نویسنده: دبی لین الیاس
کاپیتان آمریکا و شرکت با آنچه مسلما بهترین فیلمنامه و بهترین داستان و داستان ساخته شده از هر فیلم ابرقهرمانی تا به امروز است - کاپیتان آمریکا: سرباز زمستانی بازگشته اند. با فیلمنامه ای از کریستوفر مارکوس و استفان مک فیلی و فیلمی که اکنون توسط تازه واردان دنیای مارول، آنتونی و جو روسو ساخته شده است، میله برتری به سطوحی نجومی ارتقا می یابد که نویسندگان و کارگردانان آینده نه تنها در دنیای مارول، بلکه دیگران، به سختی برابر خواهد بود چه برسد به پیشی گرفتن.
یک سواری هیجانانگیز و هیجانانگیز آدرنالین که نه تنها شما را بینفس میکند، بلکه میل بیشتری به شما میدهد، کاپیتان آمریکا: سرباز زمستانی همانطور که من دیدهام به یک فیلم اکشن کامل نزدیک است و به تعادل کامل اکشن، VFX/CGI، داستان، شخصیت نزدیک است. ، عملکرد، پیام رسانی، سرعت و رضایت. فیلمنامه یک فیلم هیجان انگیز جاسوسی و توطئه در هسته آن، نه تنها هوشمندانه است، بلکه به موقع و موضوعی است، با پوششی سیاسی از نظر موضوعی تازه، منعکس کننده جهان - و کشوری - که اکنون در آن زندگی می کنیم، و تمرکز طولانی مدت کاپیتان آمریکا در کتاب مصور مبارزه را تغییر می دهد. برای آزادی و دموکراسی تا اکنون برای حقیقت و یکپارچگی در پویایی جهانی امروز مبارزه کند. جرأت دارم بپرسم: چقدر باید منتظر فصل بعدی باشم؟
زمانی که ما آخرین بار کپ را در «کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو» دیدیم، پس از تقریباً 70 سال انجماد عمیق خود از آب خارج شده بود و با دنیای تغییر یافته و زمانهای همیشه در حال تغییر قرن بیست و یکم و دیدگاههای جدید آمریکا در مورد آزادی، دموکراسی و صلح جهانی. از آن زمان که پس از آن به کمک انتقام جویان همکار خود در نیویورک آمده و به مبارزه برای نجات جهان پیوسته است، کلاهک با نام مستعار استیو راجرز بی سر و صدا در واشنگتن دی سی زندگی می کند و وظایف مختلف را از S.H.I.E.L.D مرموز خود انجام می دهد. رئیس نیک فیوری بر اساس 'در صورت نیاز'، 'نیاز به دانستن'. برای مردی که بر اصول حقیقت، صداقت، آزادی و دموکراسی خود استوار است، تماشای نبرد روانی درونی کپ که با کار برای چیزی که اساساً یک C.I.A مخفی است، جالب است. پسوند آژانس جاسوسی زمانی که کپ به وظیفه فراخوانده میشود، در بهترین حالت، راحتترین حالت، با همکاری مشترک با بیوه سیاه سابق KGB با نام ناتاشا رومانوف و دیگر S.H.I.E.L.D. عوامل و سازمان های دولتی در موقعیت های عملیات ویژه داغ. اما او هنوز برای کنار آمدن با گذشته خود در جنگ جهانی دوم و خود پیر و فوق سرباز امروزی اش مشکل دارد. کپ در یکی از دورههای آموزشی روزانهاش با یکی از سربازان شبهنظامی سابق سام ویلسون (البته از یکی از جنگهای عراق) که در V.A کار میکند، برخورد میکند. مشاوره سربازانی که از PTSD و سایر آسیب های ناشی از جنگ رنج می برند. ویلسون دست دوستی را دراز میکند، اگر کپ نیاز به صحبت کردن داشته باشد یا فقط در کنار سربازان دیگر باشد، خودشان کمی متفاوت هستند یا احساس میکنند ماهی بیرون از آب هستند.
طولی نمی کشد تا کپ به محل فعالیتی که شامل نجات گروگان ها در یک کشتی است پرتاب شود. اما این یک نجات ساده نیست زیرا پیچ و تابها، چرخشها و پوششها از لحظهای که Cap، Black Widow و تیم حمله به عرشه میرسند، فراوان است. در بازگشت او به واشنگتن برای گفتگو، همه چیز تغییر می کند زیرا رشته ای از ناشناخته ها نه تنها اکنون ادغام خود کپ با جهان را تهدید می کند، بلکه سوالات جدی در مورد نیک فیوری، S.H.I.E.L.D ایجاد می کند. و بالاتر از همه، الکساندر پیرس و شورای امنیت جهانی. به کی اعتقاد داری؟ به چه کسی اعتماد دارید؟ به عنوان نیروی حفاظتی S.H.I.E.L.D. شروع به باز کردن می کند، و Cap تبدیل به هدف چیزی می شود که به نظر می رسد همه هستند، بازیکن جدیدی وارد عرصه می شود. سرباز فوق العاده دیگری که به نام The Winter Soldier شناخته می شود، و او در تیم Cap نیست.
با پیوستن به Black Widow، این به Cap and Widow بستگی دارد که حقیقت آنچه را که اتفاق میافتد و آنچه در خطر است را بیابند. اما آنها به کمک نیاز دارند. و این کمک از طرف دوست جدید کپ، سام ویلسون، می آید، که چند راز برای خودش دارد، مانند آموزش ویژه توسط ارتش در نبردهای هوایی با پوشیدن یک بال طراحی شده خاص، که او را برای کپ و بیوه در جنگش ضروری می کند. ایگو، شاهین.
کریس ایوانز به راحتی به کت و شلوار کاپیتان آمریکا برمی گردد (اگرچه وقتی صحبت از کت و شلوار فیزیکی به میان می آید، ایوانز پاسخ می دهد: 'همیشه احساس می شود که تنگ تر می شود... آنها همیشه روی آن و این نوع چیزها، یک بار بهبود می یابند. شما عرق خوبی دارید، کمی شل میشود.) با جهشهای عاطفی کاپیتان آمریکا نه تنها در تطبیق با قرن بیست و یکم، بلکه با یک بحران وجدان که شامل اعتماد، وفاداری و عشق به کشور است، ایوانز این را حفظ میکند. شخصیتی که ریشه در اعتقاد عاطفی به حقیقت دارد. با طراوت صادقانه و محکم. و به لطف موقعیتهای داستانی و شخصیتی گستردهتر، ایوانز با فیلم بیوه سیاه اسکارلت جوهانسون زمان بیشتری را به نمایش میگذارد و به ما این فرصت را میدهد که برق و بازیگوشی کاریزماتیک بین این دو را ببینیم که به هر بازیگر این شانس را میدهد تا مهارتهای طعنهآمیز کمدی خود را نشان دهد.
وقتی صحبت از جوهانسون به میان میآید، برخی از بزرگترین عملکرد و رشد شخصیت در او دیده میشود. از آنجایی که پسزمینه ناتاشا رومانوف، ناتاشا رومانوف، با بیوه سنگینتر میشود - به شیوهای شبیه به کپ، که با ادغام گذشته با حال کنار میآید، جوهانسون از بیان چهره استفاده میکند تا در مورد معضل درونی مبارزه شخصیت صحبت کند. به گفته جوهانسون، 'من این شانس را دارم که نقش شخصیتی را بازی کنم که با هر قسمتی که او را در آن می بینید، به نوعی تکامل می یابد. . من باید بفهمم این شخصیت کیست و از کجا آمده است و این نوع داستان غنی را داشته باشم. من فکر میکنم چیز هیجانانگیز این است که هر بار قسمت کوچکی از آن را از بین ببریم تا قسمت کوچکی از تصویر بزرگتر او نمایان شود، و این یک شخصیت بسیار پیچیده است.»
ساموئل ال جکسون (چه کسی جز!) به عنوان نیک فیوری بازگشته است که در نقش نیک فیوری فرماندهی اصلی را بر عهده دارد. وقتی جکسون روی پرده است، انگار زمان متوقف شده است. او به صفحه فرمان می دهد. او توجه شما را می طلبد.
آنتونی مکی تازه وارد دنیای مارول است. دزد صحنه به عنوان سم ویلسون با نام مستعار شاهین، مکی مایه شادی است. فالکون که یک وینگمن عالی برای Cap است، اکنون نه تنها در این داستان، بلکه مانند هر انتقامجوی دیگری در دنیای مارول نقش دارد. شیمی او با ایوانز با صداقت و رفاقت طنین انداز می شود. مکی کمال است که دروس پایه و ضمنی در وفاداری و دوستی ارائه می دهد. بهعلاوه، او چهرهای بدجنس را میبرد که کار سیمی خودش را انجام میدهد، و روی بالهای فلزی نقرهای 70 فوت پایین میآید.
اما بعد رابرت ردفورد را بیاورید. ردفورد با جاذبهای که دارد، فوقالعاده است. لکه نفتی از مردی به عنوان الکساندر پیرس، این ردفوردی است که هرگز ندیده ایم. و باید بگویم، آفرین به نویسندگان مارکوس و مکفیلی که دیالوگهایی را برای ردفورد پیشنویس میکنند که به شخصیت او بهعنوان یک روزنامهنگار تحقیقی در «از نزدیک و شخصی» اشاره میکند، جایی که بوگوتا، کلمبیا به عنوان یک نقطه محوری در آن داستان عمل میکند. در اینجا، بهعنوان الکساندر پیرس، یکی از پیشینههای کلیدی او مربوط به بوگوتا، مسائل مربوط به اعتماد و در نهایت فاجعه است.
همچنین سباستین استن در نقش The Winter Soldier برای اولین بار در این مجموعه جدید حضور دارد. استن تاریک، اسرارآمیز و ساکت در 99 درصد از زمان نمایش خود، بسیار عملگرایانه با شخصیت برخورد کرد و پیچیدگی نقش را پذیرفت «زیرا حقیقت سرباز زمستانی بسیار مستقیم است و او این مسیر خط سیر بسیار خاص را دنبال میکند که تقریباً خودکار است. دریافت دستورات، اجرای آنها و تا زمانی که به هدف خود نرسیده اید، در هیچ چیز متوقف نمی شوید. با توجه به اینکه تاریخچه سرباز زمستانی وجود دارد، هدف استن هر روز این بود که «سعی کند از آن فاصله بگیرد و نوعی ترکیبی از جدید را با برخی از جنبههای قدیمی که به نوعی به یاد میآورید به جا بگذارد». او به طرز درخشانی موفق می شود.
فرانک گریلو و امیلی ون کمپ را نباید از دست داد. به عنوان براک راملو، فرانک گریلو تجسم نیروی دریایی است که عضله را برای ماموریت ها فراهم می کند و اغلب در کنار Cap کار می کند. اما این خلق و خوی عاطفی است که به گریلو پر اکشن فرصتی برای درخشش می دهد. امیلی ون کمپ در نقش مامور 13، یک متخصص هنرهای رزمی و اسلحه مخفی در S.H.I.E.L.D، به دنیای مارول پرواز می کند. متهم به محافظت از استیو راجرز بدون اینکه او توسط «دختری» محافظت شود. شخصیت ون کمپ در خط داستانی محوری است و به ون کمپ اجازه می دهد تا فرمان و یک قطب نمای اخلاقی سرکش و در عین حال تسلیم ناپذیر را به نمایش بگذارد.
این که توسط یک خط داستانی در سال 2005 در کمیک های کاپیتان آمریکا اقتباس شده بود که سرباز زمستان را به نمایش می گذاشت، همیشه رویای کوین فایج، مغز متفکر مارول بود که سرباز زمستانی را به پرده بزرگ بیاورد. با تکیه بر منبع، که جاس ویدون از آن به عنوان «جهان سینمایی مارول» یاد کرده است، نتیجه، تفسیر مستقیمی از آن نیست، بلکه نوعی وام گرفتن است. 'لحن قرض گرفتن و کاراکترها و مضامین قرض گرفتن آن است، اما این قوی ترین منبع برای این فیلم بود.' به لطف فیلمنامه نویسان مارکوس و مک فیلی، تاریخچه کتاب های مصور اساساً بازنویسی می شود زیرا آنها در گذشته برای بازآفرینی شخصیتی که اساساً نقطه مقابل استیو راجرز/کاپیتان آمریکا است بازنویسی می شود. این فیلمنامه، این داستان است که CAPTAIN AMERICA: THE WINTER SOLDIER را متمایز می کند و آن را بالاتر از سایر فیلم های مارول قرار می دهد. داستان فوق العاده است. داستانی قدرتمند از اخلاق در جنگ آزادی و حقیقت. همانطور که به طور خلاصه می بینیم، تا حد زیادی به دلیل شخصیت ردفورد و پیشینه و دستور کار او، آزادی لزوماً معادل حقیقت نیست. و در حالی که کاپیتان آمریکا مدتهاست در مورد مبارزه برای آزادی بوده است، داستان آنقدر خوب ساخته شده است که پلتفرم جهانی قرن بیست و یکم را در بر می گیرد که در آن موضوع نه تنها در مورد مبارزه برای یا حفظ آزادی ما، بلکه مبارزه برای حقیقت است.
داستان هوشمندانه است، به خوبی ساخته شده و ساخته شده است، به خوبی برای ارائه دیدگاه و تفکر مدت ها پس از کم شدن نور خانه فیلم. شخصیتهای جدید متمایز هستند و با سطوح اخلاقی و وجدان صحبت میکنند و هر کدام یک بازیکن جدایی ناپذیر برای خانه کارت هستند. در حالی که بصری توجه افراد را جلب می کند، شما نمی توانید از گوش دادن و جذب مسائل اخلاقی در بازی جلوگیری کنید. این باید تأثیر شگفت انگیزی روی بچه هایی که فیلم را می بینند ایجاد کند. من کریس مارکوس و استفن مکفیلی را برای فیلمنامهای که به خوبی ساخته شدهاند، تحسین میکنم. اما، نه تنها زیرمتن و پیام بزرگی از داستان وجود دارد، پیچ و تابهایی که به قطبنمای اخلاقی فریب و اعتماد وارد میشوند، شما را هر چه عمیقتر به توطئه آشکار میکشاند. این واقعاً مثال زدنی ترین فیلمنامه در بین فیلم های مارول تا به امروز است.
همچنین کارگردانان و برادران، آنتونی و جو روسو تازه وارد دنیای مارول شده اند. آنها با اعتقاد به استفاده از شیرین کاری های کاربردی، جلوه های عملی و استفاده خردمندانه از CGI، نقطه شیرین فناوری سفارشی جدید با ارزش های جهانی قدیمی را پیدا می کنند. دوربین های دستی که مخاطب را در «لحظه» غوطه ور می کنند، هر مشت، هر لگد، هر لرزش و هر اشکی را ثبت می کنند. کلید برادران همچنین میخواستند به فیلمنامه وفادار بمانند و «[فیلم] را بازتابی از شرایط دنیای واقعی ما و خطرات دنیای واقعی ما بسازند، حتی اگر این بیانی فانتزی از آنچه هست باشد».
با مشاهده کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان به عنوان یک «هیجانانگیز سیاسی» و «فیلم جاسوسی»، روسها به خوبی میدانستند که با مارول و کاپیتان آمریکا، «زیرساختهای باورنکردنی، افراد بسیار با استعداد و بسیار باهوشی وجود دارد که در آنجا حضور دارند تا به شما کمک می کند تا بینش خود را بشناسید.» بخشی از این دیدگاه در اینجا یافتن تعادل شخصیت و اکشن بود، با برخی از لحظات کمدی که در سراسر آن برای تعادل ادغام شدهاند، برخلاف سبکهای کمدی کامل که روسها در تلویزیون به آنها معروف هستند. ما همیشه می گوییم کمدی با اکشن تفاوت چندانی ندارد. نیاز به رقص دارد. بنابراین زمانی که شما مانند یک قطعه کمدی خوب کار می کنید، همه چیز به طراحی رقص و زمان آن مربوط می شود، که تفاوت چندانی با بدلکاری یا، می دانید، دعوا در یک فیلم ندارد. همه اینها یک رقص است.»
به جرات می توان گفت، دیزنی باید از هم اکنون کمپین های اسکار را برای نامزدی دستاوردهای فنی آغاز کند. به همان اندازه که داستان و اجراها مثال زدنی است و به همان اندازه که فیلم مبتنی بر جلوه های عملی و شیرین کاری است، جلوه های بصری که در بازی هستند کاملاً در محدوده و داستان هستند. و تشکر فراوان و تشویق از تیم طراحی صدا. بنابراین اغلب با این فیلمهای انفجاری، ما شنیدن دیالوگها را به نفع افزایش آهنگهای اوج و انفجارهای موسیقی از دست میدهیم. در کاپیتان آمریکا: سرباز زمستانی، حتی یک کلمه از دیالوگ فدای عمل یا خلق و خوی نمی شود. من طراحی صدا را برای اسکار و همچنین VFX انجام می دهم.
ویرایش مثال زدنی است. تند، تمیز، سریع و خشمگین، آدرنالین فیلم و تماشاگر را تحریک می کند، تنش ایجاد می کند، شما را روی لبه صندلی نگه می دارد و هرگز داستان یا شخصیت را فدای اکشن نمی کند. اینجا دوباره اسکار تماس می گیرد. کل فیلم یک لذت فنی است.
مردم، مراقب توپ باشید! کاپیتان آمریکا: سرباز زمستانی - قوی تر، بالاتر، سریع تر. بهترین بهترینها. بهترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ.
کارگردانی آنتونی و جو روسو
نوشته کریستوفر مارکوس و استفن مک فیلی
بازیگران: کریس ایوانز، اسکارلت جوهانسون، ساموئل ال جکسون، آنتونی مکی، سباستین استن، کوبی اسمالدرز، فرانک گریلو، رابرت ردفورد
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB