میکرد و در عین حال شخصیتهای بافتدار بیشتری را با داستان پشتی پیچیده و روابط بینفردی معرفی میکرد. ENDER'S GAME که برای اولین بار با استقبال عمومی و منتقدان در سراسر جهان مواجه شد، مجموعه کاملی از کتابهای «Ender» را با اقتباسی سینمایی که همیشه در پس ذهن کارد نهفته است، تولید کرد. سپس نسخه به روز شده کتاب در سال 1991 با خطوط داستانی سیاسی که منعکس کننده پایان جنگ سرد بود منتشر شد، اما تا به حال، پس از سال ها نبرد سخت خود، ENDER'S GAME خود را در ساخت آن پیروز نکرده است. با حسن نیت ارائه شده توسط نویسنده/کارگردان گاوین هود روی پرده بزرگ. نتیجه این پیروزی در یک کلام – وای!
اندر ویگینز متوسط ۱۲ ساله شما نیست. سرهنگ هایروم گراف که فوقالعاده باهوش و شهودی است، به سرعت توسط سرهنگ هایرم گراف به عنوان کسی که در بین کارآموزان مدرسه نبرد تماشا میکند، انتخاب میشود. با تیک تاک ساعت در آماده سازی برای نبرد بعدی با فرمیک ها، یافتن کسی که نه تنها از راه دور از طریق یک پلت فرم فرماندهی مجازی (و دیگران از دستورات او اطاعت کنند)، بلکه مهارت های تاکتیکی مثال زدنی از خود نشان دهد، برای آینده بشر بسیار مهم است. . و گویی سختیهای تمرین کافی نیست، همیشه شبح افسانهای وجود دارد که مازر راکهام، ژنرالی که سالها قبل در آخرین ملاقات بشر با گونههای حشرهمانند، فرمیکها را شکست داد. هر کسی که نبرد بعدی را رهبری کند باید از نظر مهارت و عقل با راکهام برابر یا بهتر باشد.
به لطف درک ماقبل طبیعی از ماهیت انسان، و فرآیندهای فکری تاکتیکی عالی، اندر از دیگر کارآموزان خود برتری مییابد، به سرعت در ردههای ساختار تیمی مدرسه جابجا میشود و به زودی متوجه میشود که توسط گراف انتخاب شده و به مدرسه فرماندهی در اعماق فضا فرستاده میشود. در یک پاسگاه که زمانی توسط Formics سرنشین بود. اما این بیشتر از امکان فرماندهی نیروها و برپایی نبردی است که اندر باید با آن روبرو شود. یک مازر راکهام، سرهنگ گراف، و وجدان خودش بسیار زنده است.
زمانی که من از نویسنده/کارگردان گاوین هود و فیلم برنده اسکار او تحسین کردم و از او دفاع کردم،شرم آورچند سال پیش، یکی از عناصر برجسته فیلم و داستان سرایی هود، توانایی او در یافتن بهترین و بدترین انسانیت در یک عالم کوچک بود، و ایجاد صمیمیت با شخصیت و داستان که می توانست قلب و ذهن را تحت تأثیر قرار دهد. از مخاطبان او ظرایف و لایهها و بافتهای وضعیت انسان و روان یک انسان را مییابد و آن را برای دیدن جهان زنده میکند. زیبایی با کاری که در آن انجام دادشرم آورو سپس در مقیاس بزرگتر ازخاستگاه مردان ایکس: ولورینو حالا ENDER'S GAME، این است که هود صمیمیت یک مرد، روح انسانیت، ابهام متضاد و بحث تفاوت های فلسفی بین حق و باطل/خوب و بد را حفظ می کند، اما آن را به یک پلت فرم بزرگتر، دامنه وسیعتر و با ENDER's ترجمه می کند. GAME، جهان؛ جهانی بسیار فراتر از کهکشان راه شیری ما.
ENDER’S GAME به هیچ وجه کتابی آسان برای انطباق با صفحه نمایش بزرگ نیست. همانطور که هود خود میگوید، با کلمات و ایدئولوژیهای متراکم، «البته نکته حیرتانگیز در مورد کتاب این است که داستانی بسیار درونی است. نویسنده به زیبایی درباره آنچه شخصیت فکر می کند و احساس می کند می نویسد و تبدیل آن به فیلم همیشه به این راحتی نیست. برای هود و تهیهکنندگان باب اورسی و جیجی پریتزکر این بود که «چگونه میتوانیم با استفاده از رسانهمان روح کتاب را به تصویر بکشیم». جایی که «کتاب ممکن است به دو یا سه پاراگراف نیاز داشته باشد تا احساس یک شخصیت را توصیف کند، با بازیگران بزرگی مانند هریسون فورد یا سر بن کینگزلی یا ویولا دیویس یا بازیگران جوان ما، آسا باترفیلد، هایلی استاینفلد، میتوانید در یک ثانیه از آن لذت ببرید. یک عکس واکنش عالی، اطلاعات زیادی در مورد احساس شخصیت. اما برای رسیدن به آن باید بازیگران بزرگی داشته باشید.' و بازیگران بزرگی که بازیهای فوقالعادهای ارائه میکنند دقیقاً همان چیزی است که ENDER’S GAME دارد، از Asa Butterfield در نقش اصلی شروع میشود.
به معنای واقعی کلمه جست و جوی جهان و آزمایش صدها پسر جوان برای نقش اندر، نگرانی ها برای بازیگر مناسب بسیار بزرگ بود. به گفته گاوین هود، «تقاضای احساسی یک بازیگر جوان در این فیلم بسیار زیاد بود. ظرافت هایی که او باید بیان کند بسیار زیاد بود. ما بازیگران جوان فوقالعادهای را دیدیم، اما همه آنها نتوانستند در برابر هریسون فورد تسلیم شوند. و آسا [باترفیلد] میتوانست.» هیچ کلمه ای برای توصیف هتک انگیزی که باترفیلد برای اندر به ارمغان می آورد، وجود ندارد. من عاشق پاکی و معصومیت او شدمپسری با پیژامه راه راهاما من معتقدم که این باید کار مارتی اسکورسیزی با او باشدهوگواین واقعاً او را برای نقشی مانند اندر آماده کرد، زیرا باترفیلد پا به پای هریسون فورد و بن کینگزلی قرار میگیرد - بیوقفه. اما، جایی که باترفیلد اوج میگیرد، با ظرافتهای ظریفی همراه است، چه فیزیکی از طریق چشمها یا یک لرزش خفیف یا در لحظات درگیری، پیشانی اندر همیشه کمی عرق میکند. همانطور که هنرپیشههای جوان با آموزش نظامی خود سر و سامان دارند، هود همچنان لحظاتی از این دست را ثبت میکند که به ما یادآوری میکند که اینها در قلب هنوز بچهها هستند. این به استعاره کل این چیزها می افزاید که یک بازی، یک بازی کودکانه است (خوب، یک بازی ویدیویی کودکانه با تکنولوژی پیشرفته قرن بیست و یکم) اما دوگانگی و ابهام در مورد جنگ، همزیستی با گونه های دیگر و غیره را تقویت می کند.
وقتی صحبت از سرهنگ گراف به میان می آید، برای بازگرداندن هریسون فورد به فضا کار زیادی لازم نیست. اولین تجربه فورد با کتاب ENDER’S GAME که در ابتدا با کتاب آشنا نبود، فیلمنامه بود. «فکر میکردم موضوع جالبی بود که در فیلم ندیده بودم. من شخصیت جالبی را دیدم که مسئول پشتیبانی از برخی سوالات در مورد مسئولیت و ارتش و در مورد روابط بین جوانان و [ارتش/مقام] بود. . .موضوعات مسئولیت ها، مسئولیت های فردی هستند. ظرفیت های رهبری، کاری که ارتش برای ایجاد ظرفیت رهبری انجام می دهد، اما اینجا وضعیت عجیبی است. ما در مورد یک دولت جهانی صحبت می کنیم که با تهدید تهاجم بیگانگان روبرو می شود. به عنوان گراف، فورد مانند یخ است که به او یک شدت کنترل شده با وسواس اساسی برای برنده شدن می دهد (در دومی، بسیار شبیه هان سولو افسانه ای او). جایی برای احساسات نیست. با این حال، لحظاتی وجود دارد که می توان یک احساس تقریباً پدرانه نسبت به Ender را حس کرد، اما در یک لحظه، آن احساس از بین می رود و فرمانده سرد برگشته است. به خوبی انجام شد. مانند باترفیلد، فورد تزلزل ناپذیر است و هر ذره فرمانده یک مدرسه جنگی است که انتظار و پیش بینی آن را می توان داشت.
سر بن کینگزلی به عنوان Mazer Rackham با چهره حنا، پویایی جالبی ارائه می دهد و به راکهام این لبه جوش و جوشیدن را درست در زیر سطح می دهد. جای تعجب نیست، کینگزلی آن را نزدیک جلیقه بازی میکند و شما را در حدس زدن اینکه او در کدام طرف حصار است، نگه میدارد. تفاوت ظریف و مزیتی که این به شخصیت می دهد و به نوبه خود، زیرمتن رمز و راز و شیمی راکهام با اندر، به طرز محرکی مؤثر است.
من مدتهاست که مویزس آریاس را می پرستم. او که همیشه قادر است به چیزها یک حس هوشمندانه اضافه کند، با کمدی فیزیکی عالی است، او از طریق شوخی و/یا نگرش با قد کوچک خود بازی می کند. به عنوان بونزو، سرسخت ترین رقیب اندر در مدرسه، آریاس با نفرت سخت، کینه توزانه و کینه توزانه از پشت بام می گذرد. از طرف دیگر، آرامیس نایت هر بار که روی صفحه نمایش می آید لبخندی بر لبان شما می آورد. به عنوان کادت بین، او بیش از هر کس دیگری 'کودک درون' را حفظ می کند. او یک یادآوری دائمی برای همه ما است و فقط لحن را در هر صحنه بالا می برد. ابیگیل برسلین البته در نقش ولنتاین خواهر اندر بسیار لذت بخش است.
هایلی استاینفلد سنگی استوار است چون پترا و شیمی او با باترفیلد با صداقت و باورپذیری طنین انداز می شود. وفاداری و دوستی بین این دو طراوت است و به ریشه یابی داستان کمک می کند و به Ender عمق می بخشد. در حالی که پویایی Ender-Petra یک رمان عاشقانه است، برای هود مهم است که به یاد داشته باشیم که این یک محیط نظامی است و «بدیهی است که ما نه میخواستیم و نه میتوانیم [هر رابطهای] را ادامه دهیم. . چیزی که من در مورد آن دوست دارم این است که در میان سختی ها، نیاز به ملایمت و شفقت و صادقانه بگویم، دوستی وجود دارد. فکر میکنم با توجه به سن کمشان، فکر میکنم هایلی و آسا این دوستی واقعی، مهربان، سرگرمکننده و هوشمندانه را به زیبایی انجام دادند.
ویولا دیویس با سرگرد گوئن اندرسون، حس مادرانه لطیفی را به این ترکیب می آورد. یک ضد بازی فوق العاده برای فورد. با این حال، شخصیت اندرسون کم و بیش بدون وضوح ناپدید می شود. یک حفره کوچک اما قابل توجه در طرح بزرگ فیلم. یک لذت واقعی Nonso Anozie در نقش گروهبان دپ است. به لطف ENDER’S GAME و سریال تلویزیونی جدید دراکولا، Anozie به سرعت به یکی از بازیگران مورد علاقه من تبدیل می شود. هرگز Dap را به عنوان یک شخصیت تک نت بازی نمی کنید، بافت و قوس وجود دارد. صحنهای که در آن اندر از گروهبان مته سختگیر میپرسد که آیا فکر میکند که اندر میتواند رهبری کند، صحنهای است که در آن اندر میپرسد آیا مردم پاسخ میدهند و از دستورات او اطاعت میکنند یا خیر. دپ فقط به او سلام می کند. اشک به چشمم آورد
وقتی گاوین هود نویسنده/کارگردان درباره بازیگرانش صحبت می کند، غرور و فروتنی زیادی در لحن او وجود دارد. هنگامی که فیلمنامه را به گونهای ساختار میدهید که درگیری سیال باشد و واکنشها باید به دنبال داشته باشند، به بازیگرانی نیاز دارید که واقعاً بتوانند این واکنشها را ارائه دهند. من فکر میکنم ما خیلی خوش شانس بودیم که همان بازیگری را به دست آوردیم، زیرا لایههای زمینهای در این فیلم بدون یک بازیگر خوب به راحتی آشکار نمیشد.»
فلسفه هایی که در این کتاب به آن پرداخته شده توسط هود بسیار عالی ترجمه شده است، نه تنها برای صفحه نمایش، بلکه فشرده شده و برای ارتباط قرن بیست و یکم به روز شده است. در حالی که خط خوب/بد و بحث های اخلاقی در مورد برنده شدن به هر قیمتی در مقابل نحوه دستیابی به پیروزی به دوران اسکندر مقدونی (همانطور که در نوشته های او منعکس شده است) پیش رفته است، با گذشت زمان، این بحث ها به چالش کشیده می شود. و به لفافه و دوران فشار بیاورید و همیشه به خاطر سفر شخصی و فلسفه یا درگیری یک نفر است. در اینجا، هود به وضوح تفاوتهای تفکر نسلی با گراف و اندر را به ما نشان میدهد - گراف یک جنگ را تحمل کرد و میداند که در خطر چیست. اندر فقط در مورد جنگ شنیده است اما هرگز آن را تجربه نکرده است و بنابراین ذهنیت باز امیدوارتری دارد. بحثی که این جرقه در ذهن خود فرد ایجاد می کند متبلور است.
هود در اقتباس از کتاب، داستانهای فرعی شخصیتهای اضافی را پاکسازی میکند و به اندر و روابط نزدیکش میپردازد. Ender محور چرخ است و گراف، راکهام، ولنتاین، پترا، بین، بونزو، پره های متصل به او هستند. هود تمرکز خود را بر روی اندر و پرسش های درونی او بر اساس هوش فوق العاده اش حفظ می کند. کلید همچنین یک بازه زمانی شش ساله در کتاب را به یک سال یا بیشتر در فیلم فشرده می کند. هود که فیلم را با آداب و رسوم بیست و یکم امروزی مرتبط تر می کند، در شخصیت های بین کتاب و فیلم، به ویژه ویولا دیویس که از مربی مرد سخت گیر به روان زن نرم تر تبدیل می شود، جنسیت را تغییر می دهد.
وقتی نوبت به خلق تصاویر بصری می رسد، هود از بهترین ها در این تجارت استفاده کرد که با فیلمبردار دونالد مک آلپاین شروع شد. آنها با هم دنیایی با چنان عظمت و گستره ای را می سازند که گاه دل نشین می شود. تاج جواهر قطعه، لنز اتاق نبرد است. وقتی درها باز می شوند و همه را در گرانش صفر می یابیم، زیبایی با خلوص بصری به لطف طراحی های تتریکس درون کره و استفاده از نوری که بی انتها، ظریف و آرام به نظر می رسد - یک دوگانگی بصری خارق العاده با توجه به اینکه نبرد در حال گسترش است، نفس گیر می شود. درون این کره همستر مانند یک تکنیک جالب و موثر که توسط هود و مک آلپاین به کار گرفته شده بود، ایجاد مجموعه هایی با نورپردازی درون آنها بود که همیشه یک ابزار موثر است. دنی بویل با فیلم علمی تخیلی خود Sunshine به نتیجه شگفت انگیزی دست یافت. ENDER’S GAME هم همینطور. در حالی که یک محیط فوقالعاده و اغلب اثیری است، نور داخلی حس واقعی واقعیت ارگانیک را به وجود میآورد، بدون اینکه به ایجاد بازی دوستداشتنی از نور و سایه اشاره کنیم. این نیز یکی از فیلمهایی است که واقعاً از فیلمبرداری دیجیتالی سود میبرد، زیرا یخهای خنک و لطیف فضا در تضاد با شعلههای خورشید سوزان در سیارهای سوخته و سرسبز و سرسبز اسکی آبی و سبز زمین است. این خنکی لطیف برای کل فضای بیرونی ضروری است، حساسیت بازی های ویدیویی با تکنولوژی بالا، و نه به ذکر است که اجازه می دهد برای تفاوت های ظریف استعاری بیشتر.
طراحی تولید شان هاورث و بن پراکتر دست به دست هم داده و از منظر بصری به همان اندازه چشمگیر است. طراحی کشتی آموزشی/فرماندهی به خوبی اندیشیده شده است - استفاده از رنگهای رنگی گویای است - زرد، سبز، قرمز (احتیاط برای تازهکارها، سبز برای سالامندرها به رهبری بونزو سخت، و قرمز برای خطر فریاد اژدها. ). همه چیز پیشگو، گویا، موثر است، حتی تا نورپردازی در راهروهای هر تیم.
افزودن آخرین عنصر واقعیت به تولید، آموزش هایی است که هر یک از بازیگران جوان در کمپ فضایی ناسا گذرانده اند و همه چیز را از انضباط فیزیکی گرفته تا زندگی ایستگاه فضایی تا کار در گرانش صفر گذرانده اند. بازیگران - از جمله هریسون فورد - کارهای سیمی خودشان را انجام میدهند که در صحنههای جاذبه صفر «اتاق نبرد» فراتر از تأثیرگذاری است. بستنی روی کیک در برخی از تأسیسات استفاده نشده ناسا لنز واقعی است.
زیبایی و شدت بازی ENDER’S GAME پایانی ندارد. وای!
نوشته و کارگردانی گاوین هود بر اساس رمانی از اورسن اسکات کارت.
بازیگران: آسا باترفیلد، هریسون فورد، سر بن کینگزلی، ویولا دیویس، هایلی استاینفلد، ابیگیل برسلین، مویزس آریاس، نونزو آنوزی
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB