نویسنده: دبی لین الیاس
از زمان انتشار در سال 2008خفه کردن، اولین فیلم نویسندگی/کارگردانی کلارک گرگ بر اساس رمانی به همین نام چاک پالانیوک، در هر موقعیتی که من و کلارک فرصت گفتگو داشتیم، همیشه همین سوال را از او می پرسیدم – کی قرار است فیلم دیگری را کارگردانی کنید؟ همیشه اعتراف میکرد که مشتاق بازگشت پشت دوربین بود، اما هنوز چیزی آماده نشده بود، تابستان گذشته در طول روز مطبوعاتی Joss Whedon.هیاهوی بسیار بر سر هیچ، من دوباره او را با پرس و جوی امیدوارانه ام تحریک کردم، اما این بار با پاسخ بسیار متفاوتی مواجه شدم. «نگران نباش! چیزی در راه است!» در واقع چیزی، زیرا این آخر هفته نشانگر اکران تئاتری استبه من اعتماد کن.
داستانی اصلی به نویسندگی و کارگردانی کلارک گرگ، به من اعتماد کن، از هر چیزی که میتوانستم به عنوان فیلم بعدی تصور کنم، پیشی میگیرد.خفه کردن. با TRUST ME، گرگ کار شگفت انگیزی انجام می دهد. نه تنها بهعنوان کارگردان، نویسنده و بازیگر، بلکه بهعنوان تهیهکننده و در نظارت بر تدوین، موسیقی، بازیگران و جلوهها، اثر انگشت او در تمام جنبههای فیلم به نمایش گذاشته میشود و همه چیز برای بهتر شدن. با مشاهده رشد در آثار او نه تنها به عنوان یک نویسنده، بلکه به عنوان کارگردان، با TRUST ME، بصری های او غنی تر هستند، بافت بیشتری دارند و به عنوان همراه واقعی بصری دیالوگ و اجرا عمل می کنند. داستان سرایی او کامل تر و زنده تر است. سیالیت زندگی همراه با اشباع رنگ در راس اوج وجود دارد که به طور استعاری از ایدهآلهای بزرگتر از زندگی صحبت میکند که برخی از «هالیوود» و «ستاره بودن» دارند. تکان دادن سر در شخصیت او برای برداشت های کلیشه ای ساخته می شود بدون اینکه آنها را به عنوان یک داستان تقریباً احتیاط آمیز تبدیل کند، در حالی که شخصیت او از هاوارد هالووی، نماینده استعدادهای کودک، شادی آفرین است. از شخصیتها گرفته تا دیالوگها تا ضربانهای احساسی، TRUST ME مملو از قلب، طنز و حقیقت است.
نشستن برای این مصاحبه اختصاصی با کلارک گرگ به ما فرصتی داد تا در مورد همه چیز صحبت کنیمبه من اعتماد کن، با پیشرفت چشمگیر او به عنوان نویسنده و کارگردان از آن زمان شروع شدخفه کردن. رشد او به عنوان کارگردان را به «خیلی چیزها» نسبت می دهد و یادآور می شود که «همه چیز به چیزی کمک می کند. چیزهای مارول؛ همه چیز، شاید یکی از کلیدهای اصلی مهارت های مشاهده گرگ باشد. 'من فقط سعی می کنم چشمانم را باز نگه دارم و تأثیرات را پیدا می کنم و شما آگاهی های جدیدی از چیزها می بینید. تفاوت بین ساختن اولین فیلم شما و ساختن فیلم دوم شما خیلی مضحک است. من نمیدانم کسی چگونه یک فیلم اول را میسازد، زیرا تمام چیزهایی که در ساخت آن یاد میگیرید، همه چیزهایی هستند که برای ساختن یک فیلم اول باید بدانید. [خنده] حتی ویرایش فیلم اول به شما چیزهای زیادی در مورد اینکه چگونه می خواهید یک داستان بگویید و برای چه چیزی باید وقت بگذارید، به شما می آموزد. از آنجایی که ما پنج روز کمتر برای به دست آوردن [به من اعتماد کن] و نصف مقدار پولی که من داشتم فرصت داشتیمخفه کردنمن به تک تک آن نیاز داشتم.»
یکی از بزرگترین تفاوت های بینخفه کردنو به من اعتماد کن این استبه من اعتماد کنیک فیلمنامه اصلی است گرگ که قبلاً به اقتباس از برخی منابع بسیار موضوعی پرداخته است، سریعاً اذعان می کند: «نوشتن یک قطعه اصلی آسان تر از اقتباس است. انطباق بسیار دشوار است، زیرا شما با داستان رابطه ای دارید که افرادی که هرگز آن کتاب را نخوانده اند، رابطه ای ندارند. جدا شدن سخته این چیزی است که در آن با عمیقتر و عمیقتر شدن فرآیند، عینیت خود را از دست میدهید. شما نمی توانید آن را به همان صورتی که کسی برای اولین بار آن را می بیند، ببینید. و این سخت است شما باید بتوانید آن عینیت را دوباره به دست آورید و در یک کتاب هرگز آن را پس نخواهید گرفت. در مورد [به من اعتماد کن]، آزادی برای آن وجود داشت. همچنین به نوعی وحشتناک است زیرا می دانید کتاب کار می کند. به این معنی نیست که فیلم کار می کند، اما می دانید که کتاب کار می کند. [با خنده] و مطمئن نیستید که داستانتان کارساز باشد.»
گرگ که قبلاً سابقه ای را برای فدا نکردن داستان و اجرا برای جلوه های بصری و بالعکس ایجاد کرده بود، دوباره به فیلمبرداری خود توجه کرد و از تری استیسی فیلمبردار به عنوان دست راست خود استفاده کرد. گرگ که به داستانی که میخواست بگوید و ظاهری که میخواست داشته باشد، مطمئن بود، استیسی را مردی میدانست که میتوانست آن چشمانداز را درک و اجرا کند، و در نتیجه سبکی و زیبایی سینمایی، سرشار از رنگ و بافت نوری را به همراه داشت.
گرگ که استیسی را «یک هنرمند بزرگ» و «یکی از بزرگترین سینماگران ما» توصیف میکند، میداند که چقدر خوش شانس بوده است که او را همراهی کرده است. 'من به دنبال فرصتی برای کار با او بودم. از اولین لحظه ای که نشستیم و در مورد [به من اعتماد کن] صحبت کردیم، او فقط به چیزی که من فکر می کردم رسید. او به نوعی تکاملی را که درون فیلم اتفاق میافتد، جهانهای تخیلی متفاوتی را که درون آن زندگی میکنند، درک میکرد که این یک نوع روایت اول شخص تا حدی است، و همچنین سبک قطعه، نوع آمیختگی. که بین نوع نوآر است اما در برخی لحظات احساس سبکی دارد و سپس جابجا می شود. مانند بسیاری از فیلم های مورد علاقه ما در دهه 70. همچنین باید نوعی احساس گرم دعوت کننده و زیبایی به آن داشته باشد تا به شما اجازه دهد از طریق قسمت هایی که سخت و تاریک هستند به آن بچسبید. . من نمی دانم که می توانستم بدون او این کار را انجام دهم.
با دانستن اینکه لحن بصری برای متعادل کردن برخی از موضوعات تیرهتر فیلمنامه حیاتی و ضروری است، یافتن تعادل کامل رنگ و روشنایی ضروری بود. [تری استیسی] سر صحنه میایستاد و به نوعی رنگ را پررنگ میکرد، همانجا که ما آن را انجام میدادیم، پاس اولیه را انجام میداد. به لطف درک و مهارت استیسی، این به گرگ اجازه داد تا روی کاری که انجام میداد تمرکز کند. میتوانستم کوتاهترین صحبتها را با او درباره نحوه پوشش و نماهای واقعی داشته باشم، به گونهای که به من اجازه میدهد در بیشتر قسمتها فقط روی بازیگری و کارگردانی تمرکز کنم و هر چند وقت یکبار فقط بررسی کنم. وارد شوید و ببینید او به چه فکر می کرد.»
گرگ با استفاده از «بعضی از پیچیدهترین سکانسهای کلیدی، بهویژه آنهایی که از جلوههای بصری استفاده میکردند»، میخواست آمادهسازی بیشتری با استیسی انجام دهد، اما اغلب آنها تا روز قبل مکان فیلمبرداری خود را پیدا نمیکردند. نماهای از قبل تا حد امکان، «ما فیلمنامه را مرور کردیم و واقعاً میدانستیم که پویایی مهم در یک صحنه چیست، جنبههای داستانگویی چیست. . . [ما] به لوکیشنها نگاه کردیم و برنامهریزی کردیم که چگونه به تدریج در جنبههای بیشتر و بیشتر فیلم نوآر نفوذ کنیم.» همانطور که خودمان روی صفحه نمایش می بینیم،به من اعتماد کن«با اشاره ای بسیار گسترده شروع می کند که یک فیلم نوآر استبلوار غروب، اما واقعاً در دنیای دیگری وجود دارد و به مخاطب اجازه می دهد مدتی آن را فراموش کند و سپس به تدریج به جایی می رسد که ما به آن برمی گردیم.'
یکی دیگر از عناصر کلیدی فیلمسازی موسیقی است و کلارک گرگ اهمیت و قدرت موسیقی را برای یک فیلم درک می کند. 'باید چیزی که می شنوید پویایی داشته باشد تا باعث نشود مردم احساس کنند دستکاری شده اند.' او متوجه شد که با مارک کیلیان، که موسیقی متنی نوشت که جوهر عاطفی TRUST ME را بدون غلبه بر داستان یا هدایت تماشاگران به تصویر میکشد. همانطور که توسط گرگ توضیح داده شد، «وقتی لحنی دارید که غم و اندوه واقعی و کمدی در آن وجود دارد، [پارتیشن] باید چیزی باشد که از هر دو پشتیبانی کند. برای این لحظات نمیتوان امتیاز جدیدی را احساس کرد.» در حالی که کیلیان «مدتی طول کشید تا بفهمد من به چه فکر میکنم»، زمانی که این کار را انجام داد، «او بیوقفه و خستگیناپذیر کار میکرد. او یک هنرمند واقعی است و افرادی را پیدا کرده است که می آیند و ارگانیک بازی می کنند. ترومپت، شیپور خاموش زیبا.» نتیجه نهایی امتیازی است که کلارک گرگ 'به شدت عاشق آن' است.
یکی از بزرگترین شگفتیهای TRUST ME جلوههای بصری استفاده شده است. VFX که در داستان نوشته شده و نه تنها به عنوان چیز جالبی درج شده است، عرصه جدیدی برای گرگ بود. 'من هرگز آن را انجام نداده بودم. چنین چیزی در آن وجود نداشتخفه کردن.خفه کردنکاملاً به نوعی «هر چیزی که میتوانید در صحنه فیلمبرداری جری-تقلب کنید» جلوههای بصری بود. و با این حال من زیاد در اطراف آن بوده ام. من آن را در فیلم های مارول زیاد دیده بودم. این چیزی بود که من بارها میخواستم آن را در فرآیند فیلمنامه انجام دهم.» گرگ که در ابتدا مطمئن نبود که پاکت را فشار دهد و با جلوههای بصری به دنبال آن برود یا نه، به یاد میآورد که فکر میکرد: «اما کمی بزرگتر میشوی و فکر میکنی، «چرا؟ چرا دنبالش نمیری؟ چرا از این فرصتها استفاده نمیکنید؟» با توجه به توصیهی مربیاش، نمایشنامهنویس دیوید مامت، برای «ساخت فیلمی که میخواهید ببینید»، گرگ با ایدههای خود و ادغام VFX پیش رفت.
'خوشبختانه توانستم راهی برای ساختن نسخه ای از این فیلم پیدا کنم که واقعاً دوست داشتم آن را ببینم. جلوه های بصری [لبخند] آخرین چیزی بود که آمد. پول ما تمام شده بود و مردم میگفتند، 'آیا راهی برای بازسازی این کار وجود دارد تا به هیچیک از آن چیزها نیاز نداشته باشید؟' و من [گفتم]، 'این فیلم است'. برای این شرکت، لوما پیکچرز، تصمیم گرفتم که آنها هنرمند هستند و نه فقط یک تاجر هنری. . . آنها ظاهر شدند. آنها از روند خلاقانه این امر حمایت کردند. این همه تفاوت را در فیلم ایجاد می کند. آنها فیلم را نجات دادند.» یک سورپرایز بصری و احساسی غیرمنتظره در فیلمی مانند TRUST ME، گواهی بر کلارک گرگ و دیدگاه او و افراد حاضر در Luma Pictures برای آنچه که ما می بینیم است. «آنها کار زیبایی انجام می دهند. خیلیها به شما لطف میکنند و شما به نوعی از انتهای کوتاهشان، تکههای دور ریخته شدهشان میگیرید، و این بچهها آن را طوری آوردهاند که انگار مارول دارم به آنها پول زیادی میدهم. من واقعا تحت تأثیر آن قرار گرفتم.»
او قبلاً در سرتاسر جهان شناخته شده و محبوب است.بال غربی، ریچارد کمبل از کریستین قدیمی، شوهر جنیفر گری یا مثل الان، هاوارد هالووی، بابه من اعتماد کنکلارک گرگ اکنون خود را به عنوان یک نویسنده/کارگردان تثبیت می کند. بدون فلاش در تابه، اما یک قصه گوی با استعداد با چشم و صدا. همانطور که خود گرگ متفکرانه بیان می کند: «یک رضایت خلاقانه برای آوردن چیزی به جهان وجود دارد که وجود نداشته است. . فرآیند کامل ساخت یک داستان، انتخاب بازیگران، لایه های بافت، موسیقی، فیلمبرداری. من عاشق فیلم شدم. آنها زندگی مرا تغییر دادند. و من عاشق داستان شدم، قصه گفتن. این ایده که میتوانید داستانی اختراع کنید که در یک موقعیت ایدهآل، مردم را به همان شکلی که شما لمس کردهاید، لمس کند – سطحی از نوعی ارتباط خام و درونی با مردم وجود دارد که طنینانداز است. در پایان روز به شما می چسبد، احساس معنا می کند و واقعاً شما را عمیق می کند. این یک رشد متقابل است. شما چیزی می دهید و احساس می کنید که شما را سیرتر می کند. . . فقط همیشه این گرسنگی عمیق بود که مجبور بودم راهی برای انجام آن پیدا کنم.'
باشد که فیلمنامههای بیشتر و سرمایهگذاریهای بیشتر کارگردانی به این گرسنگی دامن بزند. کلارک گرگ. بازیگر، نویسنده، کارگردان. مردی که بتوانیم به او اعتماد کنیم.
#
2014/5/22
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB