نویسنده: دبی لین الیاس
ویتولد پیلکی سرباز جمهوری دوم لهستان، بنیانگذار جنبش مقاومت موسوم به ارتش مخفی لهستان و در نهایت یکی از اعضای ارتش خانگی پس از جنگ جهانی دوم بود. او که در سن 38 سالگی کاپیتان نشان شده بود، تنها فرد شناخته شده ای است که داوطلب زندانی شدن در آشویتس شد.
در سال 1940، پیلکی در یک ملاقات خصوصی با افسران مافوق مستقیم خود، یکی از دیوانهکنندهترین و خطرناکترین نقشههایی را که تا به حال تصور شده بود، مورد بحث قرار داد. پیش از این زمان، متفقین اطلاعات کمی از ماهیت واقعی و رویدادهای آشویتس داشتند. زندان بود؟ آیا این اردوگاه تدفین بود؟ ایده پیلکی دستگیری، ورود به اردوگاه، یافتن راهی برای فیلتر کردن اطلاعات خارج از اردوگاه و در عین حال ارتقای روحیه زندانیان، کمک به ارائه کمکهای امدادی مانند غذا و داروی اضافی، آموزش رزمی به زندانیان در این رویداد بود. در مورد حمله متفقین به اردوگاه، داده های اطلاعاتی را ارائه دهد، و مهمتر از همه، همیشه بر اعتقادات خود به آزادی تاکید می کند.
در 19 سپتامبر 1940، به لطف شناسنامه های جعلی ارائه شده توسط ارتش لهستان، کاپیتان ویتولد پیلکی با نام مستعار توماس سرافینسکی به همراه 2200 غیرنظامی دستگیر شد، در پادگان ورماکت شکنجه و وحشیانه شد و در نهایت تنها دو روز بعد به آشویتس فرستاده شد. . به طرز شگفت انگیزی، پیلکی از شکنجه های اولیه جان سالم به در برد تا اینکه خود را در جهنمی بزرگتر فرو برد. پیلکی که با شماره زندانی 4859 خالکوبی شده بود، اتحادیه زیرزمینی سازمان های نظامی به نام ZOW را سازماندهی کرد. متأسفانه، امیدهای ZOW زمانی که در نهایت متوجه شد که هیچ گونه پرتاب کمک خارجی، حمله نظامی یا هر شکل دیگری از فرود توسط تیپ 1 مستقل چتر نجات لهستانی مستقر در بریتانیا یا هر کس دیگری وجود نخواهد داشت، کوتاهی کرد.
پیلکی با فرار از آشویتس در آوریل 1943، سرانجام به بخش اطلاعات ارتش داخلی بازگشت و در آنجا گزارش های مفصلی را (همانطور که در دوران حبس خود انجام داده بود) از جنایاتی که در آشویتس مرتکب شده بود، در اختیار آنها قرار داد. در حالی که نیروهای متفقین نسبت به ادعاهای او ناباور بودند، اتفاق نظر همه این بود که او وضعیت را 'به شدت اغراق آمیز' کرد.
در نهایت پیلکی با پیوستن به یک سازمان مخفی در ارتش داخلی لهستان با هدف خنثی کردن تسلط شوروی، بخش عمده ای از قیام ورشو بود و سپس در سال 1945، دوباره داوطلب خدمت به ژنرال آندرس از 'ارتش آندرس' با امید به جلوگیری از کمونیسم شد. اشغال شوروی پیلکی همانطور که در آشویتس انجام داده بود، جمعآوری اطلاعات، این بار در مورد گولاگهای شوروی، برای ارسال به غرب را بر عهده گرفت. متأسفانه در 18 اردیبهشت 47 مجدداً دستگیر شد، اما این بار توسط هموطنانش به اتهام جاسوسی. در 25 می 1948 اعدام شد.
بر اساس وقایع تاریخی واقعی، 'مرگ کاپیتان پیلکی' جان تازه ای به داستان ویتولد پیلکی می دهد. در اواخر دهه 1990 بود که اسناد بایگانی محاکمه نظامی کاپیتان پیلکی که مدتها در آوار جنگ مدفون بود و توسط رهبران کمونیست سرکوب شده بود، آشکار شد. در میان روند محاکمهای که بسیار جعل شده بود، مجلات و اسناد واقعی تهیهشده توسط پیلکی در طی سالها وجود داشت - که همگی یافتههای دادگاه را مورد مناقشه قرار دادند و پیلکی را برای مردی که واقعاً بود نشان دادند - یک قهرمان گمنام.
مارک پروبوس در نقش ویتولد پیلکی بازی می کند. Probosz با شباهت عجیبی به Pilecki واقعی، به شدت متقاعد کننده است. با بخش بزرگی از فیلم که از طریق دادگاه و گفتگوهای انفرادی بین قاضی رئیس دادگاه و پیلکی انجام شده است، پروبوس اعتماد به نفس و غرور دارد که بر اساس اسناد آرشیوی، قطعاً باید نمونه ای از یک مرد با صداقت پیلکی باشد. .
این فیلم به نویسندگی و کارگردانی ریشارد بوگایسکی، آموزنده و جالب است، هرچند که گاهی اوقات از هم گسیخته می شود. با استفاده از محاکمه پیلکی پس از دستگیری نهایی او به عنوان وسیله ای برای روایت داستان، شخصیت های جانبی متعددی نشان داده می شوند، اما هرگز تا بیش از یک ساعت از فیلم به طور کامل معرفی نشدند. ناگهان، برخی از قطعات درام دادگاه در نهایت در جای خود قرار می گیرند. بوگایسکی در بیان جزئیات واقعی داستان بسیار عالی عمل میکند، اما هنگام اضافه کردن موارد مشابه کوتاه میآید، مثلاً پیلکی نمیتواند بنویسد به دلیل زخمی شدن انگشتانش در اثر شکنجه و دخترش نمیتواند مقالهای درباره نحوه قدردانی استالین بنویسد. زنان؛ یا چیزهای خوب و دارایی طبقه بالا که در خانه پیلکی یافت می شود. او فرصت های ایده آلی را برای برخی اظهارات سیاسی-اجتماعی فراهم می کند، اما همیشه آن را دنبال نمی کند. همچنین میتوانست عمق بیشتری در رابطه بین پیلکی و همسرش وجود داشته باشد که او نتوانست درباره «تلاشهای داوطلبانه» خود بگوید، بنابراین شکاف ناشناختهای در عشق پیلکی به کشور در مقابل عشق به خانواده ایجاد کرد. مجدداً به طور مختصر اشاره می شود و بعد از آن پیگیری نمی شود.
ادغام فیلمهای واقعی لهستان پس از جنگ در ابتدا صحنه را پس از یک مقدمه کوتاه آماده میکند که با بیانی بصری تأثیرگذار توجه فرد را جلب میکند. فیلمبرداری پیوتر اسلیسکوفسکی نه تنها زمان و فضای فیزیکی فیلم، بلکه لبه عاطفی و روانی رویدادها را تقویت می کند. با رنگهای کمرنگ، اشباعزدایی، نورهای رنگی متنوع - ماهیت فیلم حتی بدون درک لهستانی یا خواندن زیرنویسها منتقل میشود. با این حال، آرایش هنگام به تصویر کشیدن شکنجه ها برای پیلکی کمی فراتر از آن است. با اشباع نشدن فیلم، کبودی های خون آلود تمایل به از دست دادن هر گونه ظاهری از اصالت دارند.
«مرگ کاپیتان پیلکی» که اولین نمایش آمریکایی خود را در هفتمین جشنواره سالانه فیلم لهستان در اوایل ماه مه در لس آنجلس برگزار کرد، به جمع دیگر فیلمهای کوچک و مستقلی میپیوندد که زندگی، آزادی و روح تسلیمناپذیر انسانی را در مواجهه با سختیها تجلیل میکنند. و اگرچه در فیلم فاش نشده است، اما برای ثبت، کاپیتان ویلتود پیلکی در 1 اکتبر 1990 مورد عفو و تبرئه قرار گرفت و پس از مرگ، نشان لهستان دوباره متولد شده را در سال 1995 دریافت کرد.
نویسنده و کارگردان: ریشارد بوگایسکی. بدون رتبه. (90 دقیقه)
عکس 2006 – کلیه حقوق محفوظ است
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB