نویسنده: دبی لین الیاس
کپی رایت عکس Universal Pictures
او برگشت! بریجتی کمی چاق، خوشدست، همیشه پر جنب و جوش و اغلب سرپوشیده که همه ما در «لبنیات بریجیت جونز» در سال 2001 آن را شناختیم و دوستش داشتیم، در این قسمت بعدی و با همان ناتوانیها و ناکامیها - فقط بیشتر. او هنوز ودکای خود را دوست دارد. او هنوز هم سیگی هایش را دوست دارد. او هنوز عاشق قسم خوردن است. او هنوز هم دوست دارد در محل کار خود را در مقابل دوربین احمق کند. میدونی چیه؟ همه ما هنوز او را دوست داریم - درست همانطور که او هست - یا بود.
وقتی آخرین بار بریجت را دیدیم، نه تنها در پوست خودش کمی راحت تر شده بود، بلکه با آن وکیل شجاع، مارک دارسی، پوست به پوست کاملاً راحت می شد. به نظر می رسد بریجت با وجود کریسمس کریسمس مادرش و جهنده گوزن شمالی کریسمس مادر مارک، ناگفته نماند که بریجت با رئیس سابق، دنیل کلیور باهوش و در عین حال بسیار سکسی، خوشبختی واقعی را با وکیل دادگستری پیدا کرده است. یا اینطور فکر می کنیم.
تنها چند هفته از آخرین باری که بریجت را با لباس زیر در یکی از خیابان های برفی لندن در آغوش معشوقش دیدیم می گذرد (بنابراین، واقعاً 3 سال می گذرد - هالیوود است!). این رابطه به خوبی و به لذت بریجت پیش می رود - با تکان های فراوان. او در حال حاضر امیدوار است که قبل از شام کاری کریسمس بعدی، از مارک پیشنهاد ازدواج بدهد. اما همانطور که همه ما دختران می دانیم، راه رسیدن به عشق واقعی هرگز بدون دست اندازها در جاده نیست، چه از کاری کریسمس باشند و چه از همکاران دوست داشتنی - و از بین همه مردم، بریجت باید بداند که برجستگی های او می تواند در طرف بسیار بزرگ باشد. ، تا حدودی به خاطر ناامنی ها و شک های خودش تشکر می کند.
به لطف چند سوء تفاهم، برخی کمتر از بهانههای بیبهانه و برخی معاشقههای نسبتاً محبت آمیز یک همکار زیبا، طولی نمیکشد که بریجت مشکوک میشود که مارک به او خیانت میکند. و البته، بریجت به جای گوش دادن به عقل عینی، پاکت نامه و رابطه را درست از لبه می زند. اما، بریجت تا زمانی که به زودی دوباره در آغوش دنیل میافتد، مجبور نیست در تنهایی و تاسف از خود غرق شود. به لطف برخی پروژه های رسانه ای به موقع که هر دوی آنها را به تایلند می آورد، رابطه ای که زمانی بدشانس بود دوباره شکوفا می شود. تنها مشکل این است که به نظر می رسد بریجت نمی تواند مارک را فراموش کند و شروع به حدس زدن دلایل خود برای شک به او می کند، یعنی بهترین چیزی را که تا به حال داشته است را به هم می زند.
هر سه کارگردان - رنی زلوگر، کالین فرث و هیو گرانت - به همراه تعدادی از چهرههای فرعی - به نقشهایی بازمیگردند که این فیلم را بسیار دوستداشتنی کردند. متأسفانه، شیمیهایی که در سال 2001 بسیار آزادانه و پرانرژی جریان داشتند، در سال 2004 جرقه کمتری داشتند، و هرگز بیشتر از بین کالین فرث و رنه زلوگر، که طعمی نسبتاً ناخوشایند باقی میگذارند. تا حد زیادی به دلیل برنامهنویسی بیمعنا، بینظیر و بینظیر، شخصیتها شیطنتآمیزتر شدهاند و «فرهنگتر» شدهاند و جذابیتی را که هر بازیگر و شخصیت در ابتدا روی پرده آوردهاند از دست دادهاند. اگرچه هرکدام هنوز بهطور مستقل بازیهای عالی ارائه میدهند، به دلیل تغییر شخصیت نویسنده (و نه برای بهتر شدن)، هر بازیگر کمتر با آنها کار میکند و به نظر میرسد که انتظار میرود اکنون مخالف آنچه در فیلم اصلی بودند باشد. حتی ناامیدکنندهتر، نقشهای کمئوئیستی کوچکی است که به جما جونز و جیم برادبنت در نقش والدین بریجت داده شد. چی! هدر دادن استعداد!!
در مورد نویسندگان، اندرو دیویس، ریچارد کرتیس، آدام بروکس، و خود هلن فیلدینگ، رماننویس، فقط میتوان باور کرد که آنها باید در حین نوشتن این پروژه از چند جرعه ودکای بریجت لذت میبردند. این تیم به جای اینکه زندگی بریجت و اعتماد به نفس تازهای که فیلم اول را به پایان رساند و آن را با رشد و تنوع به مسیرهای جدید ببرد، در عوض شخصیتها را به چیزی جز کاریکاتور تبدیل میکند و همان رویدادهای کریسمس گذشته را با رکود و بیحوصلگی مرور میکند. رشد شخصی، رشد حرفه ای و رشد سینمایی وجود ندارد. ما شام اجباری کریسمس را در خانه جونز داریم، یک دعوای کوچک بین دنیل و مارک و بلاتکلیفی بریجت در انتخاب مارک یا دانیل، اما همه آنها بدون جزئیات یا عمق هستند و مخاطب را به تلاش برای کشف تاریخ میسپارد. یا اهمیت وقایع و آن دفتر خاطرات چرمی جدید و زیبا که مارک در پایان فیلم اول بریجت را خرید؟ آیا او آن را در طول از دست داده است! فاصله سه هفته ای بین پایان فیلم اول و شروع این فیلم؟ یکی از کلیدهای موفقیت بریجت جونز، تحلیل خود و صداقت احساسات در هنگام برخورد قلم با کاغذ است، که به شخصیت شخصیت می بخشد، در حالی که شخصاً در حالی که دندان قروچه روی کاغذ می قروچه می کند، پوزخند می زند و لبخند می زند. فقدان آن عنصر بر کل خط داستانی تأثیر منفی می گذارد و این فیلم را بیشتر به مضمون تمسخر می کشاند تا یک نامه عاشقانه.
کارگردان Beeban Kidron با شکست در تلاش برای ایجاد یک چرخش تازه در این طرح تکراری نامرغوب که به ما احساس تنش و حتی خستگی می دهد، بهتر عمل نمی کند. گرمای واقعی فیلم اول تقریباً به طور کامل از بین رفته است که منجر به عدم همدردی و همدلی برای قهرمان ما می شود.
با وجود کاستیهای آن، چند لحظه طراوت در فیلم وجود دارد (و منظورم کم است) و تنها به لطف استعداد زلوگر، ما حتی ذرهای از جذابیتهای نامتعارف را میبینیم که ما را برای بریجت در فیلم محبوب کرده است. اولین مکان. و به خاطر آن نگاهها و درخششهایی است که ما هنوز هم میتوانیم با بریجت ارتباط برقرار کنیم و آن را دوست داشته باشیم - درست همانطور که او بود.
بریجت جونز: رنی زلوگر
مارک دارسی: کالین فرث
دنیل کلیور: هیو گرانت
به کارگردانی Beeban Kidron. نوشته اندرو دیویس، ریچارد کرتیس، آدام بروکس و هلن فیلدینگ بر اساس رمانی از هلن فیلدینگ. دارای رتبه R. (108 دقیقه)
در اینجا شما بررسی هایی در مورد نسخه های اخیر ، مصاحبه ها ، اخبار مربوط به نسخه های آینده و جشنواره ها و موارد دیگر پیدا خواهید کرد
ادامه مطلباگر به دنبال یک خنده خوب هستید یا می خواهید به دنیای تاریخ سینما فرو رود ، این مکانی برای شماست
تماس با ماDesigned by Talina WEB