نویسنده: دبی لین الیاس
«ماندولین کاپیتان کورلی» تازهترین نمونه از این است که چرا بسیاری از کتابها نباید تبدیل به فیلم شوند، باید در مؤسسات آموزشی ما سوادآموزی را ترویج کرد و برای فیلمهایی که نیاز به لهجه خارجی دارند، باید از عنوان فرعی استفاده کرد.
این داستان بر اساس رمانی پرفروش به همین نام اثر لوئیس دو برنیر، داستان عشقی است که در پسزمینهای از جنگ در سال 1940 رخ میدهد، جزیره کوچک یونانی در سفالونیا در دریای مدیترانه که انگار باید روی یک کارت پستال باشد. عجیب، رنگارنگ، آرام و در عین حال قوی با زندگی و تاریخ مردم سرافرازش. ما از تاریخچه سفالونیا از طریق مورخ غیررسمی و پزشک شهری آن، دکتر یانیس، که به طرز تحسین برانگیزی توسط جان هرت کهنه کار سینما به تصویر کشیده شده، می آموزیم. دختر او، پلاگیا، با بازی پنه لوپه کروز، در رشته پزشکی و ادبیات تحصیل کرده است و آرزو دارد آموزش پزشکی خود را تکمیل کند و برای مردمش پزشک شود.
با شروع جنگ جهانی دوم، مردان جوان سفالونیا در ارتش یونان نام نویسی می کنند و برای پیوستن به نبرد می روند، از جمله نامزد پلاگیا، ماندراس پر از تستوسترون (کریستین بیل). همانطور که ماندراس در حال دور شدن است، یک نیروی مهاجم از ارتش ایتالیا وارد میشود، همراه با گروهی از مردان خواننده اپرا به سرپرستی کاپیتان آنتونیو کورلی با بازی نیکلاس کیج. واضح است که کورلی بلافاصله پس از ورود به شهر با پلاگیا (که مورد توجه پدر پلاگیا قرار نمیگیرد)، با هماهنگی بین سرپرست شرکت و دکتر یانیس، اتاق را در خانهاش میگیرد و سوار میشود. با این حال، پلاگیا از مهمان خانه خود کمتر هیجان زده است چه رسد به این واقعیت که ایتالیایی ها حتی در سفالونیا هستند و هر لحظه از کورلی به خاطر شیوه شوخی و آواز خواندنش انتقاد و توهین می کنند و او را با این جمله که 'آیا همه چیز برای شما شوخی است؟' چه چیزی برای امضا وجود دارد؟» اما، همانطور که همه ما می دانیم، این غوغا چیزی نیست جز پیش بازی مورد نیاز برای ایجاد زمینه برای Corelli و Pelagia تا احساسات واقعی خود را نسبت به یکدیگر اعتراف کنند، علی رغم نامزدی Pelagia.
ناگفته نماند که مسیر عشق واقعی هرگز یکنواخت نیست و اینجا نیز تفاوتی ندارد. مدرس از جنگ به شدت مجروح شده (عمدتاً از راه رفتن با پای برهنه) سرگردان می شود، دوباره آنجا را ترک می کند تا برای زیرزمین بجنگد، و سپس دوباره سرگردان می شود. مادرش با بازی بازیگر یونانی ایرن پاپاس، اگرچه در اجرای خود آتش واقعی نداشت، اما پس از اینکه متوجه شد به عشق پسرش 'خیانت' شده است و به شکل واقعی تقریباً مادرشوهر، انگشت خود را تکان میدهد، نسبت به Pelagia تحقیر میکند. و زبان او به مردم شهر در مورد وضعیت. زمانی که نازیها پس از تسلیم شدن ایتالیاییها به متفقین در سال 1943 به جزیره میآیند، مسائل را بیشتر به هم میریزند، اما همانطور که انتظار میرود، نمیتوان به نازیها اعتماد کرد و مرگ و ویرانی به کلیدواژههای روز تبدیل میشوند، زیرا رویاهای همه را میبینیم. در دود رفتن و گویی نازی ها کافی نبودند، خود مادر طبیعت در سال 1947 به شکل یک زمین لرزه عظیم، دیگ را بیشتر به هم می زند.
اگرچه جان مدن کارگردان و شاون سولوو، فیلمنامه نویس، موقعیت جزیره از لحاظ بصری نفس گیر و مناظر پانوراما را به تصویر می کشند، در تلاش برای ترجمه این اثر هنری ادبی برای صفحه نقره ای شکست می خورند و قلب و روح شخصیت ها و روح داستان را از دست می دهند. با ترکیبی از یونانیها، ایتالیاییها و آلمانیها، همه افرادی که انگلیسی صحبت میکنند (یا سعی میکنند صحبت کنند)، لهجههای خارجی بسیار ضعیف (با عرض پوزش نیکلاس) و کاراکترهایی که برای شخصیتها ترجمه میکنند در حالی که به زبان انگلیسی صحبت میکنند، دیالوگ به زبانهای مادری با عنوان فرعی میتوانست انجام شود. ارجح است. علاوه بر غیرشیمی بودن بین کیج و کروز، فیلمنامه در ایجاد و ایجاد زمینههای عاشقانه بین پلاگیا و کورلی به هم میریزد و به تماشاگر هیچ ایدهای از جذابیت آنها نمیدهد، مگر اینکه کورلی در نقش ماندولین خود. حرکات آنها تقریباً مکانیکی و از پیش طراحی شده به نظر می رسد در مقابل حرکات پرشور و خودانگیخته. از سوی دیگر، دیوید موریسی در نقش کاپیتان آلمانی، گونتر وبر، چرخش جالبی را ارائه میکند و از شرم و بلاتکلیفی به دوستی با ایتالیاییها تبدیل میشود تا سرش را از شرمساری از اعمال آلمانیها به قاتل خونسرد آویزان میکند. پیرو ماجیو به عنوان دوست کورلی کارلو برجسته است و به دوستی و وفاداری بی سر و صدا معنا و جایگاه جدیدی می بخشد.
همچنین چند لحظه درخشان کوتاه از دیالوگ وجود دارد که بینش شخصیتی را در مورد غرور و حیثیت خود مردم یونان می دهد، زمانی که شهردار شهر بیان می کند که ترجیح می دهد به جای یک ایتالیایی تسلیم سگ یک دفتر آلمانی شود و نمونه دیگری که نوشته روی یک اساسنامه در میدان شهر از یونانی به لاتین تغییر کرده است. حیف که بیشتر از این نوع مطالعه شخصیت و جزئیات وارد فیلم نشد.
«ماندولین کاپیتان کورلی» علیرغم کاستیهایش، مانند بیشتر عشق در فیلمهای جنگی (خوب، نه «پرل هاربر»)، اشکآور است. اگر بتوانید فیلمنامه ضعیف، لهجههای بد و عدم وجود شیمی بین ستارههای فیلم را نادیده بگیرید و روی زیبایی سفالونیا و لذتهای شنیداری موسیقی متن نفیس تمرکز کنید، این فیلم ارزش یک پذیرش ماتین را دارد.
با این حال، یک کلمه به خردمندان. کتاب را بخوانید و هر کلمه را بچشید. و چه کتاب را بخوانید و/یا فیلم را ببینید، بدانید که ماندولین کاپیتان کورلی نه تنها با هر نت نواخته می شود، بلکه در نهایت زندگی را نیز نجات می دهد.
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB