نویسنده: دبی لین الیاس
با DELIVER US FROM EVIL، یک چیز قطعی است - هیچ کس نباید ما را از دست نابغه ای که اسکات دریکسون کارگردان است نجات دهد. همانطور که دریکسون با 'Sinister' انجام داد، درریکسون دوباره نه تنها با سر به دنیای شیطان پرستی می رود که ریشه در قرن ها ایمان، واقعیت، تخیل دارد، بلکه آن را با داستان های واقعی الهام گرفته از گروهبان NYPD ترکیب می کند. دنیای پر جنایات رالف سارچی در محوطه 46 برانکس. سارچی، یک کهنه سرباز 26 ساله از پلیس نیویورک با بیش از 300 دستگیری و 7 مورد تقدیر از اعتبار خود، در حالی که در این نیرو مشغول به کار بود شروع به تحقیق در مورد 'جنایت واقعی شیطان غیرانسانی' کرد که خود را مواردی از تسخیر شیطانی نشان داد و سارچی را به مطالعه و کمک در جن گیری سارچی از طریق کتاب سال 2001 خود 'مراقب شب باشید' است که وحشت جهنم روی زمین را با جنایت واقعی و وحشت اهریمنی ماوراء طبیعی مرتبط می کند. این کتاب است که کنجکاوی تهیه کننده جری بروکهایمر را برانگیخت و سپس اسکات دریکسون را برای آوردن داستان سارچی به پرده بزرگ آورد.
دریکسون موهبتی دارد، و نه تنها با فیلمهای دیگرش، ما را از شر رهانید، این که نه تنها ما را در دنیایی که بیشتر آنها شر اولیه ناملموس میدانند غوطهور میکند، بلکه همه رشتههای وجود ما را با تجربه آغشته میکند. گویی مردم، رویدادها، شر روی صفحه، ذهن ما را می سوزاند، پوست ما را حک می کند. قدرتمند یک دست کم گرفتن است. DELIVER US FROM EVIL یک تجربه کاملاً حسی و وحشتناک است که با اجرای جادویی ادگار رامیرز به پایان رسیده است.
با الهام از کتاب سارچی، DELIVER US FROM EVIL تجربیات زندگی واقعی و کار سارچی با یک اسقف کاتولیک را می گیرد که جن گیری انجام می داد و به سارچی یاد می داد که در مراسم جن گیری دستیار باشد، و وقایع هولناک واقعی را با روایتی تخیلی که از واقعیت ساخته شده است در هم می آمیزد. افراد و موقعیت ها در حالی که سارچی بسیار واقعی است، همتای مذهبی او در فیلم، پدر مندوزا، تلفیقی از اسقف جن گیری کننده و یک کشیش کاتولیک است که به خاطر کتاب هایش در مورد شیطان شناسی و جن گیری شهرت دارد.
رالف سارچی و شریکش باتلر به اندازه شب و روز متفاوت هستند، اما یک جفت عالی در ضرب و شتم جرم و جنایت منطقه 46. اگرچه باتلر بابت «رادار داخلی» او شوخی میکند، اما هر دو به هدیه سارچی برای تشخیص جنایت برجستهتر و جذابتر در مقابل سرقتهای بیسابقه افتخار میکنند. چیزی که بهعنوان یک فراخوان به ظاهر ساده برای خشونت خانگی شروع میشود، و باعث میشود سارچی به این فکر کند که وقتی با شوهر کتکزن رو در رو میشود، بیشتر به این موضوع مشکوک میشود. چشم ها، قدرت، خشونت. آیا مواد مخدر است؟ آیا این گرما است؟
خانواده ای با صدای یک مزاحم در زیرزمین کمک می خواهند، و نه فقط صداها، بلکه اتفاقات عجیب داخل خانه که همزمان با صداهاست. لامپ ها به طور مداوم خاموش می شوند، شمع ها روشن نمی مانند. انگار «حضوری» خانه را گرفته است. بوی تعفن در زیرزمین جسد مرده را به بار می آورد.
و سپس مادری است که پسرش را به لانه شیر در باغوحش برانکس میاندازد در حالی که یک چهره کلاهدار ظاهراً نگهبانی میدهد، گویی از دیدن این وحشت خوشحال است. برای سارچی، او دوباره به این فکر می کند که آیا این مواد مخدر، جنون، گرما است؟ اما چیزی که برای سارچی جالبتر است، شخصیت کلاهدار است که تمام روز را صرف نقاشی دیواری در لانه شیر کرده است. همانطور که سارچی برای تحقیق می رود، می بیند که لاتین باستانی روی دیوار نوشته شده است که مرد روی آن نقاشی می کرد. او همچنین خود را در لانه شیرها تنها میبیند، زمانی که شخصیت کلاهدار شیرها را رها میکند، بدیهی است که سارچی به عنوان میان وعده آخر شب مورد نظرشان است.
پس از حادثه باغ وحش، سارچی با خیال راحت به محوطه باز می گردد و پدر جو مندوزا با او ملاقات می کند. مندوزا یک کشیش یسوعی که زن جین را میشناسد و با او کار میکرده است، به سارچی میگوید که نیروهای تاریکتری نسبت به مواد مخدر یا بیماری روانی در کار هستند. 'دو نوع شر وجود دارد، افسر سارچی. شر ثانویه، شری که مردان انجام می دهند. و شر اولیه که کاملاً چیز دیگری است.»
همانطور که حوادث نزدیک به خانه شروع می شود و همانطور که سارچی تحریک پذیرتر می شود و از همسر و دخترش دورتر می شود، او شروع به باز کردن ذهن خود برای صحبت های پدر مندوزا می کند. موضوعات مشترک ظاهر می شود. سه تفنگدار دریایی ایالات متحده که از جنگ در عراق جان سالم به در بردند، اما با آبروریزی و تغییر به خانه بازگشتند، همگی درگیر این اتفاقات عجیب هستند. و سپس دو نفر مردند در حالی که نفر سوم حتی چاقویی را در دست دارد که تکاور سابق ارتش باتلر برای جان خود می جنگد، در حالی که زن دیوانه، جین، وقتی مندوزا و سارچی برای ملاقات با او می روند، دیوانه تر می شود. 'بیایید Je Vi Enter را از جهنم صدا کنیم'. آیا مندوزا درست است؟ آیا این کار شیاطین، شیطان است؟ و اگر چنین است، آیا می توانند آن را شکست دهند و چگونه؟
به عنوان سارچی و مندوزا، اریک بانا و ادگار رامیرز به ترتیب با اجرای خود دنیای من را تکان می دهند. بانا در نقش سارچی، محصول مدارس کاتولیک و اکنون منسوخ کاتولیک، و رامیرز در نقش مندوزا، کشیش یسوعی که در طول عمر خود با شیاطین زمینی خود مبارزه کرده و تا به امروز با آنها مبارزه کرده است، بسیار معتبر، خام، بسیار شدید هستند. ، بسیار به داستان و افرادی که آنها را به تصویر می کشند (اگرچه رامیرز مونتویا ترکیبی از دو مرد است) وفادار است، درک اینکه چگونه هر کدام آنقدر انرژی و اعتقاد به نقش ها می گذارند تا در نقش ها ظاهر شوند، گیج کننده است. طرف دیگر تیراندازی آسیب ندیده، به ویژه رامیرز. البته همانطور که رامیرز می گوید: 'شما هرگز بدون آسیب بیرون نمی آیید. همیشه یک علامت وجود دارد، اما این چیزی است که شما می خواهید.' در طول صحنه اقلیمی فیلم، رامیرز مرا منجمد کرد. هنوز فکر نمی کنم هیچ وقت پلک نزدم یا نفسی کشیدم. وقتی رامیرز را در «آزادکننده» دیدم و درست دو روز قبل از دیدن «رهایی ما از شر» با او مصاحبه کوتاهی کردم، ذهنم در دامنه شدت و قدرت او می چرخد.
همانطور که رامیرز توصیف می کند، «اینها موضوعات سنگینی هستند. . من با این چیزها ساده برخورد نمی کنم. من همیشه نسبت به این نوع پدیده ها احترام زیادی قائل بوده ام. من هرگز با آنها بدبینانه یا با فاصله یا با کنایه رفتار نکرده ام. من نمی توانم چیزی را انکار کنم که به طور کامل آن را درک نمی کنم، بنابراین نمی توانم چیزی را که نمی فهمم، فقط به این دلیل که کاملاً آن را درک نمی کنم، مسخره کنم. به همین دلیل است که من همیشه با این موضوع با احترام زیادی برخورد کرده ام. من با ذهنی باز وارد این فیلم شدم و با ذهنی گسترده تر و احترام بیشتری به این فیلم رفتم.' با توجه به بلندکردن احساسی سنگین رامیرز در فیلم DELIVER US FROM EVIL و شدت پدر مندوزا، رامیرز خود را به خوبی مسلح کرد تا با جن گیران و کشیشان صحبت کند. «نکته مهم درک دلایلی بود که چرا این افراد خود را وقف کمک به مردم در آن راه یا کمک به مردم در آن شرایط یا در آن شرایط می کنند. این برای من تمرکز بود. . . میخواستم انگیزههای این شخصیت [مندوزا]، مبارزات و چالشهایش را درک کنم. . چیزی بود که برای من توضیح داده شد که به نظرم بسیار آشکار کننده بود - این تضاد بین الهی و ناپسند، بین الوهیت و ناسزا بود، که کشیش ها دائماً باید با آن برخورد کنند. یک کشش و فشار وجود دارد، زیرا همان دستهایی که مراسم مقدس را انجام میدهند، بچهها را تعمید میدهند، همان دستهایی هستند که این لیوان را میگیرند و با عصبانیت یا عصبانیت به دیوار میکوبند. شما به عنوان نماینده خدا آنجا هستید و یک ابزار هستید، اما در عین حال، این ساز در هوا نیست، روی زمین است، روی زمین است، بنابراین به عنوان انسان لجن و جنبه دنیوی واقعیت را دریافت می کند. موجودات . یک تنش در آنجا وجود دارد و من آن تنش را هم آزاردهنده و هم جذاب یافتم. . آنها چیزها و مبارزات بسیار خاصی هستند که این مرد باید هر روز با آنها دست و پنجه نرم کند تا هر روز در مسیر درست قرار بگیرد. این برای من بسیار تکان دهنده بود.»
جوئل مک هیل مبهوت می کند. هرگز او را در نقشی به پویایی و فیزیکی مانند باتلر تصور نمی کردم. اما، به لطف مک هیل، شوخ طبعی باتلر لحظات بسیار مورد نیاز را برای استراحت، زمانی برای نفس کشیدن، با کمی نرمی به ما می دهد - چیزی که در اولین پاسخ دهندگان بسیار وجود دارد. باز هم اصالت. اما پس از آن، بدلکاری فیزیکی عملی و کار با چاقو را که مکهیل خودش انجام میدهد، اضافه میکنید، که همگی منجر به دعوای چاقوی پلکانی بین مکهیل و شان هریس میشود که چیزی جز شدید و شگفتانگیز نیست. باید بروی 'وای'!
بازی شان هریس در نقش سانتینو تسخیر شده و اولیویا هورتون در نقش یک مرید شیطانی جین به طرز وحشتناکی وحشتناک و هولناک است که شما را وادار می کند هنگام خواندن دعای خداوند به آب مقدس و دانه های تسبیح برسید.
پس از خواندن کتاب سارچی در اولین انتشار آن، تحت تأثیر قرار گرفتم که چگونه دریکسون و پل بوردمن، نویسنده همکار، عناصری را برای بافندگی در تار و پود DELIVER US FROM EVIL انتخاب و انتخاب کردند. در حالی که کتاب تصاویر و احساسات پاکنشدنی خود را خلق میکند، دریکسون و بوردمن همه آنها را به چیزی تبدیل میکنند که دیوانهکنندهتر، دیوانهکنندهتر و قابل لمستر از آن چیزی است که با ورق زدن صفحات به دست میآید. من بلافاصله متوجه آمیختگی رویدادها و افراد از زندگی واقعی به ادغام روی صفحه شدم. به عنوان مثال، در کتاب، یک دختر جوان توسط یک شیطان تسخیر و تجاوز شده است، یک خانه تسخیر شده است (البته توسط روح یک عروس قرن نوزدهمی که به قتل رسیده است، یک زن و شوهر مظهر و تجسم اصطلاح 'جهنم زندگی' هستند، در حالی که یک نقاش ناامیدانه تلاش میکند تا شیطان درونش را جنزده کند.دریکسون با این غنای انتخابی، همه چیز را وارد داستان و فیلم میکند و با هم تطبیق میدهد تا داستانی درهم تنیده با بافت پیوندی که شخصیت سانتینو است ایجاد کند. اقتباسی درخشان.
دریکسون با توصیف آن به عنوان 'یک ترفند فیلمنامه نویسی'، برخی از داستان های کتاب را 'ناراحت کننده' دانست. با شروع این موارد، او این شانس را داشت که برخی از مطالب واقعی و نوارهای مصاحبه را ببیند. به عنوان مثال، خانواده آلبرگتی. 'من بسیار تحت تأثیر احساسات آنها قرار گرفتم. مهم دانستن این بود که این چیزهای خاص صحنه های عالی را در فیلم می سازند. من رالف [سارچی] را می شناختم و درک عمیقی از ارزش شخصیتی او به عنوان یک شخصیت سینمایی، به عنوان یک پلیس واقعی، به عنوان یک مرد مخفی برونکس سخت هسته ای، ایتالیایی بد دهان پیدا کرده بودم. و با این حال، چگونه این کار را در یک فیلم انجام می دهید؟ بنابراین در نظر گرفتن یک عنصر کوچک و ارائه یک روایت تخیلی که همه آنها را به هم گره می زند، ترفند بزرگی بود، اما من فکر می کنم ما آن را انجام دادیم. زمانی که شروع به کار کرد، همان نقطه ای بود که می دانستم به آن خواهم رسید.»
دریکسون و بوردمن با رفتن یک قدم جلوتر، عناصر تجارت سارچی و کشیشان و جن گیران زندگی واقعی را به دقت شامل می شوند - آب مقدس، نمک متبرک، دعا، مدال سنت بندیکت. پرهیز از «جنگیریهای جنگیر» همانطور که قبلاً بارها دیدهایم، هر چیزی که روی پرده نمایش داده میشود و هر چیزی که شاهد آن هستیم واقعی است، احساس واقعی میکند. (با عرض پوزش از لیندا بلر و ویلیام فریدکین، اما سرهای چرخان و استفراغ پرتابه سبز از بین نمی روند.) همچنین گنجاندن چیزهای کوچکی که در طول سال ها توسط کلیسا و دیگران به شدت مستند شده است، مانند رویدادها و ظواهر شیطانی قابل توجه است. در نیمه شب، معمولاً حدود ساعت 3 صبح، به عنوان تمسخر خدا و مسیح، که در ساعت 3 بعد از ظهر روی صلیب درگذشت، رخ می دهد.
یکی از نیروهای محرک برنامه DELIVER US FROM EVIL، بازی دریکسون با غیب است که ترس ذاتی مردم را هنگام فراخوانی شیاطین شکار می کند - همانطور که در 'مجموعه تاریخ کلیسایی' ذکر شده است - و سارچی در کتاب خود گواهی می دهد. حیوانات عروسکی، آب و هوا، چراغ ها، پنجره ها، اسباب بازی ها، روشن بینی، لامپ های گهواره ای. از نقطه نظر بصری، دریکسون توضیح قابل قبولی برای همه به ما می دهد - یک موش لامپ را تکان داد، شلنگی که در نور کم به نظر می رسد یک مار صرفاً یک شلنگ است، رادیوها فقط اتصالات بدی دارند، باتری ها در چراغ های ماگ فرسوده می شوند، صدای کف می تواند موش ها، بوی زیرزمین می تواند بوی سیر، فلفل و گیاهان باشد که روی لوله ها خشک می شوند. اما سپس به لطف مهارت های دیوانه وار اسکات کیوان، فیلمبردار و جیسون هلمن، تدوینگر، وقایع هم از نظر بصری و هم از لحاظ همگامی با افراد روانی تشدید می شوند که انگار از مواد مخدر خارج شده اند. یکی از تفنگداران دریایی سابق، گریگز، به رنگ گوشت و سر کاملاً رنگی گرفته میشود که با نماهای نزدیک چشم ماهی در فیلمهای سیاه و سفید به داخل و خارج میشود، رنگهای گوشت و خون در مقابل شب سیاه آبی رنگی برجستهتر میشوند. کفهای چوبی آبنوس، حتی رد پای بانا و مکهیل در نقش سارچی و باتلر، سرعت میگیرند و سختتر فرود میآیند، نه به اندازه اوایل فیلم. دریکسون روی چیزی که ما مردم بیشتر از همه از آن می ترسیم بازی می کند - تاریکی، ناشناخته، ناگفته. سپس از نظر بصری، او و کیوان از ابزارهای موجود در جعبه ابزار سینما نهایت استفاده را میکنند و فضای منفی و تاریکی سایهدار را زنده میکنند. طراحی و ساخت استادانه.
سکانسهای مبارزه تن به تن در سراسر فیلم توسط لنز اسکات کیوان و تصاویر دستی همیشه حاضر - سفر، ردیابی، نماهای نزدیک - تقویت میشوند. کیوان همه جا بود و ما را در میان همه چیز قرار داد. گاهی اوقات ما POV سارچی را احساس میکردیم و در بعضی مواقع درگیر نبردهایی بودیم که هر کدام درگیر بودند.
طراحی تولید باب شاو که در طول گرم ترین و مرطوب ترین تابستان تاریخ، در سراسر برانکس گرفته شده است. از هزارتوی باریک راهروهای اوایل دهه 1900 تا زیرزمینهای عبوری، ایجاد زوایای و فضاهایی که در آن شر ممکن است هم در اشکال مادی و هم غیر جسمانی در کمین باشد تا لایههای کیک شده رنگ روغنی که دیوارها را میپوشاند، ناخودآگاه ما را در این ایده غرق میکند که «چه بدی است». در کمین دیوارها، در تاریخ، در میان ساکنان سابق، در حالی که در باران های سیل آسای داغ در برابر سیاهی شب غرق شده اند. پهنای باند تونال بصری و احساسی کاملاً هم افزایی هستند و از یکدیگر تغذیه می کنند همانطور که شیطان از افراد ضعیف و ترس می ترسد.
طراحی صدا در اینجا کلیدی است، به ویژه هنگامی که در صحنه جن گیری اوج با رامیرز، بانا و هریس با VFX ترکیب شود. برای یافتن تعادل بین بادهای طوفانی، فریادها و فریادهای خشن ماورایی، بلوکهای شیشههای در حال انفجار و فراخوانی از آیین جنگیری توسط رامیرز، نه صدایی و نه کلمهای قربانی میشود.
تکمیل این تجربه، امتیازدهی کریستوفر یانگ است که با قطعات استعاری مهمی از The Doors ترکیب شده است. بینش استعاری فوقالعاده دریکسون در پیوند دادن جیم موریسون و «درها» به فیلمنامه و ساختار فیلم به عنوان یک کل.
ما را از شر رهایی بخش، واقعاً شما را تسخیر می کند و وحشت نیرویی را که از پایین وارد می شود، فرا می خواند (بیایید Je Vi Enter را از جهنم صدا کنیم). همانطور که آموزه های کلیسایی قرن ها به ما نشان می دهد، هر زمان که شر واقعی ظاهر شد و مغلوب شد، چیزی مثبت و نور در جهان ایجاد می شود یا باقی می ماند. ما را از شر رهایی بخش بدگویی از شر است که به تعالی منتهی شده است.
به کارگردانی اسکات دریکسون
نوشته اسکات دریکسون و پل هریس بوردمن بر اساس کتاب 'مراقب شب' نوشته رالف سارچی و لیزا کولیر کول است.
بازیگران: اریک بانا، ادگار رامیرز، جوئل مک هیل، اولیویا مان، شان هریس، اولیویا هورتون، کریس کوی، اسکات جانسن
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB