هیچ چیزی مانند جنگ اوباش برای سرازیر شدن خون و آتش تفنگ وجود ندارد، و حتی بیشتر از آن وقتی در مورد اسلحهبازی بینالمللی صحبت میکنید، سران اوباش سرزمینی و دیکتاتورهای سرنگون شده هائیتی با برخی از کودکان واقعاً عصبانی که اکنون مراسم تولد سلطنتی خود را انکار میکنند. پس این کار را به نویسنده/کارگردان اکشن هنرهای رزمی تحسین شده، آر ال اسکات بسپارید تا همه اینها را در جدیدترین زرادخانه فیلمهای جنایی اکشن خود با شدت بالا با CALL ME KING کنار هم بگذارد.
همانطور که ممکن است گاهی احساس کند که برای ردیابی همه بازیکنان و گلولهها در حال پرواز به کارت امتیاز نیاز دارد، اجازه دهید یک زمین را به شما بدهم. برادران ریس و خلیل پسران نایت، دیکتاتور برکنار شده هائیتی هستند. به دلیل نایت، پسران آیین تولد درک شده خود را به خاطر تمام قدرت و ثروتی که وارثان یک دیکتاتوری اجازه می دهند، از دست داده اند. برادران خشمگین و مصمم برای ایجاد نامی برای خود که در نهایت به آنها تمام قدرت لازم را بدهد تا روزی جایگاه واقعی خود را در هائیتی پس بگیرند، به ایالات متحده مهاجرت می کنند.
آنها با پیدا کردن پرسودترین تجارت اسلحه، نیروی خود را به نام 'مجموعه تسمه' تشکیل می دهند. ریس که از همه بزرگتر است، رهبر خود منصوب شده و خلیل مسئول فروش و توزیع به خریداران خارجی است. گریم با توزیع کنندگان محلی سر و کار دارد و البته، هر گروه از دونده های تفنگ نیاز به محافظت دارند، جایی که تیرانداز تیزبین ژو وارد می شود. هنرها
اما حتی ریس نیز مجبور است راه خود را به قله صعود کند و آنجلا کاستا، رئیس سندیکای کوستای ایتالیایی ناحیه جنوبی (و تقریباً ارباب همه مناطق) را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف می بیند. رایس که آنجلو را متقاعد می کند تا مجموعه تسمه را به عنوان مجریان خود «استخدام» کند، نه تنها خود را مورد علاقه آنجلو قرار می دهد و آماده دفاع از او – و کسب و کارش – تا حد مرگ است، بلکه اعتماد و وفاداری متقابل آنجلو را به دست می آورد، بنابراین خود را در موقعیت بازی قدرت قرار می دهد. برای بیرون راندن نیک پسر آنجلو از رسیدن به ریاست سندیکای کاستا.
دیگر بازیگران قدرتمند عبارتند از فریس، که منطقه غربی را اداره می کند. یک قاچاقچی سابق مواد مخدر در السالوادوری به لطف اسلحه هایی که سودآورتر از مواد مخدر بودند، تبدیل به دونده اسلحه شد. الیو و روسو، افراد کلیشهای ایتالیایی، زیر نظر آنجلو، گروه را کامل میکنند.
فراتر از چرخها و دلالهای اصلی، توپهای شل جالبتر هستند که با لی سو شروع میشوند. یک دلال اسلحه کره ای که از طریق گریم در منطقه شرقی معامله می کند، به نظر می رسد که لی کار اسلحه برای پول نقد را تا حدودی به نحو احسن انجام می دهد، اما اغلب به خاطر درد مرگ غم انگیز والدینش و نگرانی برای مصرف مواد مخدر خواهرش درگیر به نظر می رسد. . سپس سیمون و عضله دست راست او، وینسنت. سیمون نیرویی است که باید مورد توجه مردان و زنان قرار گیرد. در فرهنگ لغت زیر عبارت 'اگر نگاه می تواند بکشد' را نگاه کنید، خوب، یک نگاه سیمون می تواند برای شما به معنای مرگ باشد. و در مورد وینسنت چطور؟ بسیار بزرگ، بسیار با ابهت، لباس پوشیده و بی عیب و نقص، در عین حال بسیار آرام و حس تمدن و مهربانی را در زیر نمای بیرونی حجیم می دهد.
سپس حکمت و حکیم ملاکی وجود دارد. وزیر دفاع سابق نایت، مالاچی، بر قلمروهای ناحیه شمالی نظارت می کند، اما با این مشخصات مطابقت ندارد. به دنبال پناه بردن به ایالات متحده همراه با خلیل و ریس، مالاچی صدای عقل و آرامش است، روش های قدیمی هائیتی و مردم را درک می کند و در عین حال سعی می کند رییس را از ایده های یورش به بنادر و بازپس گیری قدرت به عنوان وسیله ای دور کند. بازگشت به وطن و مالاچی هنوز برای اطلاعات و به روز رسانی در مورد نایت و خود هائیتی گوش خود را به گوش می رساند.
و به این ترتیب، بازی با نقض و دستکاری پیش میرود، زیرا Rhyis برنامههای خود را برای تبدیل شدن به تاج و تخت آنجلو و سپس هائیتی او اجرا میکند. اما چند چین و چروک بر سر راه قرار می گیرد که منجر به نبردهای خونین و درگیری های خشمگین می شود. در میان آنها، تفاوت استراتژی بین ریس و خلیل، طمع وسواس آمیز نیک برای آنچه او معتقد است مراسم تولدش است، و یک پیاده بی خبر که در گوشه ای پنهان شده است، توسط دیگری محافظت می شود و فقط منتظر حرکت خود است - نایت. همانطور که موش و گربه تشدید می شوند، هر کسی حدس می زند چه کسی ایستاده بماند و بگوید مرا پادشاه صدا کن.
خارج از جعبه، یکی از بزرگترین و خوشایندترین سورپرایزها در CALL ME KING از Bai Ling می آید. او در نقش لی سو عملکردی پرطنین ارائه میکند، ضربانهای احساسی سنگین عشق و نگرانی خانوادگی را به درستی میزند و در عین حال تعادل باورنکردنی را به عنوان دونده تفنگ به دست میآورد. با این حال، باید گفت که لباس او بیشتر «مکس دیوانه» با چرم، توری و زنجیر به نظر می رسد، اما برای شخصیت خود لینگ کار می کند.
تعجبی ندارد که ببینیم کریس مولکی ما را در نقش آنجلو هدایت می کند. مولکی که احتمالاً برای اکثر مخاطبان جوانتر به خاطر کارش در نقش رئیس فرانک هیگ در «امپراتوری پیادهروی» و مربی مکگرگور در «چراغهای شب جمعه» شناخته میشود، مولکی عمق و اصالتی را برای آنجلو به ارمغان میآورد که خوشآمد و مناسب است. او به همان اندازه باورپذیر است که یک رئیس جنایتکار سخت گیر است، همانطور که پدری است که با پسرش میجنگد و به کسی که فرزندش نیست علاقه نشان میدهد، در این خط از فشار دادن پاکت نامه قدم میزند و میداند چه زمانی باید آن را از لبه فشار داد تا به نتیجه دلخواه برسد. او در اینجا در صحنه هایی با هر دو T.J. نیک هوبان و رییس امین جوزف.
و امین جوزف چطور؟ یخی. در حال محاسبه. روشمند. دستکاری. کنترل کامل و کامل، هرگز عرق نمی کند. او نقش Rhyis را به خوبی می پوشد. در طرف مقابل، موریس ویتفیلد لمس سبک تری را به برادر کوچکتر خلیل وارد می کند که به خوبی به رابطه خواهر و برادر و داستان کمک می کند و تعادلی را در پویایی ایجاد می کند.
مونیک تامپسون اسکات همانقدر شاهانه است که با بازی او در نقش سیمون می آیند. من آماده بودم که بگویم 'سلام بر ملکه'. تزلزل ناپذیر، خم نشدنی (به معنای واقعی کلمه و مجازی)، او فولاد داغ قرمز بود. با این حال، با این حال، ارائه دیالوگ با بیان بیش از حد و آهنگ مردد حواسپرتکننده بود، نه اینکه به برخی از خطوطی اشاره کنیم که متناسب با شخصیت یا احساس طبیعی نبودند، بنابراین از قدرت لحظات شدید کاسته شد.
بیل کابز هیچ غلطی نمی تواند بکند. بار دیگر او در این فیلم زمینه ساز است. او تا حد زیادی به عنوان مالاکی قطبنمای اخلاقی است و به عنوان سنگ محک نسلی عمل میکند. کمال به ترتیب رابرت میانو و جانی ویلیامز و الیو و روسو هستند. میانو و ویلیامز که هرکدام به خاطر بازی در فیلمهایی مانند «دونی براسکو»، «رفقای خوب»، «شاهد از اوباش»، «فرار هیتمن» و دیگران شناخته میشوند، مانند یک جلیقه کهنه در شخصیتهای مافیایی قرار میگیرند.
به عنوان شوالیه، شان میکسون پرچین است. میکسون قدرت ضمنی و احساس عزت نفس و غرور را از طریق بدنی، وضعیت بدنی، حرکتی دقیق ایجاد می کند. او تقریباً فیض در حرکت است.
R.L. Scott با ترکیب ژانر غریبه نیست و در بسیاری از جنبه های ساختار سینمایی لازم برای جان بخشیدن به داستانی مانند این کاملاً مهارت دارد. ساختار داستان تقریباً به عنوان استراتژی یک بازی شطرنج، در پس حرکت هر شخصیت، هر تصمیم، هر اقدام و واکنش، فکری وجود دارد. با این حال، در یک پیچ و تاب جالب، جایی که شخصیتهای اصلی به طور قابل انتظاری حرکت میکنند، بازیکنان حامی، پیادهها، کسانی هستند که غافلگیر میکنند و بیشترین عدم اطمینان و تنش را ایجاد میکنند. به عنوان مثال، لی سو و وینسنت این لحظات نرمتر و غیرمنتظره را اضافه میکنند، که باعث تردید و مکث میشود تا آنها پس از اینکه باعث میشوند شخص دیگری فقط برای یک ثانیه مراقب خود را از دست بدهد، یک سکه خرج کنند. به نظر من این یک تدبیر غیرمعمول، اما موثر است.
با این حال، برخی از دیالوگهایی که بیش از حد سخت هستند، مشکلساز است، مانند دیالوگ خلیل در گرماگرم رقابتهای اوج، که درباره بلند نشدن کت ایگوانای 900 دلاریاش صحبت میکند. هیچ زمینهای برای حتی تلاشهای سادهلوحانه وجود نداشته است (که من حدس میزنم که قرار بوده باشد)، و خطوطی مانند این مانند انگشت شست دردناک بیرون میآیند. به همین ترتیب، برخی از دیالوگها آنقدر بیحرکت و عمداً مکانیزه هستند که از ابتدا تا انتها، عموماً با دیالوگ سیمون، نادرست به نظر میرسند. آدم را از لحظه می گیرد و قدرت جسمانی و خیره شدنش را می گیرد. اما جایی که کمال وجود دارد، گرمای مکالمه است که هر زمان که شخصیت بیل کابز، مالاچی، روی پرده است. این دیالوگ نه تنها با شخصیت، بلکه با خود کابز و رفتارش مطابقت دارد.
از همان ابتدا میدانید که خشونت با عملی که خیلی عقب نیست، از جدول خارج خواهد شد. اسکات ناامید نمی شود و حمام خون با اکتان بالا را در هر مرحله با چند رقص مبارزه ای خوب ارائه می دهد. کشتارها سریع، تیز، کشنده هستند. برخی از فیلمبرداری و FX اسکات، به ویژه با شلیک گلوله، هیجان انگیز است. اغلب اوقات یک کارگردان/فیلمبردار صحنه هایی را با شلیک گلوله به سمت دوربین می گیرد و جلوه بصری انفجاری را ارائه می دهد. جلب توجه واقعی برخی از عکسهای خوب و عریض نه تنها بهعنوان وسیلهای گذرا، بلکه بهعنوان مهلت و ناخنگزنده عمل میکنند، و شما را وادار میکنند که متعجب شوید که چه چیزی در آینده به سراغتان میآید. ویرایش میتوانست کمی واضحتر باشد و برخی از صحنههای بیش از حد طولانیتر کوتاه شده باشد تا تنش پیشبینیشده را افزایش دهد.
امتیازدهی التقاطی است و به خوبی به فیلم کمک می کند.
CALL ME KING که همیشه شیفته خیانت های حساب شده و دستکاری وفاداری ها و اهرم ها بود و هرگز از ساختارهای داستانی پیچیده دوری نمی کرد، CALL ME KING از ابتدا تا انتها توجه من را به خود جلب کرد اما به من این احساس را داد که انگار یک وارث ظاهری است و هنوز در بال ها منتظر است. برای اینکه ببینیم The Strap Set چه کاری انجام می دهد تا در نهایت به Rhyis این حق را بدهد که مرا پادشاه صدا بزند.
به نویسندگی و کارگردانی R.L. Scott
بازیگران: امین جوزف، کریس مولکی، بای لینگ، مونیک تامپسون اسکات، بیل کابز، موریس ویتفیلد، رابرت میانو، جانی ویلیامز، تی.جی. هوبان
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB