نیوتن «تام» سیگل از روزهای ابتدایی کارش به عنوان مدیر عکاسی در سریال تلویزیونی «سالهای شگفتانگیز» مسیر طولانی را پیموده است. سیگل با ساخت فیلمهایی مانند «مظنونین معمولی»، «قصر شکسته» و «سه پادشاه»، مدتی نگذشت که خود را در حال نورپردازی و لنزپردازی روی پروژههای بودجه بزرگتر از «والکری» تا «بازگشت سوپرمن» در حالی که تفاوتهای ظریف را ارائه میکرد، دید. استعاره بصری در فیلم های مستقل مانند 'سر حوله'. حرفه سیگل با «درایو» به سرعت پرش کرد و پس از آن «مردان ایکس: روزهای گذشته آینده»، «مردان ایکس: آخرالزمان» و موارد دیگر بهسرعت وارد شد. و اکنون با راپسودی BOHEMIAN، تام سیگل شاید به بزرگترین چالش (و بزرگترین زمین بازی) حرفه خود به عنوان فیلمبردار دست بزند. نتیجه هم از نظر بصری و هم با داستان سرایی بصری برجسته است. طراحی، نور و لنزهای زیبا و ایجاد پهنای باند تونال منسجم یک چیز است. زمانی که طراحی بصری و بافت لایه داستانی خود را بیان می کند، سطح بعدی است. این کاری است که تام سیگل در اینجا انجام می دهد.
نیوتن توماس سیگل، فیلمبردار. پشت صحنه BOHEMIAN RHAPSODY. اعتبار عکس: الکس بیلی. با حسن نیت از فاکس قرن بیستم
یکی از تاثیرگذارترین جنبه های BOHEMIAN RHAPSODY، فیلمبرداری تام سیگل و پهنای باند تونال بصری فیلم است که نه تنها طلوع شهابی کوئین، بلکه نبوغ و درگیری درونی و ابهام فردی مرکوری را نشان می دهد. منعکس کننده تغییرات زیبایی شناختی فرهنگ پاپ از روزهای اولیه دهه 70 تا سال های گلم راک و تا دهه 80 و با Live Aid در 13 ژوئیه 1985 به اوج خود رسید، نورپردازی و لنز خیره کننده، به ویژه با قطعات کنسرت.
در تضاد با سبک برقآمیز و پیشرفته نورپردازی کنسرت، شور و نشاط کلوپهایی است که فردی در دهه 80 به آنها رفت و آمد میکرد، مملو از نور قرمز غنی و رنگهای رنگی زیر قرمز. در حالی که محیط است، به طور استعاری فریاد می زند 'ایست'. نورپردازی و نورپردازی عمارت فردی تقریباً جادویی است، با این حال صمیمیت در اتاق پیانوی او با لامپ تیفانی کنار پنجره در حالی که روی آن کلیک می کند و خاموش می کند و به مری علامت می دهد، صمیمیت وجود دارد، مانند پسر بچه ای با یک قوطی حلبی و نخ که با BFF خود انجام می دهد. همسایه گرمای خانه والدین فردی دلپذیر، دعوتکننده، دنج است، اما با توجه به آنچه ملک از طریق اجرا برای فردی به ارمغان میآورد، میتوانیم ماهیت کلاستروفوبیک خانه را از دیدگاه او احساس کنیم. یک عمل متعادل کننده بصری ظریف که همگام با عملکرد ملک کار می کند. قابل توجه لحظات قابل توجهی هستند که در آن نورپردازی با ضربات موسیقی مطابقت دارد و یک شعر بصری ایجاد می کند که ویرایشگر جان اوتمن با برش های خود بیشتر اجرا می کند، حل می شود و یک تجربه احساسی تقریباً هیپنوتیزم کننده ایجاد می کند.
BOHEMIAN RHAPSODY، زمین بازی برای فیلمبرداری مانند سیگل، به او فرصتی داد تا بالهای خود را باز کند و خلاقیت ارزشهای تولید صحنه خود کوئین را با ارزشهای خودش تطبیق دهد و او بیش از این چالش را برآورده کند. سیگل در حالی که ارزشهای نوآورانه تولید کنسرت کوئین را پذیرفته است که استانداردهای کنسرت را در آن زمان تعیین میکند، سیگل آنها را در اینجا به ارتفاعات جدیدی میبرد، با استفاده کامل از استیجها و حرکت دوربین، که با عکسبرداری با Arri Alexa 65 و استفاده از Hasselblad Prime DNA و هاسلبلاد پرایم DNA بهبود یافته است. لنزهای Prime 65-S. و به دنبال یک عکس برای تنظیم Live Aid نباشید. در حالی که صحنه یکسان است، اجرا یکسان است، سیگل دوربین را به پشت صحنه می برد و به ما نگاهی به آنچه قبل از اینکه ملکه دنیا را در ومبلی تکان دهد، بیاندازیم. دوربین به مخاطب این امکان را می دهد که بخشی از آن جادو باشد.
سیگل در لوکیشنی در هند و در مرحله پیش تولید آخرین فیلمش «داکا» (که سیگل آن را «فنجان چای معمولی من نیست» توصیف میکند) به کارگردانی سام هارگریو، تهیهکنندگی برادران روسو و با بازی کریس همسورث، وقت گذاشت. برای صحبت با من در این مصاحبه اختصاصی که در حال صحبت با راپسودی BOHEMIAN است. . .
یکی از چیزهای بزرگ باراپسودی بوهمیفیلمبرداری است من دوست دارم بشنوم که چگونه با برایان [سینگر] کار کردید و چگونه پهنای باند تونال بصری خود را توسعه دادید، زیرا تصاویر بصری شما کاملاً متمایز از ضربانهای احساسی زندگی فردی و ظهور شهابسنگ کوئین هستند. شما باید مانند یک بچه در یک شیرینی فروشی با این یکی باشید که باید نور کنسرت، نورپردازی صحنه، و کل تفریحات Live Aid Wembley را انجام دهید. سپس باشگاه های صمیمی، خانه خانوادگی، که گرمای طلایی متمایز در آن وجود دارد، به علاوه، با در نظر گرفتن بازه زمانی 15 ساله و تغییرات فرهنگی که بر ظاهر دوره های مختلف تأثیر می گذارد، دارید. وقتی برای اولین بار فهمیدید که در حال ساخت این فیلم هستید و برای اولین بار با برایان به گفت و گو نشستید، چگونه متوجه شدید که ظاهرتان در واقع چه خواهد بود؟
خوب، جالب بود چون موسیقی کوئین را میشناختم و آن را دوست داشتم و همیشه به نوعی مجذوب نفوذ آن به فرهنگ عمومی و استادیومهای ورزشی و رویدادهای ورزشی بودم، اما واقعاً چیز زیادی درباره گروه نمیدانستم. و وقتی گرفتمراپسودی بوهمیوقتی فیلمنامه را گرفتم و شروع به تحقیق کردم، هر کتابی را که درباره فردی و گروه بود خواندم. من تمام مطالب آرشیوی را تماشا کردم و فیلم در ذهنم ظاهر شد. از نظر ظاهر به من رسید و همچنین شروع به جذب روشی کرد که خود گروه تغییر کرد و اینکه چگونه فرهنگ عامه را منعکس می کرد، از یک نوع ضدفرهنگ، غوطه ور شدن در زرق و برق. دوره راک در اواخر دهه 70، و سپس با این نوع زیبایی شناسی دهه 80 که به ویژه فردی در آن بود، در لحظه ای که Live Aid آمد، پایان یافت.
بنابراین این تغییری در ظاهر گروه بود، تا حد زیادی از نظر ظاهر فردی که با تمایلات جنسی خود، مکان خود و آنچه در فرهنگ کلی در حال رخ دادن بود، چه در بریتانیا و چه در انگلستان، راحت شد. ایالات متحده. بنابراین، فیلم در چشمان من ظاهر شد و بعد فقط این سوال مطرح شد که ابزارهای برای ثبت این چیست؟ مثلاً چگونه میخواهم این را با دوربین بیان کنم یا آن را جلوی دوربین بگیرم؟ سپس چند آزمایش انجام دادیم تا برخی از لباسها و ترکیبهای رنگی، لنزها، ترکیبهای دوربین، فیلتراسیون، نورپردازی، همه این موارد را ببینیم و تکامل یافت. هم از نظر خط دراماتیک فیلم و هم از نظر اجرای موسیقایی متحول شد، زیرا مطمئناً از باشگاههای دانشگاهی با 100 تماشاگر تا استادیوم ومبلی با 130000 تماشاگر و ورزشگاه دیگر پیشرفت کرد. میلیارد نفر در حال تماشای تلویزیون
من کنجکاو هستم، تام، به دلیل ظاهر متمایز - وقتی فیلم بعد از پخش تیزر Live Aid باز می شود و فردی را ملاقات می کنیم و خانه و خانواده اش را می بینیم، نور بسیار ملایم تر، بسیار رمانتیک و گرمتر در مقایسه با چیزی است که ما می بینیم احتمالاً کمی بعد از اواسط فیلم که همه چیز واضح تر و واضح تر است. بدیهی است که شما بین لنزهایی که استفاده میکنید تغییر کردهاید، و من دوست دارم که چگونه با وارد شدن فردی به پوست خودش مطابقت دارد، وقتی همه چیز واضحتر و نرمتر نمیشود و به اصطلاح تار میشود. برای ایجاد این ظاهر بسیار متمایز از چه لنزهایی استفاده کردید و از چه بسته بندی لنز دوربین استفاده کردید؟
اولین عمل فیلم بر روی الکسا SXT و لنزهای قدیمی Cooke Speed Panchro انجام می شود که بسیار قدیمی هستند. علاوه بر آن، ما چیزهای زیادی خلق کردیم که به طور خاص برای آن دوره از داستان او طراحی شده بود. سپس از آن استفاده کردیمبالای پاپ هاو در همان دوره زمانی که آنها شناخته شدند، در یک صحنه بزرگتر، ملی و در نهایت [یک] بین المللی شناخته شدند تا به سمت الکسا 65 و لنزهای DNA Arri بروند. اما چیزی که واقعاً به انتقال کمک کرد، به طوری که مانند یک سوئیچ نبود، همین بودبالای پاپ هاما همچنین در برخی از مواد Beta Cam مخلوط کردیم. زیرابالای پاپ ها، که یک پخش بود، ما می خواستیم به نوعی تونالیته آنها را از آنچه پخش در آن زمان به نظر می رسید تکرار کنیم. و بنابراین ما چند دوربین قدیمی و مدفون بتا کم پیدا کردیم، و اینکه چگونه نوار آن را پیدا کردیم برای من یک راز بود، اما این کار را کردیم. و به همین دلیل شما این ترکیبی از فرمت را دارید که در حال انتقال است. باز هم با ویدیوی «من میخواهم آزاد شوم» اتفاق میافتد، جایی که ما در واقع از 35 فیلم استفاده میکنیم و آن را روی دوربین اصلی از موزیک ویدیوی فردی، که در فضای ذخیرهسازی پیدا کردم، فیلمبرداری کردیم. بنابراین شما این فرمت های مختلف را داشتید که به انتقال به جایی که الکسا 65 و لنزهای DNA داشتیم کمک می کرد.
نیوتن توماس سیگل، فیلمبردار. پشت صحنه BOHEMIAN RHAPSODY. اعتبار عکس: الکس بیلی. با حسن نیت از فاکس قرن بیستم
اکنون، این بدیهی است که در IMAX نشان داده می شود. با دانستن اینکه در IMAX است، آیا ملاحظات یا چالش های جدیدی برای شما ایجاد می کند؟ می دانم که قبلاً با آن کار کرده اید، اما کنجکاو هستم، آیا این چیزی است که باید در تصمیماتی که می گیرید لحاظ کنید؟
نسخه IMAX فوق العاده است. . اول از همه، در مورد این فیلم خاص ما مطمئناً نمی دانستیم که قرار است در IMAX باشد. ما در آن زمان نمی دانستیم که در حال تیراندازی هستیم. اما این فیلم، به ویژه برای فیلمی مانند این، زمانی که من در حال طراحی ظاهر و انتخاب فناوری و تنظیم دقیق نور هستم، همیشه با تصور اینکه روی بزرگترین صفحه نمایشی است که میتوانید آن را ببینید، انجام میشود. فرمتهای بسیار متفاوتی وجود دارد که مردم این روزها رسانهها را تماشا میکنند، هیچ اندازهای برای همه وجود ندارد، بنابراین فکر میکنم وقتی برای بزرگترین صفحه ممکن عکس میگیرید و سپس امیدوار باشید که وقتی کوچکتر میشوید، بسیار بهتر به نظر میرسد. بدیهی است که وقتی اصلاحات رنگ را انجام می دهید، امروزه کار بسیار پیچیده شده است، زیرا ما باید Rec 709 را انجام دهیم، HDI انجام می دهیم، لیزر دالبی، IMAX انجام می دهیم، لیزر IMAX انجام می دهیم، بنابراین مکان های زیادی وجود دارد. که شما در حال انجام DI و تصحیح رنگ خود هستید. و من فکر میکنم اگر بالاترین نوار را هدف قرار دهید، همیشه میتوانید همه فرمتهای دیگر را راحتتر از زمانی که چیزها را در قالبی بسیار پایینتر تجزیه و تحلیل میکنید و سپس سعی میکنید بفهمید چگونه آن را روی یک صفحه نمایش بزرگ زنده کنید، تطبیق دهید.
من می دانم که هر زمان که با رنگ سر و کار دارید، نور را تحت تأثیر قرار می دهد، و در اینجا به دلیل دهه ها و دوره های زمانی که ما پشت سر می گذاریم، رنگ نه تنها برای خلق و خوی عاطفی و لحن اتفاقاتی که با فردی و گروه و گروه می گذرد بسیار مهم است. جهان، و همچنین به کل ظاهر، زیرا زمانی که ما در اوایل دهه 70 شروع می کنیم، همانطور که قبلاً گفته بودید، از دوران هیپی، پالت رنگی ملایم، رنگ های بی صدا، آن سبزی های آووکادوی آشپزخانه فوق العاده و زرد و طلایی که همه ما به یاد می آوریم و به طور مشخص با زمانی که به سمت سنگ گلم، به دیسکو، و آن همه تغییر رنگ می رویم متفاوت است، بنابراین چقدر برای شما مهم است که با طراح تولید خود، آرون هی، در مورد رنگ، و سپس شما کار کنید.داشتنبه نور و لنز که؟
خوب، بسیار مهم است زیرا طراح تولید و طراح صحنه و لباس واقعاً دو بخش از یک مثلث هستند که من سومین آن هستم، و مهم نیست که چقدر نورپردازی یا فیلمبرداری شما خوب است، تا حدی نقطه شروع شما همیشه همان چیزی است که به شما می دهند. قرار دادن جلوی دوربین بنابراین اگر با آنها هماهنگ نیستید، برای شروع یک نقص دارید. پالت رنگ درراپسودی بوهمیجالب است زیرا میخواستم به عناصر طراحی دهه 70 تا 80 ادای احترام کنم و تغییراتی را که در طراحی معاصر طی آن دوره 15 ساله رخ میدهد، ادای احترام کنم، اما همچنین میخواستم از رنگ برای انعکاس آنچه بود استفاده کنم. با گروه اتفاق می افتد، به ویژه فردی.
بنابراین به نوعی مانند پایه است، و پایه چیزی است که شما با طراح و طراح لباس می سازید، یکی از عناصر طراحی است که در دهه 70 و اوایل دهه 80 رایج بود. و سپس لایه دوم لایه احساسی است که همانطور که اشاره کردید، نوعی نگاه عاشقانه طلایی تری وجود دارد. دیدگاه بت شده، دیدگاه تقریباً ساده لوحانه ای که فردی و گروه در ابتدای کار خود دارند، که با تبدیل شدن به افراد مشهور و سوپراستار بین المللی، تمرکز دقیق تر و تعامل پیچیده تر و واقعاً پیچیده تر با جهان پیدا می کند. بنابراین، آن پالت رنگی، که در ابتدا بسیار گرم و طلایی بود و سپس با تکامل داستان به ظاهری اشباعتر و سردتر تبدیل میشود، نوعی اکسپرسیونیسم احساسی است که از طریق رنگهایی انجام میشود که به نوعی در بالای پایه قرار میگیرند. دوره بنابراین به نوعی شبیه یک رویکرد دو لایه به رنگ در طول فیلم است و واقعاً داستان را روایت می کند.
نیوتن توماس سیگل، فیلمبردار. پشت صحنه BOHEMIAN RHAPSODY. اعتبار عکس: الکس بیلی. با حسن نیت از فاکس قرن بیستم
آیا این برای شما به عنوان یک فیلمبردار کمک یا مانعی است، و به خصوص در این مورد، چون تصاویر آرشیوی زیادی از اجرای زنده گروه وجود دارد، البته، Live Aid کل مجموعه مستند وجود دارد، بیش از یک میلیارد نفر دیده اند. و میدانید که طرفداران سرسخت با هر لحظه کنسرتی که داریم، تک تک چیزها و نکات جزئی را بررسی خواهند کرد، بنابراین آیا کمک یا مانعی برای شماست که مرجع بصری برای تماس گرفتن داشته باشید؟ و آیا شما احساس می کنید که وظیفه دارید نورپردازی دقیق صحنه یا چیزی شبیه به آن را تکرار کنید؟
خوب، من فکر می کنم این کمک بزرگی است. این که آیا استفاده از آن را انتخاب می کنید یا نه واقعاً به داستانی که می گویید بستگی دارد، درست است؟ به عبارت دیگر، اگر تصمیم بگیرید که میخواهید کاری انجام دهید که تقریباً مستند است یا از نظر تاریخی دقیق است، کمک بزرگی است. و اگر تصمیم گرفتید که فقط میخواهید کاری کاملاً اکسپرسیونیستی و خارقالعاده انجام دهید، شاید نیازی نباشد که به همه آن نگاه کنید، یا همانطور که میخواهید به آن نگاه کنید. بنابراین مانند همه چیز در وب، در صورت تمایل می توانید از آن استفاده کنید، اما به این معنی نیست که باید به آن وابسته شوید. با این اوصاف، برای داستان خاص ما، مجوز و آزادی های شاعرانه وجود دارد تا داستان این گروه حماسی به دو ساعت برسد. اما ما به طور کلی میخواستیم به داستان واقعی صادق بمانیم.
به ویژه در Live Aid، صحنه با دقت بازسازی شد. منظورم این است که کل کنسرت در یوتیوب زندگی می کند که بی بی سی آن را پخش می کند. بنابراین این یکی بود که دوباره، دو عنصر وجود داشت، یکی که در آن ما آن را بسیار خاص و بسیار دقیق بازسازی کردیم، از سوی دیگر، ما نمیخواستیم فقط زوایای دوربین را بازتولید کنیم، زیرا پس از آن شما فقط میروید آن را در YouTube تماشا کنید. [پس] چرا داریم فیلم می سازیم؟ بنابراین واقعاً رویکرد ما این بود که صحنه را بازسازی کنیم، در اکثر موارد نورپردازی، حتی اگر واقعاً تقریباً Live Aid بود، و در عین حال داستان را از درون به بیرون بازگو کنیم. به عبارت دیگر، داستان را با شخصیتهایی که در یک ساعت و نیم گذشته تماشا میکردیم و اتفاقاتی که بین آنها میگذشت تعریف کنید و آنها را ببینید. بنابراین میخواستیم مخاطبان فیلم را با شخصیتها بیشتر روی صحنه ببریم و تعامل بین شخصیتها را ببینیم که بر اساس آن چیزی است که… میدانی، من نمیخواهم چیزی را تقدیم کنم، اما آنچه درست در آن لحظه اتفاق میافتد. . میدونی خیلی سنگینه
و در مورد مجموعههای کنسرت زندهای که در اینجا درج شدهاند چطور؟ کل مونتاژ بسیاری از این کنسرت ها؟ آیا فقط از نورپردازی معمولی صحنه کنسرت استفاده کردید که در اینجا اجرا کردید، یا به طور خاص به عناصر کلیدی خاصی اشاره کردید که کوئین در اجراهای خود گنجانده است؟
آره نه، من کاملاً می خواستم به نورپردازی ملکه احترام بگذارم. می دانید، کوئین به ویژه در دهه 70، در واقع دهه 70 و 80 بود، آنها واقعاً در خط مقدم نورپردازی کنسرت بودند. آنها در آن زمان دارای برخی از بزرگترین دکل های روشنایی در جهان بودند. آنها از Vari-Lite استفاده کردند که جنسیس به عنوان یک جهش کامل به جلو در نورپردازی صحنه تبلیغ کرده بود. بنابراین من به تمام مواد آنها نگاه کردم و سعی کردم در تکامل نورپردازی صحنه آنها قوس پیدا کنم، جایی که در ابتدا بیشتر شبیه به سنتی بود، و سپس آنها این درام رایزر عالی را با چراغ فرود هواپیما معرفی کردند، و سپس وجود داشت. این قفسههای بزرگ پر کنس که توالیهای رنگی را در آن برنامهریزی میکردند و میتوانستند وسط کنسرتها پایین بیاورند و بالا ببرند، و سپس Vari-Lite را معرفی کردند. بنابراین من تقریباً سعی کردم آن را مانند یک کیک لایه ای بسازم که در آن هر کنسرت بیشتر و بیشتر مفصل تر می شد تا زمانی که به مدیسون اسکوئر گاردن برسید، در حالی که دقیقاً مانند دکل های نورپردازی عظیم است.
سخت بود زیرا زمان بسیار کمی برای فیلمبرداری آن چیزها داشتیم و گاهی اوقات مجبور می شدم دو کنسرت را در یک روز اجرا کنم، بنابراین ما یک دستگاه نورپردازی داشتیم که بسیار مدولار بود و قطعات آن را بالا می بردیم و قطعات آن را پایین می آوردیم. محل. من همه سکانسها را از قبل برنامهریزی کرده بودم تا بتوانیم بگوییم، 'خوب، اکنون از ادینبورگ رفتیم، اکنون به مدیسون اسکوئر گاردن میرویم.' این یک چالش بزرگ بود. در حالی که در فیلم عظیم به نظر می رسید، در واقع در مدت زمان کوتاهی به لحاظ اقتصادی انجام شد. بنابراین این یکی از بزرگترین چالش های کل فیلم بود.
آیا حاضرید بعد از این تجربه اکنون با یک گروه موسیقی در جایی بیرون بروید؟
فکر می کنم بعد از اینکه ببینم آنها برای برگزاری کنسرت چه کاری باید انجام دهند، این کار را به آنها می سپارم. (خنده)
از آنجایی که شما در اینجا لوکیشن های بسیار زیادی داشتید و لوکیشن های بسیار بزرگ و وسیع تا مکان های صمیمی، در حالی که می نشینید و در مورد ساخت فیلم فکر می کنید، چالش برانگیزترین جنبه کارتان چیست و در در همان زمان خوشحال کننده ترین؟
من فکر میکنم که چالشبرانگیزترین مورد واقعاً در اوج بود. می دانید، شما این گروه را دارید که بسیار نمادین و یک خواننده اصلی است که حتی نمادین تر است، و این است که چگونه می توانید زبانی برای بیان داستان آنها پیدا کنید که صادقانه و صادقانه به آنچه که بودند و چه کسانی هستند؟ و این واقعاً به نوعی دلهره آور است. وقتی انجام می دهید، مانندستاره ای متولد شده است، شما از یک مکان خیالی شروع می کنید، شاید اشاره ای به بازسازی قبلی داشته باشید، اما برای ما باراپسودی بوهمی، زبانی را برای گفتن داستان یک شخص فوق العاده معروف انتخاب می کنید. بنابراین کشف آن و راحت بودن با آن، در آغوش کشیدن آن، احساس اینکه شما مکانی واقعی برای بودن پیدا کرده اید، بسیار دلهره آور و صادقانه بود، قبل از اینکه احساس راحتی کنم که آن را پیدا کرده ام، راه خوبی را وارد فیلم کرد.
در کل، خیلی استادانه است، تام. همانطور که بعد از دیدن فیلم به FOX گفتم، 'این فیلم، موسیقی و استادی است که همه در یک جا جمع شده اند.' و کار شما بخش بزرگی از آن است، تام.
متشکرم.
شما بازیگران زیادی را دیدهاید که در طول سالها تغییر شکل دادهاند، بازیهای خود را ارائه کردهاند، تجربهای مثل دیدن رامی ملک در تبدیل شدن به فردی مرکوری چگونه بود؟ چون به خاطر پول من، این یکی از فراگیرترین و متحول کننده ترین اجراهایی است که تا به حال دیده ام.
اولین باری که واقعاً او را دیدم این بود که او یک تست آرایش کوچک داشت، حتی یک تست آرایش واقعی دوربین، بیشتر فقط چند لباس را امتحان کرد، چند کلاه گیس را امتحان کرد. و این واقعاً در مراحل اولیه بود. او با سبیل از اتاقش بیرون آمد و یک جورهایی جلوی من رفت و من مثل 'اوه خدای من، این فردی مرکوری است!' و فردی مرکوری را مثل یک شلوار جین کهنه پوشید. باور نکردنی بود و او در تمام طول فیلمبرداری اینطور بود. من به ندرت ندیده ام که کسی شخصیتی را اینقدر عمیق و عمیق تجسم کند. در واقع من را به یاد وال کیلمر در «درها» می اندازد، زمانی که با باب ریچاردسون در آن فیلم کار می کردم. اما من فکر می کردم که رامی جادوی خالص است. من هیچ نظری نداشتم، مهم نیست که چقدر به مواد نگاه کنید و جلوی آینه تمرین کنید و مربی حرکت یا هر کدام از آن چیزها را بگیرید، او فقط فوق العاده بود. و مربی حرکتی بسیار خوبی داشت. پولی بنت با او کار فوق العاده ای انجام داد. آرایش مو و آرایش بسیار عالی بود. همه کار بزرگی کردند که به او کمک کردند، اما من به شما می گویم، او می توانست فردی مرکوری را بدون لباس، بدون کلاه گیس انجام دهد و 100 درصد آن را میخکوب می کرد. او یک بازیگر کاملاً خارق العاده است. و دیدن آن را بسیار سرگرم کننده تر می کند. منظورم این است که وقتی کسی را دارید که در اوج بازی خود است، بسیار هیجان انگیز است و از دریچه دوربین نگاه می کنید و مانند 'اوه خدای من' هستید.
وقتی داشتی اجرای او و بقیه بچهها را تماشا میکردی، چون به همه آنها نگاه میکنی، به گویلیم لی نگاه میکنی، که من دوتایی میکردم، مثل این است که «اوه خدای من، آیا برایان می را در ماشین زمان گذاشتند و فقط گرفتند. او برمی گردد؟»، چون شما بازی آنها را تماشا می کنید و نگاه می کنید که چگونه سازها را در دست می گیرند... و من باید برای شما تصور کنم که سر صحنه صحنه حضور دارید، آیا چنین لحظاتی در اجراهایی مانند این وجود دارد که فراموش می کنید در واقع در حال تیراندازی هستید. فیلم و مثل این است که شما منتقل شده اید؟
نمیدانم هرگز فراموش میکنید که در حال فیلمبرداری یک فیلم هستید، زیرا هنوز در حال چرخش، چرخش و فوکوس هستید و نشانههایی از نور وجود دارد، اما این کاملاً متحولکننده است. منظورم این است که هیچ چیز مثل این نیست که یک برداشت واقعا عالی از چیزی را کامل کنید و از مجموعه بیرون بیایید و بگویید: 'اووو، فهمیدیم! خدای من، شگفت انگیز بود!» این یک احساس خارق العاده است. و با این بچه ها، هر روز متحول کننده بود. کل گروه دور هم جمع می شدیم، شب ها گاهی می رفتیم بیرون و می نوشیدیم و می خندیدیم و واقعاً گروه فوق العاده ای بود. حیرت آور.
تام، به خاطر کار شما در اینجا تبریک می گویم. من ده ها سال است که کار شما را تحسین می کنم و چیزهای کوچکی مانند 'Twelhead' را می بینم که شما انجام داده اید، و 'Drive' که بی عیب و نقص است، منظورم این است که لنز بسیار باورنکردنی دارد، و حتی به چیزی مانند 'Valkyrie' یا کار با کلونی و فیلم های ابرقهرمانی. اما این؟ باید به شما بگویم، این یکی از بهترین کارهایی است که تا به حال انجام داده اید.
متشکرم. جالب است، می دانید، زیرا وقتی به 'سه پادشاه' یا 'رانندگی' یا 'اعترافات یک ذهن خطرناک' فکر می کنم، فیلم هایی که به آنها بسیار افتخار می کنم و به نوعی تقلید می شوند یا می بینم که آنها چگونه بوده اند. فیلمهایی که بلافاصله بعد از آن ساخته شدند، و از اینکه فکر میکنید چنین تأثیری در بین همسالانتان داشتهاید، احساس شادی خاصی به شما دست میدهد، اما این اولین باری است که کسی تا این حد به من توجه کرده است، پس مهربان است. خوب
توسط دبی لین الیاس، مصاحبه 10/18/2018
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB